چرا اصول ديالكتيك را منطق مینامند ؟
اينها يك سلسله اصول را بنام منطق مینامند ، كه اين كار هم از هگل شروع شده است مثل اصل حركت ، اصل تضاد ، اصل تأثير متقابل اشياء در يكديگر ، اصل جهش . اين سؤال پيش میآيد كه چرا اينها را منطق مینامند و حال آنكه اينها فلسفه است نه منطق ، مثلا بحث حركت فلسفه است و ربطی به منطق ندارد . جوابش اينستكه اينها را از آن جهت منطق میگويند كه اينها در نهايت امر منتهی میشود به طرز تفكر ، و اينكه انسان چنين بايد فكر كند . منطق ، معيار و ابزار درست فكر كردن است ، میخواهند بگويند اگر كسی چنين طرز تفكری داشته باشد ، طرز تفكر او صحيح خواهد بود ، و اگر چنين طرز تفكری نداشته باشد ، از اول متد فكر و طرز ديدش درباره اشياء غلط خواهد بود . پس منطق ، در واقع مثل عينك ديدی است كه انسان به چشم میزند ، و بايد يك عينكی به چشم بزند كه اشياء را درست ببيند ، اسم چنين عينكی را منطق گذاشتهاند . [ اكنون ببينيم كه ريشه لغوی و تاريخچه كلمه ديالكتيك چيست ] :لغت ديالكتيك :
مشروحترين كتابی كه ما درباره لغت ديالكتيك و اصطلاحاتی كه اين كلمه در طول تاريخ پيدا كرده است ديدهايم كتاب " ديالكتيك " پل فولكيه است . اين كلمه مثل اكثر كلمات فلسفی اروپائی يك كلمه يونانی است . ريشه يونانيش را اينطور دست ميدهد ، ميگويد : كلمه ديالكتيك ، در اصل از كلمه يونانی مشتق شده است كه در اصل دو معنی داشته يكی خود كلمه يا گفتار ، ديگری دليل ، و اين دوتا با همديگر خيلی نزديك هم هست ، چون انسان با كلمه و لفظ دليل میآورد . و بعضيها در همان سابق ماترياليسم ديالكتيك را ماديت گفتگوئی ترجمه میكردند ، و اينرا از همان ريشه يونانيش كه بمعنای گفتگو است گرفته بودند ، در صورتيكه در اين معنای جديدی كه پيدا كرده ، مسلما گفتگو در آن نيست . و بعضی هم ماترياليسم دليلی ترجمه كرده بودند ، به اعتبار جزء ديگر از معنای قديمش كه دليل بود . پيشوند " ديا " معنای مقابله و معارضه را ميدهد ، و به همين جهت هم مسلمين آنرا جدل ترجمه كردهاند ، و از اينجا ديالكتيك ، رد و بدل كردن دليل و گفتگو و مباحثه را معنی ميدهد . وقتی آنرا بصورت صنعت بكار ببريم معنای آن مذاكره و صحبت و مجادله كردن است ، و وقتی آنرا بصورت صنعت بكار ببريم معنايش آن چيزی است كه مربوط به مباحثه و مخصوصا مباحثه بين الاثنين باشد ، يعنی فن مباحثه و مجادله . از اين رو اگر از نظر لغوی اين كلمه را مورد دقت قرار دهيم ، معنای آن فن گفتگو است ولی غرض