هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
68811
نام: تنها
شهر: زنجان
تاریخ: 8/9/2009 9:09:41 AM
کاربر مهمان
  خبر به دورترین نقطه جهان برسد
که او نخواست به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از اینکه که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد؟؟؟؟؟؟
خدا داند که نفرین نمیکنم!!!!
خدا نکند به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند عشق او از سرم برود
خدا کند فقط آن روز زودتر برسد!!!!!!
68810
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 8/9/2009 8:43:55 AM
کاربر مهمان
  سر گذشت ...
منی که دلخوشی رفیق نیم راهم بود
و تنهایی تکرار تکرار تکرار تکرارم ....
تکرار در بی کرانه صحرای وجودم
روزها ، سال ها ، هفته ها ، ثانیه ها
همه تکرار را تکرار می کردند
خنده معجزه بود در عمق پریشانی ام
و گریه ، نیاز بود برای طی کردنم
دل خوشی من سلام بود
و مرگ من خدا حافظ ....
لبریزم از
سلام ها و خداحافظ هایی
که هر کدام یک تار موی سرم را سپید کرد
دلم می جُست ،
گذشته بیهوده و تلخ و رویاهایم را
در کوچه پس کوچه های انتظار
انتظاری که سال هاست
کابوس بیداری و آشفتگی خوابم شده
اه....
سر گذشت من ...
منی که شبم را با بی خوابی
و روزم را با گرسنگی طی کرده ام ...
تفریحم سیاه کردن کاغذ است
و سوزاندن شان ، تفریحی مهیج تر ...
ابرُویی پیوندی و اخمی همیشه در هم
چشمانی قرمز از بی خوابی
و قامتی خمیده در آینه ی خاک گرفته

68809
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 8/9/2009 8:24:40 AM
کاربر مهمان
  قلم
ای قلم بشکن تو از این آه من
یا بسوزاز این غم جانکاه من
یا برایش نامه ای از دل نویس
یا بکش شکل مرا با چشم خیس

ای قلم از من برایش ناله کن
شعر هایم شعر هایم را
برایش نامه کن

ای قلم
تو بوده ای در دست من
شاهدی بر هر چه بود و هست من

ای قلم
ای شاهد شب های من
ای که هستی همدم تنهای من

ای قلم اشکت نمی ریزد چرا؟
می برم حسرت به صبرت مر حبا

ای قلم
آخر نمی سوزی ؟بگو
از نگارش های من آتش بجو

ای قلم
در دست من فریاد کن
از غمم در هر کجا بیداد کن

ای قلم ای شاهد این آه من
بشکن آخر از غم جانکاه من

68808
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 8/9/2009 8:12:05 AM
کاربر مهمان
  آه آتشناك
چون شمع نيمه جان به هواي تو سوختيم
با گريه ساختيم و به پاي توسوختيم
اشكي كه ريختيم به ياد تو ريختيم
عمري كه سوختيم براي تو سوختيم
پروانه سوخت يك شب و آسود جان او
ما عمر ها ز داغ جفاي تو سوختيم
ديشب كه يار انجمن افروز غير بود
اي شمع تا سپيده به جاي تو سوختيم
كوتاه كن حكايت شبهاي غم رهي
كز برق آه و سوز نواي تو سوختيم

رهي معيري

68807
نام: انسیه
شهر: تنهایی وانتظاروامیدو...یاالله
تاریخ: 8/9/2009 8:04:11 AM
کاربر مهمان
  سلام


آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست ؟
آن که بیرون کنداز جان و دلم دست کجاست؟

*اللهم عجل لولیک الفرج*

بی نام عزیزازخارج ازایران ازلطف شمانهایت سپاس رادارم انشاالله عاقبت بخیروحاجت روادرپناه حق باشید من شاگرد همه اهل دلیهای بزرگوارهستم.التماس دعا

برام دعاکنیدهمتون زیادخیلییییییییییییییییییییی زیاد{آقاشهاب گرامی ایمان عزیزم نمیدونم چراولی روی شمادوبزرگواریه حساب دیگه ای میکنم پس برام نه برامون دعاکنید}ازهمه عزیزان وبزرگواران وسیداهل دل باغ شهیدآوینی التماس دعادارم.

