مبتنی است بر بررسی وقايع و تحقيق درباره قوانينی كه اين وقايع را
میآفريند ، و بهرهبرداری از تضادهايی كه بر جامعه سايه افكندهاند ، و
تفهيم طبقات زجر كشيده به نقش تاريخی آنها در مبارزاتی كه در پيش روی
دارند " .
در اين كه انسان و روح عدالتخواهی انسان ، خود عاملی است مستقل و اصيل
، و پيدايش اينچنين انسانهايی جزء قوانين طبيعت و خلقت است نظير چشم
هستند برای پيكر انسان و حيوان و انسان ، تنها ، مخلوق تاريخ نيست ،
خالق و آفريننده تاريخ نيز هست ما ترديدی نداريم ، و در اين كه شرايط
مادی اجتماع ، خود عامل مؤثری است برای گردش تاريخ ، باز هم نبايد
ترديد كرد . سوسياليزم به اصطلاح تخيلی ، نقش زمينههای مادی و تضادهای
اجتماعی و طبقاتی را ناديده نمیگيرد ، اما عامل تغييرات را منحصرا
تضادهای اجتماعی نمیداند . اما اين كه سوسياليزم را از چه نظر بايد علم
بدانيم ، مسئله مهمی است كه احتياج به توضيح دارد . ما در ورقههای "
اسلام و سرمايهداری و سوسياليزم " گفتهايم كه قوانين اقتصادی و اجتماعی
را از دو نظر میتوان مورد مطالعه قرار داد ، يكی از آن نظر كه وقايع و
حوادث ، علت و معلول يكديگر هستند ، و يكی از نظر اين كه انسان بهتر
است جامعه را چه جور بسازد كه به سعادت
پاورقی :
> ماركسيستها ادعا كردهاند درست باشد ، ماترياليسم تاريخی علم است نه
سوسياليزم . مثل اين است كه بگوييم قوانين جنين شناسی حكم میكند كه
كودك به دنيا بيايد ، پس كودك علم است . اين اشكال ، اشكال مهم و
قابل توجهی است . حداكثر علمی بودن اين است كه راه علمی ايجاد و وصول
به آن نشان داده شده است . پس سوسياليزم ، علمی است نه علم . بهتر
است كه تعبير علمی بكنيم ، نه علم آنچنانكه در متن آمده است .