اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
127901 |
نام:
يه آشنا
شهر:
همين نزديكي
تاریخ:
9/2/2014 11:57:34 AM
کاربر مهمان
|
با سلام خدمت دوستاي حرف دل خيلي وقته نيومدم توسايت چون يه گرفتاري برام پيش اومد نميدونم يادتون هست يا نه اما من ازتون كمك خواستم راهنمايي خاستم كه با مادر همسرم كه خيلي منو اذيت ميكنه چه كنم من همه راهها رو امتحان كردم همه جوره بهش محبت كردم براش هميشه هديه ميخرم تا دلش نرم بشه با تمام توانم به زندگيم ميرسم كه همسرم كمبودي حس نكنه اما فقط منم كه اين همه تلاش ميكنم دارم از همسرم هم نااميد ميشم اونم منو و زندگيش رو داره فداي خانواده اش ميكنه تا گلايه ميكنم يا حرفي ميزنم ميگه باز به خانواده من گير دادي مگه من عضو خانوادش نيستم؟مادرش همين تازگيا به وسيله يكي از دوستاش آبروم رو تو محيط كارم به خطر انداخت اگه كمك خدا و اعتماد مديرانم نبود معلوم نبود چي ميشد اما نه تنها عذرخواهي نكردن بلكه طلبكارم هستن و مدام سر من داد ميزنن و روم عيب ميذارن بخدا خسته شدم مني كه همه خانواده و فاميل و همكار روم خيلي حساب ميكنن و قبولم دارن اين خانم مدام به من گير ميده به كارم به زندگيم حتي به خودم عيب و ايراد ميگره تو رو خدا راهنماييم كنيد شبي نيست كه به جدايي به خاطر رفتار اين خانم و وابستگي همسرم به اون فكر نكنم درحالي كه هم زندگيم رو و هم همسرم رو خيلي دوست دارم...
|
|
127900 |
نام:
گمنام
شهر:
ایلام
تاریخ:
9/2/2014 11:24:29 AM
کاربر مهمان
|
شهدا شرمنده ایم...
|
|
127899 |
نام:
حامد
شهر:
تاریخ:
9/2/2014 10:44:36 AM
کاربر مهمان
|
دل گیرو بسیار ناراحت از دستگاه قضایی که با جان ومال مردم ور می رن...خدا کنه حضرت حجت بیاین عدلی برپا شه...
|
|
127898 |
نام:
خاک پای مولا (عطیه )
شهر:
کربلا
تاریخ:
9/2/2014 10:33:19 AM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد صلوات الله علیه واله درود سلام بردوستان واهالی حرف دل
شهيد آيه الله دستغيب در كتاب داستانهاي شگفتانگيز 150 خود مينويسد: مرحوم حاج شيخ محمد جواد بيد آبادي نقل كرد كه وقتي آن بزرگوار به قصد زيارت حضرت رضا عليهالسلام و توقف چهل روز در مشهد مقدس به اتفاق خواهرش از اصفهان حركت نموده و به مشهد مشرف شدند. چون هجده روز از مدت توقف، در آن مكان شريف گذشت، شب، آن حضرت در عالم واقعه به ايشان امر فرمودند كه فردا بايد به اصفهان برگردي؛ عرض ميكند: مولاي من! قصد توقف چهل روزه در جوار حضرت عليهالسلام كردهام و هنوز هجده روز بيشتر نگذشته است. امام عليهالسلام فرمود: چون خواهرت از دوري مادرش دلتنگ است و از ما مراجعتش را به اصفهان خواسته براي خاطر او بايد برگردي. آيا نميداني كه من زوارم را دوست ميدارم؟ چون مرحوم حاجي بيدار ميشود، از خواهرش ميپرسد كه از حضرت رضا عليهالسلام روز گذشته چه خواستي؟ گفت: چون از مفارقت مادرم سخت ناراحت بودم، به آن حضرت شكايت كرده، درخواست مراجعت نمودم. گفت: خواهرم! غمگين مباش؛ حضرت رضا عليهالسلام به من دستور دادند كه فردا به اصفهان برگرديم. ناراحت نباش.
منبع.کتاب ۵۳ داستان از كرامات حضرت رضا عليهالسلام
التماس دعا دارم
|
|
127897 |
نام:
غریبه
شهر:
---
تاریخ:
9/2/2014 10:06:21 AM
کاربر مهمان
|
وقتی حصار غربت من تنگ می شود هر لحظه بین عقل ودلم جنگ می شود از بس فرار کرده ام از خویش خویشتن گاهی دلم برای خودم تنگ می شود... خدایا فقط تورو دارم... خدایا هوامو داشته باش...
|
|
127896 |
نام:
m
شهر:
بندر عباس
تاریخ:
9/2/2014 9:13:51 AM
کاربر مهمان
|
می خوم ملکی برای کاسبی اجاره کنم ولی شک دارم صاحب ملک اجاره بها را در راه گناه و باطل استفاده می کند یا صحیح. باید چکار کنم. شک هم قابل برطرف شدن نیست و قابل تحقیق هم نیست.
|
|
127895 |
نام:
بهمن زبرجد
شهر:
تهران - شهریار
تاریخ:
9/2/2014 7:15:45 AM
کاربر مهمان
|
خدایا ببخش مارا که اگر گاهی اوقات تقوای ما با یک تق، وا میرود
|
|
127894 |
نام:
مریم
شهر:
.
تاریخ:
9/2/2014 12:15:17 AM
کاربر مهمان
|
سلام دلم برای بابا تنگ شده. دیگه تو پارک محل نمیبینمش. دیگه با دستای پر درو باز نمیکنه بیاد خونه. دیگه صدای وجودش نیست.صدای نفسش.صدای خوبیهاش. بابا خیلی تنها شدم...
|
|
127893 |
نام:
دلشکسته
شهر:
دماوند
تاریخ:
9/1/2014 8:57:32 PM
کاربر مهمان
|
سلام آقای مهربونی هن فقط میخواستم بگم خیلی دلم براتون تنگ شده یه شب خواب دیدم حرمتونم روبروی گنبد طلاتون وایسادمو به حرمتون نگاه میکنم التماستون میکنم منو بطلبید از وقتی ازتون اونو خواستم دیگه نتونستم بیام حرمتون الان شاید 5 یا 6 سال بدادم برسید
|
|
127892 |
نام:
......
شهر:
......
تاریخ:
9/1/2014 5:42:47 PM
کاربر مهمان
|
ابری ام، بارانی ام، حال و هوایم خوب نیست چشم سر، خیس است امّا چشم دل، مرطوب نیست آفت عصیان به جان نخل دل افتاده است علتش این است اگر محصول ها مرغوب نیست سود بازار عمل از عُرف هم کمتر شده ای دریغ اوضاع کار و بار من مطلوب نیست
این دل بی در اگرچه جای این و آن شده غیر تو اصلاً برای من کسی محبوب نیست... واقعاً من دوستت دارم عزیز فاطمه! غیر یوسف هر کسی که دلبر یعقوب نیست با منِ بیچاره هم حرفی بزن چیزی بگو جنس این دل که دگر از جنس سنگ و چوب نیست طاقت دوری ندارم، رحم کن بر عاشقت صبر من مانند صبر حضرت ایّوب نیست
دیدنت درکربلااااااا می خواهم آقا ... التمـــــــــــاست می کنم نامه ام را مُهر کن هر چند که مکتوب نیست
اللَّهمَّےصَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍوآل مُحَمَّدوَعَجِّل فَرَجَهُمْ وأهْلِك أَعدَائَهُـــم
|
|