پيشانیاش را میگيرند ، يكی را پايش را میگيرند ، بستگی دارد كه نوع
جرمش چه باشد . آن كه جرمش در سرش بوده ، در مغزش و از فكرش بوده از
پيشانیاش میگيرند . آن كه جرمش در پايش بوده از پايش میگيرند . آن كه
جرمش در دستش بوده از دستش میگيرند . خودش نشان میدهد ، احتياج به
سؤال ندارد . " « فيومئذ لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان »" در آن روز از
گناهش پرسش نمیشود انسی و جنی ، يعنی آن نوع پرسشی كه نياز به تحقيق
داشته باشد نيست . از كجا میگوييم آن نوع پرسش نفی میشود ؟ چون بعد
میگويد : " « يعرف المجرمون بسيماهم »" اينها از همان سيما شناخته
میشوند ، ديگر احتياجی به سؤال نيست .
" « فيؤخذ بالنواصی و الاقدام »" گروهی را از نواصی ( میگيرند ) . "
ناصيه " در زبان عربی موی جلوی سر را میگويند . اين كه در وضو میگويند
مسح سر بر ناصيه باشد يعنی بر قسمت جلوی سر باشد . در حديث است : "
امسح علی ناصيتك " يعنی ( مسح را ) بر روی ناصيه بكش . حتی اگر كمی
بالا برود اين ديگر ناصيه نيست . آن ، خلاف احتياط هم هست و مثل مرحوم
آقای بروجردی خيلی احتياط میكردند كه انسان وقتی مسح میكشد ، چون تعبير
حديث اين است كه " امسح علی ناصيتك " و ناصيه همين جا را میگويند ،
روی همين جا باشد ، چون بعضی وقتی مسح میكشند از ( فرق سر ) شروع میكنند
و آنهايی كه به مقدار كم هم میكشند ، ديگر به ناصيه نمیرسند . اين ، خلاف
احتياط است . اينجا كه دارد : " « فيؤخذ بالنواصی و الاقدام »" گروهی
را از ناصيهشان و گروهی را از پايشان میگيرند ، اشاره به اين است كه
افراد كه اخذ میشوند يك جور اخذ نمیشوند . چرا يك جور اخذ نمیشوند ؟ (
چون ) هر كدام گناهشان در يك جاست . قلابشان همان مركز گناهشان است .
" « هذا جهنم التی يكذب بها المجرمون »" اين است آن جهنمی كه
|