ميزان توليد ، نظامات اجتماعی موجود ، قدرت حل مشكلات اجتماعی را از
دست می‏دهد . بار ديگر جامعه دچار بن بست و تضاد می‏شود و ضرورت دگرگونی‏
نظامات اقتصادی و اجتماعی پيدا می‏شود ، اين مرحله نيز جای خود را به ضد
و نفی كننده خود ميدهد و مرحله جديدتری آغاز می‏شود و همين طور . . .
تاريخ - مانند خود طبيعت - همواره از ميان اضداد عبور می‏كند ، يعنی‏
حلقات پيوسته تاريخ عبارت است از مجموعه‏ای از اضداد ، كه هر مرحله‏
قبلی ، مرحله بعدی را در درون خود پرورانده است و پس از يك سلسله‏
كشمكشها جای خود را به او داده است .
اين طرز تفكر درباره طبيعت و تاريخ ، تفكر ديالكتيكی ناميده می‏شود ، و
چون در مورد تاريخ ، همه ارزشهای اجتماعی را در طول تاريخ ، تابع و
وابسته به ابزار توليد می‏داند ، ما اين طرز تفكر و اين بينش را در مورد
تاريخ " بينش ابزاری " می‏ناميم . از اين به بعد هرگاه بگوئيم " بينش‏
ابزاری تاريخ " مقصودمان اين طرز خاص از تفكر درباره تحولات تاريخی‏
است كه از آن به ماديت تاريخی ( ماترياليسم تاريخی ) تعبير می‏شود و
خلاصه‏اش اين است كه تاريخ ماهيت و طبيعت مادی دارد و وجود ديالكتيكی .