وجود داشته باشد كه قدرت ايجاد ارزش در آن نهفته است . ما در فصلهای
پيش گفتيم كه " ارزش " ايجاد نمیگردد مگر به واسطه كار ، و در بين
تمام كالاهايی كه در بازار مبادله وجود دارد ، نيروی كار ، يگانه كالايی
است كه قدرت كار در آن نهفته است . پس اين كالا ( نيروی كار نه خود
كار ) تنها متاعی است كه میتواند سرچشمه ايجاد ارزش باشد . نيروی كار
در گذشته ( دوره فئوداليته ، دوره بردگی روم قديم ، دوره اقتصاد ساده
تجاری ) كالای قابل خريد و فروش نبوده است . برای آن كه نيروی كار به
شكل كالا درآيد دو شرط اصلی لازم است : اول آن كه كارگر ( مالك نيروی كار
) شخصا ( رقبه ) آزاد باشد ، شرط دوم اين كه مالك ابزار كار نباشد تا
مجبور شود نيروی كار خود را بفروشد " .
اين مقدمه برای فروش نيروی كار ، فقط در مورد كارخانه دار صادق است
نه بازرگان ، و حال آن كه مقدمه اين فصل شامل بازرگان نيز بود . بعدا
راجع به كيفيت شركت بازرگان در ارزش اضافی كار توليد كنندگان بحث
خواهد شد ، هر چند چنان كه قبلا گفتيم ، به عقيده ما بازرگان گاهی توليد
كننده را استثمار میكند و گاهی مصرف كننده را .
سپس نويسنده در صفحه 54 میگويد :
" اينك كه كالايی را كه ايجاد كننده ارزش است پيدا كرديم و دانستيم
كه آن كالا نيروی كار است ، بايد مطالعه خود را ادامه دهيم تا سرچشمه سود
را نيز پيدا كنيم . اول ببينيم ارزش نيروی كار را چه چيز میتواند معين
كند ؟ "
سپس به اين بحث میپردازد كه ارزش هر چيز به واسطه
|