« الارض ») ( 1 ) . به اين اعتبار است كه به خدا می‏گوييم " مالك " و
الا قطع نظر از اين اعتبار ، معنی ندارد كه ما عالم را به منزله ثروت خدا
در نظر بگيريم چون ثروت از آن جهت اعتبار می‏شود كه انسان هر طوری كه‏
بخواهد ، برای خود در آن تصرف كند ، در حالی كه اين در مورد خداوند معنی‏
ندارد . كه می‏خواهيم بگوييم آنچه تو داری و تو خود را دارنده آن حساب‏
می‏كنی ، دارنده واقعی اينها خداوند است ، ( اطلاق " مالك " به خداوند
مانعی ندارد ) .
خداوند متعال ملك حقيقی و واقعی است نه ملكی كه دايره ملكش مثلا در
حد دايره ملك بشرهاست يا كمی از آن بيشتر ، ملكی كه دايره ملكش تمام‏
ذرات وجود را می‏گيرد . تمام ذرات وجود به منزله جنود و سپاهيان‏
پروردگار هستند ( « و لله جنود السموات و الارض ») ( 2 ) ، همان طوری‏
كه مولوی می‏گويد :
جمله ذرات زمين و آسمان
لشگر حق‏اند گاه امتحان
آب را ديديد كه در طوفان چه كرد ؟
باد را ديدی كه با عادان چه كرد
" « الملك القدوس »" ( من بين راه كه می‏آمدم يكی از تفاسير را
مطالعه می‏كردم ، نكته‏ای را ذكر كرده بود كه نكته خوبی است . ) در دو جای‏
قرآن می‏بينيم تركيب " « الملك القدوس » " آمده است و ظاهرا غير از
اين دو جا ما جای ديگر نداريم . يكی در اول سوره جمعه است كه می‏فرمايد :
" « يسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض الملك القدوس العزيز
الحكيم »" آنجا كلمه " ملك " كه آمده پشت سرش كلمه " قدوس "
آمده است . در آخر سوره حشر هم بلافاصله بعد از كلمه " ملك " كلمه "
قدوس " آمده ، چرا ؟ قدوس از

پاورقی :
. 1 ، منافقون / . 7
. 2 فتح / . 4