بهمكاری خود ادامه دهند . اما ممكن نيست با زور و اجبار قانونی دو نفر
را وادار كرد كه يكديگر را دوست داشته باشند نسبت به هم صميميت داشته
باشند . برای يكديگر فداكاری كنند ، هر كدام از آنها سعادت ديگری را
سعادت خود بداند .
اگر بخواهيم ميان دو نفر باين شكل رابطه محفوظ بماند بايد جز اجبار
قانونی ، تدابير عملی و اجتماعی ديگری بكار بريم .
مكانيسم طبيعی ازدواج كه اسلام قوانين خود را بر آن اساس وضع كرده اين
است كه زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد . بنابراين اگر به
عللی زن از اين مقام خود سقوط كرد و شعله محبت مرد نسبت باو خاموش ، و
مرد نسبت باو بی علاقه شد ، پايه و ركن اساس خانوادگی خراب شده . يعنی
يك اجتماع طبيعی بحكم طبيعت از هم پاشيده است . اسلام بچنين وضعی با
نظر تأسف مینگرد ، ولی پس از آنكه میبيند اساس طبيعی اين ازدواج متلاشی
شده است نمیتواند از لحاظ قانونی آنرا يك امر باقی و زنده فرض كند .
اسلام كوششها و تدابير خاصی بكار ميبرد كه زندگی خانوادگی از لحاظ طبيعی
باقی بماند ، يعنی زن در مقام محبوبيت و مطلوبيت و مرد در مقام طلب و
علاقه و حضور بخدمت باقی بماند .
توصيههای اسلام بر اينكه زن حتما بايد خود را برای شوهر خود بيارايد ،
هنرهای خود را در جلوههای تازه برای شوهر به ظهور برساند ، رغبتهای جنسی
او را اشباع كند و با پاسخ منفی دادن بتقاضاهای او در او ايجاد عقده و
ناراحتی روحی نكند ، و از آن طرف بمرد توصيه كرده به زن خود محبت و
مهربانی كند ، باو اظهار عشق و علاقه نمايد . محبت خود را كتمان نكند . و
|