جمله عجيبی است ! مهاجرين مردمی بودند كه اكثرشان در مكه بودند ،
مردمی بودند كه از خانه و دار و ديارشان خارج و از زن و بچه جدا شدند و
تنها ( حركت كردند ) ، به اصطلاح ايمان خودشان را برداشتند و فرار كردند
آمدند به مدينه . صفراليد بودند و چيزی نداشتند . مسلمين مدينه كه آنهار
را " انصار " می‏گويند برادران مهاجراشن را با آغوش باز پذيرفتند و اين‏
جهت - همين طوری كه گفته‏اند - صحنه بی نظيری در تاريخ اسلامی است .
احتياج پيدا نشد به اينكه پيغمبر بخواهد مثلا به زور مهاجرين را در خانه‏ها
تقسيم كند . نوشته‏اند كه داوطلب آنقدر زياد بود كه گاهی سر يك نفر
مهاجر دعوا می‏كردند . بعلاوه قرآن می‏گويد نه اينكه اينها ( انصار ) چون‏
خيلی دارا بودند چنين می‏كردند ( مثلا انسان در خانه‏اش ده اتاق دارد ، شش‏
اتاق را اشغال كرده ، چهار اتاق خالی دارد ، يكی از آنها را به ديگری‏
می‏دهد ) ، نه اينكه ثروت زيادی داشتند و اين امكانات را در اختيار
مهاجرين قرار می‏دادند ، بلكه با اينكه امكاناتشان اجازه نمی‏داد ايثار
می‏كردند ، پذيرش با ايثار بود . تعبير قرآن عجيب است ! " « و الذين‏
تبوء و الدار »" آنان كه خانه را قبلا آماده كردند " « و الايمان »" و
خانه ايمان را آماده كرده بودند ( خانه دل را هم آماده كرده بودند ) "
²من قبلهم غ" قبل اينكه مهاجرين بيايند اينها آغوش خودشان را برای آمدن‏
آنها باز كرده بودند " « يحبون من هاجر اليهم »" ( اين ديگر گواهی‏
دادن خود قرآن است ) دوست می‏دارند مهاجرين را ، دوست می‏دارند كسانی را
كه به سوی اينها مهاجرت می‏كنند .
در همين قضيه بنی‏النضير ، پيغمبر اكرم به آنها فرمود هر خانواده‏ای از
شما به اندازه يك شتر ( بار ) حمل كند ، هر چه می‏خواهد از خودش ببرد ،
بقايا ماند . وقتی خواستند بقايا را - كه همان فی‏ء بود - تقسيم كنند
پيغمبر اكرم رو كرد به انصار و فرمود يكی از دو كار را بكنيد : يا در اين‏