پاورقی : > در صد درجه چنين حالتی دارد و در دويست درجه چنان ، البته با اين مقتضيات و شرائط ، هميشه همين حكم ثابت است ، و نمی شود گفت با اين خصوصيات و شرائط حكم ثابت نيست ، بله با يك شرائط حكم ثابت نيست ، بله با يك شرائط ديگر علم تغيير میكند ، ولی اين علم با اين برداشت با اين خصوصيات ، همچنانكه در خارج ثابت است ، برای ما ( در ذهن ) هم ثابت است . جواب : توجه نكرديد به مطلب ، يك وقت شما يك برداشتی داريد ، يك برداشت خاص ، مثلا میگوييد . در شهر قم در زمان معين ، با درجه حرارت معين آب تغيير میكند ، بعد میگوييد برداشت من تنها همين است ، شرائط آن كه عوض بشود علم من هم عوض میشود و به تعبير صحيحتر علم ديگری برای من پيدا میشود ، پس علم شما از همان اول هم اطلاق نداشت ، و فقط برای يك موجود نسبی بود و در شرائط خودش هم هميشه صادق است . مثلا اگر بگوييم ارسطو شاگرد افلاطون بوده است ، شاگرد ارسطو برای افلاطون در آن مدت بيست سال معين بوده ، ولی اين سخن كه ارسطو در آن مدت زمان شاگرد افلاطون بوده است ، شاگردی ارسطو برای افلاطون در آن مدت زمان شاگرد افلاطون بوده است ، آيا در اين زمان هم صادق است يا نه ؟ مسلما صادق است . حالا میآييم سر حرف اينها و اصول ديالكتيك را مورد بحث قرار میدهيم . میپرسيم آيا اين اصول ، برداشتی از يك واقعيت نسبی است ؟ يا نه ؟ يعنی آيا اين اصول يك چيزی است كه میتواند يك چيز ديگر در بيست سال بعد جای آنرا بگيرد ، از باب اين كه شرائط تغيير میكند ، يا نه ، همين جور كه در مثال گفتيم كه علم ما مربوط به شرائط محدود زمانی و مكانی بود ، و وقتی شرائط تغيير میكرد علم اول صادق بود ولی علم ديگری پيدا میشود ، پس علم ما تغيير میكند به معنای اينكه معلوم ما تغيير میكند ؟ تغيير علم به اعتبار تغيير معلوم را ما هم قبول داريم ، ولی آن علم ديگر كه جای علم قبلی مینشيند به معلوم ديگری تعلق دارد ، و علم اول نسبت به معلوم خودش هميشه صادق است . يعنی علم اول نسبت به شرائط سابق خودش در زمان بعد و تا هزاران سال ديگر هم صادق است ، يعنی شرائط مربوط به ديروز بود ، علم هم مربوط به ديروز بود ، ولی علم من نسبت به ديروز شرائط ديروز هميشه صادق است ، شرائط جديد كه پيدا شد علم جديدی آمد و علم قديم بر صدق خودش باقی است اين حرفی است كه در اينجا میگوئيم . ولی اينها يك حرف ديگری در اينجا دارند ، و آن اينستكه ، همانطور كه نفس معلوم عوض >