شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
124611
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 4/15/2014 7:48:36 AM
کاربر مهمان
 
السلام علیک یا بقیة الله ...


وقتی در غم دوری روی مهربانت، از مردم کناره می‏ گیرم، فرشتگانِ نصیحتِ دینم، مرا به سوی جماعت دل‏شکستان اشاره می‏ کنند.
وقتی در تردد شلوغِ افکارم غرق می ‏شوم، ندایی مرا به خلوتِ دعایِ ظهورِ تو فرا می‏خواند.
گویا از دوری تو، خویشتن را هم گم کرده ‏ام و میان تضادها، به بیچارگی خود معترفم؛ و این حال، حالِ عاشق است که از دوریِ مولای خویش، به عجز و ناتوانی رسیده است.
می ‏دانم، زمامِ به هم‏ ریختگی بیرون و درونم، همه در دست‏های توست؛ نظم و عدالت را به روح و روانم و به مردم جهانم و به بی‏ نظمیِ آسمانم بازگردان که تو عدالت ناگزیر جهانی، یا مهدی !


" بهر فرج و ظهور مهدی صلوات "
124610
نام: عبد
شهر: تهران
تاریخ: 4/15/2014 2:20:47 AM
کاربر مهمان
  خدایا تنهاتورامیستایم تنهاازتویاری میجویم برتوتوکل میکنم خدایادلم خیلی گرفته بنده خوبی نبودم ونیستم ولی ازت میخوام مثل همیشه درکنارم باشی نگاتو اززندگیم برندارحتی یک لحظه به حال خودمون مارو رها نکن تا انتهای نفس کشیدن خودمو اهل خانوادمو به تو میسبارم به حق احسانو کرمت به دعاهایم گوش کن حاجات دلمرو براورده به خیر کن امین یا رب العالمین
124609
نام: عاشق شهادت
شهر:
تاریخ: 4/14/2014 11:01:32 PM
کاربر مهمان
  سلام.
سلامی به گرمی گلوله های فشنگ
همیشه ما ادم ها بدنبال ادم بودن هستیم و غافل از اینکه:
ادم بودن یعنی هبوط به زمین...

اللهم الرزقنا زیاره الحسین فی الدنیا و شفاعه الحسین فی الاخره
124608
نام: اشنا
شهر: همین دوروبرا
تاریخ: 4/14/2014 8:50:05 PM
کاربر مهمان
  ای شهیداهل قلم سالهاست که شمارا دوست داشتم ودارم امیدوارم درسالهای اینده کسی مانند شما بامن باشد.
شهید عزیز امسال کنکور دارم شمارو به مادرمون حضرت فاطمه قسم میدهم که کمکم کنید وبرایمم دعای خیر کنید.
برایم دعا کنید در محضر حق عاقبت به خیر شوم و در شب اول قبرم کمکم کنید. به امید لحظه ای که شما رو ببینم.
124607
نام: بانو(عبدالفاطمه)
شهر: همین نزدیکی ها
تاریخ: 4/14/2014 7:49:19 PM
کاربر مهمان
  یاجبّار
سلام بر همه و علیکم السلام مجنون مهدی... خوب شد سلام ها و ذکر نام ها دوباره شروع شد، مثل آن موقع ها، یادتان هست 8 و 9 سال پیش... حضور و غیاب بی قرار را یادتان هست!؟

شرمنده ام خدای من!
شرمنده ام که کاری نمی توانم کنم که از غم و ناراحتی دوستانم اندکی کاسته شود.
غریب از تنهایی! مومن خدا! غروب که شد طبق فرمایش یکی از سرداران قلعه ، رو به آسمان کن و هر انچه دلت هست رو کن.... آنوقت یا رئوف ویا رحیم بگو... آنقدر که دلت آرام گیرد و اینکه مطمئن شوی ، خدا حواسش بهت هست...
راستی مومن !
ما بنده ایم .... باید بندگی کنیم، نه وقت تعیین کنیم برای خواسته ها یمان... خواستن خوب است... بخواه از بزرگ خدای عالمیان... ولی ای کاش زمان و شرط نمی گذاشتیم... آنقدر حکمت پشت این ندادن ها و دیر دادان ها هست که ما هرگز قادر به درکشان نخواهیم بود، مگر اینکه خود خدا بر ما بنمایاند...
صبور باش و قوی، ایمان داشته باش به خدا ، اعتماد کن به خدا
باشد که حاجت روا شوی مومن
خدای من!
مرا ببخش بر زیاده گویی هایم
یا حق
124606
نام: خاطره
شهر: شيراز
تاریخ: 4/14/2014 7:46:07 PM
کاربر مهمان
  خدایا خسته ام!
از غریبــه بــودن بیــن ِ این آدمـ ها
از بـے کسـے
از ایـــن کـه از جنـس ِ آدمـ های اطرافــم نیستــم
از اینکه همه تا میفهمــن از خودشــون نیستــم
رفتارشــون باهامـ عوض میشـه
خدایــا!
تو بـا مــن باش..
چگونه است حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
باکنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدی
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…
124605
نام: هم درد
شهر: عشق
تاریخ: 4/14/2014 7:42:28 PM
کاربر مهمان
  سلام عزیز دلم نام شما یه آدم بود قربونت برم می دونم چی کشیدی منم اینایی که میگی رو تجربه کردم. اینا امتحان نیست نباید ما همه چیو به خدا ربطش بدیم درسته اکثر اوقات تعادلی بین ما آدم ها از نظر ثروت و کار و...........نیست مقصر اصلی بعضی بنده ها هستن که یا حق خوردن یا جای یکی دیگه دارن کار می کنن یعنی چند تا شغل دارن ...........ببخشید این حرفو می زنم یا شاید خانواده منو شما اونقدری که لازم بود برای زندگیش کار نکرد تلاشش کم بود.روایتی هست که می فرمایندکسی که فقیر به دنیا میاد گناهی نداره ولی اگه فقیر ازدنیا بره کوتاهی کرده.پس اولا نذار کسی حقتو بخوره دوما تلاش کن تا خودت بتونی با یک شغلی که حلاله به آرزوت برسی.سوما اون آدم هایی که چند بار میرن زیارت امتحان میشن نه شما در ضمن از کجا معلوم دل شما به ائمه عزیز نزدیک تر نباشه پس توکل کن و تلاشتو بیشتر.یکی از آشناهام پدر نداشت خرج دو خواهر و مادرشو هم میداد بدون این که بره کلاس کتاب از این و اون قرض کرد دانشگاه دولتی قبول شد و الان معلمه زندگیش هم خوبه پس توهم تلاش کن
124604
نام: فریاد بی صدا
شهر: غربت
تاریخ: 4/14/2014 7:38:36 PM
کاربر مهمان
  بنام خدا سلام دوستای عزیز که حضور شما به برکت شهید آوینی و امام زمانش باعث دلگرمی و شادی و امید من شده ازتون خواهش و التماس دعای شدید دارم یه مشکل واسه دوستم پیش اومده که به لطف خدا و خوبان و با دعای شما اهل دلها میخوام مشکلش همین زودیها حل شه و گرهش باز و در کارش فرجی حاصل بشه تا دلش شاد بشه من خودمم اوضاعم مثل اونه ولی اول میخوام گرفتاری اون حل بشه چون بزرگ تره ما چندتا دوستیم که به دلایلی مشکلاتمون مثل همه و خیلی از دردهای هم رو بعلت اشتراک میفهمیم و با این وجود در حال حاضر دلخوشی واسه زندگی و آینده مون نداریم علاوه بر اینها اتفاقات خاصی هم برای هر یک از ما پیش میاد
یا ابَلفَضل درود و سلام بر شما دیروز شهادت مادر عزیزتون بود خانمی که نمیدونم راجع بهشون چی بگم فقط حد اقل میدونم مادر چهار شهید بزرگ و عزیز خدا و فدا شده بهترینهاست و پیش مادر همه ما خیلی عزیزه و چند روز دیگه روز خودشونه شما که دلتون نمیاد ما در اوج دل شکستگی از اونایی که بهشون اعتماد کردیم و دوست دار شما هستند ولی امیدمون رو نا امید کردند رها شیم شما که دوست ندارید هیچ لحظه ای از درگاهتون نا امید بیرون بیایم آقای مهربونم نگذار هر کس اسم شما رو گفت از راهتون منحرف شه نگذارید کسی که روزی باعث آرامش و تکیه گاه یه دختر بوده حالا ولش کنه اجازه ندید از پیروان بر حق راه شما بگن ولی به دل یه بیگناه زخم بزنن خودتون کاری کنید موجب رضایت خدا و شما خوبان و والدینمون بشیم که انشا الله سلامت باشن و شاد
خدا به حق حضرت زهرا (س) به همه کمک کنه و اونهایی رو که دارن توی نومیدی و خون دل شکسته شون دست و پا میزنن رو به حق حسینش نجات بده شما هم ازش بخواید من بارها از حضرت رضا (ع) خواستم توی همین دقایقی که داریم ذوب میشیم دستمونو بگیره به جان مادر و فرزندش قسمش دادم ولی ظاهرً چیزی ندیدم من خیلی آدم ناسپاس و حقیری ام دستگیری پنهانی این بزرگان رو متوجه نمیشم سید جان یه نگاهی بهم کنین تا دلم شاد شه
124603
نام: ای مولا...
شهر:
تاریخ: 4/14/2014 6:09:06 PM
کاربر مهمان
 
ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه ها....




داشتم نقاشی میکشیدم

دوتا مسیر بود:

یکی به سمت خانه ی خرگوش مادر و یکی به سمت لانه روباه مادر...

خرگوش وسط دوتا راه گیر کرده بود..شروع کردم به حرکت دادن...

حرکتش را کند میکشیدم..مرددش کردم...

صورتش به سمت من بود..معلوم بود مضطرب است

داشت نگاهم میکرد.داشت چیزی به من میگفت:شاید کمک میخواست

ادامه دادن این نقاشی برام سخت شده بود....سنگین تر از یک وزنه یک تنی..

نمیدونم چی قراره شام بخورند؟

در لانه روباه ،بچه ها سه روز بود هیچی نخورده بودند

آنقدر گرسنه بودند که قدرت حرکت نداشتند
یکی از مادر پرسید:
مادر شام چی داریم
مادر گفت یک خرگوش چاق وچله
بچه گفت:خرگوش چیه؟خوشمزه است؟
مادر گفت :بله به اندازه همه ی غذاهایی که خوردیم
بچه ادامه داد :وای.. حتی از موش هم خوشمزه تر
مادر گفت حتی از مرغی که چند وقت پیش خوردیم؟

بعد هر دو خندیدند

...خدای من این شام لعنتی دیگه از کجا پیدا شد...







سلام علیک بر جناب عبدالفاطمه بزرگوار...دوست من از مطالبتان کپی بر میدارم اشکالی که ندارد....

هم مرا هم راز و هم همدم مدام
هم مرا همدرد و هم محرم مدام
من نمی دانم که من اهل چه ام
یا کجایم یا کدامم یا که ام
بی تنی بی دولتی بی حاصلی
بی توایی ،بی قراری، بی دلی

نه مسلمانم نه کافر چون کنم......مانده سر گردان ومضطر چون کنم

در دری تنگم گرفتار آمده..روی در دیوار پندار آمده
خالقا پروردگارا منعما.....پادشاها کارسازا مکرما

بر من بیچاره ،این در بر گشای

وین ز راه افتاده را،راهی نمای....




ودوست بزرگوار مجنون مهدی شعر زیبایی که نوشتید را میخوانم. بسیار استفاده کردیم..وهمواره شعر هایتان را کپی می کنم...متشکرم

گفت مجنون گر همه روی زمین
هرزمان بر من کنندی آفرین
من نخواهم آفرین هیچ کس
مدح من دشنام لیلی باد و بس...



آخر از لطفی کند در ما نگاه....



وسلام بر همه عزیزان ...


التماس دعا...
124602
نام: khazra
شهر: لامرد
تاریخ: 4/14/2014 5:44:07 PM
کاربر مهمان
  هر دم به ضريح بي نشانت اي ماه
بسته ست دخيل، قلب من با هر آه
عمريست تپش هاي دلم مي گويد
يا فاطمه اشفعي لنا عندالله
ایامی دیگر است و زمان زمانی برای قدر دانستن. سال هاست که از تاریخ می گذرد، تاریخی که امروز ما را هدیه باران کرده است؛ آری، در آن زمان که دختران بالغ نشده و گناه نکرده به دل خاک سپرده می شدند و نگاهشان را باید خاک می ربود. در آن زمان که زن، بودن یا نبودنش مسأله ای نبود، کسی که ادعای نبوت می کرد قطعا برای جمعیتی که وجود پسر سرافرازیشان و تمام افتخارشان بود، باید پسری می آورد تا خنده های بی امان ابتر گویان را مشت می کرد و به دهانشان می کوبید. اما خدا چه مهربان است، در آن زمان یک چیز می توانست رسول را سربلند کند بین آن همه اعرابی بی خرد و آن پسر نبود.
دیر زمانی نپایید که خداوند دلگرمی همیشگی را به رسولش هدیه داد تا نه تنها در بین اعراب سربلند باشد بلکه تمام جهانیان از وجود نازنینش بهره ببرند. آن زمان که جبرائیل به اذن خدا به رسول فرمود:« إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ * » ..... ای رسول ما...! همانا ما به تو کوثر عطاء کردیم، پس به شکرانه این نعمت قربانی کن، همانا دشمنان تو آنان ابتر هستند.
خداوند به رسول نعمت داد نعمتی همیشگی ، نعمتی که موجب شگفتی جهانیان شد. خداوند دختری از دیار بهشتیان به رسول هدیه کرد که دهان بی خردان را بست. درست در آن زمان که دختران بی گناه اعراب زنده به گور می شدند آن هم فقط به جرم دختر بودن؛ خداوند دختری نیکو سرشت را در دامن خدیجه نهاد تا موجب خرسندی رسول شود. دختری که از زمین نبود از جایی دیگر آمده بود از جایی فراتر از ذهن خاکی ما زمینیان. فاطمه آمد، و تنها فاطمه بود که می توانست موروث نبی شود. فاطمه آمد تا به آن ذهن های بی خرد و خاموش نشان دهد که دختر بودن نیز موجب سرافرازی است نه اینکه سزای دختر خاک باشد و بس. فاطمه امد تا از همان خاک درخت تنومندی بروید که به جهانیان نعمت بخشند، تا به جهانیان عظمت بخشند. فاطمه آمد، تا سایه ایی شود برای لحظه های خستگی پدر؛ آمد تا مرهمی باشد برای زخم های نمک خورده پدر، آمد تا ام ابیها شود و پاسدار آنچه که خدا وعده داده بود، امد تا ولایت زنده بماند.
دختران روزی در میان جمعیتی عظیم بی ارزش بودند حتی به اندازه حیوان هم ارزش نداشتند و وجودشان ننگی بود برای خانواده. اما اسلام که آمد این بوته هرز و ننگ دیگر شد همان درختی که اگر خوب آبیاری می شد و خوب از آفت ها دور می شد، می توانست میوه دهد و برای خستگان سایبان باشد.
امروز ما مدیون فاطمه اییم؛ عظمت و سربلندی خودمان را مدیون فاطمه اییم. چرا که فاطمه بود که به ما نشان داد، « از دامن زن مرد به معراج رود» آن هم دامنی که عفت و حیا و پاکی را با خود به همراه دارد. آن هم دامنی چون دامن فاطمی. چرا که فاطمه بود آن زمان که اعراب بی خرد سنگ بر پیشانی رسول می زدند، با مهر و محبت زخم رسول را مرهم می بود. و آنگاه که رسول خسته بود و عرق پیشانی مبارکشان را می شست، با دستان کوچک اما بزرگ خود عرق خستگی را از پیشانی پدر می ربودند. فاطمه بود آن زمان که طمع حکومت و قدرت طلبی قلب و چشم منکران ولایت را پر کرده بود، با دل داغ دیده به در خانه های مردم مدینه می رفت تا از ولایت دفاع کند. فاطمه بود که شاید اگر نبود اکنون نامی از علی نبود و شاید اگر فاطمه نبود دیگر ما نتظر طلوعی دوباره نبودیم، منتظر ظهور حضوری سبز و با برکت نبودیم. آری..... فاطمه آمد تا امروز دختران ما، مادرا
<<ابتدا <قبلی 12467 12466 12465 12464 12463 12462 12461 12460 12459 12458 12457 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved