شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
126291
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه!
تاریخ: 6/10/2014 9:34:01 AM
کاربر مهمان
  سلام و علي آل ياسين....


بال مارا به آسمان ببريد
تا افقهاي بيكران ببريد
از همين فاصله دخيل مرا
به حرمهاي مهربان ببريد
مسجد كوفه گر نشد قسمت
تا حوالي جمكران ببريد
سحري ابن مهزيار مرا
محضر صاحب الزمان ببريد
عرض تبريك چشمهاي مرا
سمت بانوي بي نشان ببريد...

هركه از كوچه ي تو رد نشده
معني عشق را بلد نشده
اي شمالي ترين ستاره هنوز
چشم نورانيت رصد نشده
بي تو توحيد چشممان شرك است
قل هوالله ها احد نشده
رَدِ پايت چه خوب پاسخ داد
راه سلمان شدن كه سد نشده
اي مسيحا نفس نمي آيي؟
تا نفس هايمان جسد نشده...

ميرسي ميرسي به اين زودي
قبله ي نغمه هاي داوودي
با شما با نگاه آبيتان
ميرسد روزهاي بهبودي
آنكه دلها ميان دستانش
نرم شد ناگهان شما بودي
اي نسيم سحر به پابوست
تو شكوه مقام محمودي
حتم دارم دعايمان كردي
غافل از ما دمي نياسودي

برتو اي آفتاب و آب حيات
تا ظهور تبسمت صلوات

ميشود صبح جمعه برگردي؟
اي ستاره كه نور آوردي
برگ پاييزم و پريشانم
و شما بهار اين زردي
ما كه لايق نبوده ايم اما
سر سجاده ات دعا كردي
تا كه چيزي به اين گدا برسد
در پي يك بهانه ميگردي
ميشود عصر جمعه ها فهميد
كه شما چقدر پر دردي

بر تو اي آفتاب و آب حيات
تا ظهور تبسمت صلوات....

زندگي بي شما چه بي معناست
اي كه چشمت بهانه ي دنياست
پيش هر كه نشست مريم گفت
در نماز تو حضرت عيساست
روي شنزار شوق مجنونت
رد پاي دويدن ليلاست
چشم يعقوبِ پيروهن هر روز
گريه دار رسيدن فرداست
تا بيايي به شور هرگريه
آخر گريه هاي ما سقاست
گريه ي صبح وشام عاشورا
انتهاي قيام عاشورا
يالثارات ميشوي روزي
پرچم انتقام عاشورا
قَسَمت ميدهيم برگردي
انتظار مدام عاشورا
اي قنوت شكسته ي زينب
قامتت التيام عاشورا
ديده اي كه به روي خاك افتاد
گونه هاي امام عاشورا

بر تو اي آفتاب و آب حيات!
تا ظهور تبسمت صلوات.....

الهم صل علي محمد وال محمد وعجل فرجهم


التماس دعاي فرج
126290
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 6/10/2014 8:23:23 AM
کاربر مهمان
 

یا بقیة الله ...

جهان هزار سال آزگار منتظر است ...


بــرای آمـدنـت انتــظار منـتـظـر است
شمرده ام ! صد و ده قرن زار، منتظر است

به رغم هرکه دلش زنده نیست، با عشقت
دلم که زنده به عشق است و یار منتظر است

وضـو کنــم بــه گــلابی ز بــاغ آدینه
بگو اذان به نــمازی نــگار منتظر است

شــبیه قـّد زلیـخا کنـار جاده ی عشق
خــمیده قامت صـبر و قرارمنتظر است

برای لحظه ی موعود ... در حریم حرم
نـظـیر منـتـظران مسـتجار منتظر است

همیشــه ماه صیام است و روزه دار توام
نویـد ِعیـد و حـلول بــهار منتظر است

طلوع دولت عشقت که را خبر نکند؟
جهــان هزار سال آزگار منتظر است


(رضا محمدصالحی)
126289
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 6/10/2014 7:35:56 AM
کاربر مهمان
 
علی اکبرهای امام خمینی "ره" ...


کنار هلیکوپتر جنگی‌اش ایستاده بوده و به سوالات خبرنگاران جواب میداد
خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ‌
ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام درخطر باشد...
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند
شیرودی آستین‌هایش را بالا زد
چند نفر به زبان‌های مختلف از هم می‌پرسیدند:‌
کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده!!!
شیرودی همانطور که می‌رفت ، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت:
نماز! دارند اذان می‌گویند...


خاطره ای از زندگی خلبان شهید علی اکبر شیرودی
منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب، صفحه 201


" شادی روح امام شهدا و شهدا صلوات "
126288
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 6/10/2014 7:32:35 AM
کاربر مهمان
 
السلام علیک یا اباصالح المهدی

زیباست :
وقتی با تمام وجود احساس کنی :
کسی که دوستش داری : حضوری جاودان دارد در هستی :
آن اندازه که بعد از مرگ هم حی بودنش حتمی ست در هستی ...
خوش به حال آنها که چشم جانشان به دیدار تو روشن شده مولای من ...
خوش به حال آنها که گوش جانشان به صدای دل انگیزت مفتخر شده ..
خوش به حال عاشقان حقیقی ات هستند مولای من ..

جز حسرت سخنی ندارم برای گفتن :
جز اشک بهانه ای ندارم برای این همه بی لیاقتی :
تا به امروزم : سوختم در آتش رو سیاهی ام ...

که حتی ثانیه ای هم رو در رو : نگاهم بر چهره ات گره نخورده اما من ترا بسیار دیده ام آقای من :
در ضربان قلبم ... در اشک چشمانم ... در شور عاشقانه هایم ... در دل نگرانی آدینه ها ... در ثانیه های زمین در غوغای خلقت که همه به نام توست ...

مولاجان :
اما کو دیداری عاشقانه و چهره به چهره ....!!
به گمانم تا چشم من به دنیاست ترا نمی توانم ببینم :
تا دلم دلبسته ی زمین است ،توفیق زیارتت نصیبم نخواهد شد :

آقاجان لطفی کن لااقل برای بدرقه ام به دیار باقی :
سری به من بزن :
از شب اول قبر : قصه ها شنیده ام اما آنان که با نگاه تو رفتند :
لبخند بر لب داشتند :
بیا : اجازه بده با لبخندی به ماهتاب چهره ات :
چشم بر جمال تو بدوزم و بمیرم نه بر دنیا ...
مرگ هم زیباست : صحنه ی زیبایی از آخرین پرده ی نمایش زندگی در زمین که من مشتاقانه چشم انتظاره پایان آنم ...

هر چند جوانم اما حاضرم جوانی ام به فدای یک لبخندت باشد و من با لبخندت : چشم بر دنیا ببندم ...
جوانی ام : عمرم همه به فدای یک لحظه رضایتت مولای من ...
به آشنایان سپرده ام بر سر مزارم نمانند برای اشک ریختن : شاید بیایی نگاهی کنی و خانه ام روشن شود به حضورت ...
جان مهدی بیا :
اگر قسمت نبود در دنیا ببینمت :
اگر در زمان حیات چشمم به جمال دلربایت نورانی نشد :
لحظه ی مرگم : لحظه ای بیا و زود برو :
یک لحظه فقط برای دیداری عاشقانه در آخرین لحظه ...
مرگ هم با این رویای شیرین : شیرین تر از عسل می شود
مرگ را هم عاشقانه دوست دارم اگر برای یک لحظه حضور روشنت در قاب نگاهم باشد ...


