پاورقی : 1 ؟ حاقه / 1 و . 2
خودش يا بيشتر از خودش روشن نيست . گاهی میگويند وقوع يعنی حدوث .
ولی وقوع با حدوث متفاوت است . هر وقت " حدوث " گفته شود عنايت
به اين است يك چيزی كه نبود بعد وجود پيدا كرد . میگويند حدوث يعنی
وجود بعد از عدم . ولی در " وقوع " اين جهت قيد نشده يعنی شیء اگر
وجود بعد از عدم وقوع پيدا كند وقوع پيدا كرده كرده است و اگر وجودش
بعد از عدم هم نباشد باز واقعيت و واقع است . در اصطلاح قديم خودمان و
مخصوصا در اصطلاح جديد ، كلمه " واقعيت " زياد استعمال میشود ، میگويند
واقعيت يعنی حقيقت قطع نظر از تصور و فكر ما يعنی قطع از اينكه ما
بدانيم كه آن هست يا نيست ، آن را میگوييم واقعيت است ، يعنی خودش
فی حد ذاته وجود دارد ، حقيقت دارد . اينجا كه راجع به قيامت ، تعبير
به " واقعه " میشود يعنی امری محقق و امری موجود . كما اينكه در آيه
ديگر تعبير به " حاقه " شده است : " « الحاقة ما الحاقة »" ( 1 ) .
میشود گفت كه در اين تعبيرات اين معنا نهفته است كه شما به قيامت به
چشم يك امری كه واقع نشدهاست و در آينده بايد واقع شود نگاه نكيند ، آن
را يك امر واقع شده بدانيد ، حال يا از آن جهت كه به تعبير بعضی آنچنان
قطعی الوقع است كه بايد آن را واقع شده فرض كنيد و يا از آن جهت كه
مسأله قيامت ، مسأله زمان نيست كه در زمان آيندهای میخواهد رخ بدهد ،
مسأله به اصطلاح " اطوار " است و اينكه الان هم آن عالمی كه نامش "
عالم قيامت " است به يك معنا وجود دارد ، آن يك واقعيتی است كه
وجود دارد . عجيب اين است كه در سوره واقعه وقتی كه راجع به دنيا صحبت
میكند گويی از امر گذشته صحبت
پاورقی : 1 ؟ حاقه / 1 و . 2 |