پاورقی : . 1 اين از آن چيزهای بوده كه من دلم میخواست دنبال آن بگردم ، ولی خيلی تتبع میخواهد .
زن و شوهر فقط با يكديگر همكاری ندارند . دو شريك در يك مغازه مانعی
ندارد كه يكی كافر باشد يكی مسلمان ، ولی ازدواج علاوه بر اين هم روحی
است . روح ازدواج اين است كه يك زن و شوهر خواه ناخواه وحدت روحی
پيدا میكنند . در اين صورت چگونه ممكن است كه يك مردی كه در روح خودش
بعد از توحيد هيچ اصلی اصيلتر و شريفتر و محبوبتر از شهادت به رسالت
رسول اكرم نيست ، آن اصلی كه با آن زندگی میكند ، با يك شخصيتی ، با
يك زنی زندگی كند كه - العياذ بالله - اصلا قرآن را قبول ندارد ، پيغمبر
را قبول ندارد و او را العياذ بالله - مرد كذابی میداند ، بخواهد يك
زندگی مشترك با چنين زنی تشكيل بدهد . اين عمل نشدنی است ، يا آن زن
بايد برگردد به اين طرف ، يا اگر او برنگردد اين میرود به آن طرف ، بعد
تكليف بچههايی كه پيدا میشوند چه میشود ؟ آن زن بالاخره به يك اصل ديگری
معتقد است . آن زن هم خير بچه خودش را میخواهد يا لااقل دلش میخوان آن
بچه مطابق روح او تربيت شود و اين مرد میخواهد اين بچه مطابق روح او
تربين شود . مرد چكار میكند ؟ يا اصلای بی تفاوت میماند ، بچه از آن طرف
میرود ، ( و يا بی تفاوت نمیماند ) . اگر فرض كنيم مرد جدی باشد زن هم
جدی باشد ، آن بچه بدبخت يكی از بدترين بچهها خواهد شد ، دو تربيت
متناقض دائما وارد روح اين بچه میشود ، پدر میگويد اين جور ، مادر
میگويد نه ، دروغ میگويد ، اين حور نيست ، اين جور است ، مادر میگويد
اين جور ، پدر میگويد نه ، اين جور است . اين ، حرف درستی نيست ، و
بعلاوه تاريخ نشان داده است ( 1 ) كه ازدواجهای مسلمانها با
پاورقی : . 1 اين از آن چيزهای بوده كه من دلم میخواست دنبال آن بگردم ، ولی خيلی تتبع میخواهد . |