پس اينها می‏خواهند قائل به تضادی بشوند كه آن تضاد منشأ حركتها باشد(1).
تضادی كه ، تضاد درونی باشد ، ضد از درون ضدی برخاسته باشد ، يعنی‏
بالضروره نتيجه شده باشد نه اينكه متولد شده باشد . و منشأ حركت شيئی‏
همان تضاد درونی باشد ، ( ولی ما به تضادی به شكل ديگر قائل هستيم )
اينكه تضاد در عالم هست ، مورد انكار هيچ كس

پاورقی :
> داشت قائل به تكامل باشد ) .
سؤال كننده : هر تكاملی با فرضيه هگل خوب تطبيق می‏كند ، چون هر
مرحله‏ای يا ساكن و ثابت است كه از محل بحث خارج است و اما اگر حركت‏
و جريان داشته باشد ، و مرحله ديگری در انتظار باشد ، ناچار آن مرحله ضد
مرحله اولی است ( ضد به معنای اعم ) پس هر مرحله‏ای در درون خودش ضد
خودش را می‏پروراند بنابراين اگر يك مورد هم برای تكامل پيدا كنيم آيا
با غير فرضيه هگل قابل توجيه است ؟
جواب : اتفاقا يكی از تعبيراتی كه گاهی می‏كنند همين است ( يعنی حركت‏
را با تضاد يكی می‏دانند و می‏گويند هر حركتی خروج از ضد به ضد است ) ولی‏
اين ، آن نيست . حركت ، تضاد نيست ، مراتب است و غيريت غير از ضد
است .
سؤال كننده : ضد به معنای فلسفی نيست ولی ضد به معنای اعم هست .
جواب : نه ! ، اينها به جنگ اضداد قائل هستند ، اضافه بر آن می‏گويند
حركت معلول تضاد است .
سؤال كننده : همين هم هست ، ما از حركت تضاد را كشف می‏كنيم ، جواب‏
، نه ! . در اسفار هم خوانده‏ايم كه بعضی حركت را به غيريت تفسير
كرده‏اند و جواب دادند كه لازمه حركت غيريت است نه اينكه حركت عين‏
غيريت باشد ، حركت ملازم با غيريت است يعنی غيريت از حركت نتيجه‏
می‏شود ، به اين معنی ، وقتی شيئی حركت می‏كند معنای حركت در شيئی اين‏
است كه : كون المتحرك فی كل آن له فرد مما فيه الحركه يعنی له فرد غير
فرد آخر ، مسافر وقتی مسافر است كه در هر آنی در نقطه‏ای غير از نقطه‏
قبلی باشد ، اما ، آيا مراتب باهم جنگ دارند ؟ و چون جنگ دارند حركت‏
پيدا می‏شود ؟ نسبت مراتب حركت با حركت كه نسبت علت و معلول نيست ،
در مراتب حركت غيريت هست يعنی لازمه حركت اين هست كه متحرك در هر
آنی در يك مرتبه‏ای از مافيه الحركه باشد كه مغاير با مرتبه ديگر است ،
و اگر هم تسامح بكنيم و اسم اين غيريت را تضاد بگذاريم ، تازه اين تضاد
، آن تضادی نيست كه اينها می‏گويند ، اينها قائل به اضداد هستند كه به‏
دليل اينكه باهم تنازع و كشمكش دارند حركت پيدا می‏شود ، كی شما در
مراحل حركت چنين حرفی را می‏توانيد بزنيد ؟ منازل مسافر چون باهم جنگ‏
دارند حركت مسافر پيدا می‏شود ؟
1 - از اينجا معلوم می‏شود سخن كسانی كه مدعی هستند معنی تضاد ديالكتيكی‏
اين نيست كه ضدی از ضد ديگر متولد شود ( كه مربوط می‏شود به تضاد به‏
اصطلاح باب شرور ) بلكه اين است كه هر چيز در آن واحد ضد خودش است :
در فلسفه شدن نه الف است با اينكه الف است ( تضاد به اصطلاح باب‏
تقابل ) درست نيست . زيرا سخن از كشمكش و تنازع ضدين است ، كشمكشی كه‏
منشأ حركت است و اين تنها با تضاد مصطلح باب شرور جور می‏آيد . >