اقسام تقابل :
بعد ، بحث اقسام تقابل مطرح ميشود ، كه در اينجا هم در مورد نحوه تقسيم كردن و نظاير آن ، بحثها و اشكالاتی هست كه به مسئله ما ارتباطی ندارد و متعرض آن نميشويم . اجمالا ، تقابل را به چهار قسم تقسيم میكنند ، ميگويند : متقابلين ، يا اينكه احدهما عدم ديگری است ، يا اينكه عدم ديگری نيست . اگر احدهما عدم ديگری باشد ، باز بر دو قسم است : يك وقت هست كه در آنجا اعتبار شأنيت ميشود ، يعنی اينكه عدم ديگری است و در اين عدم اعتبار شأنيت وجود شده است و يك وقت هست كه اعتبار شأنيت نشده است . آنكه اعتبار شأنيت وجود در آن شده است عدم و ملكه است ، و آنكه اعتبار شأنيت وجود در آن نشده است ايجاب و سلب است . اما اگر احدهما عدم ديگری نباشد ، يا آن دو بنحوی هستند كه در تعقل ملازم يكديگرند ، يا نه ، ملازم نيستند . اگر تعقل هر يك ملازم با ديگری باشد متضايقين هستند و اگر ملازم نباشد متضادين ميباشند . روشن است كه اين تقسيم ، حصر عقلی نيست ، استقراء است ، يعنی در ميان اشياء متقابل ، به حسب استقراء ما به اين چهار قسم برخورد كرديم . گاهی ، تقابل را به نحو ديگری تقسيم ميكنند كه البته از نظر فنی ممكن است اشكال بيشتری به آن وارد باشد . ميگويند : متقابلين ، يا هر دو وجودی هستند و يا يكی وجودی و ديگری عدمی است ، اگر هر دو وجودی باشند ، يا تعقل هر يك ملازم است با تعقل ديگری يا ملازم نيست . اگر ملازم باشد متضايفين هستند و الا مضادين میباشند . و اگر يكی وجودی باشد و ديگری عدمی ، يا اعتبار شأنيت شده است يا نشده ، اگر اعتبار شأنيت شده باشد ، تقابل عدم و ملكه است و الا تقابل ايجاب و سلب است . پس ، اصطلاح متضادين اينجا پيدا ميشود ، از باب وحدت و كثرت شروع ميشود ، از آنجا ميرسيم به غيريت ، و از غيريت به تقابل و از تقابل به متضادين .