Next Page فهرست Previous Page

2ـ سپس به بيان نمونه هائى از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمين وزندگى انسانها به عنوان دليلى بر امكان معاد و رستاخيزـ مى پردازد.

3ـ در بخش ديگر قسمتى از نشانه هاى آغاز رستاخيز را بيان مى دارد.

4ـ در بخش ديگرى گوشه اى از عذابهاى دردناك طغيانگران را.

5ـ به دنبال آن قسمتى از نعمتها و مواهب بهشتى را شرح مى دهد.

6ـ سـرانـجـام بـا انـذار شديدى از عذاب قريب ، و سپس ذكر سرنوشت غم انگيزكافران سوره پايان مى گيرد.

ضمنا نامگذارى اين سوره به خاطر تعبيرى است كه در آيه دوم آن آمده است ، و گاه از آن به عنوان سوره ((عم)) به تناسب آيه نخستين آن تعبير مى شود.

فضيلت تلاوت سوره :.

در حـديـثـى از پـيـغمبرگرامى اسلام (ص) آمده است : ((كسى كه سوره عم يتسـائلون را بخواند خداوند از نوشيدنى خنك و گواراى بهشتى در قيامت سيرابش مى كند)).

و نـيـز در حـديـث ديگرى از آن حضرت نقل شده كه فرمود: ((كسى كه آن رابخواند و حفظ كند حساب او در روز قيامت (چنان سريع انجام مى گيرد كه) به مقدار خواندن يك نماز خواهد بود)).

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيه)ـ خبر مهم ! در نخستين آيه سوره به عنوان يك استفهام آميخته با تعجب مى فرمايد: ((آنها از چه چيز از يكديگر سؤال مى كنند))؟ (عم يتسـالون).

(آيـه)ـ سـپـس بـى آنكه در انتظار پاسخ آنها باشد خود به پاسخگوئى پرداخته ، مى افزايد: ((از خبر بزرگ و پراهميت)) رستاخيز (عن النبا العظيم).

(آيه)ـ ((همان خبرى كه پيوسته در آن اختلاف دارند)) (الذى هم فيه مختلفون).

در اين كه منظور از اين خبر بزرگ ((نبا عظيم)) چيست ؟.

دقـت در مـجموع آيات اين سوره مخصوصا تعبيراتى كه در آيات بعد آمده وجمله ((ان يوم الفصل كــان مـيـقــاتـا)) كه بعد از ذكر نشانه هاى قدرت خداوند در زمين و آسمان آمده و توجه به اين حقيقت كه شديدترين مخالفت مشركان در مساله ((معاد)) بود، روى هم رفته تفسير به روز معاد و رستاخيز را تاييد مى كند.

ولـى ايـن مـانـع نـمـى شـود كه آيه مصداقهاى ديگرى نيز داشته باشد; چرا كه قرآن داراى بطون مـخـتـلـفى است ، يعنى يك آيه ممكن است معانى متعددى داشته باشد كه از ميان آنها يك معنى ظـاهر است ، و معانى ديگر بطون قرآن است كه به كمك قرائن مختلفى از آن استفاده مى شود، لذا در روايـات زيادى كه از طرق اهل بيت (ع) و بعضى از طرق اهل سنت نقل شده ((نبا عظيم)) (خبر بـزرگ) بـه مساله ولايت و امامت اميرمؤمنان على (ع) كه مورد اختلاف و گفتگو از سوى جمعى بود،يا به مساله ولايت بطور اعم تفسير شده است.

(آيـه)ـ سـپـس مـى افـزايـد: ((چـنـيـن نيست كه آنها فكر مى كنند و به زودى مى فهمند)) (كلا سيعلمون).

(آيه)ـ ((باز هم چنين نيست و به زودى مى فهمند)) (ثم كلا سيعلمون).

((آن روز بـا خـبـر مـى شـوند كه فرياد واحسرتاى آنها بلند است ، و از تفريط وكوتاهى خود سخت پشيمان مى شوند)) (زمر/56).

آن روز كـه امـواج عذاب گرداگرد آنها را مى گيرد، و تقاضاى بازگشت به دنيا رامى كنند ((آيا راهى به بازگشت وجود دارد)) (شورى /44).

حـتـى در لـحظه مرگ كه حجابها از برابر چشم انسان كنار مى رود و حقايق عالم ديگر در برابر او آشكار مى شود و به برزخ و معاد يقين پيدا مى كند در همان لحظه نيزفريادش بلند مى شود كه :.

((مرا بازگردانيد تا عمل صالحى انجام دهم)) (مؤمنون /99و100).

(آيه).

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار.

از ايـن آيه به بعد در حقيقت پاسخى است به سؤالاتى كه منكران معاد واختلاف كنندگان در اين نـبـا عظيم داشته اند، زيرا در اين آيات گوشه اى از نظام حكيمانه اين عالم هستى كه نقش بسيار مـؤثـرى در زندگى انسانها دارد بيان شده است ، كه از يك سو دليل روشنى بر قدرت خدا بر همه چيز و از جمله تجديد حيات مردگان است و از سوى ديگر اشاره به اين است كه اين نظام حكيمانه نمى تواندبيهوده و عبث باشد، در حالى كه اگر با پايان اين زندگى مادى دنيا; همه چيز پايان يابد، مسلما طرحى عبث و بيهوده خواهد بود.

و به اين ترتيب از دو جهت ، استدلال براى مساله معاد محسوب مى شود، از طريق ((برهان قدرت)) و ((برهان حكمت)).

و در يـازده آيـه بـه دوازده نـعـمت مهم ، با تعبيراتى آميخته با لطف و محبت ، وتوام با استدلال و تـحـريك عواطف ، اشاره شده است ، نخست از زمين شروع كرده ،مى فرمايد: ((آيات زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم))؟! (الم نجعل الا رض مهـادا).

