می دانيم . اما اينها كه قائل به چنين فطرتی و چنين وجدانی برای انسان‏
نيستند و علی رغم همه ادعاهای انسان منشانه‏ای كه می‏كنند چنين خوشبينی به‏
انسان ندارند ، از اين رو معتقدند كه يك راه بيشتر وجود ندارد و تحولات‏
اجتماعی فقط از راه تضادها صورت می‏گيرد ، و اين تضادها هم در نهايت امر
منجر به انقلاب می‏شود .
و از همين جهت مخالف اصلاحات هم هستند ، چون می‏گويند اصلاحات تدريجی‏
ضد انقلاب است و انقلاب را تأخير می‏اندازد ، چون به منزله يك مخدر است‏
كه جامعه را از آن حركت تند خودش آرام می‏كند برای اينكه از تضادها
می‏كاهد ، و تا تضاد بين طبقات محروم و طبقات بهره‏كش زياد نباشد انقلاب‏
صورت نمی گيرد .
در اين كتاب هم زيركانه اين مطلب بيان شده است ، چون می‏گويد :
جنبشهای اصلاحی هميشه از طرف طبقه حاكمه است . طبقه حاكمه پس از آنكه‏
يك پيشرويهائی در قسمتهائی از جامعه می‏بيند و برای موقعيت خودش احساس‏
خطر می‏كند جبرا چاره‏ای ندارد كه دست به اصلاحات بزند . در اينكه خيلی از
اصلاحات كه از طرف طبقه حاكم صورت می‏گيرد واقعا هم همين جور است و
برای جلوگيری از انقلاب است ، ترديدی نيست ، ولی آيا همه اصلاحاتی كه در
جامعه صورت می‏گيرد می‏توان گفت برای حفظ موقعيت طبقه حاكم است و هيچ‏
حركت اصلاحی ناشی از وجدان خيرخواهانه انسان نيست ؟ بدون شك اين حرف‏
درستی نيست و حرف زوری است .
اصلاحات وقتی صورت بگيرد و آن وضع ناهنجار از بين برود و جامعه تكامل‏
پيدا بكند خود بخود زمينه سوء استفاده طبقه حاكم از بين می‏رود . پس‏
اينجور نيست كه اصلاحات هميشه بنفع آنها باشد . اين آيه شريفه "
²و كذلك نولی بعض الظالمين بعضا غ" (1) يا آن جمله‏ای كه از حضرت رسول‏
( ص ) نقل شده است " « كما تكونون يولی عليكم » " معنايش اين است‏
كه تا وقتيكه شما وضع خودتان را اصلاح نكرده‏ايد آنها بر شما حاكم هستند ،
اگر شما وضع خودتان را اصلاح كنيد خود به خود آنها طرد می‏شوند و می‏رو ند ،
نه اينكه هميشه كار بايد از بالا شروع شود ، اينجور نيست . جامعه اگر از
بنياد خودش يك حركت اصلاحی را شروع بكند خود به خود وضع نامتناسبی اگر
وجود داشته باشد طرد و رفع می‏شود ، پس اينجور نيست كه حركتهای اصلاحی‏
هميشه به نفع آنهاست .
[ بعد ] می‏گويد : " در گذشته ، مخصوصا در جامعه‏های ايستای فلاحتی جنبش‏
اصلاحی به ندرت و با دشواری روی می‏داد ، طبقه حاكم كه تثبيت امتيازات‏
خود را در تثبيت اوضاع اجتماعی می‏ديد ، مسلما از هر گونه اصلاحی روی‏
گردان بود ، فقط هنگامی كه تحولاتی جبری پيش می‏آمدند و سازگاری اجتماعی‏
از ميان می‏رفت و بازسازی جامعه با سير قهقرائی ميسر نمی شد ، طبقه حاكم‏
برای اينكه جامعه را از انفجار انقلابی باز دارد به اكراه به پاره‏ای‏
تغييرات اصلاحی تن می‏داد " .

پاورقی :
1 - سوره انعام : آيه . 129