روح به همين عنوان كه خودش يك حقيقتی است و با مردن انسان از بدن جدا
می‏شود و باقی است ، آنقدر هست كه من خيال نمی‏كنم بشود ترديد كرد . يك‏
وقت هست كه ده حديث ، پنجاه حديث در يك شرايط خاصی است ، ممكن است‏
انسان بگويد اين [ عقيده ] تحت تأثير افكار ديگران پيدا شده ولی اين [
احاديث ] به اصطلاح از حد متواتر گذشته است . من حالا چند جمله‏ای كه در
نهج البلاغه آمده و می‏شود به آن استناد كرد عرض می‏كنم ، بدون اينكه ادعا
كنم همه آنچه را كه در نهج البلاغه ممكن است به آن استشهاد كرد پيدا
كرده‏ام ، آنچه را كه هر وقت برخورد داشته‏ام يا دداشت كرده‏ام عرض می‏كنم‏
برای اينكه می‏خواهيم اول نظر اوليای اسلام را در اين جهت بدانيم .

اثبات روح در نهج البلاغه

چند خطبه مفصل در نهج البلاغه داريم كه يكی از آنها به نام خطبه "
الغراء " معروف است . در اين خطبه مثل ساير خطبه‏های مفصل موضوعات‏
مختلفی هست : توحيد و غير توحيد و مواعظ ، و از آن جمله در مواعظ ،
حضرت مسأله مرگ و مردن را يادآوری می‏كند و وضع شخص در حال احتضار را ،
آن وقتی كه در حال جان دادن است و اقاربش اطرافش را گرفته‏اند و
مأيوسند و گريه می‏كنند و او قسمتی از حواسش تعطيل شده و قسمتی از حواسش‏
كار می‏كند . تعبير حضرت اين است : " « فهل دفعت الاقارب او نفعت‏
النواحب و قد غودر فی محلة الاموات رهينا » " آيا نزديكان می‏توانند از
او دفاع كنند يا اين نوحه گری‏ها سودی به حال او می‏بخشد پس از آنكه او در
محله اموات ( قبرستان ) گرو واقع شد " « و فی ضيق المضجع وحيدا » " در
تنگنای گور تنها ماند " « قد هتكت الهوام جلدته » " حشرات زمين‏
پوستش را پاره پاره كردند " « و ابلت النواهك جدته و عفت العواصف‏
آثاره » " هلاك كنندگان كارهای جدی او را از بين بردند ، بادهای تند
آثار و ساختمانهای او را از بين بردند " « و محا الحدثان معالمه » "
نشانه‏هايی كه در دنيا از خودش باقی گذاشته بود ، حوادث روزگار همه را
محو كرد " « و صارت الاجساد شحبة بعد بضتها » " بدنها پس از آن طراوت‏
، پوسيده و خاك شده می‏شود " « و العظام نخرش بعد قوتها » " استخوانهای‏
او پوسيده می‏شود پس از آنكه يك روزی نيرومند بود " « و الارواح مرتهنة
بثقل اعبائها » " ( اينجا مقارنه‏ای شده ميان اجساد و ارواح ) بدنها و
استخوانها در قبر