ممكن است نكنيد . سؤال من يكی اين بود كه آيا اين " امر " ( همان‏
حقيقتی كه در " من " وجود دارد ) آيا اين حقيقت خودآگاه است يا
ناخودآگاه ، يعنی خودآگاهی من از عنصر سوم من ناشی می‏شود يا خودآگاهی من‏
مربوط به عنصر اول و عنصر دوم است ؟ سؤال دوم من اين است : وقتی كه من‏
می‏ميرم تكليف عنصر سوم چه می‏شود ؟ عنصر سوم فانی می‏شود ؟ شما كه‏
نمی‏گوييد فانی می‏شود . فانی می‏شود يا به ماده و انرژی تبديل می‏شود يا به‏
همان حالتی كه هست باقی می‏ماند ؟ اگر معتقد باشيد كه عنصر سوم به حالت‏
عنصر سومی باقی می‏ماند ، بايد بگوييم يك حرفی زده‏ايد نظير حرف كسانی كه‏
گفته‏اند روح باقی می‏ماند . بعد برای شما هم اين سؤال به وجود می‏آيد : اين‏
روح كه باقی می‏ماند ، بعد در مجموع عالم كه رستاخيز به وجود می‏آيد ، آن‏
عنصر سوم دو مرتبه می‏آيد به اين بدن ملحق می‏شود يا ملحق نمی‏شود ؟ اگر
بگوييد ملحق می‏شود ، باز برگشتيد به معاد به همان مفهومی كه انكار می‏كنيد
كه عود يك چيزی به بدن باشد ، و اگر هم آن فانی می‏شود چطور فانی می‏شود ؟
معدوم می‏شود ؟ شما قبول می‏كنيد كه موجودی معدوم شود ؟ آن دو مرتبه تنزل‏
می‏كند ، به ماده يا انرژی تبديل می‏شود ؟ و بالاخره از نظر بقای شخصيت‏
شخص ، چه روی اصولی كه شما در درس دينداری طی كرده‏ايد و چه روی اصولی‏
كه در ذره بی‏انتها آن راه را طی كرده‏ايد ، چه راه حلی پيدا كرده‏ايد ؟ اين‏
را برای ما بفرماييد .
- يك دعوايی بين معتقدين به معاد جسمانی و معاد روحانی بوده و هنوز هم‏
هست . آنهايی كه معتقد به معاد روحانی هستند . به طور خلاصه می‏گويند
احتياجی نيست كه اين جسم دوباره زنده شود تا ما بخواهيم مشكلاتش را حل‏