بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک
 

 

توضيح المسائل حضرت امام خمينى (قدس سره الشريف)

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين، و الصلاة و السلام على خير خلقه محمد
و آله الطاهرين ، و لعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين

احکام تقليد

١ عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روى دليل باشد، ولى در احکام غير ضرورى دين بايد يا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دليل به دست آورد،يا از مجتهد تقليد کند، يعنى به دستور او رفتار نمايد، يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد که يقين کند تکليف خود را انجام داده است، مثلا اگر عده‏اى از مجتهدين عملى را حرام مى‏دانند و عده ديگر مى‏گويند حرام نيست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى‏دانند آن را بجا آورد. پس کسانى که مجتهد نيستند و نمى‏توانند به احتياط عمل کنند واجب است از مجتهد تقليد نمايند.

٢ تقليد در احکام عمل کردن به دستور مجتهد است. و از مجتهدى بايد تقليد کرد که مرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامى و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و نيز بنابر احتياط واجب بايد از مجتهدى تقليد کرد که حريص به دنيا نباشد و از مجتهدين ديگر اعلم باشد، يعنى در فهميدن حکم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد.

٣ مجتهد و اعلم را از سه راه مى‏توان شناخت: اول: آنکه خود انسان يقين کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آنکه دو نفر عالم عادل که مى‏توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند مجتهد بودن يا اعلم بودن کسى را تصديق کنند، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند. سوم: آنکه عده‏اى از اهل علم که مى‏توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان اطمينان پيدا مى‏شود، مجتهد بودن و يا اعلم بودن کسى را تصديق کنند.

٤ اگر شناختن اعلم مشکل باشد به احتياط واجب بايد از کسى تقليد کند که گمان به اعلم بودن او دارد، بلکه اگر احتمال ضعيفى هم بدهد که کسى اعلم است‏و بداند ديگرى از او اعلم نيست به احتياط واجب بايد از او تقليد نمايد. و اگرچند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يکديگر مساوى باشند بايد از يکى ازآنان تقليد نمايد.

٥ به دست آوردن فتوى يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنيدن از خود مجتهد. دوم: شنيدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل کنند. سوم: شنيدن از کسى که مورد اطمينان و راستگوست. چهارم: ديدن در رساله مجتهد در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمينان داشته باشد.

٦ تا انسان يقين نکند که فتواى مجتهد عوض شده است، مى‏تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نمايد و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده، جستجو لازم نيست.

٧ اگر مجتهد اعلم در مساله‏اى فتوى دهد، مقلد آن مجتهد يعنى کسى که از او تقليد مى‏کند نمى‏تواند در آن مساله به فتواى مجتهد ديگر عمل کند، ولى اگر فتوى ندهد و بفرمايد احتياط آن است که فلان طور عمل شود مثلا بفرمايد احتياط آن است که در رکعت‏سوم و چهارم نماز، سه مرتبه تسبيحات اربعه يعنى "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر" بگويند، مقلد بايد يا به اين احتياط که احتياط واجبش مى‏گويند عمل کند و سه مرتبه بگويد يا بنابر احتياط واجب به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى ديگر بيشتر است،عمل نمايد، پس اگر او يک مرتبه گفتن را کافى بداند، مى‏تواند يک مرتبه بگويد. و همچنين است اگر مجتهد اعلم بفرمايد مساله محل تامل يا محل اشکال است.

٨ اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مساله فتوا داده احتياط کند، مثلا بفرمايد ظرف نجس را که يک مرتبه در آب کر بشويند پاک مى‏شود، اگر چه احتياط آن است که سه مرتبه بشويند، مقلد او نمى‏تواند در آن مساله به فتواى مجتهد ديگر رفتار کند، بلکه بايد يا به فتوا عمل کند، يا به احتياط بعد از فتوا که آن را احتياط مستحب مى‏گويند عمل نمايد، مگر آن که فتواى آن مجتهد نزديکتر به احتياط باشد.

٩ تقليد ميت ابتداءا جايز نيست، ولى بقاى بر تقليد ميت اشکال ندارد. و بايد بقاى بر تقليد ميت به فتواى مجتهد زنده باشد و کسى که در بعضى‏از مسايل به فتواى مجتهدى عمل کرده، بعد از مردن آن مجتهد مى‏تواند در همه مسايل از او تقليد کند.

١٠ اگر در مساله‏اى به فتواى مجتهدى عمل کند و بعد از مردن او در همان مساله به فتواى مجتهد زنده رفتار نمايد، دوباره نمى‏تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنيا رفته است انجام دهد، ولى اگر مجتهد زنده در مساله‏اى فتوى ندهد و احتياط نمايد و مقلد مدتى به آن احتياط عمل کند، دوباره مى‏تواند به فتواى مجتهدى که از دنيا رفته عمل نمايد، مثلا اگر مجتهدى گفتن يک مرتبه "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر" را در رکعت‏سوم و چهارم نماز،کافى بداند و مقلد مدتى به اين دستور عمل نمايد و يک مرتبه بگويد، چنانچه آن مجتهد از دنيا برود و مجتهد زنده احتياط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتى به اين احتياط عمل کند و سه مرتبه بگويد، دوباره مى‏تواند به فتواى مجتهدى که از دنيا رفته برگردد و يک مرتبه بگويد.

١١ مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتياج دارد واجب است، ياد بگيرد.

١٢ اگر براى انسان مساله‏اى پيش آيد که حکم آن را نمى‏داند، مى‏تواند صبر کند تا فتواى مجتهد اعلم را به دست آورد يا اگر احتياط ممکن است به احتياط عمل نمايد، بلکه اگر احتياط ممکن نباشد چنانچه از انجام عمل، محذورى لازم نيايد، مى‏تواند عمل را به جا آورد. پس اگر معلوم شد که مخالف واقع يا گفتار مجتهد بوده دوباره بايد انجام دهد.

١٣ اگر کسى فتواى مجتهدى را به ديگرى بگويد، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود،لازم نيست به او خبر دهد که فتوى عوض شده، ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده، در صورتى که ممکن باشد، بايد اشتباه را برطرف کند.

١٤ اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد در صورتى اعمال او صحيح است که بفهمد به وظيفه واقعى خود رفتار کرده است‏يا عمل او با فتواى مجتهدى که وظيفه‏اش تقليد از او بوده يا با فتواى مجتهدى که فعلا بايداز او تقليد کند، مطابق باشد.

احکام طهارت

آب مطلق و مضاف

١٥ آب يا مطلق است‏يا مضاف: آب مضاف آبى است که آن را از چيزى بگيرند،مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزى مخلوط باشد، مثل آبى که به قدرى با گل و مانند آن مخلوط شود که ديگر به آن آب نگويند. و غير اينها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: اول: آب کر. دوم: آب قليل. سوم: آب جارى. چهارم: آب باران.پنجم: آب چاه.

١- آب کر

١٦ آب کر مقدار آبى است که اگر در ظرفى که درازا و پهنا و گودى آن هر يک سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر کند، و وزن آن از من تبريز مثقال کمتر است، و به حسب کيلوى متعارف بنابر اقرب ٤١٩/٣٧٧ کيلوگرم مى‏شود.

١٧ اگر عين نجس مانند بول و خون به آب کر برسد، چنانچه به واسطه آن بويا رنگ و يا مزه آب تغيير کند آب نجس مى‏شود، و اگر تغيير نکند، نجس نمى‏شود.

١٨ اگر بوى آب کر به واسطه غير نجاست تغيير کند، نجس نمى‏شود.

١٩ اگر عين نجس مانند خون به آبى که بيشتر از کر است برسد و بو يا رنگ يا مزه قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى که تغيير نکرده کمتر از کر باشد،تمام آب نجس مى‏شود. و اگر به اندازه کر يا بيشتر باشد، فقط مقدارى که بو يا مزه يا رنگ آن تغيير کرده نجس است.

٢٠ آب فواره اگر متصل به کر باشد آب نجس را پاک مى‏کند در صورتى که مخلوط با آن شود. ولى اگر قطره قطره روى آن آب نجس بريزد آن را پاک نمى‏کند،مگر آنکه چيزى روى فواره بگيرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به آب نجس متصل شود و با آن مخلوط گردد.

٢١ اگر چيز نجس را زير شيرى که متصل به کر است بشويند آبى که از آن چيز مى‏ريزد اگر متصل به کر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است

٢٢ اگر مقدارى از آب کر يخ ببندد و باقى آن بقدر کر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس مى‏شود، و هر قدر از يخ هم آب شود نجس است .

٢٣ آبى که به اندازه کر بوده، اگر انسان شک کند از کر کمتر شده يا نه مثل آب کر است ، يعنى نجاست را پاک مى‏کند و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمى‏شود. و آبى که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده يا نه حکم آب کر ندارد .

٢٤ کر بودن آب به دو راه ثابت مى‏شود: اول: آن که خود انسان يقين کند. دوم: آن که دو مرد عادل خبر دهند.

٢- آب قليل

٢٥ آب قليل آبى است که از زمين نجوشد و از کر کمتر باشد.

٢٦ اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد يا چيز نجس به آن برسد نجس مى‏شود، ولى اگر از بالا با فشار روى چيز نجس بريزد مقدارى که به آن چيز مى‏رسد نجس ، و هر چه بالاتر از آن است پاک مى‏باشد، و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا رود در صورتى که نجاست به بالا برسد پايين نجس نمى‏شود و اگر نجاست به پايين برسد بالا نجس مى‏شود.

٢٧ آب قليلى که براى برطرف کردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد، نجس است ، و همچنين بنابر اقوى بايد از آب قليلى هم که بعد از برطرف شدن عين نجاست ، براى آب کشيدن چيز نجس روى آن مى‏ريزند و از آن جدا مى‏شود، اجتناب کنند. ولى آبى که با آن مخرج بول و غائط را مى شويند با پنج‏شرط پاک است: اول : آن که بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم : نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد. سوم : نجاست ديگرى مثل خون، يا بول يا غائط بيرون نيامده باشد. چهارم : ذره‏هاى غائط در آب پيدا نباشد. پنجم : بيشتر از مقدار معمول ، نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.

٣- آب جارى

٢٨ آب جارى آبى است که از زمين بجوشدو جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات .

٢٩ آب جارى اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نکرده پاک است .

٣٠ اگر نجاستى به آب جارى برسد مقدارى از آن که بو يا رنگ يا مزه‏اش بواسطه نجاست تغيير کرده نجس است و طرفى ?html dir="rtl">

توضيح المسائل حضرت امام خمينى (قدس سره الشريف)

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين، و الصلاة و السلام على خير خلقه محمد
و آله الطاهرين ، و لعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين

احکام تقليد

١ عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روى دليل باشد، ولى در احکام غير ضرورى دين بايد يا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دليل به دست آورد،يا از مجتهد تقليد کند، يعنى به دستور او رفتار نمايد، يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد که يقين کند تکليف خود را انجام داده است، مثلا اگر عده‏اى از مجتهدين عملى را حرام مى‏دانند و عده ديگر مى‏گويند حرام نيست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى‏دانند آن را بجا آورد. پس کسانى که مجتهد نيستند و نمى‏توانند به احتياط عمل کنند واجب است از مجتهد تقليد نمايند.

٢ تقليد در احکام عمل کردن به دستور مجتهد است. و از مجتهدى بايد تقليد کرد که مرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامى و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و نيز بنابر احتياط واجب بايد از مجتهدى تقليد کرد که حريص به دنيا نباشد و از مجتهدين ديگر اعلم باشد، يعنى در فهميدن حکم خدا از تمام مجتهدين زمان خود استادتر باشد.

٣ مجتهد و اعلم را از سه راه مى‏توان شناخت: اول: آنکه خود انسان يقين کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آنکه دو نفر عالم عادل که مى‏توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند مجتهد بودن يا اعلم بودن کسى را تصديق کنند، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند. سوم: آنکه عده‏اى از اهل علم که مى‏توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان اطمينان پيدا مى‏شود، مجتهد بودن و يا اعلم بودن کسى را تصديق کنند.

٤ اگر شناختن اعلم مشکل باشد به احتياط واجب بايد از کسى تقليد کند که گمان به اعلم بودن او دارد، بلکه اگر احتمال ضعيفى هم بدهد که کسى اعلم است‏و بداند ديگرى از او اعلم نيست به احتياط واجب بايد از او تقليد نمايد. و اگرچند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يکديگر مساوى باشند بايد از يکى ازآنان تقليد نمايد.