انـتـخـاب ايـن تـعـبير براى زمين ، بسيار پرمعنى است ، چرا كه از يكسو قسمتهاى زيادى از زمين آن چـنـان نرم و صاف و مرتب است كه انسان به خوبى مى تواند در آن خانه سازى كند، زراعت و باغ احداث نمايد.

از سـوى ديـگـر هـمه نيازمنديهاى او بر سطح زمين يا در اعماق آن به صورت مواد اوليه و معادن گرانبها نهفته است.

و از سوى سوم مواد زائد او را به خود جذب مى كند و اجساد مردگان با دفن در آن به زودى تجزيه و مـتـلاشـى مى شوند و انواع ميكربها به واسطه اثر مرموزى كه دست آفرينش در خاك نهاده است نابود مى گردد.

و از سـوى چـهـارم بـا حـركـت نـرم و سـريـع به دور خورشيد و به دور خود،شب و روز و فصول چهارگانه را كه نقش عمده اى در حيات انسان دارندمى آفريند.

(آيـه)ـ و از آنجا كه ممكن است در برابر نرمى زمينهاى مسطح ، اهميت كوهها و نقش حياتى آنه، فـرامـوش شـود، در اين آيه مى افزايد: ((و (آيا) كوهها راميخهاى زمين)) قرار نداديم ؟ (والجبـال اوتـادا).

كـوهها علاوه بر اين كه ريشه هاى عظيمى در اعماق زمين دارند، و همچون زرهى پوسته زمين را در برابر فشار ناشى از مواد مذاب درونى ، و تاثير جاذبه جزر ومد آفرين ماه از بيرون حفظ مى كنند، ديوارهاى بلندى در برابر طوفانهاى سخت وسنگين محسوب مى شوند.

و از سوى سوم كانونى هستند براى ذخيره آبها و انواع معادن گرانبها.

علاوه بر همه اينها در اطراف كره زمين قشر عظيمى از هوا وجود دارد كه براثر وجود كوهها كه به صـورت دنـده هـاى يـك چـرخ ، پنجه در اين قشر عظيم افكنده اند همراه زمين حركت مى كنند، دانـشـمـنـدان مـى گـويـند اگر سطح زمين صاف بود، قش هوا به هنگام حركت زمين روى آن مـى لـغزيد، و طوفانهاى عظيم ايجادمى شد، و هم ممكن بود اين اصطكاك دائمى سطح زمين را داغ و سوزان و غيرقابل سكونت كند.

(آيـه)ـ بـعـد از بيان اين دو نمونه از مواهب و آيات آفاقى به سراغ مواهب درونى وجودى انسان و آيات انفسى مى رود، مى فرمايد: ((و شما را به صورت زوجهاآفريديم)) (وخلقنـاكم ازواجا).

((ازواج)) جمع ((زوج)) به معنى جفت ، و جنس ((مذكر و مؤنث)) است ، وآفرينش انسان از اين دو جـنـس عـلاوه بـر اين كه ضامن بقاى نسل اوست ،سبب آرامش جسم و جان او محسوب مى شود، چنانكه در آيه 21 سوره روم مى خوانيم : ((از نشانه هاى (عظمت) خداوند اين است كه همسرانى از جـنـس خودتان براى شما آفريد، تا در كنار آنها آرامش بيابيد، و در ميان شما محبت ورحمت قرار داد)).

(آيـه)ـ سـپـس بـه پـديـده ((خواب)) كه از مواهب بزرگ الهى بر انسان است ونقش عظيمى در سـلامـت جسم و جان او دارد اشاره كرده ، مى افزايد: ((و خواب شمارا مايه آرامشتان قرار داديم)) (وجعلنـا نومكم سبـاتا).

با اين كه يك سوم زندگى انسان را ((خواب)) فراگرفته ، و هميشه انسان با اين مساله مواجه بوده ، هنوز اسرار خواب به خوبى شناخته نشده است ، و حتى اين كه چه عاملى سبب مى شود كه در لحظه معينى بخشى از فعاليتهاى مغزى از كار بيفتد،و سپس پلك چشمها برهم آمده ، و تمام اعضاى تن در سكون و سكوت واستراحت فرو رود، هنوز به درستى روشن نيست !.

گرچه آيه فوق ناظر به خواب به عنوان يك نعمت الهى است ، ولى از آنجا كه ((خواب)) شباهت به ((مرگ)) و ((بيدارى)) شباهتى به ((رستاخيز)) دارد، مى توانداشاره اى به اين مطلب نيز باشد.

(آيـه)ـ سـپـس در رابطه با مساله خواب سخن از موهبت ((شب)) به ميان آورده ،مى فرمايد: ((و شب را پوششى (براى شما) قرار داديم)) (وجعلنا الليل لبـاسا).

(آيه)ـ و بلافاصله مى افزايد: ((و روز را وسيله اى براى زندگى و معاش))(وجعلنا النهـار معـاشا).

مطابق آيات فوق پرده شب لباس و پوششى است بر اندام زمين ، و تمام موجودات زنده اى كه روى آن زيـست مى كنند، فعاليتهاى خسته كننده زندگى را به حكم اجبار تعطيل مى كند، و تاريكى را كـه مايه سكون و آرامش و استراحت است بر همه چيز مسلط مى سازد، تا اندامهاى فرسوده مرمت گردد و روح خسته تجديدنشاط كند، چرا كه خواب آرام جز در تاريكى ميسر نيست.

از ايـن گذشته با فرو افتادن پرده شب ، نور آفتاب برچيده مى شود كه اگربطور مداوم بتابد تمام گياهان و حيوانات را مى سوزاند، و زمين جاى زندگى نخواهد بود!.