" خشنودی دل بابرکت مهدی فاطمه صلوات "
126287
نام: تا پرواز
شهر: ملکوت
تاریخ: 6/10/2014 3:57:12 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
يُرِيدُونَ لِيُطْفُِواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون (صف 8)
مى‏خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش كنند و خدا تمام كننده نور خويش است هر چند كه كافران كراهت داشته باشند.
---------
طبق معمول زحمت بنده زیاد شد و زحمت زبان درازی و بی ادبی ما افتاده گردن جناب مدیر! اما جناب مجنون المهدی آتش دل ما را زیاد کرد ... به قول اهل محبت تصدقت!
نام قمر بنی هاشم ارواحنا لغبار مضجعه فداء آنهم در آستانه نیمه شعبان تولد پدر دوست داشتنیمان دل را به یاد اظطراب شبانه پدرمان (عج) طوفانی و دیده را بارانی میکند!
ابوالجارود گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم فدایت شوم از صاحب الامر چیزی برایم بگو ، فرمودند: شب هنگام بیش از همه مردم در خوف و هراس است و صبح بیش از هر کسی امنیت دارد و این خوف و امن هر روز و هرشب به او الهام –وحی- شود.
مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه میفرمودند:از گناه ما و بخاطر اعمال ماست که آن حضرت (حضرت حجت) هزار سال در بیابان ها خائف و دربه در است!
چه دارم که بگویم ... جهالت مرا رسوا کرد!
خدایا بر یتیمان ببخش! بهتر است بجای زبانی الکن و ناپاک با زبانی مقدس با تو سخن گویم با زبان مولایم سیدالساجدین:
خداياهر گاه گفتم نهانم شايسته شد،و جايگاهم به‏ جايگاه توبه‏كنندگان نزديك گشته برايم گرفتارى پيش آمد،بر اثر آن گرفتارى پايم لغزيد،و ميان من و خدمت به تو مانع شد!سرور من شايد مرا از درگاهت رانده‏اى،و از خدمتت عزل نموده‏اى،يا مرا ديده‏اى كه حقّت را سبك‏ مى‏شمارم پس از پيشگاهت دورم ساختى،يا شايد مرا روى‏گردان از خود مشاهده كردى،پس مرا مورد خشم قرار دادى يا شايد مرا در جايگاه دروغگويان يافتى،پس به دورم انداختى،يا شايد مرا نسبت به نعمتهايت ناسپاس ديدى،پس محرومم نمودى،يا شايد مرا از همنشينى دانشمندان غايب يافتى،پس خوارم نمودى،يا شايد مرا در گروه غافلان ديدى،پس از رحمتت‏ نااميدم كردى،يا شايد مرا انس يافته با مجالس بيكاره‏ها ديدى.پس مرا به آنان واگذاشتى،يادوست نداشتى دعايم را بشنوى پس دورم نمودى،يا شايد به خاطر جرم و جنايتم كيفرم نمودى يا شايد براى كمى‏ حيايم از تو مجازاتم نمودى!
حال که اینطور شد اسم ولیی از اولیایت را میاورم که نتوانی ردمان کنی و ما را برای پدرمان(عج)تربیت کنی و ایشان رابه ما برگردانی!

