برای من شوم بود ، اين زن برای من شوم بود ، آن زن بگويد اين شوهر براين‏
من شوم بود ، اين بچه من اصلا بچه شومی است ، از اين حرفهايی كه بشر
هميشه وقتی می‏خواهد از مسؤوليت خودش بگريزد و نمی‏خواهد خودش را مسؤول‏
بدبختی خودش بشناسد می‏رود به سراغ اشياء ديگر ، به سراغ زمان ، به سراغ‏
مكان ، به سراغ افراد ، به سراغ حيوانات : اين‏حيوان شوم است ، اين‏
انسان شوم است ، اين بچه شوم است ، اين زن شوم است اين زمان شوم است‏
، اين مكان شوم است ، روزش چنين بوده ، شبش چنين بوده ، ساعتش چنين‏
بوده است . بنابراين " « اصحاب المشئمة » " " « ضالم لنفسه » "
تطبيق می‏شود . در اينجا فرموده " ياران شومی " ، در جای ديگر فرموده "
آنهايی كه به خود ستم كرده‏اند " . پس شومی‏شان از اين پيدا شد كه‏
اعمالشان بد بوده .
" « و منهم مقتصد »" و قومی هم هستند حد وسط ، بين " « ظالم لنفسه‏
" و آن دسته ديگر . " « و منهم سابق بالخيرات »" و يك دسته ديگر
هستند كه پيشی گرفته‏اند به خيرات ، خيرات را با خود برده‏اند . در اينجا
هم اين جور آمده است : " « اصحاب الميمنة ما اصحاب الميمنة و اصحاب‏
المشئمة مااصحاب المشئمة و السابقون السابقون »" اما " پيشی گيرندگان‏
" در شأنشان همين كافی است كه بگوييم پيشی گيرندگان هستند. " « اولئك‏
المقربون »" آنها هستند مقربان ، يعنی نه « اصحاب الميمنة ، اصحاب‏
المشئمة »كه به جای خود . " مقربان " هرگاه در قران اطلاق شود - كه يك‏
بار ديگر در آخر همين سوره واقعه باز نامی از مقربان برده خواهد شد -
همانها هستند كه ما آنها را " سابقان " می‏ناميم .
" « فی جنات النعيم »" مقربان در جناتی از نعيم هستند . " « جنة
نعيم »" ( 1 ) هم ما داريم . اگر " « جنة نعيم »" فرموده بود ، يك‏
بهشت بيشتر نبود . ولی وقتی كه

پاورقی :
. 1 واقعه / . 89