موضوع جبر تاريخ مورد قبول است اما نه جبر اقتصادی . اينها عوامل جبر
را كاملا نشناخته‏اند . در باب سوسياليزم از دو جهت بايد بحث كرد ، يكی‏
از نظر خود تئوری و فرضيه ، به عنوان اين كه بهترين رژيم زندگی بشر چيست‏
؟ ديگر از نظر اجراء و عمل و اين كه آيا می‏تواند تماما يا بعضا قبل از
كاپيتاليسم وجود پيدا كند يا نه ؟ فرضا ما بپذيريم كه جامعه‏ای قبل از
پيمودن كاپيتاليسم قادر نيست به سوسياليزم برسد ، دليل نمی‏شود كه فرضيه‏
خاص سوسياليستی را خيالی بدانيم .
ايضا در ص 10 می‏گويد :
" باری ، برای اين كه اين يا آن تغيير شكل اجتماعی امكان پذير شود
بايد شرايط فنی و اقتصادی آماده و مهيا گردند . سوسياليزم تخيلی عملا نشان‏
می‏دهد كه تغيير شكل اجتماعی را نتيجه روح عدالتخواهی انسانها می‏داند ، در
حالی كه اين تغييرات حاصل تضادهای اجتماعی و مبارزاتی است كه از اين‏
تضادها سرچشمه می‏گيرد ( 1 ) .
بر عكس ، اگر سوسياليزم را به عنوان يك شكل تاريخی مشخص جامعه ،
شكلی كه بعد از گذشتن نيروهای مولده از يك درجه خاص تكامل ، وجود آن‏
ضرورت پيدا می‏كند ، تلقی نماييم ، سوسياليزم به صورت يك علم در می‏آيد
( 2 ) . سوسياليزم علمی .

پاورقی :
. 1 اين كه تغيير شكل اجتماعی معلول روح عدالتخواهی باشد يا تغيير
شرايط اقتصادی ، يك مطلب است ، و اين كه يك سلسله حقوق طبيعی هست كه‏
سوسياليزم يا نوعی ديگر زندگی را نتيجه می‏دهد ، مطلب ديگری است .
. 2 ولی تاريخ ، خلاف آن را نشان داد ، و از طرف ديگر علمی بودن‏
سوسياليزم هيچ گونه نيازی به اين گونه فرض حركت تاريخ ندارد ، بلكه‏
فرضا جبر تاريخ به شكلی كه >