بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

اعتقادی/شبهه148

خدا چگونه می‌تواند همه را پس از پوسیدن مجدداً جمع کند ، هر روح را به بدنش بازگرداند و تمامی اعمال همگان را به یاد داشته باشد تا قیامتی برپا کند و کیفر و پاداش بدهد؟

این سؤال از قدیم الایّام نیز مطرح بوده است. حتی به خود پیامبران و رسول اعظم که با کلام وحی خبر از آخرت می‌دادند، معترض می‌شدند که مگر ممکن است استخوان‌های ما پس از پوسیدن، تجزیه شدن و تغییر و تبدیل به اجزا و اشیای دیگر، مجدداً جمع شده و ما زنده گردیم؟ لذا آیات بسیاری در قرآن کریم اشاره به همین انکار و تعجب آنان دارد:

«وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ» (یس،78)
ترجمه: و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت چه كسى اين استخوان‌ها را كه چنين پوسيده است زندگى مى‏بخشد؟!

مشکل نوع بشر همیشه این بوده و هست که به خاطر ضعف علم (شناخت) و ایمان، همیشه علم و قدرت خداوند متعال را با خودش مقایسه کرده و می‌کند. هر کجا به یک کشف علمی تازه‌ای دست یافت، مدعی شد که «چون من به فرآیند علمی این موضوع دست یافته‌ام، پس خدایی نیست!»، گویی آن چه کشف کرده را خودش خلق کرده است(؟!) و هر کجا که دید علم و توانش قاصر است، گفت: «حال که می‌نمی‌دانم و نمی‌توانم، پس چگونه ممکن است خدا بداند یا بتواند؟!».
الف – دقت شود که هر چند اگر ما ندانیم، نمی‌توانیم شناخت پیدا کرده و ایمان بیاوریم، اما دانستن امکان پیدایش یک پدیده یا وقوع یک حادثه، مستلزم این نیست که ما به تمامی اجزای آن اشراف علمی داشته باشیم و یا خودمان نیز بتوانیم آن کار را انجام دهیم. چنان چه علم امروز به این نتیجه رسیده است که بالاخره زمانی انرژی خورشید به پایان می‌رسد، دیگر در درون ذراتش انفجارهای اتمی صورت نمی‌پذیرد، لذا سرد شده و به صورت یک دود پراکنده می‌شود. اما انسان حتی نمی‌تواند به خورشید نزدیک شود، چه رسد که به تمامی اجزای آن احاطه علمی پیدا کند و یا بتواند آن را خاموش گرداند.
آیا اگر ما دانستیم که بشر امروز می‌تواند مثلاً به کرات دیگر سفر کند، دال بر این است که ما (من نوعی) نیز از آن علم برخوردار بوده و می توانیم سفر کنیم؟ یا اگر دانستیم که بشر چگونه از امتزاج نطفه در رحم خلق می‌شود، دلیل آن است که خودمان نیز بتوانیم از هیچ نطفه و بشر خلق کنیم؟ خیر. بلکه دانستیم که «او - دیگری» از چنین علم و قدرتی برخوردار است.
پس، فهم و درک این که «خدا چگونه می‌تواند» مستلزم این نیست که ما اشراف علمی کامل به خلق او پیدا کنیم و یا ما نیز بتوانیم آن را انجام دهیم. مگر مخلوق می‌تواند به علم خالق خود اشراف یابد؟! خیر. بلکه همین که او را شناختیم، عقلاً اثبات می‌گردد که «او» از این علم و قدرت برخوردار است، چرا که خود خالق عالم هستی و قوانین مترتب بر آن بوده و هست.
ب – آیا جمع کردن استخوان‌های پوسیده‌ی هر شخص و بازگرداندن روحش به او، سخت‌تر از خلقت ابداعی اوست؟ پس، آن که علم و قدرت دارد که از هیچ بیافریند، خلق کند و سپس زنده گرداند، قدرت جمع کردن استخوان‌های پوسیده و بازگرداندن را نیز دارد. هر انسانی قبل از پیدایش و تولد، اجزای مرده‌ای بوده است، چگونه این اجزا جمع شد، تغییر و تحول یافت و به یک انسان زنده مبدل شد؟ حشر آخرت نیز همین طور است. لذا خداوند علیم جهت آگاهی انسان می‌فرماید: به آنها بگو همان که شما ابتدا خلق کرد، می‌تواند شما را بازگرداند، او به مخلوقاتش علم دارد:

«قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» (یس،79)
ترجمه: بگو همان كسى كه نخستين‏بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه] آفرينشى داناست.

