خوب می‏گويد : " « من جاء بالحسنة فله عشر امثالها »" و درباره كارهای‏
بد می‏گويد : " « فلا يجزی الا مثلها »" در حالی كه می‏بينيم در كارهای بد
، بی‏نهايت مثل آن جزا داده می‏شود .
استاد : من خيال می‏كنم جواب اين سؤال داده شد ، چون " مثل " آنجا
متوجه كميت نيست ، بلكه ما بالاتر می‏گوييم ، می‏گوييم : " فلا يجزی الا
عينها " چون عين هر چيزی قهرا " مثل " هم درباره‏اش صادق است ، يعنی‏
كسی كه كار بد می‏كند خدا زائد بر آنچه كه كرده است او را مجازات نمی‏كند
، چون او مجازاتش عين عملش است ، چيز ديگری نيست . وقتی ما می‏گوييم‏
آتش قيامت همانی است كه خودش افروخته ، همين عمل است ، نفس عمل‏
است كه در آنجا تجسم پيدا می‏كند ، پس چيز زائدی نيست ، چون جزا با عمل‏
دو تا نيست كه بگوييم اين بيشتر از آن است . خودش كه از خودش هيچ‏
وقت بيشتر نيست ، منتها چون خودش را در اينجا می‏بيند و وجود اينجايش‏
را می‏بيند محدود است ، می‏گويد پس اين چيز ديگری است ، من محدود بودم و
اين نامحدود است . نه ، او خود شی‏ء نامحدود را الان خلق كرده است . اين‏
آدمی كه كار بد می‏كند ، الان خودش برای خودش و به دست خودش يك عذاب‏
نامحدود خلق كرده است . جلسه پيش هم گفتيم كه معنی نامحدود اين نيست‏
كه واقعا خلود در جهنم است . خالد به معنای [ حقيقی ] بالاخره خيلی كم‏
خواهند بود ولی شك ندارد كه [ زمان آن ] خيلی زيادتر از [ زمانهای محدود
] است ، " « لابثين فيها احقابا »" ( 1 ) است . اين عملی كه اين شخص‏
انجام می‏دهد ، در قيامت به او می‏گويند ما چيز ديگری اضافه به تو نمی‏دهيم‏
، ما عمل خودت را به خودت داريم می‏دهيم ، ما چيزی اضافه به تو نداده‏ايم‏
. پس " « لا يجزی الا مثلها »" چيز اضافه نيست . ولی در مسأله بهشت ،
چون اين [ عمل بد ] در خلاف جهت نظام عالم است و آن [ عمل خوب ] در
جهت نظام عالم است ، آن طبعا می‏تواند باور باشد ، يعنی می‏تواند زمينه‏
باشد برای اينكه از طرف خداوند فيض بيشتری هم به آن افاضه شود ولی در
بعد [ كار بد ] نه ، همان خودش است و غير خودش چيزی نيست .
- " « مثلها »" يعنی مانند اينكه يك كسی گندم بكارد و نتيجه آن‏
هفتصد دانه شود . او نبايد

پاورقی :
. 1 نبأ / . 23