می‏خواهد با يك دروغ راه حق را دو قدم برود جلو ، با دروغ و باطل در راه‏
حق يك قدم هم نمی‏شود رفت جلو . يك وقت انسان می‏خواهد با يك فساد
كوچكتری جلوی فساد بزرگتر را بگيرد ، مثلا جلوی يك قتل نفس را شما با
يك دروغ می‏گيريد . اين يك مساله است . يك وقت شما می‏خواهيد حقيقت‏
را با دروغ پيش ببريد . حقيقت را با دروغ نبايد و نمی‏شود پيش برد .
مفاسدش صد درجه بدتر است . بعد كه يك كسی همين قدر بفهمد كه يك دروغی‏
در اينجا تخلل پيدا كرده ، ديگر ريشه حرفها از بين می‏رود .
غرض اين است كه اين مساله " كار " و " عمل " در دنيای جديد در
اين حد مطرح شد كه اساسا كار معيار انديشه است يعنی معيار علم است و
معيار حقيقت است . اينها آمدند به شكل ديگری باز قضيه را مطرح كردند .
اينجا من می‏بينم چندين مساله تو در تو شده است كه اينها را بايد از
همديگر تجزيه كنيم ، ما خودمان جداجدا عرض می‏كنيم .

بررسی نظريه پركسيس

[ ماركسيسم می‏گويد ] كار معيار شخصيت انسان است ، به همان معنا كه‏
عرض كرديم ، يعنی كار سازنده انسان است ، انسان را كار خودش می‏سازد ،
به اين معنا كه مساله فطرت و امثال اينها برای انسان در اين مكتب مطرح‏
نيست كه انسان دارای يك بعد وجودی خاص انسانی هست و آن بعد وجودی‏
خاص انسانی در انسان معيار انسانيت است ، نه ، انسان ساخته كار خودش‏
است ، منتها می‏گويند چون انسان در درجه اول ابزار را می‏سازد و با
ابزارش كار می‏كند ، پس انسان ابزار خود را می‏سازد و ابزار انسان هم‏
انسان را می‏سازد ، و ابزار انسان در هر درجه‏ای از تكامل كه باشد ، شخصيت‏
انسان در همان درجه است ، ابزار معيار شخصيت انسان است . اين است كه‏
ما در آن جزوه قيام و انقلاب مهدی عليه‏السلام اين منطق را تعبير كرديم به‏
" منطق ابزاری " ، منطق ابزارگرايی در مقابل منطق فطری ، يعنی [ اين‏
منطق ] برای انسان شخصيتی ماورای ابزارش قائل نيست ، انسان ابزار خودش‏
را می‏سازد و ابزار به نوبه خود انسان را می‏سازد . در هر درجه كه ابزار
ترقی كند و تكامل پيدا كند انسان به همان درجه ساخته می‏شود .
حال يك سوال پيش می‏آيد و آن اينكه : بنابراين اولا بايد ما معيار
انسانيت را