بنابراين مالك مادامی كه مالك است حق هر گونه انتفاع و بهره برداری
و تصرف و نقل و انتقال را دارد . حتی طبيعت مالكيت اقتضا میكند كه حق
اسراف و تبذير و اعدامش را هم دارد كه اينها جزء همان مواردی است كه
جلويش به دليل مالكيت خدا يا مالكيت عموم گرفته میشود .
ولی اگر چيزی از ملك انسان خارج شد ، به صرف اينكه مالكيت انسان از
او سلب شد ، حقوق و منافعی هم كه تابع مالكيت است قهرا سلب میشود .
از جمله كارهائی كه مالك حق دارد انجام دهد ، نقل و انتقال است كه ممكن
است به عوض يا به غير عوض باشد . و ممكن است نقل و انتقال عين يا نقل
و انتقال منفعت باشد . نقل و انتقال عين به عوض ، از قبيل بيع يا
فروختن است . مثلا شخصی كتابی را به ديگری میفروشد . با اين عمل ، كتاب
از ملك فروشنده منتقل میشود به ملك خريدار . از لحظه بيع ، خريدار
مالك میشود و آثار مالكيت برای خريدار بار است نه برای فروشنده . و در
مقابل ، پولی كه در اين بيع مبادله شده ، آثار مالكيت فروشنده نسبت به
آن بار است .
نقل و انتقال عين بدون عوض مثل هبه است . مثلا من حق دارم مال خودم را
به ديگری ببخشم . اين تمليك به غير عوض است ولی به هر حال تمليك است
. و به صرف اينكه من مال خودم را به غير تمليك كردم از آن لحظه به بعد
هر منافعی كه داشته باشد متعلق به متهب است نه من . مثلا اگر گوسفند
شيردهی را هبه كنم ، ساعتی بعد كه پستان گوسفند شير میدهد ، اين شير در
ملك من توليد نشده بلكه در ملك آن شخص توليد شده . تلف شدن جنس هم
|