٥ به دست آوردن فتوى يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنيدن از خود مجتهد. دوم: شنيدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل کنند. سوم: شنيدن از کسى که مورد اطمينان و راستگوست. چهارم: ديدن در رساله مجتهد در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمينان داشته باشد.

٦ تا انسان يقين نکند که فتواى مجتهد عوض شده است، مى‏تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نمايد و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده، جستجو لازم نيست.

٧ اگر مجتهد اعلم در مساله‏اى فتوى دهد، مقلد آن مجتهد يعنى کسى که از او تقليد مى‏کند نمى‏تواند در آن مساله به فتواى مجتهد ديگر عمل کند، ولى اگر فتوى ندهد و بفرمايد احتياط آن است که فلان طور عمل شود مثلا بفرمايد احتياط آن است که در رکعت‏سوم و چهارم نماز، سه مرتبه تسبيحات اربعه يعنى "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر" بگويند، مقلد بايد يا به اين احتياط که احتياط واجبش مى‏گويند عمل کند و سه مرتبه بگويد يا بنابر احتياط واجب به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى ديگر بيشتر است،عمل نمايد، پس اگر او يک مرتبه گفتن را کافى بداند، مى‏تواند يک مرتبه بگويد. و همچنين است اگر مجتهد اعلم بفرمايد مساله محل تامل يا محل اشکال است.

٨ اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مساله فتوا داده احتياط کند، مثلا بفرمايد ظرف نجس را که يک مرتبه در آب کر بشويند پاک مى‏شود، اگر چه احتياط آن است که سه مرتبه بشويند، مقلد او نمى‏تواند در آن مساله به فتواى مجتهد ديگر رفتار کند، بلکه بايد يا به فتوا عمل کند، يا به احتياط بعد از فتوا که آن را احتياط مستحب مى‏گويند عمل نمايد، مگر آن که فتواى آن مجتهد نزديکتر به احتياط باشد.

٩ تقليد ميت ابتداءا جايز نيست، ولى بقاى بر تقليد ميت اشکال ندارد. و بايد بقاى بر تقليد ميت به فتواى مجتهد زنده باشد و کسى که در بعضى‏از مسايل به فتواى مجتهدى عمل کرده، بعد از مردن آن مجتهد مى‏تواند در همه مسايل از او تقليد کند.

١٠ اگر در مساله‏اى به فتواى مجتهدى عمل کند و بعد از مردن او در همان مساله به فتواى مجتهد زنده رفتار نمايد، دوباره نمى‏تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنيا رفته است انجام دهد، ولى اگر مجتهد زنده در مساله‏اى فتوى ندهد و احتياط نمايد و مقلد مدتى به آن احتياط عمل کند، دوباره مى‏تواند به فتواى مجتهدى که از دنيا رفته عمل نمايد، مثلا اگر مجتهدى گفتن يک مرتبه "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر" را در رکعت‏سوم و چهارم نماز،کافى بداند و مقلد مدتى به اين دستور عمل نمايد و يک مرتبه بگويد، چنانچه آن مجتهد از دنيا برود و مجتهد زنده احتياط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتى به اين احتياط عمل کند و سه مرتبه بگويد، دوباره مى‏تواند به فتواى مجتهدى که از دنيا رفته برگردد و يک مرتبه بگويد.

١١ مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتياج دارد واجب است، ياد بگيرد.

١٢ اگر براى انسان مساله‏اى پيش آيد که حکم آن را نمى‏داند، مى‏تواند صبر کند تا فتواى مجتهد اعلم را به دست آورد يا اگر احتياط ممکن است به احتياط عمل نمايد، بلکه اگر احتياط ممکن نباشد چنانچه از انجام عمل، محذورى لازم نيايد، مى‏تواند عمل را به جا آورد. پس اگر معلوم شد که مخالف واقع يا گفتار مجتهد بوده دوباره بايد انجام دهد.

١٣ اگر کسى فتواى مجتهدى را به ديگرى بگويد، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود،لازم نيست به او خبر دهد که فتوى عوض شده، ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده، در صورتى که ممکن باشد، بايد اشتباه را برطرف کند.

١٤ اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد در صورتى اعمال او صحيح است که بفهمد به وظيفه واقعى خود رفتار کرده است‏يا عمل او با فتواى مجتهدى که وظيفه‏اش تقليد از او بوده يا با فتواى مجتهدى که فعلا بايداز او تقليد کند، مطابق باشد.

احکام طهارت

آب مطلق و مضاف

١٥ آب يا مطلق است‏يا مضاف: آب مضاف آبى است که آن را از چيزى بگيرند،مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزى مخلوط باشد، مثل آبى که به قدرى با گل و مانند آن مخلوط شود که ديگر به آن آب نگويند. و غير اينها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: اول: آب کر. دوم: آب قليل. سوم: آب جارى. چهارم: آب باران.پنجم: آب چاه.

١- آب کر

١٦ آب کر مقدار آبى است که اگر در ظرفى که درازا و پهنا و گودى آن هر يک سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر کند، و وزن آن از من تبريز مثقال کمتر است، و به حسب کيلوى متعارف بنابر اقرب ٤١٩/٣٧٧ کيلوگرم مى‏شود.

١٧ اگر عين نجس مانند بول و خون به آب کر برسد، چنانچه به واسطه آن بويا رنگ و يا مزه آب تغيير کند آب نجس مى‏شود، و اگر تغيير نکند، نجس نمى‏شود.

١٨ اگر بوى آب کر به واسطه غير نجاست تغيير کند، نجس نمى‏شود.

١٩ اگر عين نجس مانند خون به آبى که بيشتر از کر است برسد و بو يا رنگ يا مزه قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى که تغيير نکرده کمتر از کر باشد،تمام آب نجس مى‏شود. و اگر به اندازه کر يا بيشتر باشد، فقط مقدارى که بو يا مزه يا رنگ آن تغيير کرده نجس است.

٢٠ آب فواره اگر متصل به کر باشد آب نجس را پاک مى‏کند در صورتى که مخلوط با آن شود. ولى اگر قطره قطره روى آن آب نجس بريزد آن را پاک نمى‏کند،مگر آنکه چيزى روى فواره بگيرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به آب نجس متصل شود و با آن مخلوط گردد.

