انگار كه آنچه هست در عالم نيست |
پندار كه آنچه نيست در عالم هست |
پاورقی : . 1 مؤمنون / . 115
بازگشتی دارد به سوی خدا و در كمون آن همين بازگشت نهفته است ، به اين
توجه نداريد .
حالا بگذريم از اين مطلب كه آن فرضی كه ما میگوييم " اگر عالم اين جور
نبود ، جور ديگر خلق میشد " اصلا جور ديگر فرض ندارد ، محال است . عالم
هر جور كه خلق میشد بالاخره بايد برگردد به خدای خودش ، از همان اصلی كه
آمده است بايد به همان اصل بازگشت كند . ولی به هر حال به نظر میرسد
اينكه قرآن میگويد : " « ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا
ترجعون »" ( 1 ) شما خيال كردهايد ما شما را بيهوده آفريدهايم و شما به
سوی ما بازگشت نمیكنيد ، میخواهد ما را ارجاع دهد به هستی خودمان كه اگر
بنا بود شما باز نگرديد به خدا ، شما شما نبوديد ، شما آفريده نشده بوديد
، در كمون شما چنين استعداد و قوهای هست .
من میتوانم بگويم برای اولين بار است كه درباره اين آيات تأمل و تدبر
میكنم و الان هم به بيانات خودم از نظر مجموع اين آيات جازم نيستم ، تا
ببينيم چه درمیآيد .
بعضی ديگر تعبيرشان اين است : مقصود قرآن از اين بيانات اين است كه
میخواهد بگويد اگر پايان هستی نيستی باشد ، خلقت عبث است . پايان هستی
نيستی نيست و اين نيستيها كه نيستيهای نسبی است منتهی میشود به يك
غايت ثابت و دائم كه قرآن از آن تعبير میكند به " حق " يعنی يك امر
ثابت و دائم . میخواهد بگويد اگر اين عالم و همچنين شما به سوی يك
غايت دائم و ثابتی كه برای هميشه باقی باشد نرويد و پايان شما نيستی
باشد ، در اين صورت خلقت عبث و باطل است ، همان حرفی كه امثال خيام
میگويند :
چون نيست از آنچه هست جز باد به دست چون هست در آنچه هست نقصان
و شكست
پاورقی : . 1 مؤمنون / . 115 |