پاورقی : . 1 نهجالبلاغه فيض الاسلام ، حكمت . 121
انسان تعلق دارد . مثلا میگوييم انسان مالی را سود كرد ، انسان مالی را از
دست داد . يا اگر كسی يك چشمش را از دست بدهد میگوييم يك چشم زيان
كرده . حداكثر اين است كه در مورد يك عضو اين تعبير به كار برود . ولی
در مورد " خود " اصلا معنی ندارد انسان خودش را زيان كند . " زيان
كردن " از دست دادن چيزی است چيزی را ، پس دو چيز بايد باشد كه يك
چيز يك چيزی را داشته باشد ، بعد همان چيزی را كه دارد از دست بدهد ،
خودش باشد بدون آن چيز . اما اينكه خودش خودش را از دست بدهد يعنی چه
؟ يعنی خودش بدون خودش باقی بماند ؟ اين چگونه میشود ؟ و نظير اينها
باز هم تعبيراتی پيدا میشود .
از اينجا من رسيدم به اين مطلب كه پس معلوم میشود كه در انسان حالتی
پيدا میشود كه خودش از خودش فاصله میگيرد . چطور میشود انسان خودش از
خودش فاصله بگيرد ؟ اين به اين [ علت ] است كه انسان دو " خود "
پيدا میكند : يك خود خيالی و يك خود واقعی ، يعنی غير خود را خود
میپندارد . چون غير خود را خود میپندارد خودش را با آن غير خود اشتباه
میكند و آن چيزی را كه غير خود است خود میپندارد ، كه برای اين مطلب
هميشه آن جمله نهجالبلاغه در ذهنم میآيد كه راجع به افراد ممسك و بخيل
است ، همينهايی كه پولپرست میشوند و به اصطلاح روانشناسان در پول تثبيت
میشوند يعنی پول برای اينها معبود میشود ، خودشان را حاضرند در راه پول
خرج كنند ولی پول را حاضر نيستند در راه خودشان خرج كنند . ايشان تعبيری
دارند میفرمايند : « " عجبت للبخيل يستعجل الفقر الذی منه هرب و يفوته
الغنی الذی اياه طلب ، فيعيش فی الدنيا عيش الفقراء و يحاسب فی الاخره
حساب الاغنيا " » (1) . میفرمايد من تعجب میكنم از اين آدمهای ممسك كه
از فقر فرار میكنند به سوی غنا ولی در عمل از غنا فرار میكنند و خودشان
را به دامن فقر میاندازند، چرا؟ برای اينكه اصلا فقر و غنا معنايش چيست؟
فقير يعنی آن كه ندارد كه بخورد و بپوشد، و غنی يعنی آن كه دارد كه بخورد
و بپوشد . فرقشان در اين است كه آن میخورد و میپوشد ، اين نمیخورد و
نمیپوشد . اگر بنا بشود كه انسان پول را جمع كند كه در آخر نخورد و نپوشد
پس پول را در واقع برای فقر جمع میكند نه برای غنا . درست است ، پيش
خودش خيال میكند يك عمر لباس كهنه
پاورقی : . 1 نهجالبلاغه فيض الاسلام ، حكمت . 121 |