2401
ليس شي ء خيرا من ألف مثله إلّا الإنسان.
جز انسان هيچ چيز بهتر از هزار مثل خود نيست.
2402
ليس شي ء من الجسد إلّا و هو يشكو ذرب اللّسان.
هيچ عضوى نيست مگر از آزار زبان شكايت دارد.
2403
ليس عدوّك الّذي إن قتلته كان لك نورا و إن قتلك دخلت الجنّة و لكن أعدى عدوّ
لك ولدك الّذي خرج من صلبك ثمّ أعدى عدو لك مالك الّذي ملكت يمينك.
دشمن تو آن نيست كه اگر او را بكشى نور تو خواهد شد و اگر ترا بكشد ببهشت ميروى
بلكه بدترين دشمن تو فرزند تو است كه از صلب تو در آمده و باز بدترين دشمن تو مال
تو است كه مالك آن شده اى.
2404
ليس في الجنّة شي ء ممّا في الدّنيا إلّا الأسماء.
در بهشت از آنچه در دنيا هست چيزى نيست، مگر بنام.
2405
ليس لأحد على أحد فضل إلّا بالدّين أو عمل صالح.
هيچ كس بر ديگرى برترى ندارد مگر بوسيله دين يا عمل شايسته.
2406
ليس للدّين روّاد إلّا القضاء و الوفاء و الحمد.
دين طلايه دار ندار مگر وظيفه شناسى و وفا و حمد.
2407
ليس للمرأة أن تنتهك شيئا من مالها إلّا بإذن زوجها.
زن حق ندارد چيزى از مال
خود را بى اجازه شوهرش ببخشد.
2408
لبس لفاسق غيبة.
غيبت فاسق ناروا نيست.
2409
ليس لك من مالك إلّا ما
أكلت فافنيت أو لبست فأبليت أو تصدّقت فأمضيت
از مال خويش بهره ندارى جز آنكه بخورى و تمام كنى يا بپوشى و كهنه كنى يا صدقه
كنى و ادا كنى.
2410
ليس من أخلاق المؤمن التّملّق و لا الحسد إلّا في طلب العلم.
تملق و حسد بر مؤمن روا نيست مگر در طلب علم.
2411
ليس من المروّة الرّبح على الإخوان.
از برادران سود بردن با جوانمردى سازگار نيست.
2412
ليس من خلق المؤمن الملق
تملق از اخلاق مؤمن نيست.
2413
ليس منّا من تشبّه بغيرنا.
هر كه بغير ما مانند شود از ما نيست.
414
ليس منّا من غشّ مسلما أو ضرّه أو ما كره.
هر كه با مسلمانى تقلب كند يا باو ضرر رساند يا با وى حيله كند از ما نيست.
2415
ليس منّا من لم يتغنّ
بالقرآن
هر كه قرآن به آهنگ نخواند از ما نيست.
2416
ليس منّا من لم يوقّر الكبير و يرحم الصّغير و يأمر بالمعروف و ينه عن المنكر.
هر كه بزرگتر را محترم ندارد و به كوچكتر رحم نكند و به نيكى واندارد و از بدى
باز ندارد از ما نيست.
2417
ليس منّا من وسع اللَّه عليه ثمّ قتر على عياله.
هر كس خدا بدو گشايش دهد و باز بر عيال خود سخت گيرد از ما نيست.
2418
ليس منّي إلا عالم أو متعلّم.
هيچ كس از من نيست بجز دانشمند يا دانش آموز.
2419
ليغشينّ أمّتي من بعدي فتن كقطع اللّيل المظلم، يصبح الرّجل فيها مؤمنا و يمسي
كافرا، يبيع أقوام دينهم بعرض من الدّنيا قليل.
پس از من امتم را فتنه ها خواهد گرفت چون پاره هاى شب تاريك كه در اثناى آن مرد
به صبح مؤمن است و بشب كافر شود و كسانى دينشان را بمال ناچيز دنيا فروشند.
2420
ليكف الرّجل منكم كزاد الرّاكب.
هر يك از شما باندازه توشه مسافرى اكتفا كند.
