دارد كه اگر در قلب ما ذره‏ای از ايمان باشد كافی است كه نام حسين را
بشنويم و اشك ما جاری بشود. « ان للحسين محبة مكنونة فی قلوب المؤمنين‏»
يك محبت مخفی در عمق دل هر مؤمن نسبت به امام حسين هست . « انا قتيل‏
العبرش » ( 1 ) من كشته اشكها هستم . شعری است به عربی از يكی از اصحاب‏
امام صادق عليه السلام ، و خيلی عجيب است . شايد در اوايل طلبگی‏ام در
مشهد بود و هنوز به قم نرفته بودم كه آن را از كتاب " نفثه المصدور "
محدث قمی حفظ كردم . ايشان می‏نويسند كه ابوهارون مكفوف كه ظاهرا نابينا
بوده است كه به او می‏گفته‏اند مكفوف شاعری توانا بوده و گاهی مرثيه ابا
عبدالله می‏گفته است . او می‏گويد روزی رفتم خدمت امام صادق عليه السلام .
فرمود از آن شعرهايی كه در مرثيه جدم گفته‏ای برای ما بخوان . گفتم اطاعت‏
می‏كنم . فرمود زنها را هم بگوييد بيايند پشت پرده تا آنها هم استفاده‏
بكنند . زنها هم از اندرون آمدند نزديك ، پشت پرده آن اتاق .
شروع كرد به خواندن شعرهايی كه ظاهرا تازه هم گفته بود . ولی مضمون را
شما ببينيد ، و اصلا درس را ببينيد . وقتی اين شعرها را با اينكه پنج‏
مصراع بيشتر نيست خواند و لوله‏ای در خانه امام صادق بلند شد . امام صادق‏
همين جور اشك از چشمهايش می‏ريخت و شانه‏های مباركش حركت می‏كرد . صدای‏
ناله و گريه از خانه امام بلند شد كه بعد ظاهرا خود امام گفتند ديگر كافی‏
است . اينهمه مرثيه‏هايی كه گفته شده است من نظير اين را يا نديده‏ام و
يا

پاورقی :
. 1 بحار جديد ، ج 44 ص 279 و . 280