شهید آوینی

فرقه وهابیه، مروج اعتقادات اسرائیلیه

 

بخش اول

چکیده

در زمان پیامبر اکرم(ص)  و حتی ابوبکر چیزی از اسرائیلیات در تفسیر، تاریخ و اصول اعتقادی مسلمانان مطرح نبود. از زمان خلیفه دوم کم‌کم افکار و اندیشه‌های بنی اسرائیلی در میان مسلمانان رسوخ کرد. احبار یهودی و راهبان مسیحی بعدها با حمایت جانی و مالی معاویه و خاندان بنی‌امیه، در ترویج اسرائیلیات نقش کلیدی داشتند.

اکنون فرقه وهابیت به‌عنوان یک جریان دینی در برداشت از آیات صفات از آن بهره‌برداری کرده، خود را بر صراط حق و مخالفین را در گمراهی می‌بینند. در نوشتار حاضر با سنجش و مقایسه اندیشه‌های اعتقادی تورات و اندیشه‌های اعتقادی وهابیت در باب توحید صفاتی به این نتیجه رسیدیم که اعتقادات توحید صفاتی وهابی‌ها نسخه جدیدی است، برگرفته شده از اعتقادات یهود.

واژگان کلیدی

اسرائیلیات، عرش، ید، کعب‌الاحبار، ابوهریره، صفات، نقد.

طرح مسئله

یکی از اصول بنیادین اسلام، اصل توحید است، که خود شامل توحید ذاتی، ربوبی، صفاتی و افعالی می‌شود. مسلمانان در توحید صفاتی با یکدیگر اختلاف‌نظر دارند. به گونه‌ای که بعضی با ارائه چهره انسانی از خداوند، برایش اعضا و جوارح قائل شده‌اند. با توجه به اینکه در زمان پیامبر اکرم(ص)  چنین اندیشه‌هایی در میان مسلمانان مطرح نبود، این پرسش مطرح می‌شود که از چه زمانی این اعتقادات و اندیشه‌ها در میان مسلمانان شکل گرفت؟ آیا ریشه‌های درون‌دینی دارد؟ یا عوامل برون‌دینی باعث به‌وجود آمدن چنین اعتقاداتی شده است؟ مقاله حاضر به تحقیق درباره این مسئله می‌پردازد.

واژه اسرائیلیات

اسرائیلیات جمع اسرائیلیه است و در اینکه ریشه آن عربی، یا از واژگان وارداتی زبان عربی است، اختلاف‌نظر است.؟ بعضی آن را واژه‌ای عبری دانسته‌اند که به‌معنای «پیروزی بر خدا» است. (معرفت، 1379: 2 / 70) این کلمه مرکب از دو جزء است؛ واژه «اسراء» به‌معنای پیروزی و چیره شدن؛ و واژه «ئیل» به‌معنای قدرت تام و تمام. (همان: 71) بنابراین، «اسرائیل» یعنی چیره شده و پیروز آمده بر قدرت کامل یعنی خداوند تعالی. (همان) بنابر عقیده یهودیان، پس از پیروزی حضرت یعقوب در پیکار با خداوند، به وی لقب «اسرائیل» داده شد. (همان)نظر دیگر این است که: «اسرائیل» از نظر لغوی به‌معنای بنده و برگزیده خدا، (قرشی، 1371: 1 / 81) و هم‌معنای عبدالله است. (مغنیه، 1424: 1 / 90) بعضی هم احتمال داده‌اند کلمه اسرائیل عبری نبوده بلکه عربی، و برگرفته از عبارت «سبحان الذی أسری بعبده» باشد. (خمینی، 1418: 5 / 523)

