یک زن مسلمان اگر بداند که در
مَعرض نگاه نامحرم است، واجب است که خود را بگونهای (مثلاً با انداختن
پرده یا پوشیدن چادر) بپوشاند، ولی در جایی که به صورت عادی و عرفی در
مَعرض دید نیست، حجاب بر او واجب نخواهد بود، اما در هر حال مردان باید
چشم خود را از نگاه به زنان مؤمن عفیف که به آنها محرم نیستند، حفظ
کنند.
از جمله پرسشهايى كه
همواره مطرح بوده و در ميان نسل جوان امروز بر شدّت آن افزوده شده،
همين پرسش است. پيش از بررسى ريشه ها و علل آن، اشاره به چند نكته
بايسته است:
يكم. در مسائل نظرى هر رشته اى، متخصصان و دانشمندان آن، در يك سرى از
مسائل با يكديگر اختلاف نظر دارند. دانش فقه و اجتهاد نيز اين چنين است. مجتهد بايستى در تمامى احكام و مبادى آن، تلاش كرده و به يك نقطه فكرى
و اجتهادى برسد. طبيعى است كه در صدها مسأله فقهى، نمىتوان انتظار
داشت كه بين دو يا چند نفر، وحدت نظر كاملى وجود داشته باشد. حتى در
علوم تجربى مانند «رشته پزشكى» نيز كه مبتنى بر حس و آزمايش است،
اختلاف نظر و تفاوت تشخيص طبيعى است.
دوم. ممكن است عده اى منشأ اختلاف فتاوا را تعدد وجود مراجع در زمان
ما بدانند و علت را از آنجا جست و جو كنند؛ در حالى كه اين پندارى بيش
نيست! زيرا اين امر در بين فقيهان و مراجع گذشته نيز به چشم مى خورد. اگر كسى كتابهاى فقهى را ورق بزند و بررسى اجمالى كند؛ به خوبى در
خواهد يافت كه چنين اختلافهايى، هميشه در بين نظرها بوده است.
در جهت پاسخگويي به پرسش ارائه شده به چند مطلب اشاره مي کنيم:
1)تبرك و توسل به روزه به نوعي در تمام اديان الهي و حتي اديان غير
الهي مثل برهماييان و بوداييان و بت پرستان ... رايج بوده است. ملتها و
مذاهب در مواقع غم و اندوه و يا در مواردي که احتمال بلا و مصيبتي مي
دادند و يا مصيبتي برآنها وارد مي شد و هم در زمانهاي شادي به روزه
متوسل مي شدند.
انگيزه هاي متفاوتي براي روزه گرفتن در ملل گوناگون متناسب با
اعتقاداتشان وجود دارد . پيروان اديان الهي بيشتر به عنوان عملي عبادي
به آن مي پرداختند و ضمن عمل به دستور الهي از مزاياي روزه استفاده مي
نمودند. اديان غير الهي مانند بودا و برهماييان و امثال آن براي رسيدن
به قدرت روحي و يا آرامش روزه مي گرفتند و بت پرستان جاهلي در زمان
پيامبر اسلام و قبل از آن براي خشنودي خدايان و تواضع و شکر يا براي
جلب رحمت از طرف بت ها و ... روزه مي گرفتند.
در قوانین الهی و احکام
اسلام، چیزی به عنوان «دوران نامزدی» و یا شبیه به آن وجود ندارد. دختر
و پسر (مرد و زن)، یا به یک دیگر محرمند و یا نامحرم.
این دو، اگر به واسطه نسبت خویشی محرم باشند، حق ازدواج با یک دیگر را
ندارند – اگر به واسطه "عقد ازدواج" محرم شده باشند، حقوق و حدود تعریف
شدهای در ارتباطات دارند و اگر نامحرم باشند، نه تنها ارتباط جنسی و
لمسی بین آنان حرام است، بلکه حتی "نگاه" خارج از حدود تعیین شده نیز
حکم نگاه به نامحرم پیدا میکند.
هر گناهی بدتر از آن یکی
است، چرا که عصیان و گردنکشی مقابل خداوند متعال میباشد که ضرر و
زیانش به خود انسان و جامعه بشری بر میگردد و به قول امیرالمؤمنین
امام علی علیهالسلام: "بدترین گناه آن است که صاحبش (مرتکبش) آن را
کوچک به شمارد.