*****اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم*****

خدایااااااااااااااااااادووووووووووووست دااااارم شکرت شکرقربونت برم خداجون

التماس دعا
68806
نام: مرتضی
شهر: تهران- کرج
تاریخ: 8/9/2009 1:39:57 AM
کاربر مهمان
  بسم رب الرضا.
من عید امسال زمان تحویل سال(88) در مشهد بودم در صحن گوهرشاد. من خیلی گناهکار بود خیلی. امید نداشتم امام رضا منو قبول کنه. امام رضا با من عشق بازی کرد منو دیونه کرد قلبم رو چلوند. من تصمیم گرفتم که دیگه گناه نکنم.من امسال با بچه های بیت و الرضا رفته بودبم مشهد من و چند تا از بچه ها تصمیم گرفته بودی که دیگه تا جای که میتونیم گناه نکنیم .من یک ماه بود که دیگه کارهای زشت خودم رو کنار گذاشته بودم و گناه نمکردم. اما نمدونم چی شد یکباره از خودم بی خود شدم چشمام به گناه الوده شد و... بدبخت شدم به همین راحتی امام رضامو از دست دادم غرق در کثافت شدم تا به الان که دارم اینارو نوشتم . اما من بد جوری خسته شدم از گناه من میخوام همون دیونه ابالفضلی باشم همون مرتضی همون مرتضی که بچه ی بیت الرضا بود . سینه زن و گری کنه حسین بود . آهای اون کسایی که اینارو میخونین من و دعام کنین.من یه جونه 18 ساله هستم. من دلم شکسته هوای امام رضا دارم ولی پول ندارم بر دعام کنین هرچه زودتر برم مشهد پیش امام رضا. من وقتی از همه جا بریده میشم میدونین پیش کی میرم؟ پیش مادرم حضرت فاطمه زهرا (یا زهرا).
68805
نام: یگانه
شهر: ارزوها
تاریخ: 8/9/2009 1:24:28 AM
کاربر مهمان
  هوالمعشوق
یا صاحب الزمان عج
سیدجان سلام و...
سلام به همگی

ذکر خیر
دست از طلب ندارم تا کام من بر اید
یاتن رسد به جانان یا تن زتن بر اید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز اتش درونم دود از کفن براید
بنمای رخ که خلقی واله شوند وحیران
بگشای لب که فریاد از مردو زن براید
جان برلبست و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیج کامی جان از بدن براید
ازحسرت دهانش امد به تنگ جانم
خودکام تنگدستان کی زان دهن براید
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هرجا که نام حافظ در انجمن براید.
تقدیر
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود
من دیوانه چو زلف تو رها می کردم
هیچ لایق ترم از حلقه ی زنجیر نبود
یارب این اینه ی حسن چه جوهر دارد
که درو اه مرا قوت تاثیر نبود
سر ز حسرت بدر میکده ها برگردم
چون شناسای تودر صومعه یک پیر نمبود
نازنین تر زقدت در چمن ناز نرست
خوشتراز نقش تو در عالم تصویر نبود
تا مگر همچو صبا باز بکوی تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله ی شبگیر نبود
ان کشیدم ز تو ی اتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم ازدست تو تدبیر نبود
ایتی بود عذاب انده حافظ بی تو
که بر هیچکسش حاجت تفسیر نبود.
غم مخور
یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بدمکن
وین سر شوریده باز اید بسامان غم مخور
گربهار عمرباشد باز برتخت چمن
چتر گل در سرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل از سیل فنا بنیار هستی بر کند
چون ترا نوحست کشتیان ز توفان غم مخور
در بیابان گر بشوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناکست و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان رانیست پایان غم مخور
حال مادر فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
حافظ در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود ورت دعا ودرس قران غم مخور.
68804
نام: یگانه
شهر: ارزوها
تاریخ: 8/9/2009 12:46:29 AM
کاربر مهمان
  به نام یزدان پاک
به نام او که هر چه داریم از لطف و کرم اوست
یا ارحم الراحمین
رب لک سجدت و بک امنت و لک اسلمت و علیک توکلت و انت ربی
پروردگارا من برای تو سجده کردم و به تو ایمان اوردم و تو را فرمان بردم و کار خود را به تو وا گذاشتم و تو یی پروردگار من.
قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور کند
چهره پرچین و جبین پراژنگ
با نگاه غضب الوده زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
همچو سنگ از دهن قلما سنگ
مادر سنگ دلت تا زنده است
شهد در کام من و توست شرنگ
نشوم یک دل و یک رنگ تورا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه ی تنگش بدری
دل برون ای از ان سینه ی تنگ
گرم و خونین به منش باز اری
تا برد ز اینه ی قلبم زنگ
عاشق بی خرد نا هنجار
نه بل ان فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
مست از باده و دیوانه زبنگ
رفت و مادر را افکندبه خاک
سینه بدرید و دل اورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
واندکی رنجه شد اورا ارنگ
ان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف ان بی فرهنگ
از زمین باز چو بر خاست نمود
پی برداشتن دل اهنگ
دید کز ان دل اغشته به خون
اید اهسته برون این اهنگ
اه دست پسرم یافت خراش
وای پای پسرم خورد به سنگ
ایرج میرزا.
چه بگویم از تو مادر که صفای خانه هستی
که یگانه تکیه گاهم تو در این زمانه هستی
چه رسد به پایت به محبت و صفایت
به وفا و مهربانی به جهان یگانه هستی.
تقدیم به مادر از جان عزیزترم و تمام مادرای گل و با صفای ایرونی ...مادرا خیلی دوستون دارم.
مسافر
چو رخت خویش بربستم از این خاک
همه گفتند با ما اشنا بود
و الکن کس ندانست این مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بود.
محمد اقبال لاهوری.

