پاورقی : 1 - رجوع شود به تفسير الميزان جلد 4 ص 102 و جلد 7 ص 333 و جلد 8 ص 85 جلد 10 ص 71 - 73 و جلد 18 ص . 191 ( متن عربی ) .
در اين كه آيه قرآن مجيد تاريخ را به عنوان يك درس و يك منبع معرفت
و شناسائی ، يك موضوع تفكر و مايه تذكر و آيينه عبرت ياد میكند جای
ترديد نيست . ولی آيا قرآن به تاريخ به چشم فردی مینگرد يا به چشم
اجتماعی ؟ آيا قرآن تنها نظرش اين است كه زندگی افرادی را برای عبرت
ساير افراد طرح كند يا نظرش به زندگی جمعی است ، لااقل زندگی جمعی نيز
منظور نظر قرآن هست ؟ و به فرض دوم آيا از قرآن میتوان استنباط كرد كه
جامعه ، مستقل از افراد ، حيات و شخصيت ومدت و اجل و حتی شعور و
ادراك و وجدان و ذوق و احساس و نيرو دارد يا نه ؟ و بنابراين فرض آيا
از قرآن كريم میتوان استنباط كرد كه بر جامعهها و اقوام و امم " سنت "
ها و روشها و قوانين معين و مشخص و يكسانی حاكم است يا نه ؟
البته بررسی كامل اين مطلب نيازمند به رسالهای جداگانه است ، اين جا
به طور اختصار عرضه میدارم كه پاسخ هر سه پرسش مثبت است ( 1 ) .
قرآن كريم لااقل در بخشی از عبرت آموزيهای خود
پاورقی : 1 - رجوع شود به تفسير الميزان جلد 4 ص 102 و جلد 7 ص 333 و جلد 8 ص 85 جلد 10 ص 71 - 73 و جلد 18 ص . 191 ( متن عربی ) . |