ناشی از فرار غربی از " خويشتن " است نه قدرت و تسلط استثنائی وی بر
خود . . . ترس از تنهائی و سكوت ، و توسل به پول ، غربی را از شنيدن‏
ندای باطن خود عاجز ساخته و انگيزه فعاليتهای مداوم او همين‏ها است .
محرك او در فتح جهان ، ناتوانی او در " حكومت بخويشتن " است ، بهمين‏
علت غربی پديد آورنده آشوب و فساد در سراسر دنياست . . . وقتی انسان‏
روح خود را از دست بدهد فتح دنيا بچه درد او ميخورد . . . كسانيكه انجيل‏
به آنان تعليم داده است كه در جهان مبشر حقيقت و محبت و صلح باشند
خودشان در جستجوی طلا و برده بهر طرف روانند ، بجای اينكه مطابق تعاليم‏
انجيل در مملكت خداوند در جستجوی بخشش و عدالت باشند ، برای تبرئه‏
سيئات خود از حربه مذهب استفاده می‏كنند ، و به جای نشر كلام الهی ، بر
سر ملتها بمب می‏ريزند " .
و به همين علت ، اعلاميه حقوق بشر بيش از همه و پيش از همه از طرف‏
خود غرب نقض شده است ، فلسفه‏ای كه غرب عملا در زندگی طی می‏كند راهی جز
شكست اعلاميه حقوق بشر باقی نمی‏گذارد .