آقايان يكی از موارد اطلاق كلمه روح ، خود آيات قرآن است ولی ايشان ( 1
) مدعی هستند كه در اينجا هم مقصود از كلمه روح ، خود آيات قرآن نيست ،
همان حقيقتی است كه در جاهای ديگر روح الامين و روح القدس گفته است .
به اعتبار اينكه خود او هم كلمه الله است و قرآن اين چيزها را كلمات‏
الهی می‏نامد ، وقتی كه می‏فرمايد : " « اوحينا اليك روحا من امرنا » "
معنايش اين است كه روح الامين را كه از امر ما و از جنس امر ماست ، بر
تو فرو فرستاديم . اصلا معنای " « اوحينا اليك روحا من امرنا » "
تقريبا " نزلنا روح القدس من امرنا " می‏شود ، ما روح القدس را از امر
خودمان بر تو نازل كرديم . مقصود از روح در اينجا به عقيده ايشان خود
آيات قرآن نيست ، بلكه همان حقيقت حامل وحی است ، و مقصود از "
اوحينا " هم در اينجا يعنی " فرود آورديم " كه روی اين جهت مقداری‏
بحث می‏كنن د ، می‏گويند همان طوری كه به عيسای مسيح روح گفته شده است كه‏
يكی از تعبيرات قرآن است به آن حقيقت هم كه روح گفته شده است ، مقصود
اين است .
يكی ديگر از مواردی كه باز كلمه روح در قرآن اطلاق شده است ، بر شخص‏
عيسی بن مريم است كه لقب روح الهی گرفته است : " « و كلمته القيها
الی مريم و روح منه » " ( 2 ) عيسی كلمه خداست كه او را به سوی مريم‏
القاء فرمود و اين عيسی روحی از اوست . اين هم جايی است كه در قرآن اين‏
كلمه استعمال شده است .
آيات ديگری كه باز كلمه روح در قرآن آمده است زياد است ، مثل مواردی‏
كه به عنوان تأييد مؤمنين است . در يك جا در باب تأييد مؤمنين‏
می‏فرمايد : " « اولئك كتب فی قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه »" ( 3
) خدا ايمان را در دلهای آنها ثبت كرد و آنها را به وسيله روحی از خود
تأييد كرد . مقصود از روح در اينجا چيست ؟ آيا مقصود همان حقيقتی است‏
كه در عرض ملائكه ذكر می‏شود ( يعنی او را مؤيد اينها قرار داد ) يا مقصود
يك حالت معنوی است ، يك القاء معنوی است به قلوب مؤمنين ، يك نور
معنوی است بر قلوب مؤمنين كه فرود می‏آيد ، همان را قرآن روح ناميده‏
است ، مثلا خداوند الهامی به قلب آنها فرستاد ، قدرتی و قوه‏ای به قلب‏
آنها فرستاد و همان را روح الهی می‏نامد ،

پاورقی :
. 1 [ منظور مؤلف تفسير الميزان است ] .
. 2 نساء / . 171
. 3 مجادله / . 22