وسيله همين شاخكهاست ) خيال می‏كنند خدا دو شاخك دارد . چون برای او دو
شاخك خيلی ارزش دارد خيال می‏كند خدا هم بايد دو شاخك داشته باشد . اين‏
قياس است .
اين كه در آخر اين اسماء، آيه كريمه می‏فرمايد: " « له الاسماء الحسنی
" برای اين است كه ما اسماء حسنی را محدود نكنيم به آنچه اينجا ذكر شد
بعد از ذكر سيزده اسم می‏فرمايد : همه اسماء حسنی از اوست اعم از آنچه‏
اينجا ذكر شد يا ذكر نشد .
" « الله الذی لا اله الا هو »" . كلمه " الله " را گفتيم كه اگر چه‏
علم است ولی اصلش به معنی ذات جامع جميع صفات كماليه است ، يعنی خود
" الله " لفظ " الله " به معنی اين است كه " « له الاسماء الحسنی
" ، اصلا خود " الله " يعنی آن كه جميع اسماء حسنی در او جمع است ،
ذات مستجمع جميع صفات كماليه . " « هو الله الذی لا اله الا هو »" .
اين " « لا اله الا هو »" توحيد در عبادت است . الله ، آن كه شايسته‏
عبادت و پرستش جز ذات او هيچ موجودی نيست . مسأله " « لا اله الا هو
" يك سرش ارتباط به خدا دارد يك سر ارتباط به انسان ، چون مسأله‏
پرستش است : ای انسان ! تو در برابر هيچ ذاتی جز آن ذات مستجمع جميع‏
صفات كماليه نبايد كرنش و پرستش كنی آن " بايد " هم كه در او
می‏گوييم از اين جهت است كه او تنها ذاتی است كه شايسته پرستش و
ستايش و تعظيم است . وقتی كه شايسته باشد ، خود پرستش انسان برای‏
انسان كمال است . اما غير او چنين شايستگی را ندارد . اگر انسان در
مقابل هر موجودی غير از او كرنش و پرستش كند خودش را پست كرده و
پايين آورده است . جز ذات مقدس او هيچ ذاتی اله نيست . اله يعنی‏
معبود به حق ، معبود به حق يعنی شايسته پرستش ، موجودی كه حق معبوديت‏
دارد ، شايستگی معبوديت را دارد . وقتی كه تمام كمالات در او جمع است‏
اصلا عبادت و