2421
ليكن بلاغ أحدكم من الدّنيا زاد الرّاكب.
بهره هر كدامتان از اين دنيا چون توشه مسافر باشد.
2422
لينصر الرّجل أخاه ظالما أو مظلوما إن كان ظالما فينهيه فإنّه له نصرة و إن
كان مظلوما فينصره.
مرد بايد برادر خويش را يارى كند چه ستمگر باشد چه ستم ديده اگر ستمگر باشد او
را باز دارد كه اين بمنزله يارى كردن اوست و اگر ستمديده باشد ياريش كند.
2423
اللّباس يظهر الغنى و الدّهن يذهب البوس و الإحسان إلى المملوك يكبت اللَّه به
العدوّ.
لباس غنا را نمايان مى كند و روغن خشبو فقر را مى برد و نيكى با مملوك مايه سر
شكستگى دشمن شود.
2424
اللّهو في ثلاث: تأديب فرسك، و رميك بقوسك و ملاعبتك أهلك.
بازى در سه چيز رواست اسبت را تربيت كنى و با كمان خود تير اندازى كنى و با
همسر خويش ملاعبه كنى.
2425
لىّ الواجد يحلّ عرضه و عقوبته.
سختگيرى مرد دارا آبروى وى را بازيچه و عقوبت وى را آسان مى كند.
2426
لا أجر إلّا عن حسبة و لا عمل إلّا بنيّة.
پاداش در مقابل خلوص است و عمل به نيت وابسته است.
2427
لا أشتري شيئا ليس عندي ثمنه.
چيزى كه قيمت آن را ندارم نمى خرم.
2428
لا إيمان لمن لا أمانة له.
هر كه امانت ندارد ايمان ندارد.
2429
لا إيمان لمن لا أمانة له و لا دين لمن لا عهد له.
هر كه امانت ندارد ايمان ندارد و هر كه پيمان نگه ندارد دين ندارد.
2430
لا بأس بالغنى لمن اتّقى و الصّحة لمن اتّقى خير من الغنى و طيب النّفس من
النّعيم.
هر كه پرهيزگارى كند اگر ثروتمند باشد باك نيست و براى پرهيزگار صحت از ثروت
بهتر است و آسايش ضمير از جمله نعمتهاست.
2431
لا تخرقنّ على أحد سترا.
پرده هيچ كس را مدر.
2432
لا تخيفوا أنفسكم بالدّين.
خويشتن را از دين مترسانيد.
2433
لا تدعنّ حقّا لغد فإنّ لكلّ يوم ما فيه.
كارى را براى فردا مگذار كه هر روزى تكاليف خويش را دارد.
2434
لا تذهب حبيبتا عبد فيصبر و يحتسب إلّا دخل الجنّة.
بنده اى كه دو چشم خويش از دست بدهد و صبر كند و برضاى خدا قانع شود ببهشت
مى رود.
2434
لا تؤذوا مسلما بشتم كافر.
به وسيله بد گفتن به كافرى، مسلمانى را آزار نكنيد.
2435
لا تألّوا على اللَّه فإنّه من تألّى على اللَّه أكذبه اللَّه.
بخدا سوگند نخوريد كه هر كه بخدا سوگند خورد خدا او را تكذيب كند.
2436
لا تباغضوا و لا تدابروا و لا تنافسوا و كونوا عباد اللَّه إخوانا.
دشمنى نكنيد، از هم روى مگردانيد همچشمى مكنيد بندگان خدا برادران باشيد.
2434
لا تتمنّوا الموت.
آرزوى مرگ مكنيد.
2437
لا تجار أخاك و لا تشارّه و لا تماره.
با برادر خويش مماطله مكن با او دشمنى مكن و حيله گرى مكن.
2438
لا تجتمع خصلتان في مؤمن:
البخل و الكذب.
دو صفت در مؤمن فراهم نشود بخل و دروغ.
2439
لا تجلسوا بين رجلين إلّا بإذنهما.
ميان دو كس جز باجازه آنها منشينيد.
2440
لا تجني على المرء إلّا يده.