آخـرين سخن اين كه آمد و شد شب و روز و نظام دقيق تغييرات تدريجى آنهايكى از آيات خلقت و نـشانه هاى خداست ، به علاوه سرچشمه پيدايش يك تقويم طبيعى براى نظام بندى زمانى زندگى انسانها محسوب مى شود.

(آيـه)ـ پـس از زمين به ((آسمان)) پرداخته ، مى فرمايد: ((و بر فراز شما هفت (آسمان) محكم بنا كرديم)) (وبنينـا فوقكم سبعا شدادا).

عـدد ((هـفـت)) در ايـنجا ممكن است عدد تكثير و اشاره به كرات متعددآسمان ، و مجموعه هاى مـنـظـومه ها و كهكشانها و عوالم متعدد جهان هستى باشد، كه داراى خلقتى محكم و ساختمانى عـظـيم و قوى هستند و يا عددتعداد به اين ترتيب كه آنچه ما از ستارگان مى بينيم همه به حكم آيه 6 سوره صافات : ((ما آسمان پايين را با ستارگان زينت بخشيديم)) متعلق به آسمان اول است و ماوراى آن شش عالم و آسمان ديگر وجود دارد كه از دسترس علم بشربيرون است.

(آيـه)ـ بـعـد از اشـاره اجـمـالـى بـه آفرينش آسمانها به سراغ نعمت بزرگ آفتاب عالمتاب رفته ، مى فرمايد: ((و چراغى روشن و حرارتبخش آفريديم))(وجعلنـا سراجا وهاجا).

((وهـاج)) از ماده ((وهج)) به معنى نور و حرارتى است كه از آتش صادر مى شودبنابراين ، ذكر اين وصـف براى اين چراغ پرفروغ آسمانى اشاره اى به دو نعمت بزرگ است كه خمير مايه همه مواهب مادى اين جهان است ((نور)) و ((حرارت)).

نـور خـورشـيد نه تنها صحنه زندگى انسان و تمام منظومه شمسى را روشن مى سازد، بلكه تاثير عميقى در پرورش موجودات زنده دارد.

حـرارت آن نـيـز عـلاوه بر تاثيرى كه در حيات انسان و حيوان و گياه بطورمستقيم دارد، منبع اصلى وجود ابره، وزش باده، نزول بارانها و آبيارى سرزمينهاى خشك است.

خـورشـيـد به خاطر اشعه مخصوص ((ماورابنفش)) تاثير فراوانى در كشتن ميكربها دارد، و نورى سـالـم و مـجـانى و دائمى و از فاصله اى مناسب ، نه چندان گرم و سوزان ، و نه سرد و بى روح ، در اختيار همه ما مى گذارد.

(آيه)ـ به دنبال نعمت نور و حرارت از ماده حياتى مهم ديگرى كه ارتباطنزديكى با تابش خورشيد دارد سـخـن به ميان آورده ، مى افزايد: ((و از ابرهاى باران زاآبى فراوان نازل كرديم)) (وانزلنا من المعصرات مـا ثجاجا).

(آيه)ـ گرچه نزول باران به خودى خود مايه خير و بركت است ، هوا رالطيف مى كند، آلودگيها را مـى شـويد، كثافات را با خود مى برد، گرماى هوا را فرومى نشاند و حتى سرما را تعديل مى كند، از عـوامـل بيمارى مى كاهد و به انسان روح و نشاط مى دهد، ولى با اين همه در آيات بعد به سه فايده مـهـم آن اشاره كرده ،مى فرمايد: هدف از نزول باران اين است ((تا به وسيله آن دانه و گياه بسيار برويانيم))(لنخرج به حبا ونباتا).

(آيه)ـ ((و باغهايى پردرخت)) (وجنات الفافا).

در دو آيـه فـوق به تمام مواد غذائى كه انسان و حيوان از آن استفاده مى كنند، و اززمين مى رويد، اشـاره شـده اسـت ، زيـرا قـسـمت مهمى از آنها را دانه هاى غذائى تشكيل مى دهد (حبا) و قسمت ديگرى سبزيها و ريشه هاست (ونباتا) و بخش ديگرى نيز ميوه ها مى باشد (وجنات).

(آيه)ـ.

سرانجام روز موعود فرا مى رسد.

در آيـات قـبـل اشـاراتـى بـه دلايل مختلف معاد آمده بود، در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى ، مى فرمايد: ((روز جدائى (روز رستاخيز) ميعاد همگان است)) (ان يوم الفصل كان ميقاتا).

تعبير به ((يوم الفصل)) تعبير بسيار پرمعنائى است كه بيانگر جدائيها در آن روزعظيم است :.

جدائى حق از باطل.

جدائى صفوف مؤمنان صالح از مجرمان بدكار.

جدائى پدر و مادر از فرزند، و برادر از برادر.

(آيه)ـ سپس به شرح بعضى از ويژگيها و حوادث آن روز بزرگ پرداخته ،مى گويد: ((روزى كه در صور دميده مى شود، و شما فوج فوج به (محشر) مى آييد))(يوم ينفخ فى الصور فتاتون افواجا).

از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود كه دو حادثه عظيم به عنوان ((نفخ ‌صور)) واقع مى شود، در حـادثـه اول نـظـام جـهـان هستى به هم مى ريزد، و تمام اهل زمين و همه كسانى كه در آسمانها هـسـتـنـد مـى مـيـرنـد، و در حادثه دوم ، جهان نوسازى مى شود، و مردگان به حيات جديد باز مى گردند و رستاخيز بزرگ انجام مى گيرد واين آيه اشاره به نفخ دوم است.

(آيـه)ـ و بـه دنـبـال آن مـى افزايد: ((و آسمان گشوده مى شود، و به صورت درهاى متعددى در مى آيد)) (وفتحت السما فكانت ابوابا).

