يك مقايسه
پس قرآن كريم سيزده قرن قبل در اروپا به زن استقلال اقتصادی داد . با اين تفاوت : اولا - انگيزهای كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادی بدهد جز جنبههای انسانی و عدالت دوستی و الهی اسلام نبوده . در آنجا مطالبی از قبيل مطامع كارخانهداران ا نگلستان وجود نداشت كه بخاطر پر كردن شكم خود اين قانون را گذراندند . بعد با بوق و كرنا دنيا را پر كردند كه ما حق زن را برسميت شناختيم و حقوق زن و مرد را مساوی دانستيم . ثانيا - اسلام به زن استقلال اقتصادی داد ، اما به قول " ويل دورانت " خانه براندازی نكرد ، اساس خانوادهها را متزلزل نكرد ، زنان را عليه شوهران و دختران را عليه پدران به تمرد و عصيان وادار نكرد . اسلام با اين دو آيه انقلاب عظيم اجتماع بوجود آورد ، اما آرام و بی ضرر و بی خطر . ثالثا - آنچه دنيای غرب كرد اين بود كه به قول " ويل دورانت " زن را از بندگی و جان كندن در خانه رهانيد و گرفتار بندگی و جان كندن در مغازه و كارخانه كرد . يعنی اروپا غل و زنجيری از دست و پای زن باز كرد و غل و زنجير ديگری كه كمتر از اولی نبود به دست و پای او بست . اما اسلام زن را از بندگی و بردگی مرد در خانه و مزارع و غيره رهانيد و با الزام مرد به تامين بودجه اجتماع خانوادگی ، هر نوع اجبار و الزامی را از دوش زن برای تأمين مخارج خود و خانواده برداشت ، زن از نظر اسلام در عين اينكه حق دارد طبق غريزه انسانی به تحصيل ثروت و حفظ و افزايش