راضی هست يا نه ؟ بپرسيد كه ما خبرش را ببريم . فرمود : ما فضيلت‏
ابوبكر را انكار نداريم ولی اينقدر می‏دانيم كه پيغمبر اكرم در حجة الوداع‏
فرمود دروغگويان بر من زياد شده‏اند " « كثرت علی الكذابة » " ( 1 ) (
چون اين را خود سنيها هم نقل كرده‏اند ) كسانی كه به من دروغ می‏بندند
زيادند ، و بعد به ما دستور داد كه هر حديثی كه از من نقل كرده‏اند آن را
بر قرآن كريم عرضه بداريد ، اگر ديديد مخالف قرآن است بدانيد من‏
نگفته‏ام ، من هرگز حرفی بر خلاف قرآن نمی‏زنم ، ما نمی‏خواهيم فضل ابوبكر
را انكار كنيم ولی اين حديث را بر قرآن عرضه می‏داريم . وقتی كه بر قرآن‏
عرضه می‏داريم می‏بينيم كه قرآن می‏فرمايد : " « و لقد خلقنا الانسان و نعلم‏
ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد »" ( 2 ) ما انسان‏
را آفريديم و از همه خاطرات ذهن او آگاهيم ، از رگ گردن به او
نزديكتريم . بنابراين معنی ندارد خدا به بنده خودش - كه او پيغمبر است‏
- پيغام بدهد كه من از آن بنده ديگرم راضی‏ام ، از او بپرس كه او از من‏
راضی است يا راضی نيست . به اين مناسبت اين داستان را گفتم كه اين‏
حديث هست كه " « الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة » " ( 3 )
پيغمبر فرمود - اين را هم شيعه و سنی نقل كرده‏اند - كه حسن و حسين دو
آقای جوانان اهل بهشت‏اند . آنها گفتند پس چه می‏فرماييد درباره اين‏
حديث از پيغمبر اكرم كه " « ابوبكر و عمر سيدا كهول اهل الجنة » "
اينها آقاهای پيرمردهای اهل بهشت هستند . فرمود البته باز نمی‏خواهيم فضل‏
آنها را انكار كنيم ولی متأسفانه بهشت پير ندارد كه اينها بخواهند آقای‏
آن پيرها باشند .
يادم هست كه زمانی اين حديث را در حضور مرحوم ابوی ما - خدا

پاورقی :
. 1 سفينة البحار ، ج / 2 ص . 474
. 2 ق / . 16
. 3 فضائل الخمسة من الصحاح الستة ، ج / 3 ص 212 - . 218