ج – همین بحث در قرآن مطرح شده است:
حق تعالی که خود عالَمِ هستی و انسان را خلق کرده است و به تمامی ظرائف، لطائف، استعدادها و نیز کج روی‌های او علم دارد، مکرر به این جدل انسان اشاره و تصریح نموده است؛ به ویژه در سوره «الإسراء» می‌فرماید، انسان به پوسیده شدن بدن خود نگاه می‌کند و آن را برای من مثال می‌آورد و منکر معاد می‌شود. اما به آنها بگو که حتی اگر در تغییر و تحول‌های اجزای بدن سنگ و آهن یا سخت تر از آنها هم‌شوید، مخلوق او هستید و او می‌تواند شما را بازگرداند و البته تصریح می‌نماید که عده‌ای پس از شنیدن این پاسخ به تکذیب و انکار سر تکان می‌دهند – یعنی مگر ممکن است؟!

«انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلًا» (الإسراء، 48)
ترجمه: ببين چگونه براى تو مثل‌ها زدند و گمراه شدند در نتيجه راه به جايى نمى‏توانند ببرند؛

«وَ قَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَ رُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا» (49)
ترجمه: و گفتند آيا وقتى استخوان و خاك شديم [باز] به آفرينشى جديد برانگيخته مى‏شويم؟!

«قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا» (50)
ترجمه: بگو [حتی اگر] سنگ باشید یا آهن؛

«أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا»
ترجمه: يا آفريده‏اى (چیزی شوید غیر از سنگ و آهن) از آن چه در خاطر شما بزرگ مى‏نمايد [باز هم برانگيخته خواهيد شد]؛ پس خواهند گفت چه كسى ما را باز مى‏گرداند؟ بگو همان كس كه نخستين بار شما را پديد آورد؛ [باز] سرهاى خود را به طرف تو تكان مى‏دهند و مى‏گويند: آن كِى خواهد بود؟! بگو شايد كه نزديك باشد.

د – بشر ناتوان است و برای هر امر جزئی خود محتاج وسیله می‌باشد، اما خداوند که هستی و کمال محض است و منزه (سبحان) از هر نقص و نیازی می‌باشد که برای تحقق اراده‌اش نیازمند وسیله نیست، بلکه کار با «امر» او انجام می‌گردد، همان طور که روح را با «امر» خود خلق کرد و دمید و فرمود:

«وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلًا»
ترجمه: و در باره روح از تو مى‏پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان [امر] پروردگار من است (نه از سنخ خلق) و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.

لذا در آیات بسیاری تصریح نموده است که مَلَکوتِ هر چیزی در یَدِ قدرت اوست و هر گاه اراده کند چیزی واقع شود، «امر» می‌کند و آن واقع می‌گردد:

«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (یس، 82 و 83)
ترجمه: چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى‏گويد باش پس [بى‏درنگ] موجود مى‏شود * پس [شكوهمند و] پاك (منزه) است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست و به سوى اوست كه بازگردانيده مى‏شويد.

«هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ» (غافر، 68)
ترجمه: او همان كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند و چون به كارى حكم كند همين قدر به آن مى‏گويد باش بى‏درنگ موجود مى‏شود.

ه در خصوص ثبت اعمال نیز دقت شود که خداوند متعال نیازی ندارد که ذهن و حافظه داشته باشد تا همه چیز را در خاطر نگه‌دارد؛ اینها همه نیاز مخلوق است، او خالق است و همه چیز در مقابل علم او حاضر است. هر چند که بر اساس حکمت و قدرتش برای هر امری نظمی خاص قرار داده است و برای ثبت تمامی اعمال به غیر از لوح محفوظ، ملائک کاتب و ...، فرموده است که نه تنها اعمال هر کس ثبت می‌شود، بلکه آثار آن اعمال تا قیامت نیز ثبت می‌گردد و همه این علوم نیز در «امام آشکار» تجمیع می‌گردد:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس،12)
ترجمه: آرى ماييم كه مردگان را زنده مى‏سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‏اند با آثار [اعمال]شان درج مى‏كنيم و هر چيزى را در امام مبین برشمرده‌ایم (احصاء و جمع کرده‌ایم).

دقت شود که اعتقادات و اعمال ما جدای از ما نیستند. یعنی این گونه نیست که ما عملی را انجام داده باشیم و آن محو شده باشد و در نتیجه ما چیزی باشیم و اعتقادات و اعمال ما چیز دیگری باشد که در جایی نوشته شده باشد، بلکه آن اعتقادات و اعمال همه عین وجود ما می‌شوند و وجود ما با آنها شکل می‌گیرد و همان گونه محشور می‌گردد. لذا دست و پا گواهی می‌دهد و یا به انسان گفته می‌شود که خودت کتاب خودت را بخوان، همین برای تو بس است.

«اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» (الإسراء، 14)
ترجمه: نامه‏ات را بخوان كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى.


منبع: x-shobhhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved