ماده و نيرو

بعد صاحب كتاب جمله مبهمی می‏گويد كه اين جمله مبهم ابتدا ممكن است‏
ناظر به همين سخنی باشد كه ما گفتيم ولی وقتی كه دقت كنيم [ می‏بينيم ]
نه ، ناظر به اين سخن نيست ، ناظر به يك مطلب ديگری است . می‏گويد كه‏
در مورد اين خلقت خودبه‏خودی يا به قول ماركس تناسل خودرو - كه معنای‏
اين خودبه‏خودی و خودرو را فهميديم كه روی چه نظری می‏گويند - تازه اينجا
يك سوال بالاتری ظهور می‏كند ولی مكتب ماركس حتی از طرح اين سوال‏
خودداری می‏كند . بعد خودش يك جواب خيلی مبهم پيچيده‏ای می‏دهد و رد
می‏شود و آن اين است :
" در مورد اين كه بدانيم آيا مساله دوباره در يك سطح بالاتر ظهور
نخواهد كرد ؟ (يعنی باز ايرادی بر اين مكتب وارد نخواهد شد ؟ )يعنی اين‏
نيروی مرموز كه خود مولد عالم است از كجا ناشی می‏شود ؟ مكتب ماركس از
طرح اين سوال خودداری می‏كند يا به عبارت بهتر مساله را با همانند ساختن‏
اين نيرو با خود ماده حل می‏كند . ماديگرايی اين مكتب نيز در همين است .
"
اين سوال ابتدا خيلی بی‏معنی به نظر می‏رسد . می‏گويد كه سوال اين است :
اين نيروی مرموز كه خود مولد عالم است از كجا ناشی می‏شود ؟ اگر معنی اين‏
سوال اين است كه عالم چيزی است و يك نيرويی در ماورا عالم است كه‏
عالم را ايجاد می‏كند ، اين همان چيزی است كه اينها [ درباره‏اش سخن‏
گفته‏اند . ماركس ] گفت كه عالم خودش خودش را خلق می‏كند . پس چيزی‏
بيرون نيست . ولی بعد كه يك توضيحی می‏دهد معلوم می‏شود نه ، نظر عميق‏تری‏
دارد ، می‏خواهد بگويد كه در عالم ، فيلسوفان هميشه دو چيز تشخيص داده‏اند
: ماده و قوه . قوه روی ماده عمل می‏كند . ما چه در ماده فيزيكی ، چه در
ماده شيميايی ، چه در ماده حياتی ، در همه اينها قوه تشخيص می‏دهيم .
ماده همين چيزی است كه جرم دارد ، حجم دارد ، ما داريم می‏بينيم . اين‏
چيزی كه جرم و حجم دارد ، بعد يك اثر دارد . مثلا مغناطيس است ، می‏كشد
. يا جاذبه است ، شما می‏گوييد زمين نيروی جاذبه دارد . آيا ما می‏توانيم‏
نيروی جاذبه را ماده بدانيم ؟ نيروی جاذبه كه خودش ماده نيست . هر
ماده‏ای ، هر جسمی به تناسب جرم خودش و به تناسب فاصله‏ای كه با جسم‏
ديگر