نظريه سوم : نظريه خلاقيت تضادها
نظريه سوم : اينستكه تضادها در اركان عالم دخالت دارد ، و برخلاف دو نظر قبل ، نقش تضادها را منفی نميداند و ميگويد : اگر يك روزی آرزوهای خيام مابانه تحقق يابد و تضادها و ناسازگاريها از ميان برود ، آن روز است كه عالم تنوع و زيبائی و احيانا حركت خويش را از دست خواهد داد ، تنوع و زيبائی ، بستگی به تضادها دارد برای اينكه اگر تضاد و اختلاف نباشد همه عالم ميشود يك سلسله امور متشابه كه نميتوانند روی يكديگر اثر بگذارند . تا اختلاف و تضاد نباشد و روی يكديگر اثر نگذارند اشياء به همان حالت اولشان باقی ميمانند ، و مثلا اگر عالم را خداوند از صد يا دويست عنصر خلق كرده باشد و باهم اختلاف نداشته باشند ، از ازل تا به ابد اين عناصر به يك حالت در كنار يكديگر باقی خواهند ماند و التقاء ساكنين [ بلكه ساكنات ] ميشود . پس بايد اين ناسازگاريها و اختلافها باشد ، تا منتهی به سازگاری در سطح عالیتر بشود . از همين جا میتوانيم پی ببريم كه تضاد چگونه باعث حركت میشود و نقش تضاد چيست . آيا نقش تضاد نقش عامل محرك است يا نقش عاملی كه رفع مانع از حركت میكند همانگونه كه فلاسفه ما میگويند . آنها كه میگويند " لولا التضاد ما صح دوام الفيض عن المبدأ الجواد " به اين معنی است كه اگر ماده حالتی را كه دارد حفظ بكند نوبت به حالت بعدی نمی رسد به فيض بعدی نمی رسد . و آن حالت قبلی خود به خود زايل نمی شود ، تضادی در كار نباشد و عوامل ديگری نباشند كه اين صورت را زايل و فاسد و منهدم كنند صورت ديگری كائن نمی شود [ كه البته اين حرف طبق فلسفه كون و فساد است نه فلسفه حركت جوهريه ] .