البته در معارف اسلامی، آموزههای اهل عصمت علیهم السلام و احکام الهی،
گاه برای بیان عظمت یک گناه، تمثیلی آورده شده و گاه با گناهی دیگر
مقایسه شده است. اما در مطالعه و بررسی آنها باید به نکات مهمی توجه
نمود:
در اسلام [که منطبق با عقل و فطرت است]، هیچ امر و شأنی وجود ندارد که هر کاری در آن مجاز باشد، چه رسد وقتی به نام
امام حسین علیهالسلام انجام شود. احکام برای بیان حدود در هر امری
است.
عزاداری برای امام حسین علیهالسلام، از همان دقایق نخست پس از شهادت
آغاز شد و هنوز هم بسیار پرشور ادامه دارد و از همان آغاز نیز هدف
مخالفت و دشمنی از یک سو و هجوم خرافهها و ... از سوی دیگر قرار گرفت؛
و البته این همه توجه و حساسیت دوست و دشمن – عالِم و عوام و ...، به
خاطر اثرات ویژهی زنده نگهداشتن یاد و خاطره ماجرا و فاجعه کربلا،
درسها و عبرتهای آن، و نیز اثر مثبت آن در اصلاح اندیشهی دینی –
تمایز بین اسلام یزیدی و اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله –
بصیرت و مقابله با ظلم در طول زمان میباشد.
اطلاع از احکام که در قالب فتوا بیان
میگردد، به ویژه در هر موضوعی که انسان با آن سر و کار دارد، لازم،
ضروری و حتی واجب است، چرا که وقتی مسلمان احکام را ندانست، به اجتهاد
خودش عمل میکند و البته شیاطین جنّ و انس (دشمنان) نیز این فرصت را
برای رخنه و ایجاد انحراف و اعوجاج، غنیمت میشمرند.
مجالس عزادای سیدالشهداء امام حسین علیه السلام، باید هر چه
خالصانهتر، معظمتر، با شکوهتر و مؤثرتر برگزاری گردد؛ بدیهی است که
تحقق این مهم و توفیق به این عبادت، میسر نخواهد بود، مگر با علم،
اطلاع و عمل به احکام.
در این سؤال و تمامی سؤالات و شبهات دیگری که در این خصوص مطرح شده
است، چندین حکم از احکام اسلامی، با تهمت و افترا و دروغ، به چالش
کشیده شده است. و البته مسئله اصلی، مخالفات با حکم قصاص قتل (اعدام)
است و مابقی بهانهها و حاشیهها میباشند. چنان سخن گفتن آنها در خصوص
حقوق بشر، در عین سکوت مفتضحانه در قبال این همه کشتار، ترور، بریدن سر
مسلمانان و ...، مضحکه عام و خاص شده است؟ اما هر گاه قرار شد یک
تروریست، یک قاچاقچی، یا قاتل، یک زناکار و متجاوز به عنف، یک رجل
سیاسی که توطئه، خیانت و جاسوسی و هم چنین سببیتاش در وقوع کشتار به
تثبیت رسیده، اعدام شود، جار و جنجال جهانی به راه میافتد! البته ممکن
است در زندانی، حبسی و جرمی واقع شده باشد، اما آن هم خود "جرم" است،
نه این که از احکام باشد.
بفرمایید دلایل بنده برای رعایت حجاب، درست عکس دلایل شما برای عدم
رعایت حجاب و یا بدحجابی است. آن چه شما در بدحجابی خیر میبینید، بنده
شرّ میبینم. آن چه ارزش میپندارید، بنده ضد ارزش میدانم.
*- بفرمایید:
از دلیل نماز، روزه، حج، جهاد گرفته تا دلیل حجاب، هیچ دلیلی محکمتر و
متقنتر و روشنتر از اطاعت امر خدا و عبادت خدا نیست. بفرمایید: البته
احکام الهی، همه حکیمانه است و رشد، کمال و سعادت بشر، مستلزم اجرای
این احکام است، اما علت اصلی فواید آنها که خود به خود مترتب میشود
نیست، بلکه اطاعت و عبادت است که بیشترین فایده در همین است.
چنان چه میدانیم، زن و مرد، فقط به واسطه عقد به یک دیگر محرم میشوند
و همسر یک دیگر میگردند، چه این عقد دائم باشد یا موقت. پس تفاوت اصلی
این دو نوع عقد در این است که در عقد موقت، پایان زمانِ محرمیت و همسری
از پیش تعیین شده است و در عقد دائم، پایانی در نظر گرفته نشده، مگر
این که طلاق واقع شود.
الف – از
این رو، در عقد موقت، تعیین قطعی و روشن "زمان شروع و پایان"، حتمی و
الزامی میباشد و طبق فتوای اغلب مراجع، اگر "مدت و وقت" در ازدواج
موقت معین نگردد، عقد باطل است. و باید بسیار به این مسائل حساس بود،
زیرا یا عقل باطل میشود و یا در برخی از موارد (شرایط) اگر در عقد
موقت، زمان پایان تعیین نگردد، عقد منقلب به دائم میشود.
سؤال با اعتراض و چند سؤال دیگر، آن هم با صبغهی احساسی و شعاری مخلوط
شده تا مخاطب نداند حال به کدام یک جواب دهد؟ در هر حال به نکات ذیل
توجه نمایید:
الف – علم:
آیا کسی که انسان و هر آن چه در عالم هست را بر اساس اندازهها و
قوانین مترتب بر آنها و بالتبع آثارشان در تعامل با یک دیگر خلق کرده
است، میتواند دفترچه راهنما صادر کند و بگوید که اینها چیستند و چگونه
باید از هر چیزی استفاده کرد، یا مخلوقی که رهجو و محتاج هدایت است و
رشدش مستلزم هدایت علیمانه و حکیمانه است میتواند راهنما باشد؟ قانون
(احکام) باید منطبق با قوانین حاکم بر خلقت باشد که مستلزم علم به
تمامی خلقت و اندازههای (مقدرات) آنهاست، نه من درآوردی یا اعتباری.
آیا میشود یکی خلق کند و دیگری قوانینش را وضع کند؟!
مباحث فقهی، ظرایف خود را دارد. ما به
عزیزان اهل تشیع نیز مکرر متذکر شده و میشویم که اطلاع یافتن از احکام،
جهت عمل صحیح، یک مقوله است، اما بحث و نقد و بررسی احکام بحث دیگری
است که کاملاً تخصصی میباشد. بیش از دو دهه تحصیل در زبان عربی، قرآن،
تفسیر، علم حدیث، علم رجال ... و خلاصه فقه و اصول لازم دارد. بحث کردن
افراد عادی و غیر متخصص و متبحر در هر موضوعی و از جمله احکام اسلام که
موضوع بحث ماست، درست مثل این است که بنده با نانوایی محلمان وارد بحث
حقوق یا فیزیک شوم! که البته این گونه بحث کردن نیز آخرش به جدلِ مبتنی
بر «به نظر من» میرسد؛ یعنی هر کسی خودش را مجتهد دیده و اجتهاد
میکند.
قبل از بیان احکام، باید توجه شود که در شئون مختلف زندگی، اهداف،
میلها، خوشآمدها و ناخوشآیندهای بسیاری وجود دارد و در هر امری چنین
است.
گاه این اهداف و امیال در راستای هدف نهایی که همان محبوب و معشوق
حقیقی [خداوند متعال] است قرار دارد، مثل علاقه به هر عمل صالحی که
برای رضای او انجام شود، در این حالت انجام آن امور نه تنها خوب است،
بلکه لازم و گاه واجب است. اما گاهی اهداف کوچکتر یا امیال زودگذرتر،
نه با هدف نهایی مغایرت دارد و نه نقش خاصی در تقرب دارد که به آن
مباحات گفته میشود، یعنی به میل خودت است، میخواهی انجام بده و
میخواهی انجام نده (مثل یک سفر تفریحی). و البته انسان میتواند و نیز
باید که کار مباح را نیز به گونهای انجام دهد که مورد رضایت بوده و
سبب قرب گردد.
گاه....
ابتدا باید چه در عرصهی مباحث اعتقادی و نظری و چه در عرصهی فقه و
احکام، بین «وهابیت» و «اهل سنّت» تفکیک قایل شد، چرا که وهابیت اصلاً
یک مذهب نیست، بلکه یک فرقه، یک حزب یا بهتر بگوییم یک تشکیلاتی است که
توسط انگلیس و فراماسون، به سرکردگی محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدی
(1115 – 1206) پایهگزاری شد و با ایجاد اتحاد بین این تشکیلات و حکومت
سعودی و کشتارهای بسیار وحشتناک از شیعه و سنّی، (درست مثل سلفیها،
تکفیریها، داعشیهای امروز)، بر شبه جزیره عربستان سلطه یافت...
