ادبيات و اثر هنری ، در عين حال مزايای همه آنها را دارد بعلاوه يك‏
سلسله مزايای ديگر .
قرآن كتاب راهنمايی بشر است و در واقع كتاب " انسان " است ، اما
انسان آن سان كه خدای انسان او را آفريده و پيامبران آمده اند او را به‏
خودش بشناسانند و راه سعادتش را به او بازگو كنند و چون كتاب انسان‏
است پس كتاب " خدا ) ) هم هست ، زيرا انسان همان موجودی است كه‏
خلقتش از ما قبل اين جهان آغاز می‏شود و به ما بعد اين جهان منتهی می‏گردد
، يعنی انسان از نظر قرآن نفخه روح الهی است و خواه ناخواه به سوی خدای‏
خودش بازگشت می‏كند اين است كه شناسايی خدا و شناسايی انسان از يكديگر
جدا نيست انسان تا خود را نشناسد خدای خود را به درستی نمی‏تواند بشناسد
از طرف ديگر ، تنها توام با شناختن خداست كه انسان به واقعيت حقيقی‏
خود پی می‏برد .
انسان در مكتب پيامبران - كه قرآن كاملترين بيان آن است - با انسانی‏
كه بشر از راه علوم می‏شناسد بسی متفاوت است ، يعنی اين انسان بسی‏
گسترده تر است انسانی كه بشر از راه علوم می‏شناسد ، در ميان دو پرانتز (
تولد مرگ ) قرار دارد و قبل و بعد اين پرانتزها را تاريكی گرفته است و
از نظر علوم بشری مجهول است ، ولی انسان قرآن اين پرانتزها را ندارد ،
از جهان ديگر آمده است و در مدرسه دنيا بايد خود را تكميل كند و آينده‏
اش در جهان ديگر بستگی دارد به نوع فعاليت و تلاش و يا تنبلی و سستی‏ای‏
كه در مدرسه اين جهان انجام می‏دهد تازه انسان ميان تولد و مرگ -
آنچنانكه بشر می‏شناسد - بسی سطحی‏تر است از آنچه پيامبران می‏شناسانند .
انسان قرآن بايد بداند :