قاطع اين مطلب را ادا میكنند كه برای كسانی كه مستقيما اطلاعی ندارند
ترديدی باقی نمیماند . اينان منطق صوری ارسطوئی را متهم میكنند كه بر
اساس اصول سه گانه نامبرده است .
افرادی كه تحت تأثير اين گفتهها قرار میگيرند ، اگر از اسلام هيچگونه
اطلاعی نداشته باشند پيش خود صغری و كبری تشكيل میدهند به اين ترتيب كه
اسلام چون دين است پس جنبه متافيزيكی ( ماوراء الطبيعی ) دارد و تفكرش
تفكر متافيزيكی است ، و تفكر متافيزيكی مبتنی بر اصل ثبات ، و اصل
گسستگی ، و اصل امتناع تضاد است ، پس تفكر اسلامی هم مبتنی بر اين سه
اصل است .
گروه ديگر كه با تعليمات اسلامی آشنائی دارند و در آن تعليمات اثری از
آن سه اصل نمیبينند ، بلكه بر خلاف آن را مشاهده میكنند ، ولی باور دارند
كه تفكر متافيزيكی مبتنی بر سه اصل نامبرده است ، مدعی میشوند كه تفكر
اسلامی تفكر متافيزيكی نيست ، و از طرف ديگر چون فكر میكنند دو نوع تفكر
بيشتر وجود ندارد : متافيزيكی و ديالكتيكی ، پس نتيجه میگيرند كه تفكر
اسلامی تفكر ديالكتيكی است .
همه اين اشتباهات و خلط مبحثها از اعتماد بی جا
|