رؤيايی كه از معده انسان بر می‏خيزد ، نه رؤيايی كه محصول عقده‏ها ، خيالات‏
و توهمات پيشين است . جزء اولين مراحلی كه پيغمبر اكرم برای الهام و
وحی الهی در دوران قبل از رسالت طی می‏كرد ، ديدن رؤياهايی بود كه به‏
تعبير خودشان مانند صبح صادق ظهور می‏كرد ، چون گاهی خود خواب برای انسان‏
روشن نيست ، پراكنده است ، و گاهی خواب روشن است ولی تعبيرش صادق‏
نيست ، اما گاه خواب در نهايت روشنی است ، هيچ ابهام و تاريكی و به‏
اصطلاح آشفتگی ندارد ، و بعد هم تعبيرش در نهايت وضوح و روشنايی است .
از سوابق ديگر قبل از رسالت رسول اكرم يعنی در فاصله ولادت تا بعثت ،
اين است كه - عرض كرديم - تا سن بيست و پنج سالگی دو بار به خارج‏
عربستان مسافرت كرد .
پيغمبر فقير بود ، از خودش نداشت يعنی به اصطلاح يك سرمايه‏دار نبود .
هم يتيم بود ، هم فقير و هم تنها . يتيم بود ، خوب معلوم است ، بلكه به‏
قول " نصا ب " لطيم هم بود يعنی پدر و مادر هر دو از سرش رفته بودند
. فقير بود ، برای اينكه يك شخص سرمايه‏داری نبود ، خودش شخصا كار
می‏كرد و زندگی می‏نمود ، و تنها بود . وقتی انسان روحی پيدا می‏كند و به‏
مرحله‏ای از فكر و افق فكری و احساسات روحی و معنويات می‏رسد كه خواه‏
ناخواه ديگر با مردم زمانش تجانس ندارد ، تنها می‏ماند . تنهايی روحی از
تنهايی جسمی صد درجه بدتر است . اگر چه اين مثال خيلی رسا نيست ، ولی‏
مطلب را روشن می‏كند : شما يك عالم بسيار عالم و بسيار با ايمانی را در
ميان مردمی جاهل و بی ايمان قرار بدهيد . ولو آن افراد ، پدر و مادر و