سر و صورت خود را تميز نگه می‏داشت .
ابوطالب روزی از او خواست كه در حضور او جامه هايش را بكند و به‏
بستر رود او اين دستور را با كراهت تلقی كرد و چون نمی‏خواست از دستور
عموی خويش تمرد كند به عمو گفت : روی خويش را برگردان تا بتوانم جامه‏
ام را بكنم .
ابوطالب از اين سخن كودك در شگفت شد ، زيرا در عرب آن روز حتی‏
مردان بزرگ از عريان كردن همه قسمتهای بدن خود احتراز نداشتند ابوطالب‏
می‏گويد : من هرگز از او دروغ نشنيدم ، كار ناشايسته و خنده بيجا نديدم ،
به بازيهای بچه ها رغبت نمی كرد ، تنهايی و خلوت را دوست می‏داشت و در
همه حال متواضع بود .

تنفر از بيكاری و بطالت

از بيكاری و بطالت متنفر بود ، می‏گفت : " خدايا ! از كسالت و
بی‏نشاطی ، از سستی و تنبلی و از عجز و زبونی به تو پناه می‏برم "
مسلمانان را به كار كردن تشويق می‏كرد و می‏گفت : " عبادت هفتاد جزء
دارد و بهترين جزء آن كسب حلال است " .

امانت

پيش از بعثت برای خديجه كه بعد به همسری اش در آمد ، يك سفر تجارتی‏
به شام انجام داد در آن سفر بيش از پيش لياقت و استعداد و امانت و
درستكاری اش روشن شد او در ميان مردم آنچنان به درستی شهره شده بود كه‏
لقب " محمد امين " يافته بود امانتها را به او می‏سپردند . پس از
بعثت نيز قريش با همه دشمنی‏ای