مادران ، بفرزندان آنها نيز سرايت میكند ، دو دستگيها و چند دستگيها
بوجود میآيد ، محيط خانوادگی كه اولين مدرسه و پرورشگاه روحی كودكان است
و بايد الهام بخش نيكی و مهربانی باشد درس آموز نفاق و نامردی ميگردد .
در اينكه تعدد زوجات زمينه همه اين آثار ناگوار تربيتی است شكی نيست
. اما يك نكته را نبايد فراموش كرد و آن اينكه بايد ديد چقدر از اين
آثار ناشی از طبيعت تعدد زوجات است ، و چه قدر از آنها ناشی از ژستی
است كه مرد و زن دوم ميگيرند . بعقيده ما همه اين ناراحتيها معلول
طبيعت تعدد زوجات نيست ، بيشتر معلول طرز اجراء آن است .
مردی و زنی با هم زندگی ميكنند و زندگی آنها جريان عادی خود را طی
میكند . در اين بين آن مرد در يك برخورد فريفته زنی ميگردد و فورا هوس
چند همسری بسرش ميزند . پس از يك قول و قرار محرمانه ، ناگهان زن دوم
مثل اجل معلق پابخانه و لانه زن اول میگذارد و شوهر و زندگی او را تصاحب
میكند و در حقيقت بزندگی او شبيخون میزند . واضح است كه عكس العمل
روحی زن اول جز كينه و انتقام چيز ديگر نيست . برای زن هيچ چيزی ناراحت
كنندهتر از اين نيست كه مورد تحقير شوهر قرار بگيرد ، بزرگترين شكست
برای يك زن اينستكه احساس كند نتوانسته قلب شوهر خود را نگهداری كند ،
و ببيند كه ديگری او را تصاحب كرده است . وقتی كه مرد ژست خودسری و
هوسرانی ميگيرد و زن دوم ژست شبيخون زنی ، انتظار تحمل و بردباری از زن
اول انتظار بی جائی است .
اما اگر زن اول بداند كه شوهرش " مجوز " دارد ، از او
|