ثابت و فروع متغير است و كار " اجتهاد اسلامی " كشف انطباق فروع بر
اصول است . می‏گويد :
" اين فرهنگ جديد ( 1 ) پايه وحدت جهانی را بر اصل توحيد بنا نهاد
اسلام ، به عنوان دستگاه حكومت ، وسيله ای عملی است برای آنكه اصل توحيد
را عامل زنده ای در زندگی عقلی و عاطفی نوع بشر قرار دهد اسلام وفاداری‏
نسبت به خدا را خواستار است نه وفاداری نسبت به حكومت استبدادی را ،
و چون خدا بنيان روحانی نهايی هر زندگی است ، وفاداری به خدا عملا
وفاداری به طبيعت مثالی ( 2 ) خود آدمی است اجتماعی كه بر چنين تصوری‏
از واقعيت بنا شده باشد ، بايد در زندگی خود مقوله های " ابديت " و
" تغيير " را با هم سازگار كند ، بايستی كه برای تنظيم حيات اجتماعی‏
خود اصولی ابدی در اختيار داشته باشد ، چه آنچه ابدی و دائمی است در اين‏
جهان تغيير دائمی جای پای محكمی برای ما می‏سازد ولی چون اصول ابدی به اين‏
معنی فهميده شوند كه معارض با هر تغييرند ، يعنی معارض با چيزی هستند
كه قرآن آن را يكی از بزرگترين " آيات " خدا می‏داند ، آن وقت سبب آن‏
می‏شوند كه چيزی را كه ذاتا متحرك است ، از حركت باز دارند شكست اروپا
در علوم سياسی و اجتماعی ، اصل اول ( 3 ) را مجسم می‏سازد و بی‏حركتی اسلام‏
در ظرف مدت 500 سال اخير ، اصل دوم ( 4 )

پاورقی :
. 1 فرهنگ اسلامی .
. 2 طبيعت آرمان خواهی و كمال مطلوب جويی .
. 3 نفی هر گونه اصل ابدی و انكار جاودانگی اصول اصلی زندگی .
. 4 انكار اصل تغيير و اعتقاد به جاودانگی .