شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:  
ایمیل:  اختیاری
شهر:    
درج مطلب
 
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
102231
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 1/16/2013 7:41:03 PM
کاربر مهمان
  داستان موسی و خضر (ع) سوره کهف
در روايات است که موسي(ع) از خداوند پرسيد که داناتر از موسي(ع) کيست؟ خدا خضر را نام برد و موسي(ع) در جستجوي او به مجمع البحرين رفت.
موسى عليه السلام مامور مى شود كه براى فرا گرفتن علومى - كه جنبه نظرى نداشت بلكه بيشتر جنبه عملى و اخلاقى داشت - نزد پيامبر و عالم بزرگ زمانش یعنی خضر برود.
خداوند فرمود: «يك عدد ماهي بگير و در ميان زنبيل خود بگذار، و به سوي آن تنگة دو دريا برو، در هر جا كه آن ماهي را گم كردي، آن عالم در همانجا است.»
موسي دوست و همسفري براي خود انتخاب كرد كه همان مرد رشيد و شجاع و با ايمان بني‎اسرائيل به نام يوشع بن نون بود، موسي يك عدد ماهي در ميان زنبيل نهاد و اندكي زاد و توشة راه‎ برداشت و همراه يوشع به سوي تنگة دو دريا حركت كردند. هنگامي كه به آنجا رسيدند در كنار صخره‎اي اندكي استراحت كردند، در همان‎جا موسي و يوشع، ماهي‎اي را به همراه داشتند، فراموش كردند. بعد معلوم شد كه ماهي براثر رسيدن قطرات آب به طور معجزه‎آسايي خود را در همان تنگه به دريا افكنده و ناپديد شده است.
حضرت خضر عليه السلام يكي از پيامبراني است كه زنده و الآن در قيد حيات مي باشد.
خضر گفت: آيا تحمل آنچه را كه خواهي ديد، داري؟ زيرا چه بسا كارها از من سر بزند كه چون تو اسرار آن را نمي داني نمي تواني صبر كني و ممكن است زبان به اعتراض بگشايي.
موسي گفت: حاشا و كلا كه من بر آنچه از تو سر مي زند و خواهم ديد، اعتراض كنم.
پس از آن خضر گفت: اي موسي به اين شرط تو را همراه خود مي برم كه هر چه ديدي بر آن اعتراض نكني و علّت و سبب آن را نپرسي مگر آنكه خودم اسرار آن را بر تو عيان نمايم.
موسي قبول كرد. حركت كردند و سوار كشتي شدند. در بين راه خضر تبري از ناخدا گرفت و شروع به سوراخ كردن و شكستن قسمتي از كشتي شد. كشتي را آب فرا گرفت. موسي نگران شد و گفت: مبادا كشتي غرق شود و به خضر گفت: اين چه كار است كه مي كني؟ ممكن است سرنشينان غرق شوند. خضر گفت: نگفتم با من مجال موافقت و مقاومت نداري؟ موسي گفت: مرا ببخش. فراموش كردم. ديگر اعتراض نمي كنم. خضر سوراخي در كشتي نمود. سرنشينان كشتي به تكاپو افتادند و محل سوراخ شده را تعمير كردند.
بعد از مدتي به ساحل رسيدند و وارد شهر ساحلي شدند. تعدادي از اطفال را ديدند كه در سر راه مشغول بازي هستند. خضر يكي از آن طفلان را گرفت و به پشت ديوار برد و او را کشت موسي سخت برآشفت و با ناراحتي بسياري گفت: به چه جرمي او را كشتي؟ خضر با خونسردي گفت: باز علّت پرسيدي و اعتراض نمودي؟ بار ديگر موسي گفت: ديگر سئوال نمي كنم. اگر اين بار سؤال كردم، مرا رها كن و به راه خودت برو.
آن دو به راه افتادند. به محلي ديگر رسيدند. مردمان آن محل آنها را به شهر خود راه ندادند حتي از دادن آب و نان به آنها نيز دريغ كردند. شبي سرد را در بيرون شهر سپري كردند. چون صبح شد، حركت كردند تا به ديواري رسيدند. ديوار در حال خراب شدن بود. پس خضر شروع به مرمت ديوار كرد و با سنگ و گل آنها را محكم و استوار ساخت.
موسی(ع) كه قاعدتاً در آن موقع خسته و كوفته و گرسنه بود، و از همه مهمتر احساس می كرد شخصیت والای او و استادش به خاطر عمل بی رویه آهل آبادی سخت جریحه دار شده، و از سوی دیگر مشاهده كرد كه خضر در برابر این بی حرمتی به تعمیر دیواری كه در حال سقوط است پرداخته مثل اینكه میخواهد مزد كار بد آنها را به آنها بدهد، و فكر می كرد حداقل خوب بود استاد این كار را در برابر اجرتی انجام می داد تا وسیله غذائی فراهم گردد.
لذا تعهّد خود را بار دیگر به كلی فراموش
102230
نام: شهاب
شهر: اُميد به رحمت خدا
تاریخ: 1/16/2013 7:25:18 PM
کاربر مهمان
 

♡ اَعوُذُ بِالله ِمِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ♡ بِسمِ الله ِالرَّحمنِ الرَّحیمِ ♡

اَلَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ{سورةالرّعد-28}
كسانى كه ايمان آورده‏ اند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشيد ، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى‏ يابد!

