با همه مزايايی كه از جهاتی ديگر دارد فاقد نيازهای سه گانه بالاست .

جهان بينی فلسفی

هر چند جهان بينی فلسفی دقت و مشخص بودن جهان بينی علمی را ندارد ،
در عوض از آن نظر كه متكی به يك سلسله " اصول " است و آن اصول اولا
بديهی و برای ذهن غيرقابل انكارند و با روش برهان و استدلال پيش می‏روند
، و ثانيا عام و دربرگيرنده‏اند ( در اصطلاح فلسفی از احكام موجود بما هو
موجودند ) طبعا از نوعی جزم برخوردار است و آن تزلزل و بی‏ثباتی كه در
جهان بينی علمی ديده می‏شود ، در جهان بينی فلسفی نيست ، و هم محدوديت‏
جهان بينی علمی را ندارد .
جهان بينی فلسفی پاسخگو به همان مسائلی است كه تكيه گاههای
ايدئولوژيها هستند . تفكر فلسفی ، چهره و قيافه جهان را در كل خود مشخص‏
می‏كند .
جهان بينی علمی و جهان بينی فلسفی ، هر دو مقدمه عمل‏اند ، ولی به دو
صورت مختلف . جهان بينی علمی به اين صورت مقدمه عمل است كه به انسان‏
قدرت و توانايی " تغيير " و " تصرف " در طبيعت می‏دهد و او را بر
طبيعت تسلط می‏بخشد كه طبيعت را در جهت ميل و آرزوی خود استخدام نمايد
، اما جهان بينی فلسفی به اين صورت مقدمه عمل و مؤثر در عمل است كه‏
جهت عمل و راه انتخاب زندگی انسان را مشخص می‏كند . جهان بينی فلسفی در
طرز برخورد و عكس العمل انسان در برابر جهان مؤثر است ، موضع انسان را