گفتيم ارزش يك كالا - خواه امروز و خواه چند سال پيش توليد شده باشد ،
در بحث ما اهميت ندارد - به واسطه كار لازم برای ايجاد آن ، يا بهتر
بگوييم ، برای ايجاد مجدد آن تعيين می‏گردد . پس بهای كالاهايی كه نمی‏توان‏
آنها را دوباره ايجاد نموده و بدين جهت توليد آنها را نمی‏توان به واسطه‏
مبادله تنظيم كرد منوط و مربوط به ارزش نيست " .
به نظر می‏رسد جواب بالا به اشكال بالا جز اعتراف به بن بست در باب‏
ارزش ذاتی كار چيزی نيست ، بلكه ، و نيز اعتراف به اين كه عرضه و
تقاضا تعيين كننده ارزش می‏باشند هست . زيرا اين كه می‏گويد : " ارزش‏
يك كالا به واسطه كار لازم برای ايجاد مجدد آن تعيين می‏گردد ، پس بهای‏
كالاهايی كه نمی‏توان آنها را دوباره ايجاد نمود و بدين جهت توليد آنها را
نمی‏توان به واسطه مبادله تنظيم كرد . . . " معنی اش اين است كه كالايی‏
كه نتوان مثل يا امثال آن را عرضه كرد ، خواه ناخواه به واسطه بالا بودن‏
سطح تقاضا و پايين بودن سطح عرضه ، گران است .
در صفحه 23 تحت عنوان " شكل ارزش پول " می‏گويد :
" چنان كه می‏دانيم ارزش هر كالا به واسطه مقدار كار ساده اجتماعا لازم‏
كه برای توليد آن كار لازم است تعيين می‏گردد . ولی برای آن كه محصولی‏
ارزش داشته باشد كافی نيست كه فقط مقداری كار برای آن مصرف شده باشد ،
بلكه بايد محصول آن ، در بازار در مقابل محصول ديگری واقع گردد و به‏
واسطه مبادله ، مظهر مادی روابط كار كه بين مردم وجود دارد قرار گيرد ، و
گرنه محصول كار فقط دارای ارزش استعمال خواهد بود نه ارزش ذاتی . . .
سازمان اقتصادی مبنی بر مبادله به