برای خودش است . چه كسی به فكر اين می‏افتد كه حالا آن كسی كه به من در
دنيا ظلم كرده ، عقده‏ام روی او خالی شود ؟ اين حرفها نيست .
دومين [ حكمت مجازات در اين دنيا ] مصلحت زندگی اجتماعی است : "
« و لكم فی القصاص حيوش يا اولی الالباب »" ( 1 ) . مجرم اينجا بايد
مجازات شود تا ديگری طمع جرم نكند . در قيامت اين حرفها مطرح نيست ،
مگر اينكه كسی العياذ بالله بگويد آن تهديدها را كرده‏اند كه در اين دنيا
اثر ببخشد ولی آن دنيا واقعيت ندارد ، كه [ در اين صورت ] انسان بايد و
عده خدا را العياذ بالله باطل فرض كند ، كه چنين چيزی نيست . اگر ما
بخواهيم مسأله مجازاتهای اخروی را بر همين اساس " متكلمينی " يعنی‏
اساس دنيوی زندگی اجتماعی توجيه كنيم ، نه تنها مسأله مدت و شدتش قابل‏
توجيه نيست ، [ بلكه ] اصل آن قابل توجيه نيست . من يك قدم هم بالاتر
رفتم .
ولی مجازات دو جور ديگر هم شرط دارد : يك جور مجازاتهای تكوينی است‏
، يعنی در نظام خلقت و طبيعت ، اينكه انسان يك كاری می‏كند كه عكس‏
العمل يعنی نتيجه و اثرش را در همين دنيا می‏بيند . آدمی كه مشروب‏
می‏خورد ، به او گفته‏اند مشروب نخور ، وقتی خورد مجازاتش را در همين‏
دنيا می‏بيند يعنی روی اعصاب ، كبد و جهازات ديگرش كه شما آقايان اطباء
بهتر می‏دانيد می‏بيند . اين واقعا مجازاتی است در همين دنيا ، ولی درباره‏
اين مجازات ، انسان اين طور فكر می‏كند كه آن كسی كه مشروب خورده ، چند
لحظه مشروب خورده ؟ اين مجازات هم بايد همين مقدار باشد . در مجازاتهای‏
بشری است كه اين حسابها [ در ميان ] می‏آيد ، می‏گويند اين اثر اين كار
است .
يا مثل اين است كه كسی بگويد آقا كنار لبه پرتگاه كوه نرو ، چون لازمه‏
اين كار لغزيدن و پرت شدن است . حال يك كسی خيرگی كرد ولب پرتگاه‏
رفت ، می‏افتد و استخوانهايش خرد می‏شود ، [ اگر ] كسی بگويد ميان اين‏
جزا و اين عمل تناسبی نيست ، حالا من خيرگی كردم يك قدم رفتم آن طرف‏تر
، بايد اينچنين مجازات بشوم كه از صدمتر كوه بيفتم پايين كه تمام مغزم‏
خرد بشود ؟ می‏گوييم اينجا وقتی می‏گويند جزا يعنی رابطه علت و معلول .
اين كار را نكن كه دنبالش اين [ اثر ] را دارد . آن [ اثر ] ،

پاورقی :
. 1 بقره / . 179