« فأولئك هم المفلحون »" (1) هر كس كه از شح نفس حفظ شود ، از بخل و
از حرص و از اين حالت جمع كردن و پس ندادن، (چنين افرادی رستگاران‏اند)
"شح" حالتی است كه انسان فقط تمايل دارد به اينكه ثروت را گرد بياورد
و در او كوچكترين تمايلی به اعطاء وجود ندارد.) و هر مردمی كه از شح نفس‏
حفظ شوند آنها رستگاران هستند . اين " « و من يوق »" نشان می‏دهد كه‏
حالت جماعت و جامعه را بيان می‏كند : هر جامعه‏ای كه از شح نفس محفوظ
بماند آن جامعه رستگار است .
گروه سوم . ممكن است كسی بگويد پس آيا اگر فيئی بوده ، مال مهاجرين و
انصار آن وقت بوده ؟ حالا كه ديگر مهارجين و انصاری بوجود ندارد ، ( و
اساسا ) بعد از يك نسل ، ديگر مهاجر و انصاری وجود ندارد . " « و الذين‏
جاءو من بعدهم »" و كسانی كه بعد از اينها می‏آيند . ممكن است از اين‏
فی‏ءها به صورت اموال غير منقول باقی بماند ( يا فی‏ءهايی كه بعد گرفته‏