مـمـكـن است منظور از اين ((درها)) و گشوده شدن آنها اين باشد كه : درهاى عالم ((غيب)) به عالم ((شهود)) گشوده مى شود، حجابها كنار مى رود، و عالم فرشتگان به عالم انسان راه مى يابد.

(آيـه)ـ و بـالاخـره در ايـن آيـه وضع كوهها را در قيامت ، منعكس كرده ،مى فرمايد: ((و كوهها به حركت در مى آيد و به صورت سرابى مى شود))! (وسيرت الجبال فكانت سرابا).

بـطـورى كـه از جمع بندى آيات مختلف قرآن درباره سرنوشت كوهها درقيامت به دست مى آيد، كوهها مراحلى را طى مى كند، نخست كوهها به حركت درمى آيد (طور/10).

سپس از جا كنده و سخت درهم كوفته خواهد شد (حاقه /14).

و بعدا به صورت توده اى از شنهاى متراكم در مى آيد (مزمل /14).

و بعد به صورت پشم زده شده درمى آيد كه با تندباد حركت مى كند(قارعه /5).

و سپس به صورت گردو غبار درمى آيد كه در فضا پراكنده مى شود (واقعه /5و6).

و بـالاخـره چـنـان كه در آيه موردبحث آمده تنها اثرى از آن باقى مى ماند وهمچون سرابى از دور نمايان خواهد شد.

(آيه)ـ.

جهنم كمينگاه بزرگ !.

بـعـد از بـيـان بـعضى از دلايل معاد، و قسمتى از حوادث رستاخيز، به سراغ سرنوشت دوزخيان و بـهـشـتـيـان مـى رود، نـخست از دوزخيان شروع كرده ، مى فرمايد:((مسلما (در آن روز) جهنم كمينگاهى است بزرگ)) (ان جهنم كانت مرصادا).

از اين گذرگاه عمومى احدى از سركشان نمى توانند بگذرند، يا فرشتگان عذاب آنها را مى ربايند، و يا جاذبه شديد جهنم.

(آيه)ـ ((و محل بازگشتى براى طغيانگران))! (للطاغين مـابا).

(آيه)ـ ((مدتهاى طولانى در آن مى مانند)) (لا بثين فيها احقابا).

(آيـه)ـ سپس به گوشه كوچكى از عذابهاى بزرگ جهنم اشاره كرده ،مى افزايد: ((در آنجا نه چيز خنكى مى چشند (كه گرماى وحشتناك دوزخ را فرونشاند) و نه نوشيدنى گوارائى)) كه عطش شديد آنها را تسكين بخشد (لا يذوقون فيها بردا ولا شرابا).

(آيه)ـ ((جز آبى سوزان و مايعى از چرك و خون)) (الا حميما وغساقا).

و جـز سايه دودهاى غليظ و داغ و خفقان آور آتش كه در آيه 43 سوره واقعه آمده است ((وظل من يحموم)).

ايـن در حـالـى اسـت كـه بـهشتيان از چشمه هاى گواراى شراب طهور به وسيله پروردگارشان سيراب مى شوند (دهر/21).

(آيـه)ـ و از آنـجا كه ممكن است وجود اين كيفرهاى سخت و شديد درنظر بعضى عجيب آيد، در اين آيه مى افزايد: ((اين مجازاتى است موافق و مناسب))اعمالشان (جزا وفاقا).

چرا چنين نباشد؟ در حالى كه آنها در اين دنيا قلبهاى مظلومان را سوزاندند،روح و جان آنها را به آتش كشيدند و با ظلم و ستم و طغيان خود بر كسى رحم نكردند.

(آيه)ـ سپس به توضيح علت اين مجازات پرداخته ، مى فرمايد: ((چرا كه آنها هيچ اميدى به حساب (و ترسى از عقاب خداوند) نداشتند)) (انهم كانوالا يرجون حسابا).

و همين بى اعتنائى به حساب و روز جزا مايه طغيان و سركشى و ظلم و ستم آنها شد، و آن ظلم و فساد چنين سرنوشت دردناكى را براى آنان فراهم ساخت.

چرا كه آنها حساب روز قيامت را از برنامه زندگى خود كاملا حذف كرده بودند.

(آيه)ـ و لذا بلافاصله مى افزايد: ((و آيات ما را بكلى تكذيب كردند))(وكذبوا بـاياتنا كذابا).

هـواى نفس آن چنان بر آنها چيره شده بود كه همه آيات بيدارگر الهى راشديدا انكار كردند، تا به هوسهاى سركش خود ادامه دهند، و به خواسته ها وتمنيات نامشروع خويش لباس عمل بپوشانند.

(آيـه)ـ سـپـس بـه عـنوان هشدار به اين طغيانگران و هم براى تاكيد بر مساله وجود موازنه ميان ((جـرم)) و ((جـريـمـه)) و حاكميت ((جزاى وفاق)) مى افزايد: ((و ما همه چيز را شمارش و ثبت كرده ايم)) (وكل شى احصيناه كتابا).

تـا گـمـان نـكـنيد چيزى از اعمال شما بى حساب و مجازات مى ماند و نيز هرگزفكر نكنيد اين كيفرهاى شديد غيرعادلانه است.

اين حقيقت در بسيارى از آيات قرآن منعكس است.

در يـك جـا مـى فـرمـايد: ((هركارى را كه انجام دادند در نامه هاى اعمالشان ثبت است و هر عمل كوچك و بزرگى نوشته مى شود)) (قمر/52 و 53).

و در جـاى ديگر مى خوانيم : ما آنچه را از پيش فرستاده اند و همچنين تمام آثار آنها را مى نويسيم)) (يس 12).