معنای اصطلاحی

اسرائیلیات دراصطلاح به روایت‌های برگرفته شده از یهود و نصاری گفته می‌شود که در میان امت‌های گذشته جاری بوده است؛ (ابن‌کثیر، 1412: 1 / 18؛ معین، 1363: 1 / 265) و به‌جهت غلبه جانب یهودی این روایات بر جانب نصرانی آنها، اسم اسرائیلیات بر آن نهاده‌اند. (همان) غالب این داستان‌ها خرافی و بی‌اساس‌اند. (معین، 1363: 1 / 265)

عوامل ترویج فرهنگ بنی اسرائیل

از عوامل ترویج فرهنگ بنی‌اسرائیل می‌توان به فعالیت گروهی از اهل کتاب و بعضی از مسلمانان در نقل روایات دروغ برگرفته از اسرائیلیات اشاره کرد.

الف) اهل کتاب

برخی از اهل کتاب ناچار اسلام آورده بودند و گوشت و پوست آنها آغشته به اعتقادات یهودی و مسیحی بود و اطلاعات زیادی از تورات و انجیل موجود داشتند؛ ازاین‌رو، مسلمانان به‌دیده دانشمند و افراد با اطلاع به آنها نگاه می‌کردند و آنان نیز، در محافل و جمع مسلمانان از اسرائیلیات روایت می‌کردند. از مشهورترین آنها می‌توان افراد ذیل را نام برد:

1. کعب‌الاحبار

اَحبار جمع «حَبر یا حِبر» به‌معنای دانشمند است. کعب‌الاحبار یعنی کعب دانشمندان (نووی، 1407: 3 / 206) بعضی وجه تسمیه‌اش را در اختیار داشتن کتاب‌های احبار (دانشمندان یهود) دانسته‌اند. (همان) در اینکه کعب چه زمانی مسلمان شد، اختلاف‌نظر است. صحیح‌ترین قول آن است که او در زمان عمر اسلام آورد (ابن‌حجر، بی‌تا: 13 / 282؛ ابوریه، بی‌تا: 147) و در سال 32 هجری، در دوران خلافت عثمان، در حِمص وفات یافت. (نووی، 1407: 3 / 206) او با صحابه پیامبر(ص)  می‌نشست و از کتاب‌های اسرائیلیات برایشان روایت نقل می‌کرد. (ذهبی، 1413: 3 / 489) ابوهریره می‌گفت: «کانَ اَهلُ الکتاب یقرؤُونَ التوراة بالعبرانیة و یفسِّرونَهُ بالعربیةِ». (ابن‌حجر، بی‌تا: 13 / 282)

گروهی از سیره‌نویسان نوشته‌اند که علی(ع)  درباره کعب‌الاحبار می‌گفت: او از دروغگویان است. (بحرانی، 1411: 1 / 25) همچنین از زراره روایت شده که گفت: شخصی به‌نام عاصم‌ بن ‌عمر نزد امام باقر(ع)  آمد و گفت: کعب‌الاحبار می‌گوید: «هر بامداد کعبه مقابل بیت‌المقدس سجده می‌کند» امام باقر(ع)  فرمود: نظر تو درباره سخن کعب چیست؟ او گفت: کعب راست گفته است. امام باقر(ع)  فرمود: تو و کعب، هردو دروغ می‌گویید. (کلینی، 1365: 4 / 240) کعب‌الاحبار و امثال او از کسانی‌اند که حکایات و سخنانی را میان مسلمانان وارد کرده و آنها را فریب می‌دادند. (ابن‌حزم اندلسی، بی‌تا: 4 / 240)

