می‏زنيد ، همان است كه وحی هموست ، يعنی وحی هم يك جانب امر اللهی و
من عنداللهی دارد . آن موجودی كه حامل وحی است ، آن هم باز به نام "
روح " ناميده شده است كه خصوصيات آن را ان شاء الله بعد برايتان عرض‏
می‏كنيم .
به هر حال نمی‏شود گفت كه گفته‏اند " « يسئلونك عن الروح قل الروح من‏
امر ربی »" مقصود روح انسان است و حال آنكه ما در هر جای قرآن می‏رويم‏
می‏بينيم روح به معانی متعدد استعمال شده است . نه ، روح به معانی متعدد
استعمال نشده است ، روح در همه جا به يك حقيقت گفته شده كه در باب‏
وحی صادق است ، در باب عيسای روح الله هم صادق است ، در باب آن ملكی‏
كه به نام روح است صادق است ، در باب انسان هم صادق است . در باب‏
انسان هم قرآن می‏گويد چيزی از آن در انسان هست ، و الا كسی نگفته [ روح ]
از مختصات انسان است كه بعد بگوييم آيات ديگر قرآن اين مطلب را نفی‏
می‏كند .
- در فرمايشاتتان نفس و روح را مرادف ذكر فرموده‏ايد . در تعبير قرآن‏
خصوصا نفس با روح خيلی فرق دارد ، چون مرتب تكرار می‏شود كه : " « الله‏
يتوفی الانفس حين موتها »" ( 1 ) نفوس وفات پيدا می‏كنند . اين تعبير
را نمی‏توان درباره روح كرد . يا می‏فرمايد : " « كل نفس ذائقه الموت
" ( 2 ) . می‏خواستم عرض كنم كه نفس با روح مرادف قرار نمی‏گيرند . اين‏
مسأله هم كه نفس را چگونه تعبير كنيم ، نمی‏توانيم اين طور بيان كنيم كه‏
نفس يك موجود زنده‏ای است . نفس قائم می‏شود به آن وجودی كه زندگی دارد
. نه زندگی عليحده می‏شود برای نفس تعبير كرد و نه وجودی كه بدون روح‏
باشد ، شايد بتوان وجودی كه قائم به حيات و زندگی باشد درباره‏اش تعبير
كرد . مسأله ديگر اينكه بجاست از خود آقای مهندس بازرگان هم بخواهيم‏
بيايند و توضيحات بيشتری بدهند و به طور كلی بيشتر درباره اين موضوع‏
بحث شود .
استاد : آنچه كه راجع به نفس فرموديد كه مفهوم نفس با مفهوم روح دو
تاست صحيح است و من در جلسات پيش هم عرض كردم و منظور من هم در
اينجا اين نبود

پاورقی :
. 1 زمر / . 42
. 2 آل عمران / . 185