نكته اساسی در حرف هگل - كه در كتاب قيام و انقلاب مهدی عليه‏السلام هم‏
ما اين را توضيح داده‏ايم - اين است كه هر شی در درون خود نطفه نابودی‏
خود را دارد ، هر بودنی در درون خود در عين حال متضمن نبودن خودش هم‏
هست ، بذر نبودنش در خودش است . و نكته ديگر اين است كه باز خود اين‏
نبودن حامل بذر بودن در مرحله بالاتر است : تز ، آنتی‏تز ، سنتز . هر تزی‏
، هر برنهادی در درون خودش به طور بالقوه آن برابر نهادش را ، آنتی‏تز
خودش را دارد . باز اين آنتی‏تز هم صرف آنتی‏تز نيست ، آنتی‏تزی است كه‏
به نوبه خود در ضمن خودش ، در درون خودش سنتز را كه حاصل تركيب ايندو
است - كه قهرا آن اولی است ولی در سطح بالاتر دارد . اين است كه‏
همان‏طور كه هر بودنی به سوی نبودن است هر نبودنی هم به سوی بودن است .
هر مرگی خلاق است . اين است كه قائل به مرگ خلاق است يا به تعبير
جامعتر قائل به تضاد خلاق است ، يعنی صرفا قائل به تضاد نيست(اين مقدار
را گفتيم همه مردم دنيا قائل هستند)و حتی صرف اينكه تضاد از درون خود شی‏
سرچشمه می‏گيرد اين هم برای معرفی نظر هگل كافی نيست . برای شناخت نظر
هگل اين لازم است كه هر چيزی ضد خودش را در درون خودش دارد ، ضد خودش‏
از درون خودش جوانه می‏زند ، و ديگر اينكه اين تضاد ، تضاد خلاق و