جسمی در خارج وجود دارد و بعد در ذهن ما منعكس میشود . مثلا تمام قوانين
علمی در ذهن ما به صورت كليت موجود است ، " كل الف ب " . آيا در
خارج چيزی به نام " كل الف ب " داريم ؟ نه ! در عين اينكه ذهن حكايت
میكند از خارج و آنچه را كه ذهن میگويد مطابق است با آنچه كه در خارج
است از آن نظر كه حكايت میكند از خارج ، ولی چنين نيست كه آنچه كه در
ذهن است صورت مستقيم آن چيزی است كه در خارج است . اين چيزی كه الان
در ذهن ماست اين است كه كل الف ب ، يا مثلا در مورد اشكال هندسی كل
مثلث كذا . در اين مثالها شما حكم را به عنوان " كل " و رابطه ميان
موضوع و محمول بيان میكنيد يعنی در ذهن شما موضوع و محمول جدا هستند .
آيا در خارج چنين چيزی هست ؟ ( 1 )
ما وقتی از مجموع معلومات ( اوليه ) يك صورت علمی و يك قاعده
میسازيم نبايد تصور كرد كه اين قاعده به همان شكل ، موضوع و محمول و
كليت در خارج وجود دارد و ذهن ما فقط آنرا منعكس كرده است ، نه ! در
خارج كليت وجود ندارد ، يك شيئی وجود دارد مثلا مثلث است كه ما از آن
مفهومهای متعددی انتزاع میكنيم و از اين مفهومها يكی را موضوع و يكی را
محمول قرار ميدهيم ، بعد بين آنها رابطه برقرار میكنيم در عين اينكه اين
مطابق است با خارج به نحوی از انطباق كه ما الان میگوييم اين محمول موجود
است به وجود موضوع يا به تعبيری كه درباب معقولات ثانيه میگوييم ، ظرف
عروض ذهن است و ظرف اتصاف خارج . در مثل " زيد قائم " كه ظرف
عروض و اتصاف هر دو خارج است ، زيد در خارج وجودی دارد و قيام در خارج
وجودی دارد ، و قيام در ظرف خارج عارض زيد شده است و زيد هم در ظرف
خارج متصف به قيام شده است ، در اينجا تا حد زيادی تطابق است ، يعنی
همين طور كه در ذهن من زيد است . قيام است . عروض قيام برای زيد است
، در خارج هم همين شكل است ، اما در مثل " الانسان ممكن " ، يا "
الانسان شيئی " يعنی در مورد معقولات ثانيه كه ظرف عروض ذهن است و
ظرف اتصاف خارج ، در اينجاها چنين نيست كه همانگونه كه ذهن ما موضوعی
دارد و محمولی دارد و در ذهن محمول عارض موضوع میشود در خارج هم مصداقی
دارد و محمول در خارج عارض موضوع شده است .
خود قياس از معقولات ثانيه است و مربوط به عالم ذهن صغری و كبری وجود
دارد و نتيجه به منزله فرزند آنها وجود دارد ، ولی در ظرف خارج هيچ كدام
از اينها وجود ندارد ، با اينكه ما با اينها مسايل خارج را نتيجه گيری
میكنيم ولی در
پاورقی :
1 - ممكن است اشكال شود كه هيچ يك از معلومات ما عين مافی الخارج
نيست و مثلا " زيد ، قائم " هم در خارج به اين شكل وجود ندارد . پاسخ
اين است كه نه ، چنين نيست كه هيچ چيز بطور مستقيم وارد ذهن نشود ،
بدون ترديد اجسام و الوان و امثال اين گونه امور درست مثل خارج در ذهن
ما منعكس میشوند . شيئی در خارج وجود دارد و تصويری از آن به ذهن ما
میآيد : البته متأخرين آمدهاند و در انطباق حس با محسوس هم ايراد
گرفتهاند ولی از نظر متقدمين معقولات اوليه عينا انعكاس ما فی الخارج
است .