طبعا جنگی و حيوان شكاری است عملش مثبت و تهاجمی است ، زن برای او
همچون جايزه‏ای است كه بايد آنرا بربايد و مالك شود جفتجوئی جنگ و
پيكار است و ازدواج تصاحب و اقتدار .
" عفت فراوان زن خادم مقاصد توالد است ، زيرا امتناع محجوبانه او
كمكی به انتخاب جنس است . عفت زنان را توانا ميسازد كه با جستجوی‏
بيشتر عاشق خود را يعنی كسی را كه افتخار پدری فرزندان او را خواهد داشت‏
برگزيند . منافع گروه و نوع از زبان زن سخن ميگويد . همچنانكه منافع فرد
از گلوی مرد بيرون می‏آيد . . . در عشقبازی زن از مرد ماهرتر است زيرا
ميل او چندان شديد نيست كه ديده عقل او را ببندند .
" داروين ملاحظه كرده است كه در بيشتر انواع ، ماده بعالم عشق بی علاقه‏
است . لمبرزو ، و كيش و كرافت ابينگ می‏گويند : زنان بيشتر بدنبال‏
ستايشها و تحسين‏های مطلق و مبهم مردانند و بيشتر می‏خواهند مردان بخواست‏
آنها توجه كنند و اين امر از ميل آنها بلذات جنسی بيشتر است . لمبرزو
می‏گويد : پايه طبيعی عشق زن فقط يك صفت ثانوی از مادری اوست و همه‏
احساسات و عواطفی كه زنی را بمردی می‏پيوندد از دواعی جسمی بر نمی‏خيزد
بلكه از غرائز برای انطباق با اوضاع بوجود آمده است .
ويل دورانت در فصلی كه تحت عنوان مردان و زنان منعقد كرده می‏گويد :
" كار خاص زن خدمت به بقاء نوع است و كار خاص مرد خدمت به زن و
كودك ، ممكن است كارهای ديگری هم داشته باشند ولی همه از روی حكمت و
تدبير تابع اين دو كار اساسی گشته است ،