و سلب اين آزادی از او نيز ظلم و سلب حق طبيعی است . بالضروره افراد
انسانها از لحاظ استعداد كار و از لحاظ چالاكی و پشت كارداری و نقطه
مقابل آن يعنی تنبلی متفاوت آفريده شدهاند ، والبته طبيعت در ايجاد اين
تفاوت هدف دارد و فرضا از اين نظر هدفی هم در كار نباشد مطلب از همين
قرار است .
علی هذا مجبور كردن افراد به اين كه با اين كه كار بيشتری انجام
دادهاند محصول كار خود را به ديگران واگذارند ظلم و استثمار است . منع
كردن آنها نيز از اين كه كار بيشتری انجام دهند و الزام به اين كه در حد
ضعيفترين كارگران كار كنند ، آن نيز ظلم است هر چند استثمار نيست ، به
علاوه در هر دو صورت مانع ترقی و پيشرفت و تكامل اجتماع است زيرا قبلا
گفته ايم كه دو چيز مانع رشد و ترقی اجتماع است و هر دو نوعی ظلم و
اجحاف هم هست ، يكی حبس و توقيف مواد اوليه به وسيله مالكيت افرادی
معدود ، كه " لازمه رژيم سرمايهداری است ، و يكی حبس و توقيف منبع
انسانی و نيروی انسانی و جلوگيری از مسابقه ، كه لازمه رژيم اشتراكی است
. در صورت اول از آن نظر كه مشوق و محركی قوی و نيرومند از افراد سلب
میگردد و در صورت دوم عملا مانع فعاليت و كوشش افراد با اين كه تفاوت
ميان افراد احيانا از زمين تا آسمان است شدهايم .
و اما مسئله اينكه زمين مثلا بايد از ثروتهای عمومی باشد و يا چنانكه ما
ثابت خواهيم كرد كه ماشين از آن نظر كه مظهر ترقی اجتماع است و محصول
ماشين را نمیتوا ند محصول غيرمستقيم سرمايه دار دانست بلكه محصول غير
مستقيم شعور و نبوغ مخترع است و آثار شعور و نبوغ نمیتواند مالك شخصی
داشته باشد پس ماشينهای توليد نمیتواند به اشخاص تعلق داشته باشد ،
اينها مسئله ديگری
|