و لـذا هنگامى كه نامه اعمال مجرمان را به دست آنها مى دهند فريادشان بلندمى شود، مى گويند: ((اى واى بـرمـا! ايـن چه كتابى است كه هيچ كار كوچك و بزرگى نيست مگر اين كه آن را ثبت و شماره كرده است))؟! (كهف /49).

اين اعتقاد مانع بزرگى ميان انسان و گناه ايجاد مى كند و از عوامل مهم تربيت محسوب مى شود.

(آيـه)ـ در ايـن آيـه ، لـحـن سخن را تغيير داده و از ((غيبت)) به ((خطاب))مبدل نموده ، آنها را مـخـاطب ساخته ، و ضمن جمله تهديدآميز و خشم آلود وتكان دهنده اى مى فرمايد: ((پس بچشيد كه چيزى جز عذاب بر شما نمى افزائيم))!(فذوقوا فلن نزيدكم الا عذابا).

ايـن جـزاى كـسـانـى است كه وقتى در مقابل دعوت پرمهر انبياى الهى به سوى ايمان و تقوا قرار مى گرفتند، مى گفتند: ((براى ما يكسان است مى خواهى اندرز ده ، يااندرز مده))! (شعرا/136).

در حديثى از پيغمبرگرامى اسلام (ص) نقل شده است كه فرمود: ((اين آيه شديدترين آيه اى است كه در قرآن مجيد درباره دوزخيان آمده است))!.

(آيه)ـ.

بخشى از پاداش عظيم پرهيزكاران.

در آيـات پـيـشـيـن سـخن از سرنوشت طغيانگران و قسمتى از كيفرهاى دردناك آنها و علت اين بدبختى بود، در اينجا به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته ، از مؤمنان راستين و پرهيزكاران و قسمتى از مـواهـب آنـهـا در قـيامت سخن مى گويد، تا در يك مقايسه رويارو ميان اين دو حقايق روشنتر گردد.

نخست مى فرمايد: ((براى پرهيزكاران نجات و پيروزى بزرگى است)) (ان للمتقين مفازا).

(آيـه)ـ سـپـس بـه شـرح ايـن فـوز و سعادت پرداخته ، مى افزايد: ((باغهائى سرسبز و (محفوظ با ميوه هائى از) انواع انگورها)) (حدائق واعنابا).

در حديثى از پيغمبر اكرم (ص) مى خوانيم : ((بهترين ميوه هاى شما انگوراست)).

(آيـه)ـ سپس به همسران بهشتى كه يكى ديگر از مواهب پرهيزكاران است اشاره كرده ، مى افزايد: ((و (براى آنها) حوريانى بسيار جوان و هم سن و سال))است (وكواعب اترابا).

(آيـه)ـ سـپس چهارمين نعمت بهشتى را كه در انتظار پرهيزكاران است چنين شرح مى دهد: ((و جامهائى لبريز و پياپى)) از شراب طهور! (وكاسا دهاقا).

اما نه شرابى همچون شرابهاى آلوده دنيا كه عقل را مى زدايد، بلكه شرابى كه عقل آور، و نشاطفرين و جان پرور و روح افزاست.

(آيه)ـ و از آنجا كه سخن از جام و شراب تداعى معنى نامطلوب آن را دردنيا مى كند، در حالى كه شـراب بـهشتى درست نقطه مقابل شرابهاى شيطانى دنياست بلافاصله مى افزايد: بهشتيان ((در آنجا نه سخن لغو و بيهوده اى مى شنوند،و نه دروغى)) (لا يسمعون فيها لغوا ولا كذابا).

يـكى از مواهب بزرگ معنوى بهشتيان اين است كه در آنجا اثرى ازدروغ پردازيه، بيهوده گوييه، تهمتها و افتراه، تكذيب حق و توجيه باطل ، وگفتگوهاى ناهنجارى كه قلب پرهيزكاران را در اين دنـيا آزار مى دهد وجود نخواهدداشت و به راستى چه زيباست آن محيطى كه اثرى از اين سخنان نـامـوزون و رنـج آوردر آن وجـود ندارد، و طبق آيه 62 سوره مريم ((در آنجا هرگز گفتار لغو و بيهوده اى نمى شنوند; و جز سلام در آنجام سخنى نيست)).

(آيـه)ـ و در پـايـان ذكـر اين نعمتها به نعمت معنوى ديگرى اشاره مى كندكه از همه بالاتر است ، مـى فـرمايد: ((اين پاداشى است از سوى پروردگارت ، وعطيه اى است كافى)) (جزا من ربك عطا حسابا).

چـه بـشارت و نعمتى از اين برتر و بالاتر كه بنده ضعيف ، مورد نوازش والطاف و محبتهاى مولاى كريم خود قرار گيرد.

و به گفته شاعر:.

من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم ـــــ لطفها مى كنى اى خاك درت تاج سرم.

(آيه)ـ سپس در اين آيه ، مى افزايد: ((همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه درميان آن دو است ، پروردگار رحمان)) (رب السموات والا رض وما بينهما الرحمن).

در حـقـيقت ، آيه فوق اشاره اى به اين واقعيت است كه اگر خداوند چنين وعده هائى را به متقين مى دهد گوشه اى از آن را در اين دني، به صورت رحمت عامش ، به اهل آسمانها و زمين نشان داده است.

و در پـايـان آيـه مـى فـرمـايـد: ((و (در آن روز) هيچ كس حق ندارد بى اجازه اوسخنى بگويد)) يا شفاعتى كند (لايملكون منه خطابا).

زيرا آن قدر حساب الهى دقيق و عادلانه است كه جائى براى ((چون و چرا))باقى نمى ماند.

