انسان ، بلكه گرايش به سوی حقايق كشف شدنی :
ای انسان ! خود را بشناس ، واقعيت خود را درك كن ، اين ارزشها در
درون تو وجود دارد چون در جهان بزرگ وجود دارد و تو نمونه‏ای از جهان‏
بزرگ هستی ، " « تخلقوا باخلاق الله » " اينها صفات عالی الهی است ،
پرتوی از اين صفات عالی الهی در وجود تو نهفته است ، آنها را كشف كن .
بنابراين آينده انسان ، چگونه آينده‏ای است ؟ آيا بايد مثل همين‏
انسانهائی كه حرف ملائكه را تكرار می‏كنند ، بگوئيم انسان طبيعت پليدی‏
دارد و نسبت به آينده‏اش مايوس باشيم و به دنبال افكار مزخرفی مثل‏
خودكشی و هيپی گری و پناه بردن به مواد مخدر و دم گرائی و . . . برويم ؟
! و يا همه معجزه‏ها را از ايدئولوژی‏ای ب خواهيم كه خصلتش فقط اينست كه‏
طبقاتی نيست ، با هزاران اشكالی كه دارد ؟ ! يك اشكالش همان است كه‏
ديشب عرض كردم : تو كه مكتب می‏گويد حركت مولود تضادها است و اگر
تضاد نباشد حركت نيست پس وقتی به جامعه بی‏تضاد برسيم يعنی به جامعه‏
بی‏حركت و بی‏آرمان ، به جامعه ساكن ، به جامعه مرده رسيده‏ايم . آيا غايت‏
و نهايت تكامل انسان اينست كه انسان به ايست برسد ؟ ! به ايستگاه برسد
؟ ! يا تكامل انسان مافوق مسئله تضادها است ؟ .
انسان پس از آنكه تضادها را هم حل بكند هنوز اصل " « فاستبقوا
الخيرات »" جلو چشمش خودنمائی می‏كند يعنی وقتی انسان به مرحله نفی‏
تضادهای طبقاتی رسيد تازه به مرحله‏ای رسيده است كه نقصهای خودش را
برطرف كرده و اول كار است ، ابتدای سير صعودی اوست