نالآن مشکل و سؤال شما، احکام روزه است
و یا خداوند متعال و علم او؟! نظر خودتان چیست؟ آیا خداوند علیم
میدانسته یا [العیاذ بالله] او نمیدانسته و مخلوقاتش دانستهاند؟ و
آیا اساساً خدایی که نداند، خداست؟!
دقت شود که یک موقع سؤال اینگونه طرح میشود که «تکلیف در چنین شرایطی
چیست؟»، اما یک موقع کسی با پاسخ در مورد تکلیف شرعی کاری ندارد، موضوع
را بهانه کرده تا به جنگ خدا برود یا او را نفی کند.
البته که احکام الهی متناسب با زمان و
حتی مکان یا محیط است و اگر غیر از این بود، خداوند متعال انبیای متعدد
را ارسال نمینمود. چرا که اصل «دین» یک چیز است و تغییری در آن نیست،
اما «شرایع» متفاوت بوده است. لذا دین حضرات نوح، ابراهیم، موسی، عیسی
و خاتم الانبیاء و المرسلین حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله،
فرقی با هم نداشتند و همه همان دین اسلام میباشد، لذا فرمود: «إِنَّ
الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ – به تحقیق که دین نزد خدا اسلام
است»؛ اما شریعت (احکام) هر کدام متفاوت بوده است. چنان چه میدانیم
قبلهی حضرت ابراهیم علیهالسلام کعبه مکرمه بود، قبلهی حضرات موسی و
عیسی علیهماالسلام بیت المقدس بود و قبله پیامبر خاتم (ص) مجدداً به
کعبه بازگشت. یا میدانیم که به قوم یهود امر شد که روز شنبه صید ماهی
نکنند و به امتهای دیگر امر نشد. یا ازدواج همزمان با دو خواهر مجاز
بود و بعد ممنوع اعلام شد و همینطور است احکام نماز و روزهی هر
شریعتی. به حضرت موسی علیه السلام نیز، به محض انزال وحی، امر به اقامه
نماز شد «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِی»؛ و یا در قرآن میخوانیم که
روزه را بر شما نوشتهام (واجب است)، چنان چه بر امتهای پیشین نوشته
بودم؛ اما قطعاً نماز و روزهی آنها مثل شریعت اسلام نبوده است.
نگاه کردن به عکس یا فیلم جماع، همان
نگاه کردن به عکس یا فیلم پورنو است.
باید یک اصل کلی را بدانیم تا بتوانیم در هر موردی خودمان تشخیص دهیم
که آیا حرام است یا خیر؟ به طور کلی هر گونه لذت شهوانی دو نامحرم از
یک دیگر، کم باشد یا زیاد – دیداری باشد یا تصویری یا حتی شنوایی و ...
حرام است.
دقت کنیم که «لذت شهوانی» زن و مرد از یک دیگر، با لذت خوردن و خوابیدن
و ... متفاوت است، چرا که مستلزم ارتباط دو «انسان» با یک دیگر میباشد
که هر کدام حقوقی فردی و نیز نقش، تکلیف و حقوقی اجتماعی دارند. پس لذت
بردن این دو از یک دیگر نیز باید قانونمند باشد. و خداوند متعال تنها
راه مجاز هر گونه لذت دو نامحرم از یک دیگر را محرمیت دائم یا موقت به
واسطه «ازدواج» بیان نموده است. و هر طریق دیگر، موجب مضرات شدید شخصی
و اجتماعی میگردد؛ از تأثیر سوء در روان، اعصاب و اخلاق شخص گرفته تا
تأثیرات سوء اجتماعی و بیشتر از همه در حق زنان و جایگاه، نقش و حقوق
آنان در چرخهی حیات بشری.
ما نمیدانیم که ایشان چنین گفتهاند
یا خیر؟ هر چند که بعید نیست. اما همیشه ابتدا باید توجه نمود که مدعی
یا گوینده، نسبت به موضوع در چه جایگاهی قرار دارد و بعد راجع به آن چه
مدعی میشود یا میگوید نیز باید تحقیق و بررسی نمود.