(آيه)ـ در آيات گذشته قسمتهاى قابل ملاحظه اى از كيفرها و مجازاتهاى طغيانگران و مواهب و پاداشهاى پرهيزكاران در روز رستاخيز بيان شد، در اينجا به معرفى آن روز بزرگ پرداخته ، بخشى از اوصاف آن روز و حوادث آن راشرح مى دهد.

مى فرمايد: اينها همه در ((روزى (است) كه روح و ملائكه در يك صف مى ايستند وهيچ يك ، جز به اذن خـداونـد رحـمـان سخن نمى گويند و (آنگاه كه مى گويند) درست مى گويند)) (يوم يقوم الروح والملا ئكة صفا لا يتكلمون الا من اذن له الرحمن وقال صوابا).

بدون شك قيام ((روح)) و ((فرشتگان)) در آن روز در يك صف ، و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمان ، فقط براى اجراى فرمان اوست ، آنها در اين جهان نيز((مدبرات امر)) و مجرى فرمانهاى او هستند، و در عالم آخرت اين امر آشكارتر وواضحتر و گسترده تر خواهد بود.

و منظور از ((روح)) در اينجا يكى از فرشتگان بزرگ الهى است كه بر طبق بعضى از روايات حتى از جـبرئيل برتر است ، چنانكه در حديثى از امام صادق (ع)مى خوانيم : ((او فرشته اى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل))!.

بـه هـرحـال اين مخلوق بزرگ الهى در قيامت همراه ملائكه آماده اطاعت فرمان او هستند، چنان هول و اضطراب محشر، همه را فراگرفته كه هيچ كس را ياراى سخن گفتن نيست.

در حـديـثـى آمـده است كه از امام صادق (ع) درباره اين آيه سؤال كردند،فرمود: روز قيامت به ما اجازه داده مى شود و سخن مى گوئيم)).

راوى سؤال مى كند در آن روز شما چه مى گوئيد؟.

فـرمـود: ((تـمـجيد و ستايش پروردگارمان را مى كنيم ، و بر پيامبرمان درودمى فرستيم ، و براى پيروانمان شفاعت مى كنيم ، و خداوند شفاعت ما را ردنمى كند)).

از اين روايت استفاده مى شود كه انبيا و امامان معصوم نيز در صف فرشتگان و روح قرار مى گيرند، و از كسانى كه به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناى خداوندو شفاعت داده مى شود آنها هستند.

(آيـه)ـ سپس اشاره به اين روز بزرگ ـكه هم روز قيامت انسانها و هم فرشتگان و هم يوم الفصل و روز كيفر طاغين و پاداش متقين است ـ كرده ، مى فرمايد:((آن روز حق است)) (ذلك اليوم الحق).

((حـق)) بـه مـعـنى چيزى است كه ثابت است ، واقعيت دارد و تحقق مى يابد، واين معنى درباره قـيـامـت كـامـلا صـادق اسـت بـعلاوه روزى است كه ((حق)) هركس به اوداده مى شود، حقوق مـظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد، و ((حقايق)) و اسراردرون به ظهور مى پيوندند، بنابراين روزى است به تمام معنى حق.

و چـون تـوجـه بـه اين واقعيت مى تواند مؤثرترين انگيزه انسان براى حركت به سوى پروردگار، و اطـاعـت فـرمان او گردد، بلافاصله مى افزايد: ((پس هركس بخواهد راهى به سوى پروردگارش برمى گزيند)) و به سوى او باز مى گردد (فمن شااتخذ الى ربه مـابا).

يـعـنـى ; تمام اسباب اين حركت الهى فراهم است ، انبيا به قدر كافى ابلاغ فرمان حق كرده اند، عقل انسانى نيز ـكه پيامبرى از درون او است ـ راه او را روشن كرده سرنوشت طاغيان و پرهيزكاران نيز بـه خوبى تبيين شده ، تنها چيزى كه باقى مانده تصميم قاطع انسان است كه با استفاده از اختيارى كه خدا به او داده است راه رابرگزيند و پيش رود.

(آيـه)ـ سـپس به عنوان تاكيد روى مساله مجازات مجرمان ، و بيان نزديك بودن آن روز بزرگ در بـرابـر كـسـانى كه آن را دور يا نسيه اش مى پندارند، مى افزايد: ((وما شما را از عذاب نزديكى بيم داديم)) (انا انذرناكم عذابا قريبا).

امير مؤمنان على (ع) مى فرمايد: ((هرچيزى كه مى آيد قريب و نزديك است)).

چرا نزديك نباشد در حالى كه مايه اصلى عذاب الهى اعمال خود انسانهااست كه هميشه با آنهاست ((و جهنم هم اكنون كافران را احاطه كرده)) (عنكبوت /54).

و از آنـجـا كـه در آن روز گـروه عـظيمى غرق حسرت و اندوه شده ، نادم وپشيمان مى گردند، حـسـرتـى كـه به حالشان سودى نخواهد داشت و ندامتى كه نتيجه اى ندارد، به دنبال اين هشدار مـى افـزايـد: ((ايـن عـذاب در روزى خواهد بود كه انسان آنچه را از قبل با دستهاى خود فرستاده مـى بـيـند، و كافر مى گويد: اى كاش خاك بودم)) و گرفتار عذاب نمى شدم ! (يوم ينظر المر مـا قدمت يداه ويقول الكافر يا ليتنى كنت ترابا).

اصولا يكى از بهترين پاداشهاى نيكوكاران ، و يكى از بدترين كيفرهاى بدكاران همين اعمال مجسم آنهاست كه همراهشان خواهد بود.

آرى ! كار انسانى كه اشرف مخلوقات است گاه بر اثر كفر و گناه به جائى مى رسد كه آرزو مى كند در صف يكى از موجودات بى روح و پست باشد.

