وجود ندارد . چرا اين را می‏گويد ؟ بعد خواهيم گفت ، برای اينكه انسان را
بگويد : ای انسان ! سر را تسليم حساب كن ، خيال نكن در كار عالم حسابی‏
نيست (« الا تطغوا فی الميزان و اقيموا الوزن بالقسط و لا تخسروا الميزان‏
( 1 ). " « و النجم و الشجر يسجدان »" . " نجم " معنی معروفش ستاره‏
است ولی به گياه هم اطلاق می‏شود. عرب وقتی می‏گويد " نجم " يعنی روييد،
از زمين پيدا شد. كياه كه از زمين می‏رويد به آن هم " نجم " می‏گويند كما
اينكه به ستاره هم به اعتبار اينكه طول می‏كند "نجم" می‏گويند ، يعنی اين‏
كه عرب به ستاره نجم می‏گويد به اعتبار اين است كه از ديده انسان مخفی‏
است بعد طول می‏كند. به گياه هم از آن جهت "نجم" می‏گويند كه مخفی است‏
يعنی از زمين پيدا نيست، تخمش در زمين است و خودش نيست، بعد از زمين‏
سر می‏زند و بر می‏آيد. از اين جهت به آن هم "نجم" می‏گويند. قرآن می‏گويد
نجم و درخت هم خدای خود را سجده می‏كنند، ساجد خدای خود هستند.
اينجا مقصود از " نجم " چيست ؟ بعضی چون " نجم " بعد از " شمس‏
" و " قمر " آمده است گفته‏اند پس شمس و قمر در حسابی هستند و نجم و
شجر در سجده ، و مقصود از نجم ستاره است . ولی اكثريت در اينجا گفته‏اند
به دليل اين كه ( اين مطلب ) با واو عاطفه هم ( آمده است مقصود از "
نجم " ستاره نيست ) . آنجا ( فرمود : ) " « الرحمن علم القران خلق‏
الانسان علمه البيان الشمس و القمر بحسبان »" واو نياورده ، به اينجا
كه رسيده فرموده : " « و النجم و الشجر يسجدان »" برای اينكه در اينجا
خواسته يك مطلب جديد بگويد . علامت گذاری و نقطه گذاری در رسم الخطها
يك امر جديد است و در قديم معمول نبود و هميشه با واو عاطفه عمل‏
می‏كردند . ولی

پاورقی :
. 1 الرحمن / 8 و . 9