شهید آوینی
 
عباسی : آزادی را دوست داشتیم ولی نه به قیمت زهر نوشیدن حضرت امام (ره)
وقتی شنیدیم که امام فرمودند من جام زهر را نوشیدم .خیلی ها سه روز مبهوت بودند و با کسی حرف نمی زدند . بغض خاصی گلویمان را گرفته بود . می خواستیم با صدای بلند فریاد بزنیم و گریه کنیم .

محمد باقر عباسی آزاده ای که از سال 60تا سال 68  را در زندانهای عراق بسر برده است در گفت و گو با گروه دفاع مقدس خبرگزاری مهر گفت : اخبار معمولا از طریق رسانه ها و روزنامه های عراقی مثل الثوره ، الجمهوریه ، القادسیه و غیره به ما می رسید . دوستان ترجمه می کردند و با یک تفسیر در اختیار بچه ها قرار می دادند . خبر قطعنامه هم به این شکل به دستمان رسید .

وی افزود : خبر پذیرش قطعنامه برای اسرا ناراحت کنند بود . یک شوک به همه وارد کرد . خیلی ها با توجه به اینکه چند سال در اسارت بودند ولی حاضر نبودند به این قضیه تن بدهند . خیلی برایمان گران تمام شده بود . حتی از روی نارحتی چند نفر به حالت تب افتاده و مریض شدند .

عباسی گفت : برای اینکه از ناراحتی بچه ها کاسته بشود روحانیی که در اردوگاه بود بابچه ها صحبت می کردند و می گفتند آنچه که تقدیر ما است و در کشور اتفاق می افتد ما از آن بی خبریم . این صحبت ها بچه ها را سبک می کرد و اتفاق افتاده را می پذیرفتند . اسرا به این دلیل قبول می کردند ، که پذیرش قطعنامه 598 را خواست امام می دانستند . اما قبول این مسئله خیلی یرای آنها سخت بود .  

 وی افزود : برای خود من بسار سخت بود . ما دولت عراق را قابل نمی دانستیم . خیلی دشوار بود که هشت سال در مقابل عراق دفاع کنیم بعد به این شکل قضیه تمام شود .

محمد باقر عباسی گفت : بعد ازاعلام پایان جنگ عراقی ها سر از پا نمی شناختند . هفت شبانه روز جشن گرفته بودند . یادم هست یک افسر عراقی از در اردوگاه تا وسط آسایشگاه بشکن می زد و می رقصید . اردوگاه و آسایشگاه سکوت مطلق بود . آنها کاری می کردند که مارا تحریک کنند . می گفتند خوشحال باشید جنگ تمام شده ولی بچه ها خیلی خونسرد می گفتند این هم مثل مطالب دیگر است . اتفاق خاصی نیافتاده است . عراقی ها مانده بودند معطل . فکر می کردند ما دوست داریم در عراق بمانیم .

وی افزود : وقتی شنیدیم که امام فرمودند من جام زهر را نوشیدم .خیلی ها سه روز مبهوت بودند و با کسی حرف نمی زدند . بغض خاصی گلویمان را گرفته بود . می خواستیم با صدای بلند فراید بزنیم و گریه کنیم . پیش خودم گفتم مگر چه اتفاقی افتاده که باید حضرت امام جام زهر را بنوشد . اطلاعات چندانی به دستمان نمی رسید که بدانیم چه اتفاق افتاده است .

عباسی در پایان گفت : باید بگویم البته یک زندانی همیشه دوست دارد که آزاد باشد . ما هم همیشه دعا می کردیم و دلمان می خواست که آزاد بشویم ولی به چه قیمتی . ما آزادی را دوست داشتیم نه به قیمت اینکه امام بگوید من جام زهر را نوشیدم . این جمله امام خیلی برایمان گران تمام شد . هنوزبعد از این مدت این مسئله برای ما هموار نشده است . هنوزدروجودمان از این قضایا یک اثری هست .  

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo