شهید آوینی
 
ويژه نامه سالروز شهادت سردار رشید اسلام اکبر زجاجی

اکبر زجاجی در 4 خرداد 1338 در شهر کاشان در یک خانواده مومن  و مذهبی به دنیا آمد . در هفت سالگی به مدرسه رفت و پس از طی دوران راهنمایی و متوسطه در هنرستان نساجی کاشان به تحصیل ادامه داد  . سپس وارد انستیتو تکنولوژی شهر اصفهان گردید . وی از همان دوران تحصیل با الفبای مبارزه و مسائل سیاسی آشنا شد و پس از مدتی به فعالیت های سیاسی اقدام کرد .

اکبر پس از مدتی دانشگاه را رها کرد و به کاشان بازگشت تا در مبارزه علیه رژیم فعالیت کند . در طول مبارزه خود چندین بار با ماموران ساواک درگیر شد و یک بار نیز زخمی گشت . او در مسجد صاحب الزمان (عج ) فعالیت های خود را پی گرفت . در آن مدت یک گروه کوهنوردی بنام صیام تشکیل داد که در پوشش فعالیت های ورزشی به اقدام های سیاسی و مذهبی می پرداخت . وی در ارشاد و راهنمایی جوانان شهر از هیچ کوششی دریغ نمی کرد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی اکبر فعالیت خود را در مسجد ادامه داد و به کودکان و نوجوانان مسائل دینی را می آموخت .

با حمله عراق به ایران در مهر 59 اکبر نیز بعنوان داوطلب با گروه شهید چمران عازم جبهه های جنوب گشت . مدتی در خرمشهر به نبرد پرداخت و پس از اشغال آنجا توسط عراق ، در آبادان و سوسنگرد نبرد خود را ادامه داد .

  
شهید زجاجی در کنار سردار شهید حاج همت

پس از مدتی زجاجی راهی کردستان شد و بخاطر تجربیات ارزنده اش در جبهه های جنوب و بهره گیری از هوش و استعداد نظامی خود ، مسئولیت یکی از محورهای عملیاتی در مریوان را بر عهده گرفت . زجاجی با اقدام های سنجیده و معقول نظامی خود تحولی جدی و اساسی در محور عملیاتی پدید می آورد و در طی مدت حضورش در جبهه چندین بار نیز مجروح شد . با شروع عملیات های گسترده در جبهه های جنوب اکبر زجاجی نیز به آنجا رفت و در عملیات فتح المبین بعنوان مسئول اطلاعات و عملیات و در عملیات رمضان بعنوان فرمانده گردان در لشکر محمد رسول الله ( ص ) وارد عمل شد . وی در مهر سال 1361 بعضویت سپاه درآمد .و با تجربه ارزشمندی که در طول حضور موثرش در جبهه های مختلف کسب کرده بود منشا اثر ارزشمندی شد .

 
شهید اکبر زجاجی ، شهید حاج محمد ابراهیم همت ...

یک ماه پس از عضویتش در سپاه بعنوان جانشین معاون عملیاتی لشکر 27 منصوب شد . در مرداد ماه سال 1362 نیز بخاطر رشادت و لیاقتش بعنوان قائم مقام لشکر معرفی گردید و تا آخرین لحظه های زندگیش در این مسئولیت خطیر انجام وظیفه کرد .

اکبر زجاجی فردی حساس ، نکته سنج ، خلاق و در عین حال شجاع ، جسور و بی باک بود . در تجزیه و تحلیل مسائل نظامی و سیاسی از توان و درک بالایی برخوردار بود . سعه صدر داشت و از کسی رنجش به دل نمی گرفت . ساده زیستی و قناعت او در زندگی برای دوستان و آشنایان عبرت آموز بود . اهل تقوی و فروتنی بود . با بسیجیان متواضعانه برخورد می کرد . به ذکر دعا و صلوات مداومت داشت .


حاج عباس برقی - شهیدان محسن نورانی ، حاج همت ، محمد تقی پکوک ، اکبر زجاجی ...

اکبر پس از ماه ها تلاش و مجاهدت در جبهه ها ،  روز 14 اسفند 1362 در جزیره مجنون در عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فوز عظمای شهادت نایل آمد و به آرزوی دیرین خود رسید .