در نقل های گونانگونی نوشته شده که قمر بنی هاشم در مدینه دروس توحید داشتند و چه شاگردانی تربیت کرده اند خدا عالم است!!!
حضرت در کودکی در آغوش امیرمومنان(ع) نشسته و حضرت امیر (ع) شمارش را به قمر بنی هاشم(ع) تعلیم میفرماید به این نحو که فرزندم بگو یک! عباس (ع) میفرماید یک،امیرالمومنین (ع) میفرماید بگو دو عباس (ع) میفرماید یک امیرالمومنین با تعجب میفرماید فرزندم من گفتم بگو یک و حالا میگویم بگو دو (مقام توحیدی را ملاحظه بفرمایید) قمر بنی هاشم رو به وجود مبارک پدرشان میفرمایند پدر جان من از شما هستم ، در دنیا یکی هست که غیر آن هیچ نیست ... الله اکبر
به قول مرحوم سیبویه اعلی الله مقام الشریف: از اون جایی که روایت شده مومن هر چقدر دارای ایمان قویتر باشد ، صاحب مصیبت بزرگتر خواهد بود و از جایی که حضرت صلب الایمان، نافد البصیره و واضح ترش اینکه یک پارچه ایمان است مصیبتی دارد غیر قابل وصف!
یعنی وقتی امام (ع) میفرماید : الان انکسر ظهری و قلت حیلتی یعنی نه پشت من حسین بلکه با شهادت تو عباس جان پشت امامت شکست یعنی حضرت همین طور پشت امام میاید!
پدرم فدای اشکهایی که با خون مخلوط
126286
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی ها
تاریخ: 6/10/2014 2:49:50 AM
کاربر مهمان
  یا نور النور
یا قدیم الاحسان
سلام بر همه
وعلیکم السلام
..................................................
خدای من!
این نیمه ی شب... مرا بخوان
حسبنا الله و نعم الوکیل
نعم المولا و نعم النصیر
بار الها!
بنده ات، این وقت شب روسیاه است و دلتنگ...
مهربان خدای من!
نعم المولی گفتن آسان است... هر کسی می تواند بگوید...
اما
اما " نعم العبد" شنیدن هنر است... هر کسی را شایسته نیست...
این نعم العبد گفتنت بر ایوب، اسوه ی صبر... مرا نگران کرده است... چرا که خود فرموده ای: جز صابران ملاقاتش نمی کنند.
این مرا می ترساند
مهربان خدای من!
می خواهم
صبوری را
شنیده ام که گفتی صابرانت را صدا می زنی...
...صبورم کن قبل از آنکه اشک هایم سیلی شود
صبورم کن در مقام بندگی و خواستن های بی انتهای من و ندادن های با حکمت خودتت
صبورم کن در مقام دوستی با بنده هایت
صبورم کن در مقام مادری
صبورم کن در مقام همسری
و صبورم کن در مقام فرزندی
....
خدای من!
نعم النصیر و نعم المولی گفتن آسان است... اما این که تو بگوی چه نیکو بنده ای مهم است... مرا امشب سرشار از خودت کن
مرا یک امشب
میهمان کن به خودت
هر چند که دائم میهمانت هستم و سرگردانم
مرا بخوان
مهربان من!
عرش برینت را چه کار دارم من!؟
بهشت رضوانت را چه کار دارم من!؟
وقتی تو مرا صدا بزنی و بخوانی ام و حست کنم درونم که هستی .... این بهشت و رضوان و عرش رسیدن است و مرا کفایت می کند!
مرا غنی کن زخودت
دریابم یک امشب
حالم را به بهترین حال ها تبدیل کن
یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال....
صبورم کن
از صابرانم کن
...
همه ی اهالی اهل دل را
از صابران قرار ده
آمین
126285
