نظر می‏گيريم . يك بشقاب معمولی البته ارزانتر از يك كلاه است . فرض‏
كنيم بهای يك بشقاب چهار مرتبه كمتر از بهای يك كلاه باشد ، آيا از اين‏
جا می‏توانيم چنين نتيجه‏ای بگيريم كه چون دوام بشقاب چهار برابر كمتر از
دوام كلاه است ، بدين جهت قيمت آن چهار برابر كمتر است ؟ البته نه ،
زيرا يك بشقاب ، مخصوصا اگر فلزی باشد ، سالهای زياد دوام می‏كند ، در
صورتی كه عمر يك كلاه بيش از دو سه زمستان نيست . پس به تحقيق‏
می‏توانيم بگوييم كه مدت استعمال يك جنس ، عامل مهم تعيين بهای آن‏
نيست " .
حداكثر بيان فوق اين است كه جنس و فرم ، هميشه يگانه عامل تعيين‏
كننده بها نيست ، اما با اين كه يكی از عوامل ارزش باشد منافات ندارد
، بلكه در بعضی اجناس از قبيل جواهرات ، می‏توان گفت يگانه عامل ، جنس‏
است . ثانيا در بيان فوق ، اختلاف جنس فقط از لحاظ دوام در نظر گرفته‏
شده و به " مدت استعمال " استناد شده ، اما بايد دانست اختلاف جنس‏
تنها از لحاظ دوام نيست ، ظرافت و شفافيت و يا بعضی خواص طبيعی نيز
ممكن است دخالت داشته باشد . و اما فرم مربوط است به كيفيت و شكل‏
مصنوعی ، و مربوط است به ابتكار نه كار .
سپس در ص 15 می‏گويد :
" شايد بهای كلاه از بهای بشقاب بيشتر است ، برای اين كه معمولا كلاه‏
مفيدتر از بشقاب است ، زيرا در موقع اضطرار ممكن است از بشقاب صرف‏
نظر كرد و از ديك غذا خورد ، يا يك بشقاب از همسايه به عاريه گرفت ،
ولی كلاه را به آسانی عاريه نمی‏دهند و در يخبندان زمستان و برف و بوران ،
بی كلاه