روايت ديگری هست كه خيلی عجيب است و مفاد اين جمله‏ای را بيان می‏كند
كه در دعای كميل است كه بعد از جملاتی راجع به ملائكه‏ای كه شاهد بر اعمال‏
انسان هستند می فرمايد: " « و كنت انت الرقيب علی من ورائهم و الشاهد
لما خفی عنهم » " و تو خودت باز رقيب بر من هستی و گواه بر چيزهايی كه‏
بر فرشتگان هم مخفی می‏ماند. معلوم می‏شود گاهی در اعمال انسان دقايقی وجود
دارد كه از فرشته‏ها هم مخفی می‏ماند .
در حديث است كه انسان گاهی نماز می‏خواند ( اينها همه تمثيل است ، هر
كسی كه ذره‏ای فهم و درك داشته باشد می‏فهمد كه اينها تمثيل است ) ،
ملائكه‏ای كه اعمال صالح را بالا می‏برند اين نماز او را در خرقه‏ای سفيد ،
گويا در حرير سفيدی ( يك شی‏ء قيمتی خيلی با احترام را انسان در حرير
می‏پيچد ) بالا می‏برند ( گويا ) از آسمان اول و آسمان دون و . . . - كه همه‏
اينها امور معنوی است و امور مادی نيست - عبور می‏دهند و اين به عنوان‏
يك عمل صالح از اين كذرگاهها رد می‏شود ، تا می‏رسد به آن آخرين گذرگاه ،
در آنجا مثل يك جنس قاچاق كه در درونش فسادی باشد كه آن مفتشها اين‏
يكی ببيند درك نكند ، آن يكی نفهمد ، آن ديگری نفهمد ، ولی آن دقيقترين‏
دستگاهها كه ديگر هيچ چيز از زير دست او ( در ) نمی‏رود ، به آنجا كه‏
می‏رسد خطاب می‏رسد : " اجعلوه فی سجين " اين را بيخود آورديد اينجا ،
ببريد در سجين ، جايش اينجا نيست ، ببريد در آن پايين‏ترين دركات ،
يعنی نه تنها يك عمل خير مقبول نيست بلكه يك گناه بزرگ است و اشتباه‏
كرده‏ايد كه گناه بزرگ را به حساب يك طاعت بزرگ بالا آورده‏ايد .
ببينيد كار به كجاست كه فرشته‏های الهی هم درك نمی‏كنند يعنی آنقدر باطن‏
باطن باطن پيچيده و دقيق است كه حتی از فرشتگاه مخفی می‏ماند .