مرد جز از دست خويش بدى نمى بيند.
2441
لا تجوز شهادة بدويّ على صاحب قرية.
شهادت باديه نشين پرده نشين روا نيست.
2442
لا تحاسدوا و لا تناجشوا و لا تباغضوا و لا تدابروا و كونوا عباد اللَّه
إخوانا و لا تكونوا عيّابين و لا مدّاحين و لا طعّانين.
حسد نورزيد و در معامله بالا دست هم نزنيد، دشمنى نكنيد، راه خلاف مپوئيد،
بندگان خدا! برادران باشيد عيبجو و مدحگو و طعنه زن مباشيد.
2443
لا تحقرنّ من المعروف شيئا و لا تواعد على أخيك موعدا فتخلفه.
هيچ كار نيكى را حقير مشمار با برادر خود خلف وعده مكن.
2444
لا تحلف باللَّه كاذبا و لا صادقا من غير ضرورة و لا تجعل اللَّه عرضة ليمينك
فإنّ اللَّه لا يرحم و لا يرعى من حلف باسمه كاذبا.
بى جهت بخدا راست يا دروغ قسم مخور و خدا را وسيله قسم خويش مكن كه خدا كسى را
كه بنام وى بدروغ قسم خورد رحمت و رعايت نمى كند.
2445
لا تسبّوا الدّهر فإنّ اللَّه هو الدّهر.
روزگار را دشنام مدهيد كه خدا همو روزگار است.
2446
لا تسبّوا الشّيطان و تعوّذوا باللَّه من شرّه.
شيطان را دشنام مگوئيد و از شر وى بخدا پناه بريد.
2447
لا تستبطئوا الرّزق فإنّه لم يكن عبد ليموت حتّى يبلغه آخر رزق هو له، فاتّقوا
اللَّه و أجملوا في الطّلب: أخذ الحلال و ترك الحرام.
مپنداريد كه روزى تان دير مى رسد كه هيچ بنده اى نميرد تا آخرين بهره روزى او
برسد، از خدا بترسيد و در طلب ملايمت كنيد (ملايمت در طلب) گرفتن حلال و رها كردن
حرام است.
2448
لا تردّوا السّائل و لو بشقّ تمرة.
چيزى به سائل بدهيد و گر چه نصف خرما باشد.
2449
لا ترضينّ أحدا بسخط اللَّه و لا تحمدنّ أحدا على فضل اللَّه و لا تذمّنّ أحدا
على ما لم يؤتك اللَّه فإنّ رزق اللَّه لا يسوقه إليك حرص حريص و لا تردّه عنك
كراهة كاره.
رضايت هيچ كس را با خشمگين كردن خدا مجوى و هيچ كس را بواسطه تفضلى كه خدا كرده
ستايش مگوى و هيچ كس را براى آنچه خدا بتو نداده مذمت مكن كه روزى خدا را حرص حريص
سوى تو نمى كشاند و نارضايت نارضائى آن را از تو دور نمى كند.
2450
لا تروعوا المسلم فإنّ روعة المسلم ظلم عظيم.
مسلمان را مترسانيد كه ترسانيدن مسلمان ستمى بزرگ است.
2451
لا تزال المسألة بأحدكم حتّى يلقى اللَّه و ما في وجهه مزعة لحم.
هر كه پيوسته به سؤال كوشد به پيشگاه خدا رود و قطعه گوشتى در چهره او نباشد.
2452
لا تزال طائفة من أمّتي على الحقّ ظاهرين حتّى يأتى أمر اللَّه.
پيوسته گروهى از امت من بر حق استوار باشند تا فرمان خدا بيايد.
2453
لا تزال نفس الرّجل معلّقة بدينه حتّى يقضي عنه.
جان مرد (پس از مرگ) پيوسته بقرض وى آويخته است تا قرض وى ادا شود.
2454
لا تزوّجنّ عجوزا و لا عاقرا فإنّي مكاثر بكم الامم.
با زن پير و نازا ازدواج مكنيد كه از فزونى شما بر امتهاى ديگر تفاخر مى كنم.