نام: تا پرواز
شهر: ملکوت
تاریخ: 6/10/2014 2:21:49 AM
کاربر مهمان
  ادامه کامنت قبل:
حالا سخن این نیست که ما تبلیغ کنیم بلکه وظیفه ما امر به معروف است و اینجا تا جایی که میشود باید مقلد رسول الله (صلی الله علیه وآله) باشیم و اگر نشد محل را ترک کنیم و دو آیه را به خود متذکر شویم : اول: آخر آیه دوم سوره طلاق و آیه سومش(ومن یتق الله یجعل له مخرجا) و ثانی : بقره دویست و چهارده (ام حسبتم ان تدخل الجنة) و یقین کنیم که خیرمان در بندگیست و در معرض دید حضرت حق _جل جلاله_ قرار داریم و اگر به لااله الا الله عمل کنیم یقنا حتی اگر بمیریم و یا به اسارت رویم و متحمل شکجنه شویم پیروز ماییم به این آیه ملاحظه بفرمایید : الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الحَْيَوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكمُ‏ْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُور (كسى كه موت و حيات را آفريده تا شما را بيازمايد كه كدامتان بهتر عمل میکنید و او عزيزى آمرزنده است) پس در این عرصه امتحان مواظب باشیم با حضرت دوست بد خلقی نکنیم و باید بدانیم که گندم تاهزار بلا سرش نیاید و وارد تنور نشود نمیشود در سفره به عنوان نان جلوی مهمانش گذاشت این را نیک بدان! افضلیت بر ملائک و جن و موجودات ارزان نیست! شاید ابلیس ملعون چنانچه قرآن میفرماید : الشیطان یعدکم الفقر بخواهد ناامیدی تزریق کند (در حدیثی دیگر امام صادق (ع) میفرماید: قلب انسان دو روزنه دارد که از یکی شیطان میدمد و از یکی رحمن) اما باید هوشیار بود و رو به آن ملعون گفت : انه هو البر الرحیم براستی که او –جل اسمه- مهربان و بسیار نیکی رسان است و ولی مومنین است و تنها خدا ما را کافی است، بدانیم که اگر به خدا خوشگمان نباشیم و از ذکرش اعراض کنیم چناچه در قرآن و روایاتی مشهود است قانون تکوینی عالم بر این است که دچار سختی در معیشت شویم.
پس دلتنگ نشوید و متوسل شوید به دامن ام الائمه مادر بزرگوارمان حضرت فاطمة الزهرا (س) و پدر دوست داشتنیمان حضرت مولانا صاحب العصر پس یقینا انشاءالله مشکلتان حل خواهد شد.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اسئلک یارب هب لي کمال الانقطاع اليک وأنر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليک حتي تخرق الابصار القلوب حجب الفوز فتصل الي معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسک بمحمد و آله الاطیبین
126284
نام: تا پرواز
شهر: ملکوت
تاریخ: 6/10/2014 2:04:53 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ (ق37)
(به درستى كه در اين معنا تذكرى است برای هرکس که قلب هوشيارى داشته باشد يا گوش فرا دهد و توجه كامل كند و گواهى دهد.)
-------
سلام و عرض ادب و تبریک به مناسبت ایام کریمه ... بنده همچنان با امتحانات مشغولم ، دعا بفرمایید رفقا همه محصلها رو چه دانشجو چه طلبه
