تطور و تكامل جامعه چگونه ميتواند جاودان باشد ؟
تازه در مورد نوع بشر كه ميگويند جاودان است ، جاودانگی نسبی است‏
ممكن است ميليونها سال هم زندگی بكند ، ولی بالاخره كره زمين متلاشی ميشود
، و بطوريكه دانشمندان ميگويند كره زمين ، بلكه منظومه شمسی و تمام اينها
رو به سردی و خاموشی ميروند . و از نظر علم امروز منظومه شمسی بطور مسلم‏
ابتدائی دارد و بالاخره در نهايت امر تمام انسانها و كرات و منظومه شمسی‏
و موجودات روی آنها تبديل به يك مشت گاز خواهد شد . البته يك حرف‏
احتمالی هست كه ممكن است روزی انسان بتواند با تمام تمدن و ساير مظاهر
زندگانيش به كرات دور دست برود و اگر در آنجا هم زندگانيش مورد تهديد
واقع شد باز به كرات ديگر برود و بدين وسيله بقاء و جاودانگی جامعه‏
انسانی را تأمين نمايد . اين حرف فعلا يك احتمالی بيش نيست و با وسائل‏
علمی موجود قابل تحقق نيست و طی نمودن مسافت بين زمين و كرات ديگر [
كه احيانا ممكن است قابل سكونت باشند ] سالها بطول می‏انجامد و عمر
انسان وافی به آن نيست . پس بالاخره انسان در اين دنيا محكوم به فناست‏
، و نه تنها خود افراد انسانها جاويد نيستند ، راه هم جاويد نيست ، و در
جاويد نبودن فرق نميكند كه در 50 سال و 100 سال پايان بپذيرد يا در يك‏
مليون و صد مليون ، و اگر بنا باشد همين جاودانگی نسبی اميد بخش باشد ،
100 سال عمر معمولی افراد هم بايد اميدبخش باشد و نيازی به پيش كشيدن (
افسانه تكامل جامعه ) نمی باشد ( 1 ) .

پاورقی :
1 - اشكال : زمين و مافيه بمنزله يك فرد انسان است ، و همانطور كه‏
فرد انسان ميرود و فرد ديگری می‏آيد و مرگ هر فرد حامل تخم فرد كاملتری‏
است . كره زمين و تمام منظومه شمسی هم همين طور است و از بين رفتن آنها
نيستی مطلق نيست بلكه كراتی كاملتر و در سطحی بالاتر بوجود می‏آيند پس‏
باز ميشود گفت : راه می‏ماند .
جواب : يك وقت ميگوييم : اين زمين منفجر ميشود و از نو يك زمين و
منظومه خورشيدی ديگری تشكيل ميشود ، اين حرفی است . ولی يك وقت‏
ميخواهيم بگوييم اين زمين كه از بين ميرود ، خود " همين " به كامل‏تر از
خودش تبديل ميشود ، [ اين حرف نادرستی است ] .
سؤال كننده : اقتضای قانون ديالكتيك اين است كه به كاملتر از خودش‏
تبديل شود .
جواب : مقتضايش باشد ، ولی درست نيست .
سؤال كننده : اينها ميگويند همانطور كه يك فرد از بين ميرود و تبديل‏
به كاملتر از خودش ميشود ، تمام كره زمين هم همين جور است .
جواب : اينها تازه در فردش هم اشتباه ميكنند ، فرد وقتی باقی است كه‏
نوعش باقی باشد ، تكامل جاودانگی در فرد را ما ميتوانيم بگوييم كه قائل‏
به حركت جوهريه و قائل به روح و امثال آنها هستيم ، ما ميگوييم ماده در
حركات خودش از تغيير به ثبات منتهی ميشود و بعد به جاودانگی ميرسد ، و
شخصيت را هم كه ما به بدن و ماده نميدانيم ، باز ماده دو مرتبه يك سير
ديگری از نو شروع ميكند و همينجور . . . مثل دريائی كه مرتب گوهر بوجود
می‏آورد و گوهرهايش را تحويل ميدهد و باز دو مرتبه >