خوانده ميشدند و مزايای قانونی كمتری داشتند . فرزندان چاكر زن اگر از
جنس ذكور بودند در خانه پدر بفرزندی پذيرفته می‏شدند و اگر دختر بودند به‏
فرزندی پذيرفته نميشدند .
اسلام همه اين رسوم و عادات را منسوخ كرد ، اجازه نداد كه برای يك زن‏
يا فرزندان او امتيازات قانونی كمتری قائل گردند .
ويل دورانت در جلد اول تاريخ تمدن ضمن بحث از تعدد زوجات می‏گويد "
بتدريج كه ثروت نزديك فرد بمقدار زياد جمع ميشد و از آن نگرانی پيدا
ميكرد كه چون ثروتش بقسمتهای زيادی منقسم شود سهم هر يك از فرزندان كم‏
خواهد شد ، اين فرد بفكر ميافتاد كه ميان زن اصلی و سوگلی ، و همخوابه‏های‏
خود فرق بگذارد تا ميراث تنها نصيب فرزندان زن اصلی شود " .
اين جمله ميرساند كه تبعيض ميان زنان و فرزندان آنها در دنيای قديم‏
امر رائجی بوده است . ولی عجيب اينست كه ويل دورانت بعد بسخنان خود
چنين ادامه ميدهد :
" تانسل معاصر ، تقريبا زناشوئی در قاره آسيا بدين ترتيب بوده است .
كم كم زن اصلی مقام زن منحصر بفرد را پيدا كرد و زنان ديگر يا محبوبه‏های‏
سری مرد شدند و يا اصلا از ميان رفتند " .
ويل دورانت توجه نكرده يا نخواسته توجه كند كه چهارده قرن است كه در
آسيا در پرتو دين مقدس اسلام رسم تبعيض ميان فرزندان منسوخ شده است .
يك زن اصلی و چند محبوبه سری داشتن جزء رسوم اروپائی است نه آسيائی .
اين رسم اخيرا از اروپا به آسيا سرايت كرده است .