شهید زجاجی نسبت به ثبت حماسه های دفاع مقدس حساسیت زیادی داشت و در این باره این گونه توصیه نموده است :
"به برادرانی که از جبهه آمده اند بگویید چه کرده اید ؟ اینها را بنویسید . اینها را ضبط کنید . به خدا قسم ارزشمند است . خود اینها یک کتاب می شود . جنگ ما جنگی نیست که تمام شود ."

خاطراتي از شهيد اكبر زجاجي

معنی جنگ

شهيد اكبر زجاجي در سال 1360 به عنوان نيروي عملياتي به شهر مريوان، محور دزلي آمد. ما هم كه عده‌اي از بچه‌هاي كاشان بوديم از حضور يك همشهري خوشحال شديم. اوائل با يك قبضه تفنگ 106 همراه يكي از نيروها به مقابله با دشمن پرداخت. بعد از مدتي او به عنوان مسئول گروه انتخاب شد. ما بر روي ارتفاع كوهي كه از نظر نظامي موقعيت استراتژيك داشت مستقر شديم. محل اسكان ما 14 نفر، يك تخته چادر 3‚2 بود. آنقدر برف روي چادر و اطراف آن باريد كه با زحمت و مشكلات زياد مقاومت مي كرديم. اكبر براي سركشي به بالاي كوه آمد، حضور او باعث تقويت روحيه بچه‌ها مي‌شد وقتي احساس ناراحتي مي‌كرديم اكبر مي‌گفت: «مگر شما براي چه آمده ايد؟ جنگ يعني مقاومت، يعني شجاعت، يعني ايثار و در آخر يعني شهادت

معجزه

ارتفاعات قلاويزان، خاطرات زيادي از اكبر زجاجي دارد. صخره‌ها، دره‌ها و بلنديهاي آن شناسنامه حضور او و گشتهاي شناسايي‌اش مي‌باشد. در يكي از شناسائي‌ها وقتي با همرزمش از قلاويزان به سمت دكل مي‌رفت گلوله‌اي به جيپ آنها اصابت كرد و ماشين به قعر دره‌اي كه عراقيها در آنجا مستقر بودند سقوط كرد. همه فكر كرديم كه آنها شهيد شده‌اند اما به طور معجزه‌آسايي از آن حادثه نجات يافتند و فقط جراحتهاي سطحي برداشتند. مرگ هر لحظه هم آغوش او بود ولي هر بار به نوعي امداد غيبي به كمك او مي‌شتافت تا جريان رودخانه زندگي‌اش را با عبور از كوهها و دشتها به جزيره شهادت پيوند دهد.

شهامت اكبر

عمليات بيت‌المقدس هنوز آغاز نشده است. ماشينهاي مهمات به رديف ايستاده، منتظر تخليه هستند. خوشحال و مسرور از رسيدن اين همه مهمات، در انتظار نبردي پيروزمندانه بوديم. ناگهان نگاهها در هم پيچيد و انفجاري مهيب همه چشمها را به ماشيني كه در حال سوختن بود خيره كرد. دود همه جا را فرا گرفت و راننده‌ها براي حفظ جان، همه از ماشينها پياده شده، فرار كردند. ديگر كسي اطراف آن همه مهمات نبود. هر آن احتمال مي‌رفت تا ماشينها يكي پس از ديگري طعمه حريق شوند. حاج اكبر با شهامت و شجاعت كم نظيري كه داشت پشت ماشين پريد و آن را سريع از محل حادثه دور كرد. اگر جسارت و بي‌باكي او در آن روز نبود همه مهمات از بين مي‌رفت.

 حضوري شهيد زجاجي در جبهه هاي غرب و جنوب :

 

نام عمليات

تاريخ عمليات

 مسووليت شهيد

1  فتح المبین 02 /01/1361  

بسيجي

2  بیت المقدس 10 /02/1361  

بسيجي

3  رمضان 23 /04/1361  

فرمانده گردان

4  خیبر 03/12/1362  

قائم مقام لشگر 27 محمد رسول الله

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo