كه در هر عصری هيئتی از مجتهدين كه كمتر از پنج نفر نباشند و " مطلع از
مقتضيات زمان " هم باشند بر قوانين مصوبه نظارت نمايند . منظور
نويسندگان اين ماده اين بوده است كه همواره افرادی كه نه " جامد "
باشند و نه " جاهل " نه مخالف با پيشرفتهای زمان باشند و نه تابع و
مقلد ديگران بر قوانين مملكتی نظارت نمايند .
نكته‏ای كه لازم است تذكر دهم اين است كه " اجتهاد " به مفهوم واقعی‏
كلمه ، يعنی تخصص و كارشناسی فنی در مسائل اسلامی ، چيزی نيست كه هر "
از مكتب گريخته‏ای " به بهانه اينكه چند صباحی در يكی از حوزه‏های علميه‏
بسر برده است بتواند ادعا كند .
قطعا برای تخصص در مسائل اسلامی و صلاحيت اظهار نظر يك عمر اگر كم‏
نباشد زياد نيست . آنهم بشرط اينكه شخص از ذوق و استعداد نيرومندی‏
برخوردار و توفيقات الهی شامل حالش بوده باشد .
گذشته از تخصص و اجتهاد ، افرادی می‏توانند مرجع رأی و نظر شناخته شوند
كه از حداكثر تقوا و خداشناسی و خداترسی بهره‏مند بوده باشند ، تاريخ اسلام‏
افرادی را نشان می‏دهد كه با همه صلاحيت علمی و اخلاقی ، هنگامی كه‏
می‏خواسته‏اند اظهار نظری بكنند مانند بيد بر خود ميلرزيده‏اند .
بار ديگر از خوانندگان محترم معذرت می‏خواهم كه دامنه سخن در اين بحث‏
به اين مطالب كشيد .