برای انسان می‏گشايد ، و نه تنها گذشته را علمی و خوب تفسير می‏كند ، بلكه‏
آينده را هم به نحو علمی تفسير می‏كند ، يعنی جريان آينده را خوب نشان‏
می‏دهد ، مثل يك باغبان كه آينده اين بوستان را می‏تواند پيش بينی بكند ،
و بگويد مثلا اين تخمی كه كاشتم تا يك هفته ديگر بيرون می‏آيد و بعد چه‏
وضعی پيدا می‏كند و نظائر اين پيش بينی‏ها . مدعی هستند كه ماترياليسم‏
تاريخی ، علاوه بر اينكه گذشته را خوب تفسير می‏كند آينده را هم خوب پيش‏
بينی می‏كند . البته معلوم است كه اينها يك مشت ادعا است ، به دليل‏
اينكه خود ماركس نتوانست اوضاع جهان را پيش بينی كند و پيش بينی‏هايش‏
غلط از آب در آمد ، در همين كتاب هم می‏نويسد پيش بينی‏های ماركس غلط
از آب درآمد ، ماركس پيش بينی كرده بود كه سرمايه داری منقلب می‏شود
به سوسياليزم ، و تا اين مراحل طی نشود امكان ندارد ، سوسياليسم بوجود
بيايد و به سوسياليستهائی كه می‏خواستند نه براساس اين مراحل به‏
سوسياليسم برسند ، می‏گفت سوسياليزم آنها ، سوسياليزم تخيلی است و لهذا
براساس نظر او كشور بايد به مرحله صنعتی برسد و بعد اين صنعتی شدن روز
به روز رشد بكند ، و در درون همين صنعتی شدن است كه طبقه پرولتر به وجود
می‏آيد و بعد در اثر بحرانهائی كه بوجود می‏آيد سرمايه دار مجبور می‏شود بر
سود خودش بيفزايد و مزد كارگر را كم بكند و همين منشأ انقلاب می‏شود ،
پس بايد از همين راه به سوسياليزم رسيد .
پيش بينی می‏كرد كه انگلستان و فرانسه اولين كشورهائی هستند كه به‏
سوسياليزم می رسند كه هنوز هم نرسيدند ( 1 ) .
علاوه بر اين ، كشورهائی به سوسياليزم رسيدند بدون اينكه اين مراحل را
طی كنند ، كه بعد لنين و امثال او آمدند خيلی حرفهای ماركس را اصلاح‏
كردند ، خود شوروی ، قبل از كمونيزم به مرحله صنعتی نرسيده بود ، بلكه‏
تازه به اين مرحله رسيده است ، چين ، كی اين مراحل را طی كرد ؟ الان اكثر
كشورهای سوسياليست بدون طی مراحل يك باره به سوسياليزم رسيده‏اند ، و
دنيای كمونيسم هم قبول دارد كه اينها سوسياليسم هستند .
آمريكا به عاليترين مراحل سرمايه داری رسيده است و سوسياليسم هم نشده‏
و خودش را نگهداری كرده است ، يعنی آنی كه آنها پيش بينی می‏كردند غلط
از آب درآمد ، يعنی نمی توانست وضع صنعت را پيش بينی بكند كه به حالی‏
در می‏آيد كه می تواند با آن بحرانهائی كه او گفت مبارزه بكند و بدون‏
اينكه فشاری بر كارگر بياورد سود خودش را تأمين بكند ( چنانكه در آمريكا
چنين شد ) . كارگر آمريكا از مرفه‏ترين كارگرهای دنيا است ، و كارگرهای‏
شوروی به يك دهم رفاه آنها نمی رسند ، در صورتی كه روی پيش بينی اينها
كارگرهای آمريكا بايد فعلا از بدبخت ترين كارگرهای دنيا باشند و از همان‏
جا هم انتظار انقلاب داشتند ، در صورتيكه فعلا از آمريكا اميد انقلاب‏
ندارند .
سپس می‏گويد : " از ديدگاه جدل ، تاريخ شامل يك رشته نيرو و ضد نيرو
است كه با تحريك آنها می‏توان حركتش را تسريع كرد " . يعنی ، تاريخ‏
راه خودش را می‏رود و

پاورقی :
1 - سؤال : اين ، اشتباه در مصداق است .
جواب : اصلا پيش بينی يعنی تعيين مصداق .