2. تمیم داری

تمیم ‌بن ‌اوس داری از مسیحیان یمن بود. (ابوریه، بی‌تا: 181) در سال نهم هجری پس از جنگ تبوک با گروهی نزد پیامبر(ص)  آمد و مسلمان شد. (همان: 182) او در مدینه زندگی می‌کرد و پس از قتل عثمان به شام رفت. (همان) در دوران خلافت علی(ع)  در سال چهلم هجری وفات کرد. (همان)، از کسانی بود که به‌جای پیامبر(ص)  پیش‌نماز می‌ایستاد. (ابن‌عساکر، بی‌تا: 22 / 219) وی اولین کسی بود که داستان‌سرایی را آغاز کرد؛ از عمر اجازه گرفت تا برای مردم داستان بگوید؛ عمر به او اجاز داد تا ایستاده داستان بگوید. (ذهبی، 1413: 2 / 448) او در زمان عمر پیش از خطبه‌های نماز جمعه سخنرانی می‌کرد. (نمیری، بی‌تا: 1 / 11) در زمان عثمان جلسات سخنرانی تمیم در هر جمعه به سه جلسه افزایش یافت. (همان: 12)

3. وهب بن منبه

نژادش از فارس است که کسرا آنها را به یمن فرستاد. (زرکلی، بی‌تا: 8 / 125) آگاه به اساطیر گذشتگان، به‌ویژه اسرائیلیات بود. (همان) عمر بن ‌عبدالعزیز قضاوت شهر یمن را به او سپرد. (همان) وهب می‌گفت: 92 کتاب آسمانی را گوش داده‌ام، هفتاد و دوتای آنها را در کنیسه‌ها و بیست تا را از طریق مردم. (همان: 126) وی می‌گوید: در تمام آن کتاب‌ها دیدم که اگر کسی خواست و اراده‌ای را به خود نسبت دهد، کفر ورزیده است. (همان)

پدرانش بر دین مردم فارس (مجوس یا زرتشت) بودند. (همان) آنان با سکونت در میان مردم یمن ضمن فراگیری دین مسیح، با آداب و رسوم یهودی نیز، خو گرفتند. (ابوریه، بی‌تا: 150) وهب، زبان یونانی می‌دانست و از علم و دانش اهل کتاب اطلاعات زیادی داشت. (همان) او از مشهورترین مدرسان مدرسه‌ای بود که کیسان ‌بن ‌طاووس در یمن بنیان‌گذاری کرده بود. (ثعالبی، 1418: 1 / 80) وهب در محرم سال 113 یا 114 هجری قمری در هشتادسالگی وفات یافت. (ابن‌حبان، 1393: 5 / 487)

بعضی هم سال وفات او را سال 110 هجری درج کرده‌اند. (همان) وی می‌گفت: سی کتاب آسمانی را که برای سی پیامبر نازل شده بود مطالعه کردم. (ذهبی، 1413: 4 / 545) از کتاب‌هایی که به او نسبت داده شده: ذکر الملوک المتوجّه من حمیر و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم، قصص الانبیاء، قصص الاخیار، کتاب القدر و کتاب الاسرائیلیات است. (کحالة، بی‌تا: 13 / 174) وهب‌ بن ‌منبه مدعی بود تورات و انجیل تحریف نشده و تغییری در آن صورت نگرفته است و به همان صورتی که نازل شده باقی است. تغییر و تحریف در کتاب‌هایی رخ داد که توسط احبار و راهبان نوشته شده است. و کتاب‌های نازل‌شده الهی مصون از تحویل و تحریف‌اند. (ابن‌کثیر، 1412: 1 / 384)

ب) مسلمانان

اگرچه در میان مسلمانان این حدیث پیامبر(ص)  شایع بود: «لا تصدّقوا اهل الکتاب و لا تکذّبوا هم ...» اما مسلمانان در نقل کلام آنها خودداری نمی‌کردند. (همان: 1 / 19) و حتی بعضی از صحابه به وهب‌ بن ‌منبه، کعب‌الاحبار و عبدالله ‌بن ‌سلام پیوستند. (ابوریه، بی‌تا: 146 و 147)

