شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
137001
نام: دختر چادری
شهر: خراسان شمالی
تاریخ: 9/29/2016 2:18:15 PM
کاربر مهمان
  در جواب دوست و خواهر عزیزم بانو خانوم باید بگم که شما هر شغلی که بری اول از همه باید انسانیتتو حفظ کنی...به نظرم به حرف خانوادت گوش کن چون اونا حتما صلاحتو میخوان....
موفق باشی

التماس دعای فرج
137000
نام: اکرم
شهر: کاشمر
تاریخ: 9/29/2016 12:54:41 PM
کاربر مهمان
  منم دلم هوس شهادت کرده دیشب یهخواب عجیب دیدم تور خدا برام دعا کنید محتاج دعای شمایم ان شاالله هممون عاقب بخیر شیم وشهدا شفاعتمون کنن باارباب بی کفن. یاصاحبالزمان ادرکنی شادی روح شهدا صلوات....
136999
نام: وحید تنهاترین تنها
شهر: تهران سلول بی مرز
تاریخ: 9/28/2016 10:37:54 PM
کاربر مهمان
  سلام.این بار از تمام وجودم مینویسم تورا /این بار هم با روی سیاهم می بینم تورا/هر چند لایق دیدار و وصلت نیستم ای خدا/با یاد تو آرام میگیرم نمیدانم چرا/زنگار قلب من از این گناهان پوسیده شد خدا/اشک این چشم من در ماه حرام تو خونین شده چرا/از قلب من بگذر هر چند پلیدی به خود گرفته است /دیوار انتظاررا تا شهر قلبم فرا گرفته است /این خیمه در این دیار تشنه چه بی صدا شده/چند روزی دیگر ارباب به کربوبلا میرسد/هر چند نالایقم خدایا کمک کن که این حرف سردار عشق /تا لحظه ی مرگم در ذهن من جاوید باشد عشق /این شعر را خودم به روی سیاهم نوشته ام/این بار را ,هم کسی نیست که یاری کند ارباب من را خدا/یاعلی
136998
نام: زهره
شهر: دلیجان
تاریخ: 9/28/2016 8:17:38 PM
کاربر مهمان
  سلام،خیلی دوس دارم ازین شهر برم ساکن قم بشم،کنار بی بی،دعا کتین به خیرم و روزیم بشه خیلی زود،دارم کم کم ناامید میشم از رحمت خدا ،دعام کنین....
136997
نام:
شهر:
تاریخ: 9/28/2016 6:12:02 PM
کاربر مهمان
  دلم خیلی گرفته ...دلم شهادت میخواد... تروخدا هرکی این متن ومیخونه واسم دعای شهادت کنه.... شنبه 1395/7/10میرم شلمچه واسه همتون اونجا دعا میکنم... انشاءالله که شهدا شفاعتمون کنن...مدافعان حرم خیلی دوستون دااارم..
136996
نام: بانو
شهر:
تاریخ: 9/28/2016 5:05:24 PM
کاربر مهمان
  منم حالم مثل دوست مون (معراجه)
شرق و غرب دارم کشیده میشم
خانوادم حوزه رفتن و میخوان ازم دکتر شم...
ته دلم دوددلم نمیدونم کوددومو برم......:((((
136995
نام: مرتضی
شهر: تهران
تاریخ: 9/28/2016 3:31:54 PM
کاربر مهمان
  حضرت علي (ع) مي فرمايد :

زندگي کردن با مردم اين دنيا همچون دويدن در گله اسب است..
تا مي تازي با تو مي تازند.
زمين که خوردي، آنهايي که جلوتر بودند.. هرگز براي تو به عقب باز نمي گردند.
و آنهايي که عقب بودند، به داغ روزهايي که مي تاختي تورا لگد مال خواهند کرد!


*** در عجبم از مردمي که بدنبال دنيايي هستند که روز به روز از آن دورتر مي شوند
وغافلند از آخرتي که روز به روز به آن نزديکتر مي شوند..

