پاورقی : . 1 رجوع شود به كتاب " عقايد بزرگترين علماء اقتصاد " ص 82 و ص . 90
میخورد . پس ناچار بايد قانون مفرغ را كه مالتوس و ديگران ابداع و
تأييد كردهاند ( 2 ) آقايان يك قانون عادلانه بدانند ، چيزی كه هست ،
مدعی هستند كه در اين ميان يك اضافه ارزش میجوشد كه محصول عمل كارفرما
نيست و كارفرما آن را میبرد . جرم كارفرما به عقيده آقايان اين نيست كه
مزد كارگر را كمتر از ميزان واقعی میپردازد ، جرمش اين است كه اضافه
ارزش را مجانا میبرد ، در صورتی كه اضافه ارزش محصول چيزی است كه به
عقيده آقايان ، كارفرما به نرخ عادلانه آن را خريده است ، چرا بايد
كارفرما را ظالم و استثمارگر دانست ؟ اگر شخصی فی المثل گاو و يا
گوسفندی را به قيمت عادله بخرد و از نيروی توليد بچه و شير اينها بيش
از مقدار كاری كه صرف توليد اينها كرده است سود ببرد ، بايد او را
مفتخوار و ظالم دانست ؟ !
نظريه ماركس در باب اضافه ارزش ، بيش از آن اندازه كه اثبات كند
كارفرما استثمارگر است ، اثبات میكند كه استثمارگر نيست . آن وقت
میتوان كارفرما را استثمارگر دانست كه مزد كارگر را با مقياس اثر كارش
بسنجيم نه با مقياس علل ايجاد نيروی كار وی ، اگر با مقياس اثر كار وی
بسنجيم ، آن وقت میتوانيم ادعا كنيم كه قيمت واقعی مزد كارگر بايد به
تناسب اضافه توليد بالا برود و حق طبيعت زنده در مقابل حق طبيعت مرده
بايد محفوظ بماند .
میتوان بيان بالا را دليل دوازدهم بر رد نظريه " ارزش = كار " دانست
، به اين بيان كه اگر ارزش هر چيز مساوی كاری باشد كه صرف ايجاد آن شده
است لازم میآيد كه ارزش نيروی كار ،
پاورقی : . 1 رجوع شود به كتاب " عقايد بزرگترين علماء اقتصاد " ص 82 و ص . 90 |