ديگر خارج كرده است و با غرض مقنن هم مخالفت نورزيده است .
ولی يك وقت حيله ، مبارزه با غرض مقنن است و در حقيقت كلاه بر سر
شارع گذاشتن و لب او را كلفت كردن است . مثال اين نوع حيله در قوانين
بشری حيلههائی است كه تجار برای فرار از ماليات در تنظيم دفتر انجام
میدهند كه مبارزه با غرض مقنن است ، زيرا شك نيست كه غرض مقنن ،
وصول ماليات است ، ولی چون صورت كار وی قانونی است نمیتوانند بر او
ايراد بگيرند و لذا اتصالا ، قوانين را تغيير میدهند تا شايد جلو فرار از
ماليات را بگيرند .
مثال اين نوع حيله ، در احكام شرعی ، همين حيل ربا است . واضح است كه
شارع خواسته است رباگير ، اخذ ربا يعنی زياده نكند و در حيل ، اخذ زياده
میشود و با غرض شارع مبارزه میگردد .
خلاصه اينكه بايد ديد آيا تأمين اغراض شارع در جائی كه غرضش معلوم
است لازم است يا نه ؟ در مورد مقننين غير الهی عقل حكم نمیكند به وجوب
تأمين غرض مقنن ، و مقنن هم نمیتواند جز به ظاهر اخذ كند . ولی در مورد
قوانين الهی چنين نيست ، و اينكه فقها فرمودهاند : كل ما حكم به العقل
حكم به الشرع ، و عقل را يكی از ادله فقه دانستهاند جز اين معنی و موردی
ندارد . حكم عقل يك نوع بيان است ، و حجت بعد از بيان تمام است .
خلاصه اينكه تأمين اغراض واجب ، به حكم عقل واجب است ، و لذا حيلههائی
كه از اين نوع است در شرع جايز نيست .
5 - دلائل نقلی هم دلالت دارد بر حرمت حيله به معنای كلاه گذاشتن بر سر
شارع مثل آنچه درباره اصحاب سبت در قرآن مجيد ذكر شده است . و رواياتی
هم در باب خصوصی ربا وارد شده
|