و از آن جهت كه تصرف در ثروت عمومی است بدون مجوز .
آری ، اگر به فرض محال ، انسان قادر بود تنها با نيروی كار ، بدون
دخالت طبيعت محصولی را توليد كند جای اين بود كه گفته شود صاحب آن
محصول كه تنها خالق و آفريننده آن محصول است از نظر تصرف در مال ، فعال
ما يشاء است ، اما اينچنين نيست ، او تنها خالق و آفريننده آن محصول
نيست بلكه اگر تنها خالق و آفريننده محصول نيز میبود میتوان گفت حق
تضييع و اسراف نداشت ، زيرا او واجب الوجود بالذات نيست ، قائم به
ذات نيست ، خودش هم خودش را به وجود نياورده است ، او مخلوقی است
اجتماعی ، اجتماع در نيروی علمی و دماغی و بدنی او كه آن محصول را به
وجود آورده است سهيم است ، او در قوای جسمی و روحی خود مديون اجتماع
است ، آن قوا و نيروها تنها مال خود او نيست ، اجتماع در خود آنها ذيحق
است ، عليهذا اجتماع در محصول اين نيروها نيز ذيحق است . پس به فرض
محال اگر شخصی میتوانست محصولی را بدون دخالت طبيعت به وجود آورد باز
هم حق تضييع و اسراف آن را نداشت ، تا چه رسد كه چنين چيزی محال است .
به همين دليل است كه انتحار و خودكشی نيز جنبه حقوقی دارد ، يعنی از
جنبه حقوق اجتماعی نيز جايز نيست . هيچكس نمیتواند از جنبه حقوقی ادعا
كند كه اختيار خودم را دارم ، میخواهم خودم را معدوم كنم ، اجتماع به او
میگويد من در اين ساختمان مجهز سهيم و شريكم ، سرمايههای مادی و معنوی
صرف كردهام تا اين ساختمان كامل و مجهز را به وجود آوردهام ، اكنون وقت
آن است كه دين خود را استرداد كنم و از تو خدمت بخواهم ، تو حق نداری
پيش از آنكه دين اجتماع خود را بپردازی خود را معدوم كنی ، اما بعد از
|