مقالات سید شهیدان اهل قلم

‌‌انتظار ‌

شب را شكست،
اما خود
در انتظار طلوع نماند.
O
نوری كه در طواف قلب محمد بود
به قبله طواف خویش
واصل شد.
پروانه ها نور را
به حكم میثاق
می شناسند، و از آغاز
با قصد سوختن
پر در مطاف می گشایند.

O
در آسمان، ملائكی كه قمر را
با یك اشاره‌ی لولاكی
بشكافتند،
راه را
با فاتحه گشودند.
بانگ تلاوت از شقاق قمر
برخاست و...
تا آسمان هفتم
بالا گرفت
تا جنات یس
و حجرات نور
تا آنجا كه نسیم «هل اتی» می وزد،
با عطر یاس
و گل های محمدی ....
تا بستان هایی كه
از نهرهای «طه»
سیراب می شوند.
O
اما زمین، ای وای!
ماتم گرفت.
آنا اللیل و اطراف النهار
پر شد
از گریه های غریبانه
نوحه‌ي‌های یتیمانه.
روح نمازمان
قبض شد،
و لاشه های سرد ركوع و سجودمان
بی كفن و دفن
بر خاك ماند
و قلب ،
گوری شد كه در آن
جنازه‌ی فطرت را به خاك سپردند.
O
اعصار بینات|
پایان گرفت و باز،
ماییم و عقلمان.
ماییم و عقلمان
این فرشته‌ی مطرود بال شكسته
بر مهبط زمین
در این جزیره‌ی تنها.
O

Logo
https://old.aviny.com/article/aviny/Chapters/Entezar.aspx?&mode=print