1. ابوهریره

ابوهریره از صحابه پیامبر(ص)  است. کنیه‌اش «ابوهریره»، و در نام وی اختلاف‌نظر است. تا جایی که سی اسم برای او نقل کرده‌اند. (عسکری، 1371: 12) پس از فتح «خیبر» به مدینه آمد و تا وفات پیامبر(ص) ، سه سال صحبت آن حضرت را درک نموده است. (همان) کعب‌الاحبار در وصف ابوهریره می‌گوید: «ما رأیتُ احداً لم یقرأ التوراة اَعلمَ بما فیها مِن ابی‌هریره» (ذهبی، بی‌تا: 1 / 35) ندیدم کسی را که تورات نخوانده باشد، و آگاه‌تر از ابوهریره به محتوای آن باشد. وی می‌گفت: احادیثی از پیامبر(ص)  روایت می‌کنم که اگر در زمان عمر می‌گفتم، سرم را می‌شکاند. (همان) ابوهریره می‌گفت: اگر تمام روایاتی را که در کیسه دارم برای شما نقل می‌کردم با پشگل مرا می‌زدید. (همان: 615) وی در 78 سالگی و به سال 59 هجری وفات کرد. (همان: 626)

نقدِ ابوهریره

امام علی(ع)  می‌فرمود: «آگاه باشید که دروغگوترین انسان زنده نسبت به رسول خدا است» (ابن ابی‌الحدید، بی‌تا: 1 / 68) عایشه به احادیثی که ابوهریره از پیامبر(ص)  روایت می‌کرد، اشکال می‌گرفت. (ذهبی، 1413: 2 / 604) ابوهریره این‌گونه توجیه می‌کرد که زن بودن و سرمه کشیدن و آراستن برای پیامبر(ص)  تو را به خود مشغول می‌کرد؛ درحالی‌که چیزی نبود که من را از پیامبر(ص)  باز دارد! (همان: 604) شخصی به عایشه گفت: ابوهریره از قول پیامبر(ص)  روایت می‌کند که «بد فالی در سه چیز است: زن، خانه و اسب» عایشه از این روایت بسیار خشمگین شد.

و گفت: اهل جاهلیت چنین می‌گفتند. (ابن‌حنبل، بی‌تا الف: 6 / 150،240 و 246) عمر بن ‌خطاب، ابوهریره را تازیانه می‌زد و به وی می‌گفت: «بسیار روایت نقل می‌کنی و سزاوار آن هستی که یکی از دروغگویان بر پیامبر(ص)  باشی». (ابن ابی‌الحدید، بی‌تا: 4 / 67 و 68) سفیان ثوری از ابراهیم تیمی نقل کرده است که گفت: از ابوهریره حدیث قبول نکنید مگر احادیثی که درباره بهشت یا جهنم گفته باشد. (همان: 68)

از ابوحنیفه درباره خبری که از رسول خدا می‌رسد و با قیاس تعارض دارد پرسش شد. وی گفت: اگر راویان ثقه، آن خبر را نقل کرده باشند، به آن عمل می‌کنیم و رأی را کنار می‌نهیم. (همان: 68) از او پرسیدند، درباره روایات ابوبکر و عمر چه می‌گویی؟ گفت: روایات آن دو، تو را کفایت می‌کند. (همان) از روایات علی و عثمان پرسش شد، گفت: روایات آنها هم چنین است. سپس درباره روایات صحابه، گفت: چون عادل بودند روایات همه آنها به جز ابوهریره و انس‌ بن ‌مالک درست است. (همان) دیگر ایرادهایی که بر وی وارد کرده‌اند عبارت‌اند از:

یک. حدیث «وعاءین»؛ بخاری از ابوهریره روایت کرده است که گفت: از پیامبر(ص)  دو ظرف حدیث حفظ کردم که یکی را در میان مردم پخش می‌کنم؛ اما درصورت پخش ظرف دوم، این گلو بریده می‌شود. (بخاری، بی‌تا: 1 / 38) چگونه ممکن است پیامبر(ص)  احادیثی را از همه صحابه کتمان کرده باشد، و فقط به ابوهریره آن‌هم کسی که بعد از سال نهم هجری مسلمان شده گفته باشد!؟

