شهرهای ايتاليای رنسانس يافت ميشد دليلی جست . فرزند حرامزاده نداشتن‏
امتيازی بشمار ميرفت . اما داشتن آن ننگ فاحشی نبود . مرد معمولا بهنگام‏
ازدواج زن خود را ترغيب ميكرد كه طفل حرامزاده خويش را بخانه بياورد تا
با ساير فرزندان آن مرد پرورش يابد . حرامزاده بودن از قدر كسی نميكاست‏
. داغی كه جامعه بر آن ميزد چندان مهم نبود . وانگهی مشروعيت را ميشد با
رشوه دادن به يكی از اعضای كليسا بدست آورد . در نبودن وارثان مشروع يا
ذيصلاحيت پسران حرامزاده ممكن بود بملك يا حتی به تاج و تخت برسند .
همانگونه كه " فرنته " اول وارث سلطنت " الفونسو " ی اول پادشاه‏
ناپل و " لئونللودسته " جانشين نيكولوی سوم امير فرارا شد . وقتی كه "
پيوس " دوم در سال 1459 به فرارا آمد ، مورد پذيرائی هفت شاهزاده قرار
گرفت ، كه همه نامشروع بودند . رقابت حرامزادگان با حلال زادگان منشاء
مهمی از كشمكشهای دوره رنسانس بود . . . اما در مورد همجنس گرائی بايد
بگوئيم كه تقريبا يك قسمت اجباری از احيای رسوم يونان باستان بود . . .
" سان برناردينو " موارد اين عمل شنيع را در ناپل چندان زياد ديد كه‏
شهر را بسرنوشت سدوم و عموره تهديد كرد . " آرتينو " اين انحراف را
در رم نيز بهمان اندازه شايع يافت . . . در مورد فحشاء نيز ميتوانيم‏
همينگونه سخن بگوئيم . بنابر روايت اينفسورا " كه دوست ميداشت آمار
خود را در رم پاپ نشين سنگين‏تر سازد . بسال 1490 در ميان نفوس نود هزار
نفری رم 6800 روسپی ثبت شده وجود داشت ، و اين رقم البته شامل روسپيان‏
مخفی و غير رسمی نميشد . درونيز طبق آمار سال هزار و پانصد