* * *

امام على عليه السّلام فرمودند: اَلذِّكرُ يونِسُ اللُّبَّ وَيُنيرُ القَلبَ وَيَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛
ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد. {غررالحكم، ج2، ص66، ح1858}

♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ خـتـــم قـــرآن کـــریم حــرف دل ؛ نوبت بیست و دوم ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀

☁ جزء۱: خانم صبا از خرمشهر
☁ جزء۲: خانم مهناز از شهر تنهايي
☁ جزء۳: شهاب از شهر اُميد به رحمت خدا
☁ جزء۴: خانم نرگس از قزوین
☁ جزء۵: عبّاس آقای گل از سمنان
☁ جزء۶: کنیز زهرا(س) گرامی از کربلا
☁ جزء۷: دلشکسته گرامی از شهر غریب
☁ جزء۸: شهاب اُمید به رحمت خدا
☁ جزء۹: خانم زهره از درجزین
☁ جزء۱۰: خانم نرگس از کرج
☁ جزء۱۱: خانم بهار از تهران
☁ جزء۱۲: شهاب اُميد به رحمت خدا
☁ جزء13: گل یاس گرامی از شهر غریب
☁ جزء14 و 15: دلشکسته ی گرامی از شهر غریب
☁ جزء16: شهاب اُمید به رحمت خدا
☁ جزء17: خانم سارا از شهر غریب{سلام و عرض ادب و خیر مقدم.آخرین بار یادمه مشکلی رو فرمودین ، امیدوارم که حلّ شده باشه به حق آقا امام رضا(ع)،التماس دعا.}
☁ جزء1۸: خانم مهناز از شهر تنهایی
☁ جزء۱۹: خانم نسرین از تهران{سلام و عرض ادب. روح اون جوون شاد باشه و خدا به مادرشون صبر عنایت بفرماید. خیلی متاثر شدم. یک جزء هدیه برای شادی روحشون می کنم.}
☁ جزء۲۰: شهاب اّمید به رحمت خدا
☁ جزء۲۱: غریب گرامی از شهر تنهایی{سلام و عرض ادب. ان شاء الله هميشه دلتون و لبتون خندان و سرشار از مهر الهي باشه.}
☁ جزء۲۲: راستين گرامي از شهر غريبم{سلام و عرض ادب. ان شاء الله هميشه دلتون و لبتون خندان و سرشار از مهر الهي باشه.}

◁ توجه:

◁ برای شرکت در این طرح ، حتماً به این نکات توجه داشته باشید و آن را مطالعه بفرمایید:
◁ این ختم قرآن به نیّت دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت حجّت(عج) و هديه به آن حضرت می باشد و می بایست همراه با تدبّر در آیات الهی انجام شود تا هديه اي مناسب براي حضرتش باشد.
◁ برای استفاده از قرآن آنلاین همراه با متن ، ترجمه ، قاری ، انتخاب فونت دلخواه ، جستجو در قرآن و ... می توانید از سایت http://tanzil.net استفاده بفرمایید.
◁ هر یک از اعضاء محترم حرف دل(قدیمی و جدیدالورود) با اعلام آمادگی خود در فضای معنوی حرف دل ، تعداد جزء های مورد درخواستشون رو اعلام بفرمایند تا براشون ثبت بشه.
◁ بهتر اینه که شماره ي جزء هاي انتخابي اعلام نشه تا محدودیتی پیش نیاد و فقط تعداد جزء های مورد درخواست را اعلام فرماييد. بدیهیه که در صورت اعلام شماره جزء، فردی که زودتر درخواستش ثبت بشه حقّ تقدّم داره.
◁ قرائت جزءهاي انتخاب شده زمان و مهلت مشخصي نداره و هر موقع که قرائت بفرماييد مناسبه امّا قرائت جزء انتخاب شده به عنوان یک دین بر عهده ی شخصی که با اختیار کامل درخواست داده هست و اگه امکان قرائت به هر دلیل براش میسر نیست باید اعلام کنه که به نام شخص دیگری ثبت بشه.
◁ به محض پایان هر نوبت ، نوبت بعدی این طرح به حول و قوّه ی الهی آغاز و اعلام خواهد شد.

التمــ♡ــاس دعــ♡ــا.

اَللًّهُـ‗__‗ـمَّ صَـ‗__‗ـل
102229
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 1/16/2013 7:24:52 PM
کاربر مهمان
  سلام و عرض ادب،

بتول از شهر کرمان،
اگر که دست به این کار نزنید برای شما بهتر است.

کیوان رونما از شهر منوجان،
استخاره شما خوب نیست گرفتاری شدید بهمراه داره.
به صلاح شما نیست.

محدثه نام شهری برای شما ثبت نشده ،
امیدوارم خداوند به همه مریضان اسلام شفای عاجل بدهد و لباس عافیت بر تنشان بپوشاند.بالاخص مادر گرامی شما.

