ذاتی و اصيل دارد . برتراندراسل از آن كسانی است كه عليه اين فكر تبليغ‏
می‏كند ( و عجيب است ! انحراف از تعليمات انبياء است . شما می‏بينيد
كه در همين دنيايی كه اسمش را " دنيای علم " گذاشته‏اند كار به كجاها
می‏كشد ! ) . می‏گويد اصلا فلسفه عفت چيست ؟ بعد فلسفه‏ای برای عفت ذكر
می‏كند ، می‏گويد فلسفه عفت منحصرا اين است كه مرد مثل خود زن علاقه‏مند
است كه بچه‏اش مشخص باشد . زن بچه‏اش به هر حال مشخص است چون او
می‏فهمد اين بچه‏ای است كه از او متولد شده ، لهذا برای زن اهميت ندارد
كه با يك مرد آميزش داشته باشد يا با صد مرد . ولی برای مرد اهمت دارد
چون اگر زنش با مردهای متعددی آميزش داشته باشد نمی‏داند بچه‏ای كه از او
متولد می‏شود بجه خودش است يا بچه خودش نيست . می‏گويد در سابق چون‏
راهی برای اين كار نبود فحشاء ممنوع بود يعنی يك زن با غير شوهر خودش‏
حق تماس نداشت . حالا چون دنيا پيش رفته و مخصوصا وسائل ضد آبستنی پيدا
شده چه مانعی دارد كه يك زن ، زن قانونی يك مرد باشد و عشقش با مرد
ديگر باشد ولی متعهد شود كه از او آبستن نشود ، هر وقت خواست آبستن شود
با شوهر قانونی‏اش تماس داشته باشد ؟
من در بعضی از نوشته‏های خودم اين حرفش را نقل و از جنبه‏های مختلف رد
كرده‏ام . مسأله عفت و ارزش عفت مسأله ديگری است ، هم برای مرد و هم‏
برای زن . در ارتباط مرد و زن تنها اقناع غريزه جنسی مطرح نيست ، آن‏
مسأله وحدت ، يگانگی و اتحاد روحی بالاتر است و اين " بالاتر " مطرح‏
است. قرآن تعبيری دارد می‏فرمايد: " « و من اياته ان خلق لكم من انفسكم‏
ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودش و رحمة »" (1) .

پاورقی :
. 1 روم / . 21