برای اين است كه ما ضمير داريم و اشاره ، هم در فارسی و هم درعربی و در
هر زبانی ، ضمائر داريم و اسماء اشارات . ضمائر همان است كه اول شخص و
دوم شخص و سوم شخص دارد . " من " را اول شخص و يا متكلم میگويند ،
" تو " مخاطب است ، يا در اصطلاح امروزيها دوم شخص ، و " او "
مغايب . وقتی میخواهند از كسی يا چيزی بحث كنند كه او غير گوينده و غير
مخاطب است ، از وی با كلمه " او " تعبير میكنند . ولی در اشاره ،
واقعا اشاره است : اين ، آن . عرب مثلا می گويد " هذا " يا " ذاك "
. وقتی میخواهد بگويد " اين " ( در اشاره ) به نزديك میگويد " هذا "
يا " ذا " ، وقتی كه میخواهد بگويد " آن " ، در اشاره به دور میگويد
: " هذا " يا البته در عربی متوسط و دور هست كه در فارسی نيست : ذاك
و ذلك ، ولی در فارسی ما فقط " آن " داريم . در عربی اگر ( مورد اشاره
) كم دور باشد میگويد " ذاك " ، وقتی میخواند خيلی دور در نظر بگيرند
میگويد " ذلك " .
در مورد خدا اول شخص ( انا ) استعمال میشود كه خود خداوند استعمال
میكند ( انی انا الله ) ، دوم شخص هم استعمال میشود كه ما " انت " (
تو ) میگوييم ، سوم شخص هم استعمال میشود كه " او " میگوييم . ولی
اسمهای اشاره ( اين يا آن ) مورد خدا استعمال نمیشود و اين نكتهای است
كه بايد به آن توجه كرد . ما در مورد خدا " هذا " يا " ذاك "
استعمال نمیكنيم ، بلكه در مورد هر چيز ديگر استعمال میكنيم ولی در مورد
خدا اسم اشاره به كار نمیبريم و جايز نيست به كار ببريم چون از مختصاب
الهی اين است كه خدا قابل اشاره نيست . در نهج البلاغه از مسائلی كه
خيلی روی آن تكيه شده است يكی همين است كه به خدا نمیشود اشاره كرد ،
اگر مثلا خدا را فلان صفت توصيف كنی لازمهاش اين است كه به خدا اشاره
كرده باشی و هر كس كه
|