در آيـات قرآن مى خوانيم : كفار و مجرمان هنگامى كه صحنه قيامت ودادرسى پروردگار و جزاى اعمال را مشاهده مى كنند، عكس العملهاى مختلفى نشان مى دهند كه همگى حكايت از شدت تاثر و تاسف آنها مى كند.

گاه مى گويند: ((واى بر ما از اين حسرت كه در اطاعت فرمان خدا كوتاهى كرديم)) (زمر/56).

و گاه مى گويند: ((خداوندا! ما را به دنيا بازگردان تا عمل صالح انجام دهيم))(الم سجده /12).

و گـاه مـى گـويـنـد: ((اى كاش خاك بوديم و هرگز زنده نمى شديم)) همان گونه كه در آيات موردبحث آمده است.

((پايان سوره نبا)).

سوره نازعات [79].

اين سوره در ((مكه)) نازل شده و داراى 46 آيه است.

محتواى سوره :.

محتواى اين سوره در شش بخش خلاصه مى شود:

1ـ نـخـسـت بـا قـسـمهاى مؤكدى كه ارتباط با مساله معاد دارد روى تحقق اين روز بزرگ تاكيد مى كند.

2ـ سپس به قسمتى از مناظر هول انگيز و وحشتناك آن روز اشاره مى نمايد.

3ـ و بـعـد اشـاره كوتاه و گذرائى به داستان موسى و سرنوشت فرعون طغيانگردارد كه هم مايه تـسـلى خاطر پيامبر(ص) و مؤمنان است و هم هشدار به مشركان طغيانگر، و هم اشاره اى است به اين كه انكار معاد انسان را به چه گناهانى آلوده مى كند.

4ـ در بخش بعد نمونه هايى را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمين كه خود دليلى است براى امكان معاد و حيات بعد از مرگ برمى شمرد.

5ـ بـار ديـگـر بـه شـرح قسمتى ديگر از حوادث وحشتناك آن روز بزرگ وسرنوشت طغيانگران و پاداش نيكوكاران مى پردازد.

6ـ سرانجام در پايان سوره بر اين حقيقت تاكيد مى كند كه : هيچ كس از تاريخ ‌آن روز باخبر نيست ، ولى همين اندازه مسلم است كه نزديك است.

انتخاب نام ((نازعات)) براى اين سوره به خاطر نخستين آيه آن است.

فضيلت تلاوت سوره :.

در حديثى از پيغمبراكرم (ص) آمده است : ((كسى كه سوره نازعات را بخواندتوقف و حساب او در روز قيامت تنها به اندازه خواندن يك نماز روزانه است ، و بعداز آن وارد بهشت مى شود)).

مـسـلـم است كسى كه محتواى اين سوره را كه آيات تكان دهنده اش ارواح خفته را بيدار و متوجه وظائف خود مى سازد در جان خويش پياده كند از چنان پاداشهائى برخوردار خواهد شد، نه آنها كه فقط به خواندن الفاظ قناعت مى كنند.

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيه)ـ.

سوگند به اين فرشتگان پرتلاش !.

در آغـاز سـوره بـه پنج موضوع مهم ، قسم ياد شده و هدف از اين سوگندها بيان حقانيت و تحقق مساله معاد و رستاخيز است.

مـى فـرمـايـد: ((سـوگـند به فرشتگانى كه (جان مجرمان را بشدت از بدنهايشان)برمى كشند)) (والنازعات غرقا).

(آيه)ـ ((و فرشتگانى كه (روح مؤمنان را) با مدارا و نشاط جدا مى سازند))(والناشطات نشطا).

(آيـه)ـ ((و سـوگـنـد بـه فـرشـتـگـانى كه (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حركت مى كنند)) (والسابحات سبحا).

(آيه)ـ ((و سپس بر يكديگر سبقت مى گيرند)) (فالسابقات سبقا).

(آيه)ـ ((و آنها كه امور را تدبير مى كنند)) (فالمدبرات امرا).

مـنـظور از اين سوگندها ((فرشتگانى)) است كه مامور قبض ارواح كفار ومجرمانند كه آنها را به شدت از بدنهايشان برمى كشند، ارواحى كه هرگز حاضر به تسليم در برابر حق نبودند.

و فرشتگانى كه مامور قبض ارواح مؤمنانند كه با مدارا و نرمش و نشاط آنها راجدا مى سازند.

و فرشتگانى كه در اجراى فرمان الهى باسرعت حركت مى كنند.

سپس بر يكديگر پيشى مى گيرند.

و سرانجام امور جهان را به فرمان او تدبير مى كنند.

(آيه)ـ.

معاد تنها با يك صيحه عظيم رخ مى دهد!.

بـعد از آن كه با قسم هاى مؤكد وقوع قيامت به عنوان يك امر حتمى در آيات گذشته بيان شد، در ايـنجا به شرح بعضى از نشانه ها و حوادث اين روز بزرگ مى پردازد، مى فرمايد: اين بعث و رستاخيز ((در آن روز است كه زلزله هاى وحشتناك همه چيز را به لرزه در مى آورد)) (يوم ترجف الراجفة).

(آيه)ـ ((و به دنبال آن ، حادثه دومين [ صيحه عظيم محشر] رخ مى دهد))(تتبعها الرادفة).

مـنـظـور از ((راجفه)) همان صيحه نخستين يا نفخ صور اول است كه شيپور فناى جهان و زلزله نابودى دنياست و ((رادفه)) اشاره به صيحه دوم يا نفخ صور ثانى است كه نفخه حيات و رستاخيز و بازگشت به زندگى جديد است.

(آيه)ـ سپس مى افزايد: ((دلهائى در آن روز سخت مضطرب است))(قلوب يومئذ واجفة).

دلهاى مجرمان و گنهكاران و طغيانگران همه بشدت مى لرزد، و نگران حساب و جزا و كيفر است.