2455
لا تسأل النّاس شيئا و لا سوطك إن سقط منك حتّى تنزل إليه فتأخذه.
از مردم چيزى مخواه، اگر تازيانه ات افتاد، فرود آى و آن را بردار.
2456
لا تسبّوا الأموات فإنّهم قد أفضوا إلى ما قدّموا.
مردگان را دشنام مدهيد كه آنها باعمالى كه از پيش فرستاده اند رسيده اند.
2457
لا تسبّوا الأموات فتؤذوا الأحياء.
مردگان را دشنام مدهيد كه زندگان آزرده شوند.
2458
لا تشربوا الخمر فإنّها مفتاح كلّ شرّ.
شراب منوشيد كه كليد همه بدى هاست.
2459
لا تشغلوا قلوبكم بذكر الدّنيا.
دلهاى خويش را بذكر دنيا مشغول مداريد.
2460
لا تصاحب إلّا مؤمنا و لا
يأكل طعامك. إلّا تقىّ
جز با مؤمن مصاحبت مكن و غذاى ترا جز پرهيزگار نخورد.
2461
لا تصحبنّ أحدا لا يرى لك كمثل ما ترى له.
با كسى كه ترا همسنگ خود نداند مصاحبت مكن.
2462
لا تصلح الصّنيعة إلّا عند ذي حسب أو دين.
نكوئى جز پيش شريف و ديندار بثمر نمى رسد.
2463
لا تضربوا إماءكم على كسر إنائكم فإنّ لها أجلا كآجال النّاس.
كنيزان خويش را براى شكستن
ظرفهايتان مزنيد كه ظرفها را نيز مثل مردمان اجل هاست.
2464
لا تضعوا الحكمة عند غير أهلها فتظلموها و لا تمنعوها أهلها فتظلموهم.
حكمت بنا اهل مسپاريد كه بدان ستم ميكنيد و از اهلش باز نداريد كه به آنها ستم
ميكنيد.
2465
لا تطعموا المساكين ممّا لا تأكلون.
آنچه خودتان نميخوريد به مستمندان مخورانيد.
2466
لا تطلّقوا النّساء إلّا من ريبة فإنّ اللَّه لا يحبّ الذّوّاقين و لا
الذّوّاقات.
زنان را جز در نتيجه بدگمانى طلاق مدهيد كه خدا مردان بسيار زن گير و زنان
بسيار شوهر گير را دوست ندارد.
2467
لا تظهر الشّماتة لأخيك فيعافيه اللَّه و يبتليك.
برادر خويش را شماتت مكن كه خدا او را معاف دارد و ترا مبتلا كند.
2468
لا تعجبوا بعمل عامل حتّى تنظروا بم يختم له.
از كار هيچ كس شگفتى مكنيد تا بنگريد عاقبت آن چه مى شود
2469
لا يعجبكم إسلام رجل حتّى تعلموا كنه عقله.
مسلمانى مردى شما را بشگفت نيارد تا كنه عقل وى بدانيد.
2470
لا تغتابوا المسلمين و لا تتبّعوا عوراتهم.
غيبت مسلمانان مكنيد و در جستجوى عيوب آنها نباشيد.
2471
لا تغضب فإنّ الغضب مفسدة
خشمگين مشو كه خشم مايه فساد است.
2472
لا تقوم السّاعة إلّا على شرار النّاس.
قيامت بپا نشود مگر بر اشرار خلق.
2473
لا تقوم السّاعة حتّى تقلّ الرّجال و تكثر النّساء.
قيامت بپا نشود تا وقتى مردان كم و زنان بسيار شوند.
2474
لا تقومنّ السّاعة حتّى تكون الولد غيظا و تفيض اللّئام فيضا و تغيض الكرام
غيضا و يجترئ الصّغير على الكبير و اللّئيم على الكريم.
قيامت به پا نشود تا وقتى فرزند مايه خشم شود و لئيمان فراوان شوند و كريمان
كمياب كردند و كوچك بر بزرگ جسارت ورزد و لئيم بر كريم جرى شود.
2475
لا تقوم السّاعة حتّى يكون الزّهد و الورع تصنّعا.
