الف - تكامل و مسأله پوچی
ماركسيستها مدعی هستند كه فلسفه ما با اينكه فلسفه جدل است و فلسفه هستی و نيستی است و قائل است به اينكه هر هستی نطفه نيستی خودش را در بردارد ، ولی در عين حال فلسفه يأس و نااميدی نيست بلكه برعكس فلسفه اميد است - زيرا اين " نيستی " كه اين فلسفه به آن قائل است نيستی خلاق است ، نيستیای است كه از آن " هستی " بر میخيزد ، آنهم هستی در سطح عالیتر و بالاتر . میگويد : اگر مرگ و فنا و نيستی بهمين صورت تكراری میبود جای يأس و نوميدی بود ، ولی بحكم اينكه از هر مرگی يك زندگی میزايد و در واقع همان زندگی پيشين در يك سطح بالاتر ادامه میيابد و لذا يك مسير تكاملی ( 1 ) را طی میكند ، جای نوميدی و يأس و بدبينی نيست . شخصی از بين میرود ولی از همين شخص از بين رفته يك شخصيت و يك فرد ديگر پيدا ميشود در سطح بالاتر ، نيستیها مقدمه هستیها و پلهها و پايههای تكامل هستند و بقول لكنت دنوئی در كتاب " سرنوشت انسان " ، مرگ بزرگترين اختراع طبيعت برای تكامل است . خلاصه مدعای آنها اين است كه در اين فلسفه اگر چه فرد جاودان نيست ولی انسان جاودان است و به تعبير ديگر اگر چه من كه در اين راه حركت میكنم جاودان نيستم ولی خود اين راه جاودان است . پس اين فلسفه هم به جاودانگی میرسد اما نه به جاودانگی فرد آنطوری كه فلسفه " بودن " به جاودانگی روح معتقد است ، بلكه به جاودانگی خود " شدن " - تنها چيزی كه جاويد است خود " شدن " است و اين راه است كه جاويد است . و چون راه جاويد است لذا اين فلسفه به پوچی و يأس نمی انجامد . در اينجا دو مسأله وجود دارد كه با يكديگر مخلوط شده است و ما بايد آنها را تفكيك كنيم : يك مسأله مسأله فلسفی درباره طبيعت است بطور كلی ، يعنی اينكه آيا نظام خلقت اساس يك نظام پوچ و بيهوده است ، آيا هستی فی حد ذاته پوچ و عبث و بیمعنی است يا نه ؟ آيا حركاتی كه در طبيعت رخ میدهد غايت دارد و رو به كمال میرود يا نه ، يك سلسله حركات بی هدف و بی غايت و تكرار مكررات است ؟ پس اين مسألهای است كه به بحث " غايات " مربوط میشود كه آيا هر چيزی معلل به علت غائی هست يا معلل به علت غائی نيست . الهيون كه قائل به اصل علت غائی هستند قهرا به پوچی و بيهودگی در نظام خلقتپاورقی : 1 - البته نه تكامل فردی ، زيرا بقاء فرد در كار نيست و لهذا اين فلسفه به جاودانگی روح و جاودانگی فرد معتقد نيست ولی به جاودانگی نوع " به يك اعتبار " و به جاودانگی راه ( به اعتبار ديگر ) و به جاودانگی خود تكامل ( به تعبير ديگر ) معتقد هست .