فردا در بین نماز جماعت ظهر و عصر به جماعت نمازگزاران مسجد اعلام میکنم به نیت شفای مادر گرامیتان ۵ مرتبه آیه شریف (امن یجب )را تلاوت کنند.یا حق
102228
نام: زهرا
شهر: کوی دوست
تاریخ: 1/16/2013 7:17:11 PM
کاربر مهمان
  سلام خدمت همه و مخصوصا خدمت حاج آقا سیف الدوله.
از لطف شما بسیار ممنونم حاج آقا ولی من از شما 2 تا استخاره خواهش کرده بودم که شما یکی واسم گرفتید.
میخواستم خواهش کنم اگر ممکنه 2 تا استخاره واسم بگیرید خیلی واسم مهمه.
بسیار سپاسگزارم
102227
نام: عمار رهبر
شهر: اهواز-حمیدیه
تاریخ: 1/16/2013 7:16:27 PM
کاربر مهمان
  سلام آقا جانم دلم برای دیدارت یه ذره شده دیگر تحمل دوریت را ندارم تورا به مادرت فاطمه زهرا تورا به آقا امام الزمان یه بار فقط یه بار از بسیجیان حمیدیه دعوت کن که به دیدارت بیایند تاکه بتوانم قبل از هجرتم از این دنیای خاکی از نزدیک چشمم به جمالت روشن شود.
خواهش می کنم سلام من را به آقا خامنه ای برسونید به او بگویید خیلی دل تنگش هستم خیلی...
102226
نام: زهرا
شهر: جایی خیلی دور
تاریخ: 1/16/2013 7:07:23 PM
کاربر مهمان
  دلم گرفته است شاید دیگر دستانش را از دستانم دریغ کند ...اما نه این گمان انسان کوته نظری چون من است او آغوشش همیشه برای بازگشت من باز است چرا من برنمی گردم چرا چندی است که خدا را فراموش کرده ام ...؟؟؟ می خواهم بازگردم ...خدایا باز هم دست هایم رامی گیری تاگم نشوم؟؟!!
102225
نام: صبا
شهر: خرمشهر
تاریخ: 1/16/2013 7:06:40 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان حرف دلي
سلام اقاشهاب خدا قوت خسته نباشي بابت زحماتي كه ميكشيد لطف كنيد 1جزء ديگه بهم بديد خدا اجرتون بده
ياحق
102224
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 1/16/2013 6:57:50 PM
کاربر مهمان
  نام: نمیدانم
شهر: درمانده

سلام و عرض ادب،ببینید و دقت کنید کدام یک ایدهآل شماست.

در دین ملاک انتخاب همسر دین و تقوا و عمل به آن ملاک است.یاحق
102223
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 1/16/2013 6:55:14 PM
کاربر مهمان
  نام: حمید
شهر: امید به خدا
سلام و عرض ادب ،چون عروس را در خواب میشناختید برای شما تعبیر خوبی به همراه دارد.


دعا در قنوت به فارسی باشد بهتر است کما اینکه علی الظاهر فارسی خلاف احتیاط است که حضور ذهن ندارم متعاقبا برای شما دوست عزیز بیان میکنم.
102222
نام: جزیره ی مجنون
شهر: نا کجا آباد
تاریخ: 1/16/2013 6:43:37 PM
کاربر مهمان
  بسم رب الزهرا


دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده ست
شیرین شده ست و ما حصلش این غزل شده ست

تأثیر مهر مادری ات بوده بر زبان
این واژه ها اگر به تغزل بدل شده ست

مادر ! حضور نام تو در شعر های من
لطف خداست ، شامل حال غزل شده ست

غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم
این مسئله میان من و عشق حل شده ست

سیاره ای که زهره نشد ، آه می کشد
آه است و آه ، آنچه نصیب زحل شده ست

زهرایی و تلألو نور محبتت
در سینه ام ز روز ازل ، لم یزل شده ست

با نام تو هوای غزل معنوی شده ست
بی اختیار وارد این مثنوی شده ست

هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری
تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری

نامت مرا مسافر لاهوت کرده ست
لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده ست

از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بردن نامت وضو گرفت

نور قریش ! تا که تویی صاحب دلم
غرق خداست شعب ابی طالب دلم

عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی ست
حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی ست

از این شکوه ، ساده نباید عبور کرد
باید مدام زندگی ات را مرور کرد

چون زندگیت ساده تر از مختصر شده ست
پیش تجملات ، جهازت سپر شده ست

آئینه ای و سنگ صبور پیمبری
در هر نفس برای پدر مثل مادری

اشک شما عذاب بهشت است ، خنده کن !
لبخندت آفتاب بهشت است ، خنده کن !

دنیای ما نبوده برازنده ی شما
هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما

آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام
حس می کنم مزار تو رابین سینه ام

مانند آن خسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید ....




یا علی مدد

<<ابتدا <قبلی 10229 10228 10227 10226 10225 10224 10223 10222 10221 10220 10219 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved