پاورقی : . 1 همان ماخذ ، ص 168 و . 169
را مجسم میسازد . آيا اصل حركت در اسلام چيست ؟ همان اصل كه به نام "
اجتهاد " خوانده میشود " ( 1 ) .
مطابق بيان بالا نياز به راهنمايی وحی برای هميشه باقی است ، هدايت
عقل تجربی نمیتواند جانشين هدايت وحی شود خود اقبال نيز صددرصد طرفدار
اصل بقای نياز به راهنمايی برای هميشه است و حال آنكه فلسفه ای كه او
برای ختم نبوت ذكر كرده مستلزم اين است كه نه تنها نياز به وحی جديد و
رسالت جديد بلكه نياز به راهنمايی وحی پايان میپذيرد ، و در حقيقت ، نه
تنها نبوت بلكه ديانت پايان میيابد .
اين توجيه اشتباه آميز اقبال از ختم نبوت سبب شده كه همان نتيجه گيری
غلط از گفته های او بشود و چنين پنداشته شود كه دوران ختم نبوت يعنی
دوران استقلال بشر از وحی نياز بشر به راهنمايی و آموزش و پرورش
پيامبران ، از نوع نياز كودك است به معلم كلاس كودك هر سال به كلاس
بالاتر میرود و معلم عوض میكند ، بشر نيز دوره به دوره به مرحله بالاتر پا
گذاشته و قانون و شريعتش عوض شده است كودك به كلاس نهايی میرسد و
گواهينامه پايان تحصيل میگيرد و از آن به بعد ، خود مستقل از معلم و
استاد به تحقيق میپردازد ، بشر دوره خاتميت نيز با اعلام ختم نبوت ،
گواهی پايان نامه تحصيلات و بینيازی از تحصيل كلاسيك را گرفته و خود
مستقلا با مطالعه طبيعت و تاريخ به تحقيق میپردازد و " اجتهاد " يعنی
اين ، پس ختم نبوت يعنی رسيدن بشر به مرحله " خودكفايی " .
بدون شك اين گونه تفسير از ختم نبوت غلط است . نتايج
پاورقی : . 1 همان ماخذ ، ص 168 و . 169 |