انسانيت خود را در اين می‏بيند كه حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع كند و
نگذارد ديگری به حريم حقوق او پا بگذارد .
بشريت هم به اخلاق نياز دارد و هم بحقوق ، انسانيت هم بحقوق وابسته‏
است و هم به اخلاق ، هيچكدام از حقوق و اخلاق به تنهائی معيار انسانيت‏
نيست .
دين مقدس اسلام اين امتياز بزرگ را دارا بوده و هست كه حقوق و اخلاق‏
را توأما مورد عنايت قرار داده است . در اسلام همچنانكه گذشت و صميميت‏
و نيكی بعنوان اموری اخلاقی " مقدس " شمرده می‏شوند . آشنائی با حقوق و
دفاع از حقوق نيز " مقدس " و انسانی محسوب می‏شود و اين داستان مفصلی‏
دارد كه اكنون وقت توضيح آن نيست .
اما روحيه خاص شرقی كار خود را كرد . با آنكه در آغاز كار ، حقوق و
اخلاق را با هم از اسلام گرفت ، تدريجا حقوق را رها كرده و توجهش را به‏
اخلاق محصور كرد .
غرض اينست ، مسئله‏ای كه اكنون با آن روبرو هستيم يك مسئله حقوقی‏
است . يك مسئله فلسفی و عقلی است ، يك مسئله استدلالی و برهانی است .
مربوط است به حقيقت عدالت و طبيعت حقوق . عدالت و حقوق قبل از آنكه‏
قانونی در دنيا وضع شود وجود داشته است . با وضع قانون نمی‏توان ماهيت‏
عدالت و حقوق انسانی بشر را عوض كرد .
منتسكيو می‏گويد " پيش از آنكه انسان قوانينی وضع كند .