قيامت بپا نشود تا وقتى كه زهد و تقوى ساختگى باشد.
2476
لا تقوم السّاعة حتّى يكون أسعد النّاس في الدّنيا لكع ابن لكع.
قيامت بپا نشود تا خوشبختترين
مردم جهان فرومايه پسر فرومايه باشد.
2478
لا تقوم السّاعة حتّى يمرّ الرّجل بقبر الرّجل فيقول يا ليتني مكانه.
قيامت به پا نشود تا مرد بقبر ديگرى بگذرد و گويد كاش بجاى او بودم.
2479
لا تكثر الضّحك فإنّ كثرة الضّحك تميت القلب.
خنده بسيار مكن كه خنده بسيار دل را بميراند.
2480
لا تكثر همّك ما قدّر يكن و ما ترزق يأتك.
غم بسيار مخور كه آنچه مقدر است مى شود و آنچه روزيت كرده اند بتو مى رسد.
2481
لا تكرهوا البنات فإنّهنّ المونسات.
دختران را مكروه مداريد كه آنها مايه انسند.
2482
لا تكلّفوا للضيف.
براى مهمان تكلف مكنيد.
2483
لا تكن ممن يشدّ على النّاس و يخفّف على نفسه.
از آن كسان مباش كه بر مردم سخت و با خويش آسان گيرند.
2484
لا تكون زاهدا حتّى تكون متواضعا.
تا متواضع نباشى زاهد نباشى.
2485
لا تمارّ أخاك و لا تمازحه و لا تعده فتخلفه.
با برادر خويش حيله مكن و با او مزاح مكن و با او خلف وعده مكن.
2486
لا تمزح فيذهب بهاؤك و لا تكذب فيذهب نورك.
مزاح مكن كه رونقت ببرد و دروغ مگو كه روشنيت برود.
2487
لا تمسح يدك بثوب من لا تكسوه.
دست خويش بجامه كسى كه او را نمى پوشانى خشك مكن.
2488
لا تمنعنّ أحدكم مهابة النّاس أن يقوم بالحقّ إذا علمه.
ترس مردم شما را از رعايت حقى كه ميدانيد باز ندارد.
2489
لا تميتوا القلوب بكثرة الطّعام و الشّراب فإنّ القلب يموت كالزّرع إذا كثر
عليه الماء.
دلهاى خويش را بكثرت خوردن و نوشيدن نمى رانيد كه دل چون زراعت است وقتى آب آن
زياد شد خواهد مرد.
2490
لا تنزع الرّحمة إلّا من شقيّ.
رحم را نگيرند مگر از بدبخت.
2491
لا حليم إلّا ذو عثرة و لا حكيم إلّا ذو تجربة.
آنكه لغزش نكرده بردبار نيست آنكه تجربه نيندوخته خردمند نيست.
2492
لا خير لك في صحبة من لا يرى لك ما يرى لنفسه.
در مصاحبت كسى كه ترا همسنگ خود نداند خيرى نيست.
2493
لا خير في صحبة من لا يرى لك من الحقّ مثل ما ترى له.
در مصاحبت كسى كه حقى براى او قائلى و نظير آن را براى تو قائل نيست خيرى نيست.
2494
لا خير في مال لا يزرأ منه و جسد لا ينال منه.
در مالى كه آفت بدان نرسد و تنى كه مصيبت نبيند خيرى نيست.
2495
لا خير فيمن لا يضيف.
آنكه مهمان نپذيرد خيرى در او نيست.
2496
لا دين إلّا بمروّة.
دين جز بجوانمردى قوام نمى گيرد.
2497
لا دين لمن لا عهد له.
هر كه پيمان نگاه ندارد دين ندارد.
2498
لا سهل إلّا ما جعلت سهلا.
هر چه آسان گيرى آسان گذرد
2499
لا شي ء أحقّ بالسّجن من اللّسان.
هيچ چيز بزندان شدن شايسته تر از زبان نيست.
2500
لا شي ء أغير من اللَّه.
هيچ كس غيرتمندتر از خدا نيست.