چيزی نيست نمیشود و همه چيز باقی میماند و هر چيزی در هر مرتبهای كه رشد
میكند و كمال پيدا میكند ، آن كمالش واقعا از بين نمیرود و واقعا باقی
است ، بقائی كه به هيچ وجه منتهی به فنا نمیشود . من امروز عرايض خيلی
مختصر و پراكندهای داشتم كه بعد بايد اين را تكميل كنيم .
- سؤال اول بنده راجع به روح بود كه آقای مطهری از مجموع آيات قرآن
استنباط میكنند كه اعتقاد به وجود روح تقريبا برای يك مسلمان واجب و
ضروری است تا بتواند معاد را بپذيرد يا استدلال كند . سؤالم اين بود كه
اگر كوشش شما منتهی به نتيجه شد و اگر ثابت كرديد كه حتما بايد حد
فاصلی و عاملی موجودات زنده و جاندار را از عالم جمادات جدا بكند ، اگر
روزی علم موفق شد كه اين پرده را بردارد و اين عامل را كشف كند يا به
بيان ديگر ثابت كند اين عامل وجود ندارد ، آنوقت تمام استدلالهای شما
پايهاش زده میشود ، كما اينكه زمينهاش هم الان فراهم است و اخيرا شنيدم
كه حالت خيلی ساده موجود زنده را ساختهاند . آيا اين روحی را كه شما
بيان میكنيد كه جمادات را از جنبندگان جدا میكند ، همان روح انسانی است
يا اينكه روحی برای گياهان قائل هستيد و روحی برای انسان به طور عليحده ؟
و آن آيهای از قرآن كه اشاره میكند شما همان طور كه میخوابيد و بيدار
میشويد ، میميريد و زنده میشويد ، اگر اين را از لحاظ علمی بخواهيم توجيه
كنيم ، خواب يك پديده كاملا جسمانی است . ممكن است كيفيت و ماهيت
يك چيز را نتوانيم آن طور كه بايد تشريح كنيم ولی دلالت بر عدم شناخت
آن نمیكند ، مثلا ما الان برق را كما هو حقه نمیدانيم چيست اما تمام خواص
برق را میدانيم و بر برق حكومت میكنيم و در اختيارمان است . يك آدم
بيدار را به راحتی خواب میكنند ، اين چيز سادهای است در طب . پس
درست معلوم است كه يك عمل جسمی ، مادی و فيزيكی انجام میگيرد تا يك
كسی خواب میشود . كسی را هم كه بيهوش میكنند همين طور ، و كسی كه تازه
از خواب بلند شده اگر از خون بدن كسی كه خواب آلود است به او تزريق
كنند میخوابد . پس اين مسأله ضمن اينكه ممكن است ما نتوانيم به طور
واضح بيان كنيم كه چه اثری بر مغز میگذارد ، يك عمل مادی است .
سؤال دوم درباره تشبيهی است كه بين جنين و اين عالم میكنند و بعد اين
عالم را با عالم برزخ يا معاد قياس میكنند ، میگويند همان طور كه جنين
دارای اعضايی است كه در آن عالم به دردش نمیخورد و اين دلالت میكند بر
اينكه هدف از خلقت
|