اين اشخاص اشتباه اولشان اين است كه مسائل زندگی را مجرد فرض می‏كنند
، خير ، زندگی يك واحد و همه شؤونش توام با يكديگر است ، صلاح و فساد
در هر يك از شؤون زندگی ، در ساير شؤون مؤثر است . ممكن نيست اجتماعی‏
مثلا فرهنگ يا سياست ، يا قضاوت يا اخلاق و تربيت و يا اقتصادش فاسد
باشد اما دينش درست باشد و بالعكس .
اگر فرض كنيم دين تنها رفتن به مسجد و كليسا و نماز خواندن و روزه‏
گرفتن است ، ممكن است كسی ادعا كند مسئله دين از ساير مسائل مجزاست ،
ولی اين مطلب فرضا درباره مسيحيت صادق باشد درباره اسلام صادق نيست .

دو گونه پيوند اسلام با اقتصاد

اسلام دو پيوند با اقتصاد دارد : مستقيم و غير مستقيم . پيوند مستقيم‏
اسلام با اقتصاد از آن جهت است كه مستقيما يك سلسله مقررات اقتصادی‏
درباره مالكيت ، مبادلات ، مالياتها ، حجرها ، ارث ، هبات و صدقات ،
وقف ، مجازاتهای مالی يا مجازاتهايی در زمينه ثروت و غيره دارد .
اسلام كتاب البيع ، كتاب الاجاره ، كتاب الوكاله ، كتاب الرهن ،
كتاب الارث ، كتاب الهبه ، كتاب الوقف دارد .
و از طرف ديگر می‏دانيم اصل " « نؤمن ببعض و نكفر ببعض »" همان‏
طور كه قرآن كريم می‏فرمايد ، مطرود است ، عليهذا يا بايد اسلام را دربست‏
بپذيريم و يا بايد دربست رد كنيم .
پيوند غيرمستقيم اسلام با اقتصاد از طريق اخلاق است . در