(نهج البلاغه)
136994
نام: ساحل
شهر: رنج
تاریخ: 9/28/2016 1:04:19 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه دوستان
با اینکه یه دختر کاملا تودار هستم و همیشه حرفام بین خدا و دلم بوده ولی میخاهم امروز حرف دلم را بگم شاید به دعای شما بزرگواران گره گشایی بشه.....
امروز ک این حرفهارا مینوسیم شاید به سبب این باشه که دیگه تو هیچ گوشه دلم آرامشی وجود نداره شابد میخام با حرفام کوله بار دلمو خالی کنم و شاید به خاطر اینکه دلم واسه دلم میسوزه فقط بابت اینکه یقین دارم اینجا دوستان بزرگواری هستند واسه راهنمایی و همدردی و اینکه حرفام باب ناشکری نیست و فقط باب همدردیو راهنمایی....
دختری هستم از یه خانواده خوب از خودم تعریف نمیکنم ولی همیشه افتخارم تو دنیا اینکه پاک بودم و پاک زندگی کردم همیشه تو زندگی سعی کردم تو مسیری که بندگی خدا باشه گام بردارم همیشه سعی کردم خوب روزگار باشم و شرمنده جوونی م نباشم تو زندگی یاد گرفتم رنج و سختی و تحمل کنم ولی خوب باشم ولی نمیدونم چرا روزگار با ما کنار نمیاد هیچوقت از خدا گله نکردم ولی دعا کردم ولی نمیدونم چرا خدا صدامو نمیشنوه همیشه تو هر نرسیدنی میگم حتما خدا یه حکمتی داره خیلی صبورم ولی میگم خواهر منکه چند سال از من بزرگتره و من به ایمان و خوب بودن ش یقین مطلق دارم ولی الان نمیدونم حکمت خدا تو چیه که تا حالا اسباب ازدواج ش فراهم نشده چرا باید جوونی ش و تو یه گوشه اتاق با هزار فکر بگذرونه مگه میخاییم چند سال تو این دنیا زندگی کنیم که نزدیک40سال و با مرور زندگی مون بگذرونیم بنظر شما حکمت خدا تو این مسئله تو چیه؟ اشتباه کرده که با هیچ نامحرمی حرف نزده؟ اشتباه کردیم که میخاستیم خدا بنده محبوب شو واسمون بیاره و تو مسیر زندگی مون قرار بده؟آدمای منو و امثال بنده که میخایییم با ازدواج نصف ایمان و کامل بشه با این اوصاف به خودمون حق ندیم ناامید باشیم از درگاه خدا ناامید نمیشم هیچوقت ولی وقتی میبینم جوونی مون با جوونی نمیگذره و هیچ کاری از دستم برنمیاد متوجه حکمت خدا نمیشم آخه میگن حتما صلاح نبوده یعنی صلاح ه ک ی دختر سربار خانواده باشه حکمت شو شما متوجه میشین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟همیشه امیدم به خدا بود ولی.....
تا کی باید واسه خوشحالی بقیه باید خوشحال باشیم
اینجای زندگی خیلی دلم گرفته........
واسم دعا کنید زیاد خیلی محتاج دعام
التماس دعا
در پناه حق


136993
نام: صدف
شهر: اهواز
تاریخ: 9/28/2016 8:35:02 AM
کاربر مهمان
  دلم واسه خدا تنگ شىده
136992
نام: سید مجتبی صمدانی
شهر: زرند کرمان
تاریخ: 9/28/2016 1:48:52 AM
کاربر مهمان
  باعرض سلام خسته نباشید در سال ۶۲برادربزرگم شهید شده پدرم درسال۸۴فوت کردن برادر بعدی که پسر بزرگ حساب می شود نماز قضای پدر را باید بجا بیاورد یا همان شهید پسر بزرگ حساب می شود ونمازهای قضای پدررانباید عداشود متشکرم
<<ابتدا <قبلی 13706 13705 13704 13703 13702 13701 13700 13699 13698 13697 13696 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved