اما چنين نيست ، رضايت پدران دختران بطلاق و همچنين رضايت خود دختران
بطلاق از مبغوضيت طلاق نميكاهد ، زيرا آنچه اسلام ميخواهد اينستكه ازدواج
پايدار و كانون خانوادگی استوار بماند ، تصميم زوجين بجدائی تأثير زيادی
در اين جهت ندارد .
اسلام كه طلاق را مبغوض و منفور شناخته تنها بخاطر زن و برای تحصيل
رضايت زن نبوده است كه با رضايت زن و فاميل زن مبغوضيتش از ميان برود
.
علت اينكه موضوع امام حسن را طرح كردم ، گذشته از اينكه يك تهمت
تاريخی را از يك شخصيت تاريخی در هر فرصتی بايد رفع كرد ، اينست كه
بعضی از خدا بی خبران ممكن است اين كار را بكنند و بعد هم امام حسن را
به عنوان دليل و سند برای خود ذكر كنند .
بهرحال آنچه ترديد در آن نيست اينست كه طلاق و جدائی زوجين فی حد ذاته
از نظر اسلام مبغوض و منفور است .
چرا اسلام طلاق را تحريم نكرد ؟
در اينجا يك سؤال مهم پيش میآيد و آن اينكه اگر طلاق تا اين اندازه
مبغوض است كه خداوند مرد اين كاره را دشمن ميدارد ، پس چرا اسلام طلاق
را تحريم نكرده است ؟ چه مانعی داشت كه اسلام طلاق را تحريم كند و فقط در
موارد خاص و معينی آنرا مجاز بشمارد ؟ بعبارت ديگر آيا بهتر نبود كه
اسلام برای طلاق شرائط قرار ميداد و تنها در صورت وجود آن شرائط بمرد
اجازه طلاق ميداد ؟ و چون طلاق مشروط بود قهرا جنبه قضائی