عرض خدا قوت خدمت خواهر بزرگوار امیدوار از شهر گناهان کبیره(نستجیر بالله) به جای زبان درازی و بی ادبی توجهتان را جلب میکنم به چند کلامی از ثقل اکبر(قرآن) و ثقل اصغر(اهلبیت علیهم السلام) از زبان شاگردان بزرگوار این مکتب :
بنده بحث قلب را یک بار به صورت مختصر مطرح کردم و این بار نیز برای کمک گرفتن از بحث و به صورت مقدمه و به علت تفصیل مطلب ناگزیرم به صورت اندکی گسترده تر اما باز خیلی مختصر مطرح کنم و این مشکل همه مان است رفقا اگر این حل شد همه زندگی برایمان عسل خواهد شد!
چنانچه در صدر کامنت آیه شریفه ای نوشته شد (37 ق) باید بدانیم که انسان حقیقتی دارد به نام دل و قلب وهمه صفات مومنین (توکل صبر رضا ایمان تقوا تسلیم و...) شأَن قلب آدمیست و ظهور تجلیات قلبش (گرچه حکما میفرمایند انسان دارای دو حقیقت است اما اختصارا بیان خواهد شد) وتوجه داشته باشیم بنا بر قول قرآن و احادیث مقدس تا در انسان سعه صدر و دحوالقلب حاصل نشده (به زبان خودمانی تا قلب راه نیفتاده و وسعت پیدا نکرده) چنین آدمی با تمام کوششی که میکند باز در عمل عاجز خواهد شد(البته توجه داشته باشیم که راهی هم جز این نیست که کم کم با تمرین این قلب را چون کودکی راه بیاندازیم اما خوب ان مع العسر یسرا)
تا عقل انسان از قلبی نورانی الهام نگیرد دارای استدلالاتی خشک و بی ثمر خواهد بود به عنوان مثل اینکه همه مان میدانیم که ظلم قبیح است و عقل با براهینی محکم این را برای همه تصدیق میکند پس دلیل چیست که بعضا در روابطی ظالم میشویم! بخاطر همین قلب متشدد و متفرق، بخاطر اینکه عقل تنها برهان وضع میکند و از قلبی نورانی الهام نمیگیرد و بلکه تمام قوا رفتارشان چنین است!
تا آدمی در درون خود به وحدت نرسیده و قلب برای قوای دیگر قطب نشده انسان در رفتار با دیگران نیز دچار مشکل خواهد شد حتی اگر امر به معروف کند! چون بدیهی است، موجودی که صاحب قلبی است دور از توحید محوری تکوینا آرام نخواهد بود و در اظطراب خواهد بود. ملاحضه بفرمایید روزانه هایمان را، چند شخصیت داریم ... روزانه در بین آدمی نزاعی بزرگ رخ میدهد و انسان کاملا غافل! دست به طرفی میکشد و عقل به طرفی قلب به طرفی و پا به طرفی و گوش به طرفی دیگر! قوا متشدد است و به حرف قلب گوش نمیدهد! به همه ما الان اگر بگویند با چتر میشود از ارتفاعی بلند پرید همه قبول میکنیم که بله میشود اما چرا نمیتوانیم به خاطر همین موضوع.
توجه بفرمایید! مثالی دیگر اینکه آیا خورشیدی که از بالا بصورت یکسان میتابد آیا میتوان با گرمای آن غذا پخت!!! بدیهی است که نه اما اگر ذربینی فوق العاده قوی زیر همین انوار آفتاب قرار دهیم چه؟! آنوقت است که انوار به نوری واحد مبدل میگردد و تمام امعاء و احشاء را میسوزاند و حتی میتواند باعث آتش سوزی شود!
تمام قوا باید لشکر قلب بشر باشد یعنی اگر قوای آدمی تابع قلب شد هر عضو و قوه ای کار یک لشکری را انجام خواهد داد و در اینصورت انسان موجودی لایتناهی خواهد شد و این عجیب نیست قانون تکوینی عالم چنین است چنان که معروف است : الا بذکر الله تطمئن القلوب

