يك نفر از مرگ باشد ولی كار اقتصادی نباشد اشاره به قصه شاه عباس و
عياران و جنبانيدن ريش .
ما همه كرديم كار خويش را
نوبت تو شد بجنبان ريش را
اشكال : صراف عملش همچون دلال است كه خود را در معرض قرار می‏دهد تا
مراجعين مختلف به وی مراجعه كنند و به طور يقين همين عمل يك نوع كار
است . هر جا كه رفع حاجت به صورت يك امر كلی نوعی باشد كار خواهد بود
. شك نيست كه عمل صرافی يكی از احتياجات نوعی اجتماع است ، كما اينكه‏
در مورد تجارت هم كار تاجر منحصر به عمل حمل و نقل نيست بلكه عمده كار
او همان در معرض قرار دادن كالا است .
زياده‏ای كه صراف می‏گيرد چون معامله نقد است از نوع ربای حريمی است .
عليهذا حيله يعنی تغيير صورت در اينجا مانعی ندارد . به عقيده ما
روايات ضميمه برای فرار از ربا راهی است كه برای صرافان باز شده است و
راه مشروعی است و صرافی می‏تواند كار مشروعی باشد .