نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحيد صفاتی به معنی نفی‏
هرگونه كثرت و تركيب از خود ذات است . ذات خداوند در عين اينكه به‏
اوصاف كماليه جمال و جلال متصف است ، دارای جنبه‏های مختلف عينی نيست‏
. اختلاف ذات با صفات و اختلاف صفات با يكديگر لازمه محدوديت وجود
است . برای وجود لايتناهی همچنانكه دومی قابل تصور نيست ، كثرت و
تركيب و اختلاف ذات و صفات نيز متصور نيست . توحيد صفاتی مانند توحيد
ذاتی از اصول معارف اسلامی و از عالی‏ترين و پراوج‏ترين انديشه‏های بشری‏
است كه بخصوص در مكتب شيعی تبلور يافته است . در اينجا فقط به بخشی‏
از يك خطبه نهج‏البلاغه كه هم تاييدی بر مدعاست و هم توضيحی برای اين‏
بخش است ، اشاره می‏كنيم . در اولين خطبه نهج البلاغه چنين آمده است :
« الحمدلله الذی لا يبلغ مدحته القائلون و لايحصی نعماءه العادون ، و لا
يؤدی حقه المجتهدون ، الذی لا يدركه بعد الهمم ، و لا يناله غوص الفطن .
الذی ليس لصفته حد محدود و لا نعت موجود » . . .
سپاس ذات خدا را ، آن كه ستايش كنندگان نتوانند به ستايش او برسند
و شماركنندگان نتوانند نعمتهای او را برشمارند و كوشندگان نتوانند حق‏
بندگی او را ادا نمايند ، آن كه همتها هر چه دور پروازی كنند ، كنه او را
نيابند و زيركيها هر اندازه در قعر درياهای فطانت فرو روند به او نرسند
، آن كه صفت او را حد و نهايتی و تغير و تبدلی نيست . . .
در اين جمله‏ها - چنانكه می‏بينيم - از صفات نامحدود خداوند ياد شده‏
است . بعد از چند جمله می‏فرمايد :
« كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهادش كل موصوف انه »