به وجود بياورند. ديدنيها را كه ما چشم داريم و میبينيم، حال يا چشم مسلح
يا غير مسلح ، ديگر احتياجی به پيغمبران نيست . پيغمبران نيامدهاند برای
اينكه ما را به " شهادت " آگاه كنند ، چون وسيله آن در اختيار ما هست
. كاری كه " علم " میكند و علوم بشری انجام میدهد چيست ؟ انسان را به
شهادت آگاه میكند . عالم شهادت منطقه علم و علوم است ، غيب منطقه
ايمان است ، البته اين كه میگوييم " غيب منطقه ايمان است " نه اين
است كه عقل به هيچ وجه به آن راه ندارد ، عقل هم كه راه دارد با استدلال
راه پيدا میكند . پيغمبران میآيند علق مردم را ارشاد میكنند ، تذكر
میدهند ، يادآوری میكنند و از راه عقل هم مردم را مؤمن میكنند ولی عقل
غير از علم به معنای تجربه و احساس است . پس در واقع " « عالم الغيب
و الشهادش »" ( يعنی ) ذات پروردگار آگاه است بر نهان ، آنچه منطقه ،
منطقه ايمان است ، و بر شهادت و آنچه كه منطقه ، منطقه حس و احساس و
علوم است ، منطقهای كه بشرهم با پای خودش میتواند به آن منطقه برود ،
ولی غيب و شهادت ، هر دو برای پروردگار علی السويه است ، او دانا و
آگاه است هم بر غيب و هم بر شهادت .
اسماء پروردگار - همين طور كه عرض كردم - به معنی نامگذاری نيست ،
اسم خدا به معنی نامگذاری نيست ، چون اسم نامگذاری قراردادی است ، هر
اسمی را روی هر چيزی میشود گذاشت ، آن ديگر قرار داد است ، لازم نيست
معنی آن اسم واقعا در اين شخص صدق كند . مثلا اگر اسم كسی را گذاشتند "
حسن " ( حسن يعنی نيكو ، زيبا ) ممكن است او واقعا هم حسن و نيكو و
زيبا باشد ، و ممكن است زشتترين افراد باشد ، كسی نمیتواند ايراد بگيرد
، میگويند نامگذاری است و در نامگذاری اين حرفها نيست ، مثل فاميلهايی
است كه افراد روی خودشان میگذارند . البته فاميلها خوب انتخاب میشود و
بايد هم خوب انتخاب
|