حال برویم سر اصل موضوع: کامنت بعد
126283
نام: تا پرواز
شهر: ملکوت
تاریخ: 6/10/2014 2:04:46 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتهُْمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُواْ حَتىَ‏ يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ مَتىَ‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيب (214 بقره)‏
آيا گمان كرده‏ايد كه به بهشت داخل شويد بدون امتحاناتى كه پيش از شما بر گذشتگان آمد؟ كه بر آنان رنج و سختيها رسيد و همواره پريشان خاطر و هراسان بودند تا آن گاه كه رسول و گروندگان با او (از خدا مدد خواستند و) گفتند: بار خدايا، كى ما را يارى كنى؟ (در آن حال خطاب شد: بشارت دهد كه) هان! همانا يارى خدا نزديك است.
بله رفقا حقا مسلمینی که ایمانشان مانند ما مجانی به دستشان نرسیده بود در شعب ابی طالب به سختی هایی مبتلا گشتند که متزلزل شدند و گفتند خدایا دیگر کی مارا یاری میکنی و وحی نازل گشت : الا! ان نصر الله قریب
---------
ادامه مطلب قبل:
از جایی که قرآن کریم فرموده لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة در باب صبر و امر به معروف و در یک جمله اگر میخواهیم زندگیمان الله محوری باشد و نه هوا محوری نخست به همین اصل اساسی مراجعه میکنیم: در قرآن كريم پیغمبر اکرم به شيوه‌هاي مختلفي امر به صبر شده است؛ گاهی با تعبیراتي ساده و معمولي و گاهي نيز با تعبير(واصطبر) كه بمعناي صبري سنگين و پر زحمت است، پيامبر اكرم به بردباري و پايداري امر شده است و یا این آیه شریفه که میفرماید: واصبر لحکم ربک فانک باعیننا یعنی صبر کن که تو جلوی چشم مایی! (چنانچه در کامنت قبل به اداراک قلبی اشاره شد باید قلب مطمئن باشد یا ایتها النفس المطمئنه)
زندگی پیامبر اکرم توأم با سختی‌های فراوانی بوده، تا جايي كه آن حضرت فرمود: ما اوذی نبی مثل ما اوذیت! توجه داشته باشیم که حضرت (ص) تک و تنها رسالتش را شروع کرد و در شهری سرتا پا کفر و جاهلیت فقط با یک بانو (خدیجه س) و یک نوجوان (امیرالمومنین ع) در مسجد الحرام نماز میخواند ، در يكي از همين روزها كه پیغمبر اکرم در بین صفا و مروه براي مردم صحبت مي‌کردند، ابوجهل (خلده الله فی النار) سنگی به سر پیغمبر اکرم زد که پیشانی آن حضرت زخمي شد و خون جاری شد. بعد از ابوجهل نيز نوکران و سایر افراد قبیله‌اش رسول اكرم را سنگ‌باران کردند؛ به‌گونه‌اي كه ایشان مجبور شدند از صفا و مروه خارج شده به گوشه‌اي از کوه ابوقبیس پناه بردند. در آن خلوت تنهایی جبرئیل به همراه تعدادي از ملائكه بر پیغمبر اکرم ظاهر شد و عرض كرد اگر کمکی بخواهید، ما انجام می‌دهیم و آماده‌ايم انتقام جسارت اين افراد را بگیریم و آنها را هلاک کنیم. آن حضرت حاضر نشد به این مشرکین عنود، بی‌منطق و متعصب آسیبی برسد و در پاسخ به ملائكه فرمود: خدا من را به عنوان رحمة للعالمین مبعوث فرمود، نه برای عذاب کردن مردم؛ اين مردم جاهل‌اند و نمی‌فهمند؛ من باید با آنها صحبت کنم تا تدريجاً هدایت شوند؛ از خدا هم می‌خواهم كه آنها را هدایت کند. مصداق فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ را باید در اينجا ديد و جالب تر اینکه با این همه اذیت از غم اینکه این مردم چه اشتیاقی دارند برای آتش دوزخ حضرت (ص) نزدیک بود که جان عزیزش را به خطر اندازد تا جایی که آیه ای نازل گشت که : لعلک باخع نفسک!؟ (شعرا 3) (قلب توحیدی این است رفقا! تمام عالم و ما در وجود رسول خدا محو هستیم
ز احمد تا احد یک میم فرق است * جهانی اندر این یک میم غرق است
واسطه تمام فیوضات بر ما و تمام عالم وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی
126282
نام: ناهید
شهر: سمنان
تاریخ: 6/10/2014 12:34:43 AM
کاربر مهمان
  سلام اقای نجم الدین اسم پسر من پارسا، الان ۵ سالشه اما خیلی خوب ارتباط کلامی نداره ،پسرم خیلی شمارو دوست داره تا برنامه شما شروع میشه بالا پایین می پره و میگه نجم الدین اومد اون همیشه نماز می خونه اذان میگه و خیلی زود حمدو سوره رو یاد گرفت خیلی وقتها با اذان گفتن اون ما می فهمیم وقت نمازه اینهارو گفتم چون مثل هر مادری ارزوی سلامتی برای پسر صالحم رو دارم از شما می خوام تو برنامه اقای فرح زاد برای پارسای من وهمه بچه های مثل اون دعا کنین ارزوی من اینه پارسا مثل بچه های دیگه بیادو با ما صحبت کنه تو رو خدا فراموش نکنین می دونم بیندههای برنامه شما مورد عنایت خدا هستند لطفا برای پارسای من دعا کنین من هر نذری که شما بگین انجام می دم تا پسرم خوب بشه
<<ابتدا <قبلی 12635 12634 12633 12632 12631 12630 12629 12628 12627 12626 12625 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved