لحاظ ارزش استعمال و مختلف از لحاظ صرف انرژی ، در بازار قيمت مساوی
دارند ، نمیتوان گفت معلول هرج و مرج بازار است .
ثانيا : اعتراف به اين كه تكنيك اجتماع و خبرگيها و چابكيها متغير
است و در نتيجه كار اجتماعات لازم ، متغير است ، خود میرساند كه اجتماع
هيچ معدل زمان كارها ، يعنی زمان گونه بستگی به زمان كار ندارد ، يعنی ما
زمان كار لازم نداريم ، نه زمان كار شخصا لازم و نه زمان كار اجتماعا لازم ،
آنچه اجتماع به آن احتياج دارد ، مقدار معينی كالاست كه مساوی تقاضاها و
احتياجات مردم باشد ، خواه آن كه آن كالاها را كار بشری ايجاد كرده باشد
و خواه طبيعت و خواه فی المثل ورد و جادو ، و خواه آن كه آن كالا در زمان
بسيار قليل توليد شده باشد و خواه در زمان طولانی . به هر حال آن چيزی كه
بها را تعيين میكند نه مقدار كار شخصی و نه مقدار كار لازم اجتماعی كه به
هر حال متغير است نيست ، و البته عرضه و تقاضا به معنای نسبت خاص
عددی نيز نيست ، بلكه [ تعيين كننده بها ] تقاضا و سطح توافق با اصول
تنظيم كننده رفتار بشری در زمينه رقابت است .
در صفحه 30 پس از آن كه توضيح میدهد كه بهای آلومينيوم تا نيمه قرن 19
فوق العاده زياد بود اما حالا ارزان میباشد زيرا به واسطه به كار بردن
الكتريسته به سهولت ( با كار بسيار كم ) استخراج میشود ، میگويد :
" اين تجربه و مثال به خوبی نشان میدهد كه تعريف و تعيين بها به
واسطه عرضه و تقاضا امكان پذير نيست . اگر مصرف آلومينيوم در سی ساله
اخير هشت هزار برابر افزايش يافته است ، نبايد علت پايين آمدن بهای
اين فلز را در روابط عرضه و تقاضا
|