٢١ اگر چيز نجس را زير شيرى که متصل به کر است بشويند آبى که از آن چيز مى‏ريزد اگر متصل به کر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است

٢٢ اگر مقدارى از آب کر يخ ببندد و باقى آن بقدر کر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس مى‏شود، و هر قدر از يخ هم آب شود نجس است .

٢٣ آبى که به اندازه کر بوده، اگر انسان شک کند از کر کمتر شده يا نه مثل آب کر است ، يعنى نجاست را پاک مى‏کند و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمى‏شود. و آبى که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده يا نه حکم آب کر ندارد .

٢٤ کر بودن آب به دو راه ثابت مى‏شود: اول: آن که خود انسان يقين کند. دوم: آن که دو مرد عادل خبر دهند.

٢- آب قليل

٢٥ آب قليل آبى است که از زمين نجوشد و از کر کمتر باشد.

٢٦ اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد يا چيز نجس به آن برسد نجس مى‏شود، ولى اگر از بالا با فشار روى چيز نجس بريزد مقدارى که به آن چيز مى‏رسد نجس ، و هر چه بالاتر از آن است پاک مى‏باشد، و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا رود در صورتى که نجاست به بالا برسد پايين نجس نمى‏شود و اگر نجاست به پايين برسد بالا نجس مى‏شود.

٢٧ آب قليلى که براى برطرف کردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد، نجس است ، و همچنين بنابر اقوى بايد از آب قليلى هم که بعد از برطرف شدن عين نجاست ، براى آب کشيدن چيز نجس روى آن مى‏ريزند و از آن جدا مى‏شود، اجتناب کنند. ولى آبى که با آن مخرج بول و غائط را مى شويند با پنج‏شرط پاک است: اول : آن که بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم : نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد. سوم : نجاست ديگرى مثل خون، يا بول يا غائط بيرون نيامده باشد. چهارم : ذره‏هاى غائط در آب پيدا نباشد. پنجم : بيشتر از مقدار معمول ، نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.

٣- آب جارى

٢٨ آب جارى آبى است که از زمين بجوشدو جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات .

٢٩ آب جارى اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نکرده پاک است .

٣٠ اگر نجاستى به آب جارى برسد مقدارى از آن که بو يا رنگ يا مزه‏اش بواسطه نجاست تغيير کرده نجس است و طرفى که متصل به چشمه است اگر چه کمتر از کر باشد پاک است . و آبهاى ديگر نهر اگر به اندازه کر باشد يا بواسطه آبى که تغيير نکرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاک و گر نه نجس است .

٣١ آب چشمه‏اى که جارى نيست ولى طورى است که اگر از آن بردارند باز مى‏جوشد حکم آب جارى دارد. يعنى اگر نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نکرده پاک است .

٣٢ آبى که کنار نهر ايستاده و متصل به آب جارى است‏حکم آب جارى دارد.

٣٣ چشمه‏اى که مثلا در زمستان مى‏جوشد و در تابستان از جوشش مى‏افتد فقط وقتى که مى‏جوشد حکم آب جارى دارد.

٣٤ آب حوض حمام اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه به خزينه‏اى که آب آن به اندازه کر است متصل باشد مثل آب جارى است .

٣٥ آب لوله‏هاى حمام که از شيرها و دوشها مى‏ريزد اگر متصل به کر باشد مثل آب جارى است و آب لوله‏هاى عمارات اگر متصل به کر باشد در حکم آب کر است .

٣٦ آبى که روى زمين جريان دارد ولى از زمين نمى‏جوشد، چنانچه کمتر از کر باشد و نجاست به آن برسد نجس مى‏شود اما اگر از بالا با فشار به پايين بريزد، چنانچه نجاست به پايين آن برسد بالاى آن نجس نمى‏شود.

٤- آب باران

٣٧ اگر به چيز نجسى که عين نجاست در آن نيست‏يک مرتبه باران ببارد جايى که باران به آن برسد پاک مى‏شود . و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست ولى باريدن دو سه قطره فايده ندارد، بلکه بايد طورى باشد که بگويند باران مى‏آيد.

٣٨ اگر باران به عين نجس ببارد و به جاى ديگر ترشح کند، چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است . پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح کند ، چنانچه ذره‏اى خون در آن باشد يا آن که بو يا رنگ يا مزه خون گرفته باشد نجس است .

٣٩ اگر بر سقف عمارت يا روى بام آن عين نجاست باشد، تا وقتى باران به بام مى‏بارد آبى که به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان مى‏ريزد پاک است . و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى که مى‏ريزد به چيز نجس رسيده است ، نجس مى‏باشد.

٤٠ زمين نجسى که باران بر آن ببارد پاک مى‏شود. و اگر باران بر زمين جارى شود و به جاى نجسى که زير سقف است برسد ، آن را نيز پاک مى‏کند .

٤١ خاک نجسى که به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا گيرد پاک است. اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاک نمى‏شود.

٤٢ هرگاه آب باران در جايى جمع شود اگر چه کمتر از کر باشد، چنانجه موقعى که باران مى‏آيد چيز نجسى را در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاک مى‏شود.

٤٣ اگر بر فرش پاکى که روى زمين نجس است باران ببارد، و بر زمين نجس جارى شود، فرش نجس نمى‏شود و زمين هم پاک مى‏گردد.

٥- آب چاه

٤٤ آب چاهى که از زمين مى‏جوشد اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نکرده پاک است، ولى مستحب است پس از رسيدن بعضى از نجاستها مقدارى که در کتابهاى مفصل گفته شده از آب آن بکشند.

٤٥ اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود، موقعى پاک مى‏شود که با آبى که از چاه مى‏جوشد، مخلوط گردد.

٤٦ اگر آب باران يا آب ديگر، در گودالى جمع شود و کمتر از کر باشد، چنانچه بعد از قطع شدن باران نجاست به آن برسد، نجس مى‏شود.

احکام آبها

٤٧ آب مضاف که معنى آن گفته شد، چيز نجس را پاک نمى‏کند، وضو و غسل هم باآن باطل است.

٤٨ اگر ذره‏اى نجاست به آب مضاف برسد نجس مى‏شود. ولى چنانچه از بالابا فشار روى چيز نجس بريزد، مقدارى که به چيز نجس رسيده نجس، و مقدارى که بالاتر از آن است پاک مى‏باشد. مثلا اگر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند،آنچه به دست رسيده نجس و آنچه به دست نرسيده پاک است. و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا برود اگر نجاست به بالا برسد، پايين نجس نمى‏شود.

٤٩ اگر آب مضاف نجس طورى با آب کر يا جارى مخلوط شود که ديگر آب مضاف به آن نگويند، پاک مى‏شود.

٥٠ آبى که مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا نه، مثل آب مطلق است،يعنى چيز نجس را پاک مى‏کند، وضو و غسل هم با آن صحيح است. و آبى که مضاف بوده‏و معلوم نيست مطلق شده يا نه مثل آب مضاف است، يعنى چيز نجس را پاک نمى‏کند،وضو و غسل هم با آن باطل است.

٥١ آبى که معلوم نيست مطلق است‏يا مضاف، و معلوم نيست که قبلا مطلق يا مضاف بوده، نجاست را پاک نمى‏کند، وضو و غسل هم با آن باطل است. ولى اگر به‏اندازه کر يا بيشتر باشد و نجاست به آن برسد حکم به نجس بودن آن نمى‏شود.

٥٢ آبى که عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد، اگر چه کر يا جارى باشد، نجس مى‏شود. ولى اگر بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاستى که بيرون آن است عوض شود، مثلا مردارى که پهلوى آب است بوى آن را تغيير دهد، نجس نمى‏شود.

٥٣ آبى که عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده، چنانکه به کر يا جارى متصل شود، يا باران بر آن ببارد، يا باد باران را در آن بريزد، يا آب باران در موقع باريدن از ناودان در آن جارى شود و تغيير آن از بين برود، پاک مى‏شود، ولى بايد آب باران يا کر يا جارى با آن مخلوط گردد.

٥٤ اگر چيز نجس را در آب کر يا جارى فرو برند، و در چيزهايى که قابل فشار دادن است مانند فرش و لباس، طورى فشار، يا در داخل آب حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود، چنانچه از چيزهايى باشد که در دفعه اول پاک مى‏شود، آبى که بعداز بيرون آوردن، از آن مى‏ريزد، پاک است و اگر از چيزهايى باشد که بايد دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاک شود، آبى که بعد از دفعه دوم از آن مى‏ريزد،پاک مى‏باشد.

٥٥ آبى که پاک بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاک است. و آبى که نجس بوده و معلوم نيست پاک شده يا نه، نجس است.

٥٦ نيم خورده سگ و خوک و کافر ، نجس و خوردن آن حرام است. و نيم خورده حيوانات حرام گوشت پاک و خوردن آن مکروه مى‏باشد.

احکام تخلى (بول و غائط کردن)

٥٧ واجب است انسان وقت تخلى و مواقع ديگر عورت خود را از کسانى که مکلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه مميز و بچه‏هاى مميز که خوب و بد را مى‏فهمند بپوشاند، ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يکديگر بپوشانند.

٥٨ لازم نيست با چيز مخصوصى عورت خود را بپوشاند و اگر مثلا با دست هم آن را بپوشاند کافى است.

٥٩ موقع تخلى بايد طرف جلوى بدن يعنى شکم و سينه رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

٦٠ اگر موقع تخلى طرف جلوى بدن کسى رو به قبله يا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند، کفايت نمى‏کند. و اگر جلوى بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است که عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.

٦١ در موقع تطهير مخرج بول و غائط رو به قبله و پشت به قبله بودن اشکالى ندارد، ولى اگر در موقع استبراء، بول از مخرج بيرون آيد در اين حال رو به قبله و پشت به قبله بودن حرام است.

٦٢ اگر براى آنکه نامحرم او را نبيند مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند. و نيز اگر از راه ديگر ناچار باشد که رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، مانعى ندارد.

٦٣ احتياط واجب آن است که بچه را در وقت تخلى رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند، ولى اگر خود بچه بنشيند جلوگيرى از او واجب نيست.

٦٤ در چهار جا تخلى حرام است: اول: در کوچه‏هاى بن بست در صورتى که صاحبانش اجازه نداده باشند. دوم: در ملک کسى که اجازه تخلى نداده است. سوم: در جايى که براى عده مخصوصى وقف شده است، مثل بعضى از مدرسه‏ها. چهارم: روى قبر مؤمنين در صورتى که بى‏احترامى به آنان باشد.

٦٥ در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاک مى‏شود: اول: آنکه با غائط، نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد. دوم: آنکه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد. سوم: آنکه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غير اين سه صورت مى‏شود مخرج را با آب شست و يا به دستورى که بعدا گفته مى‏شود با پارچه‏و سنگ و مانند اينها پاک کرد، اگر چه شستن با آب بهتر است.

٦٦ مخرج بول با غير آب پاک نمى‏شود، و مردها اگر بعد از برطرف شدن بول يک مرتبه بشويند کافى است، ولى زنها و همچنين کسانى که بولشان از غير مجراى طبيعى مى‏آيد، احتياط واجب آن است که دو مرتبه بشويند.

٦٧ اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزى از غائط در آن نماند، ولى باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد. و اگر در دفعه اول طورى شسته شود که ذره‏اى از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.

٦٨ هرگاه با سنگ و کلوخ و مانند اينها غائط را از مخرج برطرف کنند، اگر چه پاک شدنش محل تامل است، ولى نماز خواندن مانعى ندارد، و چنانچه چيزى هم به آن برسد نجس نمى‏شود، و ذره‏هاى کوچک و لزوجت محل اشکال ندارد.

٦٩ لازم نيست با سه سنگ يا سه پارچه مخرج را پاک کنند بلکه با اطراف يک سنگ يا يک پارچه هم کافى است، بلکه اگر با يک مرتبه هم غائط برطرف شد، کفايت مى‏کند. ولى با استخوان و سرگين و يا چيزهايى که احترام آنها لازم است، مانند کاغذى که اسم خدا بر آن نوشته، اگر پاک کند محل را، نماز نمى‏تواند بخواند.

٧٠ اگر شک کند که مخرج را تطهير کرده يا نه، اگر چه هميشه بعد از بول يا غائط فورا تطهير مى‏کرده، بايد خود را تطهير نمايد.

٧١ اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز مخرج را تطهير کرده يا نه، نمازى که خوانده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد تطهير کند.

