كه خود زيد را دانشمند كرد ولی گويی الان اين زيد يك چيز است و دانشمند
چيز ديگر ، فقط زيد مايه شده برای اينكه شخص ديگری دانشمند شود . اين را
در ادبيات عربی و در علم بديع " تجديد " میگويند .
اين تعبير در قرآن آمده است ، میفرمايد كه در وجود پيغمبر يك الگو
وجود دارد . البته مقصود اين است كه خود پيغمبر الگوی شماست اما به اين
تعبير ( میفرمايد كه ) در وجود پيغمبر يك الگو وجود دارد . كأنه اين
پيغمبر دو شخصيت است : شخصيتی كه شما الان به طور سطحی ، و شخصيتی كه
به آن پی نبردهايد كه آن شخصيتی كه شما به آن پی نبردهايد و بايد او را
بشناسيد در اين شخصيت پنهان است و آن شخصيت است كه اگر به آن پی
ببريد و آن را بشناسيد بايد الگوی شما قرار بگيريد .
همين تعبير درباره ابراهيم عليه السلام آمده است : " « قد كانت لكم
اسوش حسنة فی ابراهيم »" يك تأسی نيكی و يك اسوه نيكی در وجود ابرهيم
برای شما هست يعنی در وجود ابراهيم هم الگويی ( وجود دارد ) ، منتها اين
مربوط به خصوص همين مسأله ولاء دشمنان ( است ) . يك الگويی در وجود
ابراهيم و همراهان ابراهيم برای شما مسلمين هست . مگر آنها چه كردهاند ؟
" « اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منكم »" . آنها هم با قوم خودشان بودند
و با همه آنها صله قوم و خويشی داشتند ، آن يكی پسر عمويش میشد ، آن يكی
پسر خالهاش ، آن يكی نوه عمهاش ، او برادر زنش و . . . ابراهيم و
همراهان ابراهيم هم كه - به تعبير عوامانه - از پای بته بلند نشده بودند
، آنها هم مردمی بودند كه فاميل و قوم و خويش و دوستان داشتند ، ولی به
خاطر ايمانشان و اينكه قومشان با اينها ستيزه كردند و به كلی از آنها
بريدند ، گفتند ما از شما تبری میجوييم . حال از اينجا ما به كلمه "
تولی و تبری " ( میرسيم ) كه فقط پوستهاش برای ما مانده و معنايش هيچ
باقی
|