استثمار را در ناحيه توليد كننده بدانند ، و اين هم يكی از شاخه‏های اصل‏
" ارزش = كار " است ، ولی ما اصل و فرع را باطل شناخته‏ايم .
اما قسمت ششم : ما اين قسمت را طی قسمت اول كاملا توضيح داديم و
احتياج به توضيح بيشتر ندارد . خلاصه اين كه هر چند سود سرمايه‏دار از طرفی‏
مربوط است به كمی مزد كارگر ، يعنی طبقه توليد كننده ، و از طرفی مربوط
است به طبقه مصرف كننده ، ولی منبع اصلی سرمايه‏داری جديد و مشخص اصلی‏
سرمايه داری جديد ، ماشين است . اگر سرمايه‏دار نه توليد كننده را
استثمار كند و نه مصرف كننده را ، باز هم به واسطه در اختيار داشتن‏
ماشين قادر است سود سرشار ببرد ، ولی چون ماشين مظهر پيشرفت اجتماع‏
است ، نمی‏تواند به شخص تعلق داشته باشد ، پس منبع اصلی و اساسی‏
سرمايه‏داری جديد نامشروع است .

مرز اشتراك اسلام و سوسياليسم

در اينجا اين نكته را يادآوری كنيم : هر چند اسلام مالكيت فردی و شخصی‏
را در سرمايه‏های طبيعی و صناعی نمی‏پذيرد و مالكيت را در اين امور عمومی‏
می‏داند ، ولی اسلام مالكيت اشتراكی كار را نيز نمی‏پذيرد . يعنی طرفدار
اين اصل نيست " كه كار به قدر استعداد و خرج به قدر احتياج " .
نمی‏گويد همه ملزم‏اند كه كار كنند و محصول كارشان الزاما به اجتماع تعلق‏
دارد . آری ، افراد می‏توانند بالاشتراك كار كنند و كار اشتراكی را
انتخاب كنند ، همان طوری كه زارعين در قديم بالاشتراك كار می‏كردند و روی‏
حساب معين كه