استبراء

٧٢ استبراء عمل مستحبى است که مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى‏دهند، و آن داراى اقسامى است. و بهترين آنها اين است که بعد از قطع شدن بول اگر مخرج غائط نجس شده اول آن را تطهير کنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بکشند، و بعد شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه‏گاه بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

٧٣ آبى که گاهى بعد از ملاعبه و بازى کردن از انسان خارج مى‏شود، و به آن مذى‏مى‏گويند پاک است. نيز آبى که گاهى بعد از منى بيرون مى‏آيد، و به آن وذى گفته مى‏شود و آبى که گاهى بعد از بول بيرون مى‏آيد و به آن ودى مى‏گويند، اگر بول به‏آن نرسيده باشد، پاک است. و چنانچه بعد از بول استبراء کند و بعد آبى از او خارج شود شک کند که بول است‏يا يکى از اينها، پاک مى‏باشد.

٧٤ اگر انسان شک کند استبراء کرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد که نداند پاک است‏يا نه، نجس مى‏باشد، و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مى‏شود. ولى اگر شک کند که استبرايى که کرده درست بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد که نداند پاک است‏يا نه، پاک مى‏باشد، وضو را هم باطل نمى‏کند.

٧٥ کسى که استبراء نکرده اگر به واسطه آنکه مدتى از بول کردن او گذشته يقين کند بول در مجرى نمانده است، و رطوبتى ببيند و شک کند که پاک است‏يا نه،آن رطوبت پاک مى‏باشد، وضو را هم باطل نمى کند.

٧٦ اگر انسان بعد از بول استبراء کند و وضو بگيرد، چنانچه بعد از وضو رطوبت ببيند که بداند يا بول است‏يا منى، واجب است احتياطا غسل کند، وضو هم بگيرد. ولى اگر وضو نگرفته باشد، فقط گرفتن وضو کافى است.

٧٧ براى زن استبراء از بول نيست، و اگر رطوبتى ببيند و شک کند پاک است‏يا نه، پاک مى‏باشد، وضو و غسل او را هم باطل نمى‏کند.

مستحبات و مکروهات تخلى

٧٨ مستحب است در موقع تخلى جايى بنشيند که کسى او را نبيند، و موقع وارد شدن به مکان تخلى اول پاى چپ و موقع بيرون آمدن اول پاى راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را بپوشاند، و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد.

٧٩ نشستن روبروى خورشيد و ماه در موقع تخلى مکروه است، ولى اگر عورت خود را به وسيله‏اى بپوشاند مکروه نيست. و نيز در موقع تخلى نشستن روبروى باد، و در جاده و خيابان و کوچه و درب خانه، و زير درختى که ميوه مى‏دهد، و چيز خوردن و توقف زياد، و تطهير کردن با دست راست مکروه است. و همچنين است‏حرف زدن در حال تخلى، ولى اگر ناچار باشد يا ذکر خدا بگويد، اشکال ندارد.

٨٠ ايستاده بول کردن و بول کردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب خصوصا آب ايستاده، مکروه است.

٨١ خوددارى کردن از بول و غائط مکروه است. و اگر ضرر برساند، بايد خوددارى نکند.

٨٢ مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى بول کند.

نجاسات

٨٣ نجاسات يازده چيز است: اول: بول. دوم: غائط. سوم منى. چهارم: مردار.پنجم: خون. ششم و هفتم: سگ و خوک. هشتم: کافر. نهم: شراب. دهم: فقاع. يازدهم عرق شتر نجاست‏خوار.

بول و غائط

٨٤ بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى که خون جهنده دارد که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى‏کند، نجس است. ولى فضله حيوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارد، پاک

٨٥ فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است.

٨٦ بول و غائط حيوان نجاستخوار، نجس است. و همچنين است بول و غائط حيوانى که انسان آن را وطى کرده، يعنى با آن نزديکى نموده، و گوسفندى که استخوان آن از خوردن شير خوک، محکم شده است.

٣- منى

٨٧ منى حيوانى که خون جهنده دارد نجس است.

٤- مردار

٨٨ مردار حيوانى که خون جهنده دارد، نجس است، چه خودش مرده باشديا به غير دستورى که در شرع معين شده، آن را کشته باشند، و ماهى چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بميرد، پاک است.

٨٩ چيزهايى از مردار که مثل پشم و مو و کرک و استخوان و دندان روح نداشته، اگر از غير حيوانى باشد که مثل سگ نجس است، پاک مى‏باشد.

٩٠ اگر از بدن انسان يا حيوانى که خون جهنده دارد و در حالى که زنده است گوشت‏يا چيز ديگرى را که روح دارد جدا کنند نجس است.

٩١ پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن که موقع افتادنشان رسيده، اگرچه آنها را بکنند پاک است. ولى بنابر احتياط واجب بايد از پوستى که موقع افتادنش نرسيده و آن را کنده‏اند اجتناب نمايند.

٩٢ تخم مرغى که از شکم مرغ مرده بيرون مى‏آيد، اگر پوست روى آن سفت‏شده باشد پاک است، ولى ظاهر آن را بايد آب کشيد.

٩٣ اگر بره و بزغاله پيش از آن که علف‏خوار شوند بميرند، پنير مايه‏اى که‏در شيردان آنها مى‏باشد پاک است، ولى ظاهر آن را بايد آب کشيد.

٩٤ دواجات روان و عطر و روغن و واکس و صابون که از خارجه مى‏آورند، اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد، پاک است.

٩٥ گوشت و پيه و چرمى که در بازار مسلمانان فروخته شود پاک است، و همچنين است اگر يکى از اينها در دست مسلمان باشد. ولى اگر بدانند آن مسلمان از کافر گرفته و رسيدگى نکرده که از حيوانى است که به دستور شرع کشته شده يا نه، نجس مى‏باشد.

٥- خون

٩٦ خون انسان و هر حيوانى که خون جهنده دارد، يعنى حيوانى که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى‏کند، نجس است. پس خون حيوانى که مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد، پاک مى‏باشد.

٩٧ اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى که در شرع معين شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد، خونى که در بدنش مى‏ماند، پاک است. ولى اگر به علت نفس کشيدن يا به واسطه اينکه سر حيوان در جاى بلندى بوده خون به بدن حيوان برگردد، آن خون نجس است.

٩٨ خونى که در تخم مرغ مى‏باشد نجس نيست، ولى به احتياط واجب بايداز خوردن آن اجتناب کند. و اگر خون را با زرده تخم مرغ به هم بزنند که از بين‏برود، خوردن زرده هم مانعى ندارد.

٩٩ خونى که گاهى موقع دوشيدن شير ديده مى‏شود، نجس است و شير را نجس مى‏کند.

١٠٠ خونى که از لاى دندانها مى‏آيد، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين‏برود پاک است، و فرو بردن آب دهان در اين صورت اشکال ندارد.

١٠١ خونى که به واسطه کوبيده شدن زير ناخن يا زير پوست مى‏ميرد، اگر طورى شود که ديگر به آن خون نگويند، پاک است. و اگر به آن خون بگويند، در صورتى که ناخن يا وست‏سوراخ شود، اگر مشقت ندارد، بايد براى وضو و غسل خون را بيرون آورند. و اگر مشقت دارد، بايد اطراف آن را به طورى که نجاست زياد نشود بشويند، و پارچه يا چيزى مثل پارچه، بر آن بگذارند و روى پارچه دست تر بکشند.

١٠٢ اگر انسان نداند که خون زير پوست مرده يا گوشت به واسطه کوبيده شدن به‏آن حالت در آمده، پاک است.

١٠٣ اگر موقع جوشيدن غذا ذره‏اى خون در آن بيفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس مى‏شود، و جوشيدن و حرارت و آتش پاک کننده نيست.

١٠٤ زرد آبه‏اى که در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مى‏شود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است، پاک مى‏باشد.

٦،٧- سگ و خوک

١٠٥ سگ و خوکى که در خشکى زندگى مى‏کنند، حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت‏هاى آنها نجس است، ولى سگ و خوک دريايى پاک است.

٨- کافر

١٠٦ کافر يعنى کسى که منکر خدا است، يا براى خدا شريک قرار مى‏دهد، يا پيغمبرى حضرت خاتم الانبيا محمد ابن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است، و همچنين است اگر در يکى از اينها شک داشته باشد. و نيز کسى که ضرورى دين يعنى چيزى را که مثل نماز و روزه، مسلمانان جزو دين اسلام مى‏دانند منکر شود، چنانچه بداند آن چيز ضرورى دين است و انکار آن چيز برگردد به انکار خدا يا توحيد يا نبوت، نجس مى‏باشد. و اگر نداند، احتياطا بايداز او اجتناب کرد، گرچه لازم نيست.

١٠٧ تمام بدن کافر، حتى مو و ناخن و رطوبت هاى او نجس است.

١٠٨ اگر پدر و مادر و جد بچه نابالغ کافر باشند آن بچه هم نجس است،و اگر يکى از اينها مسلمان باشد، بچه پاک است.

١٠٩ کسى که معلوم نيست مسلمان است‏يا نه پاک مى‏باشد، ولى احکام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمى‏تواند زن مسلمان بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود.

١١٠ اگر مسلمانى به يکى از دوازده امام دشنام دهد يا با آنان دشمنى داشته باشد، نجس است.

٩- شراب

١١١ شراب و هر چيزى که انسان را مست مى‏کند، چنانچه به خودى خود روان باشد، نجس است. و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد، اگر چه چيزى در آن بريزند که روان شود، پاک است.

١١٢ الکل صنعتى که براى رنگ کردن درب و ميز و صندلى و مانند اينها بکارمى‏برند، اگر انسان نداند از چيزى که مست کننده و روان است درست کرده‏اند، پاک مى‏باشد.

١١٣ اگر انگور و آب انگور به خودى خود جوش بيايد حرام، ولى نجس نيست، مگر آنکه معلوم شود که مست کننده است. و اگر به واسطه پختن جوش بيايد،خوردنش حرام است، ولى نجس نيست.

١١٤ خرما و مويز و کشمش و آب آنها اگر جوش بيايد، پاک و خوردن آنها حلال است.

١٠- فقاع

١١٥ فقاع که از جو گرفته مى‏شود و به آن آبجو مى‏گويند، نجس است. ولى آبى که به دستور طبيب از جو مى‏گيرند و به آن ماءالشعير مى‏گويند، پاک مى‏باشد.

عرق جنب از حرام

١١٦ عرق جنب از حرام نجس نسيت، ولى احتياط واجب آن است که با بدن يا لباسى که به آن آلوده شده، نماز نخوانند.

١١٧ اگر انسان در موقعى که نزديکى با زن حرام است - مثلا در روزه ماه رمضان- با زن خود نزديکى کند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب نمايد.

١١٨ اگر جنب از حرام به واسطه تنگى وقت، عوض غسل تيمم نمايد و بعد از تيمم و خواندن نماز عرق کند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب نمايد. ولى اگر به واسطه عذر ديگر تيمم کند، اجتناب لازم نيست.

١١٩ اگر کسى از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديکى کند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب کند. ولى اگر اول با حلال خود نزديکى کند و بعد، از حرام جنب شود، عرق او وجوب اجتناب ندارد.

١١- عرق شتر نجاستخوار

١٢٠ عرق شتر نجاستخوار نجس است. ولى اگر حيوانات ديگر نجاستخوار شوند، از عرق آنها اجتناب لازم نيست.

راه ثابت‏شدن نجاست

١٢١ نجاست هر چيز از سه راه ثابت مى‏شود: اول: آنکه خود انسان يقين کند چيزى نجس است و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد، بنابراين غذا خوردن در قهوه‏خانه و مهمان‏خانه‏هايى که مردمان لا ابالى و کسانى که پاکى و نجسى را مراعات نمى‏کنند در آنها غذا مى‏خورند اگر انسان يقين نداشته باشد غذايى را که براى او آورده‏اند نجس است، اشکال ندارد. دوم: آنکه کسى که چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است، مثلا همسر انسان يا نوکر يا کلفت بگويد ظرف يا چيز ديگرى که در اختيار او است نجس مى‏باشد. سوم: آنکه دو مرد عادل بگويند چيزى نجس است، و نيز اگر يک نفر عادل هم بگويد چيزى نجس است، بنابر احتياط واجب، بايد از آن چيز اجتناب کرد.

١٢٢ اگر به واسطه ندانستن مساله، نجس بودن و پاک بودن چيزى را نداند، مثلا نداند عرق جنب از حرام پاک است‏يا نه، بايد مساله را بپرسد، ولى اگر بااين که مساله را مى‏داند چيزى را شک کند پاک است‏يا، نه مثلا شک کند آن چيز خون است‏يا نه يا نداند که خون پشه است‏يا خون انسان، پاک مى‏باشد.

١٢٣ چيز نجسى که انسان شک دارد پاک شده يا نه نجس است، و چيز پاک را اگر شک کند نجس شده يا نه پاک است، و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاک بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسى کند.

١٢٤ اگر بداند يکى از دو ظرف يا دو لباسى که از هر دوى آنها استفاده مى‏کند نجس شده و نداند کدام است، بايد از هر دو اجتناب کند، بلکه اگرمثلا نمى‏داند لباس خودش نجس شده يا لباسى که هيچ از آن استفاده نمى‏کند و مال ديگرى است باز هم احتياط آن است که از لباس خودش اجتناب کند اگر چه لازم نيست.

راه نجس شدن چيزهاى پاک

١٢٥ اگر چيز پاک به چيز نجس برسد و هر دو يا يکى از آنها به طورى تر باشد که ترى يکى به ديگرى برسد چيز پاک نجس مى‏شود، و اگر ترى به قدرى کم باشد که به ديگرى نرسد چيزى که پاک بوده نجس نمى‏شود.

١٢٦ اگر چيز پاکى به چيز نجس برسد و انسان شک کند که هر دو يا يکى از آنها تر بوده يا نه آن چيز پاک نجس نمى‏شود.

١٢٧ دو چيزى که انسان نمى‏داند کدام پاک است و کدام نجس است، اگر چيز پاکى با رطوبت به يکى از آنها برسد نجس نمى‏شود، ولى اگر يکى از آنها قبلا نجس بوده و انسان نداند پاک شده يا نه، چنانچه چيز پاکى به آن برسد نجس مى‏شود.

١٢٨ زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتى که نجاست به آن برسد نجس مى‏شود و جاهاى ديگر آن پاک است، و همچنين است‏خيار و خربزه و مانند اينها.

١٢٩ هرگاه شيره و روغن روان باشد، همين که يک نقطه از آن نجس شد تمام آن نجس مى‏شود ولى اگر روان نباشد، نجس نمى‏شود.

١٣٠ اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى که تر است بنشيند و بعد روى چيز پاکى که آن هم تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده چيز پاک نجس مى‏شود و اگر نداند پاک است.

١٣١ اگر جايى از بدن که عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جاى ديگر برود هر جا که عرق به آن برسد نجس مى‏شود، و اگر عرق به جاى ديگر نرود جاهاى ديگر بدن پاک است.

١٣٢ اخلاطى که از بينى يا گلو مى‏آيد اگر خون داشته باشد جايى که خون دارد نجس و بقيه آن پاک است، پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد مقدارى را که انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است، و محلى را که شک دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه پاک مى‏باشد.

١٣٣ اگر آفتابه‏اى را که ته آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند چنانچه آب طورى زير آن جمع گردد که با آب آفتابه يکى حساب شود آب آفتابه نجس مى‏شود ولى اگر آبى که از زير آفتابه خارج مى‏شود در زمين فرو رود يا جارى شود به نحوى که با آب داخل آن يکى حساب نشود، آب آفتابه نجس نمى‏شود.

١٣٤ اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد در صورتى که بعد از بيرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاک است، پس اگر اسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود يا سوزن و چاقو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نيست و همچنين است آب دهان و بينى اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.

احکام نجاسات

١٣٥ نجس کردن خط و ورق قرآن حرام است، و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب بکشند.

١٣٦ اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتى که بى‏احترامى به قرآن باشد بايد آن را آب بکشند.

١٣٧ گذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون و مردار، اگر چه آن عين نجس خشک باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روى آن واجب مى‏باشد.

١٣٨ نوشتن قرآن با مرکب نجس اگر چه يک حرف آن باشد حرام است، و اگر نوشته شود بايد آن را آب بکشند يا به واسطه تراشيدن و مانند آن کارى کنند که از بين برود.

١٣٩ احتياط واجب آن است که از دادن قرآن به کافر خوددارى کنند و اگر قرآن دست اوست در صورت امکان از او بگيرند.

١٤٠ اگر ورق قرآن يا چيزى که احترام آن لازم است -مثل کاغذى که اسم خدا يا پيغمبر(ص) يا امام(ع) بر آن نوشته شده- در مستراح بيفتد، بيرون آوردن و آب کشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بيرون آوردن آن ممکن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين کنند آن ورق پوسيده است. و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممکن نباشد، بايد تا وقتى که يقين نکرده‏اند به کلى از بين رفته به آن مستراح نروند.

١٤١ خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است، و نيز خورانيدن عين نجس به اطفال در صورتى که ضرر داشته باشد، حرام مى‏باشد. بلکه اگر ضرر هم نداشته باشد بنابر احتياط واجب بايد از آن خوددارى کنند، ولى خوراندن غذاهايى که نجس شده است به طفل حرام نيست.

١٤٢ فروختن و عاريه دادن چيز نجسى که مى‏شود آن را آب کشيد، اگر نجس بودن آن را به طرف نگويند، اشکال ندارد. ولى چنانچه انسان بداند که عاريه گيرنده و خريدار آن را در خوردن و آشاميدن استعمال مى‏کنند، بايد نجاستش را به او بگويند.

١٤٣ اگر انسان ببيند کسى چيز نجسى را مى‏خورد يا با لباس نجس نماز مى‏خواند،لازم نيست به او بگويد.

١٤٤ اگر جايى از خانه يا فرش کسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر کسانى که وارد خانه او مى‏شوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است، لازم نيست به آنان بگويد.

١٤٥ اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بايد به مهمانها بگويد. اما اگر يکى از مهمانها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد. ولى چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد که مى‏داند به واسطه نگفتن خود او هم نجس مى‏شود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد.

١٤٦ اگر چيزى را که عاريه کرده نجس شود اگر بداند که صاحبش آن چيز را در خوردن و آشاميدن استعمال مى‏کند، واجب است به او بگويد.

١٤٧ بچه مميزى که خوب و بد را مى‏فهمد، اگر تکليفش هم نزديک است اگربگويد چيزى را آب کشيدم، دوباره بايد آن را آب کشيد. ولى اگر بگويد چيزى که در دست اوست نجس است، احتياط آن است که از آن اجتناب کنند. اگر چه بعيد نيست اعتبار قول صبى مراهق.

 

 
 Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved