حوادث و پديدههايی در جهان مشاهده میشود كه از مقوله نقص يا شر يا زشتی
يا عبث و پوچی است . حكمت الهی اقتضا میكند كه كمال به جای نقص ، خير
به جای شر ، زيبايی به جای زشتی ، و مفيد بودن به جای عبث و پوچی بوده
باشد . ناقص الخلقهها ، بلادها و مصيبتها ، قباحت منظرها ، اعضا و اجزای
زائد در بدن انسان و حيوان خلاف حكمت را ثابت میكند . عادلانه بودن نظام
به اين است كه ظلم و تبعيضی در آن وجود نداشته باشد ، آفات و بلايا وجود
نداشته باشد ، بلكه فنا و نيستی در آن وجود نداشته باشد ، زيرا آوردن
موجودی به هستی و لذت هستی را به او چشانيدن و سپس فرستادن او به ديار
نيستی ظلم است . عادلانه بودن نظام به اين است كه در موجودات آن نظام
نقصهايی از قبيل جهل ، عجز ، ضعف و فقر وجود نداشته باشد ، زيرا همينكه
به اندام موجودی جامه هستی پوشانيده شد دريغ داشتن شرايط و كمالات هستی
از او ظلم است . اگر نظام موجود نظام عادلانه است پس اين همه تبعيضها
چرا ؟ چرا يكی سفيد است و يكی سياه ؟ يكی زشت است و ديگری زيبا ؟ يكی
سالم است و ديگری عليل ؟ چرا يك موجود ، انسان آفريده شده و ديگری
گوسفند يا عقرب يا كرم خاكی ؟ يكی شيطان آفريده شده و ديگری فرشته ؟ چرا
همه يكسان آفريده نشدند و يا چرا كار برعكس نشد ؟ مثلا چرا آن كه سفيد يا
زيبا يا سالم است ، سياه يا زشت يا عليل نشد ؟ و همين طور . . .
اينها و امثال اينها يك سلسله پرسشهاست كه درباره جهان مطرح است و
جهان بينی توحيدی كه جهان را فعل خدای حكيم عادل علیالاطلاق میداند ، بايد
به اين پرسشها پاسخ دهد .
نظر به اينكه پاسخ تفصيلی به اين پرسشها كتاب مستقل پر
|