پس حرف ما اين است كه : اينها كه گفتند تبديل كميت به كيفيت ،
خواستند بگويند تغيير كمی باعث تغيير عظيم در شيئی می‏شود و اين تغيير
عظيم را اينها با اين لفظ بيان كردند ، مثلا می‏گويند آب شد بخار و اين را
اسمش را می‏گذارند تبديل كميت به كيفيت ، يعنی بالا رفتن حرارت آب و
همان كميت درجه حرارت تبديل حد كيفيت ( كه حرف بی معنائی است ) چون‏
اين اصل را اينها در طبيعت ديده‏اند كه اشياء دارای يك‏ماهيتند و در يك‏
جريانهائی تدريجا همان ماهيت ممكن است تغيير كمی پيدا كند و وضعش عوض‏
نشود و آثار همان آثار باشد ، ولی كم كم اين تغيير كمی زياد شود ، تا يك‏
مرتبه واقعيتی به وجود می‏آيد با يك سلسله خصلتهای نو ، همان خصلتهای‏
قديم را هم دارد ولی يك سلسله خصلتهای جديد پيدا می‏كند ، اينها با كلمه‏
تبديل كميت به كيفيت خودشان را خلاص كردند . اما ما در پاسخ می‏گوييم‏
خصلتهای نو مبدأ نو می‏خواهد ، و در اينجا بر همان مبدأ اولی چيزی اضافه‏
شده است يعنی مبدأ اولی در ذات خودش چيزی بر او اضافه شده است كه‏
دارای خصلتهای جديد شده است ، ماده اگر زنده شد اينجور نيست كه همان‏
ماده سابق است در همان حد وجودی سابق منتهی همان خصلتهائی كه اول داشت‏
مثلا قوه جاذبه ، قوه دافعه ، همين خصلتها كم كم زياد شد يك مرتبه شد
موجود جاندار با خصلتهائی كه اصلا در بی جان وجود ندارد ، خصلت جذب مواد
از بيرون ،

پاورقی :
>
جواب : ماده تغيير نمی كند ، ماده در ماده بودنش لا يتغير است .
سؤال كننده : در ماده بودنش نه : اوضاعش تغيير می‏كند ، اتمها به شكلی‏
بودند ، بعد شكلش تغيير می‏كند .
جواب : خوب شكلش تغيير كند چرا ساير اعراضش تغيير می‏كند ؟ و مثلا
تغيير " وضع " منجر به تغيير " كيف " بشود ؟
سؤال كننده : خوب اين خاصيت ماده است .
جواب : خاصيت ماده اينستكه كار گزاف صورت بگيرد ؟ اگر ماده مبدأ
اين تغيير است چرا اول نبوده ؟
سؤال كننده : چون اول شكل ديگری داشت .
جواب : شكل خودش اثر ماده است همه اين آثار ، مربوط به آن جوهری‏
استكه اين حركت و تغيير در آن پيدا می‏شود آن جوهر يا در جوهر خودش‏
تغيير می‏كند يا نمی كند ، اگر تغيير نمی كند تمام خصلتها از آن او است .
سؤال كننده : جوهری در كار نيست : ذرات اتم است .
جواب : همان ذرات اتم جوهر است يا عرض ؟
سؤال كننده : جوهر
جواب : خوب اين جوهر در جوهريت خودش تغيير می‏كند يا نه ؟ در
جوهريت خودش تكامل پيدا می‏كند يا نه ؟ >