حال آقای کدیور [چه چنین گفته باشند و چه نگفته باشند] در خصوص معارف و
احکام اسلامی، در چه سطحی قرار دارد که بتواند «حیطه وظایف مراجع تقلید»
را تشخیص دهد؟ میزان علم و معرفت او به اصول دین و فروع دین (احکام)
چقدر است و در چه مقامی از اجتهاد قرار دارد؟
پس از این مرحله باید توجه داشت که شخصیت گوینده و مواضعاش چیست و چرا
میگوید؟ آیا درد دین دارد و دلش برای اسلام و مسلمین میتپد، یا اغراض
دیگری را به نام دین دنبال میکند؟ امروز اشخاص بسیاری را میشناسیم که
خود را فقیه میخوانند و هر چه دلشان خواست به نام اسلام میگویند تا
طرفدار جمع کنند و در ضمن ضربهای هم بزنند.
از همین ابتدا دوستان را
روشن کنید که چنان چه رشته حقوق، با موضوعات و دامنههای متنوع و وسیعاش،
چون: حقوق مدنی، حقوق جزا، حقوق کیفری، حقوق تجارت، حقوق بین الملل و
...، یک رشته تخصصی است و تا رسیدن به درجه دکترای آن دست کم 6 تا 8
سال تحصیل موفق میخواهد، علم به احکام اسلام که تنوع و دامنهی
وسیعتری دارند و ضمناً وضع اعتباری افراد نیستند، بلکه منشأ در علم،
حکمت و مشیّت الهی دارند نیز همین گونه است و مستلزم دست کم سه دهه
تحصیل در فقه و اصول میباشد.
به آنها بگویید که هر امری اصولی و فروعی دارد، اصول باید فهمیده شود و
در فروع می توان تحصیل تخصصی نمود یا به متخصص مراجعه نمود. مثلاً در
رشته حقوق، اصل این است که همهی عقول باید بفهمند که زندگی فردی و
اجتماعی باید قانونمند باشد، اما فروع، خود همین قوانین هستند که نه
تنها همگان از آن اطلاع ندارند، بلکه «اکثر الناس لا یعلمون» در
مقولهای جاری است.
راه و طریق عبادت را باید معبود نشان
دهد و نه عبد. عبادت آن است که معبود بگوید، نه آن که عبد بگوید.
یک موقع کسی منکر خدا و قیامت است، اما مدعی است که برخی از کارها و
رفتارهای خوب را میشناسد و انجام میدهد؛ بدیهی است که کار خوب او،
صرفاً کار خوب است و نه «عبادت».
عبادت یعنی وابستگی، هدف قرار دادن و بندگی کردن حق، که در اطاعت تجلی
یافته و محقق میگردد. پس اگر کسی گفت: «عبادت این است که من میگویم»،
یا «من دلم میخواهد این گونه عبادت کنم»، یا گفت: «به نظر من، این
عبادت نیست، بلکه آن عبادت است»؛ او در واقع خودش را عبادت میکند،
هواهی نفسش را عبادت میکند، امیال خودش را عبادت و بندگی میکند و نه
خداوند متعال را.
اغلب آن چه امروز به نام علوم غریبه
رایج شده است، رمالی، حقهبازی و دکان و دستگاه جهت فریب و چاپیدن
ایمان و مال مردم است و البته گاه افرادی پیدا میشوند که با شیاطین
جنّ نیز ارتباطی پیدا میکنند و حاصل کار خود را علوم غریبه، ارتباط با
ارواح ... و حتی ارتباط با امام زمان علیهالسلام قلمداد میکنند.
الف – امام زمان علیهالسلام، العیاذ بالله داخل چیزی چون چراغ جادو
نیستند که دیگران بتوانند با جادو و جنبل یا به اصطلاح خودشان علوم
غریبه یا اوراد و اذکار، ایشان را احضار و یا مجبور به ارتباطی کنند.
ایشان حجتالله، بقیةالله، ولیالله و خلیفةالله هستند و عالم در
محضر ایشان و تحت ولایت ایشان است، نه این که ایشان تحت ولایت اوراد،
اذکار، سحر، جادو و ... باشند.