پرستش ( او ) هم در واقع ثناگويی است ، ثناگويی به اين معنا كه جمال
پرستی و كمال پرستی و خضوع در مقابل كمال است ، اقرار و اعتراف به يك
حقيقت است : او ( شايسته پرستش ) است اما غير او نه .
" « الملك »" صاحب اقتدار علی الاطلاق . در جلسه پيش توضيحات
داديم . " « القدوس »" عرض كرديم هر جا كه سخن از اقتدار مطلق بيايد
، از باب اينكه در انسانها هميشه اذهان چنين تجربهای نشان داده است ،
در غير انسان هم احيانا بشر آن را توسعه میدهد . امروز میگويند قدرت
آنارشيست است يعنی هر جا كه قدرت پيدا شود استبداد و زورگويی و بی
حسابی و ظلم و تجاوز وجود دارد . برای اينكه اين توهم نشود كه اين ملك
مطلق و صاب اقتدار مطلق به دليل اينكه صاحب اقتدار مطلق است و درمقابل
اقتدار او اصلا اقتداری در عالم وجود ندارد ، خدايی كه اقتدار مطلق است و
هيچ ترمزی ندارد پس هر كاری كرد كرد ( ظلم و ستم ) ، ( لذا میفرمايد )
ولی او در مرتبه ذات خودش منزه است ، متعالی است . " ترمز ندارد "
يعنی معنی ندارد كه قدرتی از خارج - العياذ بالله - بيايد جلو او را
بگيرد ولی ذات او از كار زشت و پست ابا دارد ، خود ذاتش متعالی است
از اينكه ظلم كند ، بخل بورزد ، امساك كند ذاتش از هر چه كه نقص است
ابا دارد ، يعنی خود او ، آن علوش و آن نزاهتش و آن قدوسيتش از چنين
كاری ابا دارد . پس ملك صاحب اقتدار مطلقی است كه در عين حال قدوس
است ، منزه است از آنچه از شما درباره صاحب القتدارها تصور میكنيد و
آن را لازمه قدرت میدانيد . نه ، آن ، لازمه قدرت است در بشر ، آنهم
بشرهای عادی ، نه در ذات پروردگار .
" « السلام » " آن كه سلامت محض است ، يعنی آنچه به او منسوب (
منسوب است ) از آن جهت كه به او منسوب است خير است. به اصطلاح ديگری
كه حكما و غير حكما دارند او خير مطلق است . گفتيم در " ملك " اقتدار
|