قرض گرفتن ، و بعد هم وكيل است كه اين قرض را كه از بانك می‏گيرد به‏
خودش انتقال بدهد . يعنی آن را از طرف خود او قرض بگيرد . ( چون قرض‏
را از بانك گرفته ، قهرا ملك مديون صوری است ) . به اين صورت كه‏
مديون صوری وقتی سفته را امضا می‏كند دو وكالت می‏دهد . يكی وكالت برای‏
خريد و فروش اسكناس و ديگری ، وكالت برای قرض برداشتن برای خود .
يعنی اول به او وكالت می‏دهد كه برو از بانك برای من مثلا نه هزار و نهصد
تومان بخر به ده هزار تومان برای مدت شش ماه . پس سفته گيرنده به‏
وكالت از سفته دهنده می‏رود پولی را كه از بانك می‏گيرد ، از بانك می‏خرد
و فرض اين است كه خريد و فروش اسكناس اشكال ندارد . پس از خريدن ،
مالك اين 9900 تومان ، سفته دهنده صوری است . وكالت دوم اين است كه‏
تو حق داری از طرف من برای خودت قرض بگيری . و او قرض می‏گيرد .
بنابراين مديون صوری مديون بانك می‏شود به موجب يك معامله ، ده هزار
تومان ، و دائن صوری مديون اين مديون صوری می‏شود به موجب قرض گرفتن ،
9900 تومان . اينجا صد تومان زمين می‏ماند كه مديون صوری البته حاضر نيست‏
حواله بدهد كه تو برو قرض مرا بپرداز ، چون صد تومانی باقی می‏ماند .
اينجا ناگزير اينطور گفته‏اند كه موقع سر رسيد ، دائن صوری 9900 تومان را
به حواله طلبكارش به بانك می‏پردازد مثل هر كسی كه طلبكارش او را حواله‏
می‏كند كه دين را به طلبكار خودش بپردازد . و آنوقت صد تومان ديگر را هم‏
به قصد مجانی و هبه از طرف آن وام دهنده صوری به بانك می‏پردازد . به‏
اين صورت خواسته‏اند قضيه را حل كنند .