مرتضی انصاری يعنی كسی كه چنين اصولی دارد . اما يك عده از مردم اصولشان‏
در زندگی مثل اصول فكری يك شاعر است . پول به او بده فكرش عوض می‏شود
، وعده به او بده فكرش عوض می‏شود ، چون فكر او مبدأ و اصل ندارد . پس‏
يكی از عمده مطلبهايی كه ما در مقدمه سيره پيغمبر اكرم بايد روی آن بحث‏
بكنيم اين است كه اصلا آيا مكتب اسلام چنين مكتبی هست كه [ طبق آن ]
انسان چنان فطرت و سرشت و ساختمانی دارد كه همچنان كه می‏تواند در منطق‏
نظری از منطقی پولادين و غير قابل تغيير پيروی بكند ، در منطق عملی هم‏
می‏تواند به پايه‏ای برسد كه هيچ قدرتی نتواند او را متزلزل كند :
« كالجبل الراسخ لا تحركه العواصف » .
اينكه در باب ايمان گفته‏اند : مؤمن مانند كوه است كه هيچ باد تندی‏
قدرت ندارد او را از جا حركت بدهد [ به همين معنی است ] . آن بادهای‏
تند چيست ؟ بادهای تند ، يكی همينهاست . يك نفر را محروميت از جا
تكان می‏دهد ، ديگری را رفاه از جا تكان می‏دهد :
« و من الناس من يعبد الله علی حرف فان اصابه خير اطمئن به و ان‏
اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنيا و الاخرش »( 1 ) .
قرآن می‏گويد بعضی از مردم راه ايمان و حق را تا وقتی می‏روند كه‏
منافعشان هم در آن راه تأمين بشود ، همين قدر كه ضرر ببينند به آن پشت‏
می‏كنند . اينها ايمان نيست

پاورقی :
. 1 سوره حج ، آيه . 11