ای تهی دست رفته در بازار
ترسمت که پر نیاوری دستار
از سعدی بزرگوار.
.
.
.
الهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
الهم عجل لولیک الفرج
یا مهدی ادرکنی ادرکنی ....
...التماس دعا
چچل بشه هر کی که نخواد برا من دعا کنه
/ اصلا قصد توهین ندارم برا یه عده/
تو رو ناراحت نشید فقط میخواستم ...حالا
برا همتون دعا میکنم خیلی دوستون دارم خیلی بزرگوارید خیلی خوبید ...
مدیر سایت محترم تو رو خدا همه ی متن منو به نمایش بذارید .خدا خیرتون بده اجرتون با امام رضا ع.
68803
نام: سارای منتظر
شهر: مشهد الرضا
تاریخ: 8/8/2009 9:48:21 PM
کاربر مهمان
  ادامه ی
فریادگری در...
...و فریادگری در تمامی تباهی های عصرها و قرن ها تا آن صبح صادقی که فرا رسیدنش را نوید می دادند و آنان که خاموشند نه فریادگر,آنانند که به سکوت،ظلمت,بیداد,تباهی محرومیت,تبعیض و ...خو کرده اند و آنانند که از ترس دم برنمی آورندو هرگز آماده ی خروش و فریاد نمی شوند و انسان و انسانیت را فراموش کرده و تنها گذاشته اند و تنها"انتظار" لقلقه ی زبانشان گشته است و به دل و در عمل هیچ منتظر نیستند و منتظران حقیقی را از حرکت و اقدام باز می دارند و به گوشه نشینی و کنج عزلت فرا می خوانند و خود از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند و وجدان خود را اینگونه آرام می کنند که امام خودخواهد آمد و تمامی نابسامانیها را سامان خواهد بخشید و ... .و آیا این چنین است که اینان می پندارند؟ و ایا این جز یک توجیه کودکانه و نابخردانه نیست؟!
اگر اینگونه است,پس معنی انتظار چیست؟ و منتظر واقعی کیست؟
*منتظر واقعی کسی است که به نویدها گوش فرا دهد و خود را برای آنچه آنان گفته اند آماده سازد,و در دینداری خویش استوار باشد, و به مرزبانی و سنگر داری از آرمانها و حقایق جاودان بپردازد و به عدل عشق بورزد و در راه تحقق آن کوششها کند و از هیچ چیز نهراسد، نه از تحقیر و توهین زبونان و نه از زور و زرِ طاغوتان و مستکبران،و از هیچ مأیوس نگردد و به آینده ی روشن امید داشته باشد که امید جلوه گاهی است از انتظار،و شکیبا باشد و صبرپیشه کند و قلب خویش را با قلب امام هماهنگ سازد و امام را پشتیبان و حامی خویش بداند و او را دور و غافل از خود مپندارد که او همواره و در هر لحظه به فکر منتظران واقعی خویش است و غمخوار واقعی آنان.
و امروز،نوجوان و جوانِ منتظر باید بداند که معنی انتظار چیست و انتظار راستین را از انتظار دروغین باز شناسد و با دیدِ باز به ساختن جهانِ ظلمانی و ویرانه بکوشد و((مادامی که تدوین و اجرا ی برنامه ی واقع گرایانه ای برای بازسازی در عمل امکان پذیر نمی نماید آدمیان باید مسئوولانه چشم انتظار آن لحظه ی حقیق بمانند و آماده باشند تا از فرصت کایروس(لحظات استثنایی)،آن هنگام که فرا رسد بهره جویند.


(پل تبلیغ:آینده ی ادیان ترجمه احمد جلیلی)
محمد حکیمی -کتاب منتظر چشم به راهی فریادگر...!!!
68802
نام: آرامش
شهر: همدان
تاریخ: 8/8/2009 8:25:09 PM
کاربر مهمان
  سلام ... به ساقی عزیز که به دلیل کار ساختمونی دیر جواب سلامش رو می دم اما خیلی زیاد دوستش داشتم ... به علیرضای محبوب که محبوب بچه های سایته ... به ملیحه و سارا و یگانه که مهربونی از حرفهاشون می باره ... براتون آرزوی سلالمتی می کنم ... در ضمن عیدتون هم مبارک ... یادتون نره هر وقت خدا رو بغل کردید برای من هم دعا کنید ... همه ی خوبیهای شب و روز رو با تمام قشنگیهاش می دم به شما ... موفق باشید ...
<<ابتدا <قبلی 6887 6886 6885 6884 6883 6882 6881 6880 6879 6878 6877 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=6882&mode=print