پاورقی : . 1 كهف / . 109
او مسألهای سؤال كرد . نمیدانست . باشهامت فت : نمیدانم . زن گفت :
تو كه نمیدانی چرا سه پله از ديگران بالاتر نشستهای ؟ گفت : آن سه پله را
بالاتر رفتهام به اندازه آن چيزهايی كه نمیدانيد ، اگر میخواستند به نسبت
چيزهايی كه نمیدانم برايم منبر بسازند تا فلك هفتم بالا رفت .
اين است كه هر انسانی هر اندازه عالم باشد باز نا عالم بودنش هزاران
برابر بيشتر است از عالم بودنش .
يا " متكلم " صفتی است كه برای انسانها صادق است، برای خدا هم صادق
است . ولی انسان متكلم است به كلام محدود . هر چه هم انسان پر حرف باشد
همه حرفهای او از اول تا آخر عمرش مگر چقدر ؟ ولی خداوند متكلم است چون
تمام عالم و ذرات وجود ، كلمات او هستند : " « قل لو كان البحر مدادا
لكلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربی غ"(1) بگو اگر درياها را
مركب كنند برای احصاء سخنان پرورگار من ، اين مركبها تمام میشود و سخن
پروردگار تمام نمیشود . پس انسان ، متكلم غير متكلم است ، متكلمی است
كه در عين اينكه متلكم است لال است . اما متكلم علی الاطلاق خداوند است .
همچنين درباره خدا جميع اسماء حسنی - نه بعضی - صادق است . مثلا درباره
انسان بعضی اسماء صادق است و بعضی اصلا صادق نيست . برای مثال ، قديم
بودن ازلی بودن ، قائم بالذات بودن از اسماء حسنی است كه در مورد انسان
هيچ صادق نيست . درباره غير خدا بعضی از اسماء حسنی صادق است ، آنهم هر
اسمی كه صادق است در يك حد بسيار محدودی صادق است . " « له الاسماء
الحسنی »" يا در آيه ديگر
پاورقی : . 1 كهف / . 109 |