(آيـه)ـ ايـن اضـطـراب درونـى بـه قـدرى شديد است كه آثار آن در تمام وجود گنهكاران ظاهر مـى شـود، لـذا در ايـن آيه مى افزايد: ((و چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده است)) (ابصارها خاشعة).

در آن روز چشمها به گودى مى نشيند، از حركت باز مى ايستد و خيره مى شود، و گوئى ديد خود را از شدت ترس از دست مى دهد.

(آيـه)ـ آنـگـاه سـخـن را از قيامت به دنيا مى كشاند، مى فرمايد: ولى امروز((مى گويند: آيا ما به زندگى مجدد باز مى گرديم))؟! (يقولون انا لمردودن فى الحافرة).

(آيـه)ـ اين آيه ادامه سخنان آنها را نقل كرده ، مى گويد: ((آيا هنگامى كه استخوانهاى پوسيده اى شديم)) ممكن است زنده شويم ؟ (اذا كنا عظاما نخرة).

ايـن همان چيزى است كه همواره منكران معاد روى آن تكيه مى كردند، ومى گفتند: باور كردنى نـيـسـت كـه استخوانهاى پوسيده بار ديگر لباس حيات در تن بپوشد، در حالى كه فراموش كرده بودند در آغاز نيز از همان خاك آفريده شده اند.

(آيـه)ـ مـنكران معاد به اين هم قناعت نمى كنند، بلكه به استهزاى ((معاد))برخاسته و به عنوان مـسـخـره ، ((مـى گويند: اگر قيامتى در كار باشد بازگشتى است زيانبار)) و حال ما در آن روز سخت و دردناك خواهد بود! (قالوا تلك اذا كرة خاسرة).

(آيه)ـ در اين آيه بار ديگر به مساله قيام قيامت و برپاشدن رستاخيز بازمى گردد، و با لحنى قاطع و كوبنده ، مى فرمايد: ((اين بازگشت تنها با يك صيحه عظيم است)) (فانما هى زجرة واحدة).

(آيه)ـ ((ناگهان همگى بر عرصه زمين ظاهر مى گردند)) (فاذاهم بالساهرة).

ايـن كـار پـيچيده و مشكلى نيست ، همين كه به فرمان خدا نفخه دوم دميده شود و بانگ حيات و زنـدگـى بـرخـيـزد، تـمـام ايـن خـاكـها و استخوانهاى پوسيده يك مرتبه جمع مى شوند و جان مى گيرند، و از قبرها بيرون مى پرند!.

(آيه)ـ بعد از بيانات نسبتا مشروحى كه در آيات قبل درباره مساله معاد وانكار و مخالفت مشركان آمـد، در اينجا به داستان يكى از طغيانگران بزرگ تاريخ ‌يعنى ; فرعون و سرنوشت دردناك او اشاره مـى كـنـد، تا هم مشركان عرب بدانند كه افراد نيرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت كنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد كه از برترى نيروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند،چرا كه درهم كوبيدن آنها براى خداوند بسيار سهل و آسان است.

نخست از اينجا شروع مى كند: ((آيا داستان موسى به تو رسيده است))؟ (هل اتيك حديث موسى).

(آيـه)ـ سپس مى افزايد: ((در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوى ندا داد)) (اذ ناديه ربه بالواد المقدس طوى).

((طـوى)) مـمـكن است نام سرزمين مقدسى باشد كه در شام در ميان ((مدين)) و((مصر)) قرار داشت ، و نخستين جرقه وحى در آن بيابان بر قلب موسى وارد شد.

(آيـه)ـ سـپـس بـه پـيـامى كه خداوند به موسى در آن سرزمين مقدس داد،در دو جمله كوتاه و پرمعنى ، اشاره كرده ، مى فرمايد: ((به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است))! (اذهب الى فرعون انه طغى).

(آيه)ـ ((و به او بگو: آيا مى خواهى پاكيزه شوى))؟ (فقل هل لك الى ان تزكى).

(آيـه)ـ ((و (پس از پاك شدن و لايق لقاى محبوب گشتن) من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم ، تا از او بترسى)) و گناه نكنى (واهديك الى ربك فتخشى).

(آيه)ـ و از آنجا كه هر دعوتى بايد آميخته با دليل باشد در اين آيه مى افزايد: موسى ((به دنبال اين سخن بزرگترين معجزه را به او نشان داد)) (فاريه الا ية الكبرى).

ايـن مـعـجـزه خواه معجزه تبديل شدن عصا به مار عظيم باشد، يا يد بيض،و يا هر دو، از معجزات بزرگ موسى بوده است كه در آغاز دعوتش بر آن تكيه كرده.

اين آيات نشان مى دهد كه يكى از اهداف بزرگ انبيا هدايت طغيانگران يامبارزه قاطع با آنهاست.

(آيـه)ـ اكـنون ببينيم فرعون در برابر اين همه لطف و محبت ، و اين منطق وبيان زيبا و ارائه آيت كبرى چه عكس العملى نشان داد؟.

ايـن طاغوت خيره سر، هرگز از مركب غرور پياده نشد، چنانكه در اين آيه مى فرمايد:((او (دعوى موسى را) تكذيب ، و عصيان كرد)) (فكذب وعصى).

ايـن نـشـان مـى دهـد كـه تكذيبها مقدمه عصيانهاست ، همان گونه كه تصديقها و ايمانها مقدمه طاعتهاست.

(آيـه)ـ بـه اين مقدار هم قناعت نكرد و در برابر دعوت موسى بى تفاوت نماند بلكه : ((سپس پشت كرد و پيوسته (براى محو آيين حق) تلاش نمود))(ثم ادبر يسعى).

Next Page فهرست Previous Page
 
 
https://old.aviny.com/Quran/Nemoneh/Vol5/nemn5_19.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved