جباری دست و پای مردم را به زنجير بسته بودند ، مسلمين با حكومتها
جنگيدند ملتها را آزاد كردند . اين دو را با همديگر اشتباه می‏كنند .
مسلمين اگر با ايران يا روم جنگيدند ، با دولتهای جبار می‏جنگيدند كه‏
ملتهايی را آزاد كردند و به همين دليل ملتها با شوق و شعف مسلمين را
پذيرفتند . چرا تاريخ می‏گويد وقتی كه سپاه مسلمين وارد می‏شد مردم با
دسته‏های گل به استقبالشان می‏رفتند ؟ چون آنها را فرشته نجات می‏دانستند .
اينها را برخی با يكديگر اشتباه می‏كنند كه " عجب ! مسلمين به ايران‏
حمله كردند . لابد وقتی به ايران حمله كردند به سراغ مردم رفتند و به آنها
گفتند حتما بايد اسلام اختيار بكنيد " . آنها به مردم كار نداشتند ، با
دولتهای جبار كار داشتند . دولتها را خرد كردند ، بعد مردمی را كه‏
همينقدر شائبه توحيد در آنها بود در ايمانشان آزاد گذاشتند كه اگر مسلمان‏
بشويد عينا مثل ما هستيد و اگر مسلمان نشويد در شرايط ديگری با شما
قرارداد می‏بنديم كه آن شرايط را شرايط ذمه می‏گويند و شرايط ذمه مسلمين‏
فوق العاده سهل و آسان و ساده بوده است .
پس اصل رفق ، نرمی ، ملايمت و پرهيز از خشونت و اكراه و اجبار راجع‏
به خود ايمان ( نه راجع به موانع اجتماعی و فكری ايمان كه آن حساب ديگری‏
دارد ) جزء اصول دعوت اسلامی است :
« لا اكراه فی الدين قد تبين الرشد من الغی فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن‏
بالله فقد استمسك بالعروش الوثقی »( 1 ) .
قرآن خلاصه منطقش اين است كه در امر دين اجباری نيست ، برای اينكه‏
حقيقت روشن است ، راه هدايت و رشد روشن ،