دو. ابوهریره تدلیس می‌کرد (روایاتی را که از صحابه شنیده بود، به پیامبر(ص)  نسبت می‌داد) مثلاً روایت: «مَن أدرک الصبحَ و هُوَ جُنُبٌ فَلا یصُمُّ» را از قول پیامبر روایت می‌کرد، و براساس آن فتوا می‌داد. (ابن‌حجر، 1415: 1 / 65 و 66) وقتی عایشه بر او اشکال گرفت که خود پیامبر(ص)  چنین رفتار نمی‌کرد بلکه روزه را ادامه می‌داد؛ ابوهریره گفت: من از فضل ‌بن ‌عباس و اسامة بن‌ زید شنیده‌ام. (همان)

سه. تهمت به مقام نبوت: ابوهریره می‌گوید: نماز برپا شد و صفوف آراسته گردید. رسول خدا در جایگاه نماز ایستاد؛ بعد یادش آمد که جنب است! به ما گفت: منتظر بمانید؛ سپس، غسل کرده، بازگشت. (بخاری، بی‌تا: 1 / 72 و 157) چگونه عقل قبول کند که پیامبر(ص)  نسبت‌به تطهیر خود غفلت داشته و در جایگاه نماز حاضر شده و بعد یادش آمده باشد که جنب است!؟

2. عبدالله بن عمروعاص

از صحابه پیامبر(ص)  است. کنیه‌اش ابا محمد و به روایتی، عبدالرحمن بود. (ابن‌اثیر، 1364: 3 / 233) قبل از اسلام اسمش «العاص» بود که و بعد از مسلمان شدن، پیامبر(ص)  نام عبدالله بر او نهاد. (ذهبی، 1413: 3 / 79) وی زبان سُریانی را که زبان اصلی تورات است آموخته بود. (عسکری، 1371: 12 / 30، زرکلی، بی‌تا: 4 / 111) معاویه مدت کوتاهی ولایت کوفه را به او سپرد. (زرکلی، بی‌تا: 4 / 111)

او در جنگ یرموک دو خورجین، پر از کتاب‌های اهل کتاب به‌دست آورد. (ابن‌کثیر، 1408: 1 / 25) عبدالله ‌بن ‌عمرو کتاب‌های یهود و نصاری را همواره مطالعه می‌کرد و توجه خاصی به آنها داشت. (ذهبی، 1413: 3 / 81) مجاهد می‌گوید: نزد عبدالله‌ بن ‌عمروعاص صحیفه‌ای دیدم. پرسیدم این چیست؟ گفت: این صحیفه صادقه نام دارد. هرچه از پیامبر(ص)  شنیدم در آن نوشتم؛ درحالی‌که بین من و او هیچ‌کس دیگری نبود. (ابن‌سعد، بی‌تا: 2 / 373) وی از قول پیامبر(ص)  روایت کرده است که فرمود: «بلغُوا عنّی و لَو آیةً و حدّثُوا عن بنی‌اسرائیل و لا حرجَ». (ابن‌کثیر، 1408: 2 / 157)

بنیان گذاران فرقه وهابیت

1. احمدبن حلیم بن عبدالسلام بن خضر ابن‌تیمیه

وی در حرّان متولد شد و در کودکی به‌سبب ظلم قوم تاتار همراه با پدر و خانواده‌اش از حرّان به دمشق مهاجرت کرد. (سرکیس، 1410: 1 / 55) ابن‌قیم جوزی از شاگردان ابن‌تیمیه و از کسانی بود که با وی به زندان رفت. (کثیری، 1418: 302) هنگامی‌که ابن‌تیمیه مرد، ابن‌قیم تنقیح، تبویب و شرح و توضیح آثار به‌جای‌مانده از او را برعهده گرفت. (همان) دانشمندان روزگار ابن‌تیمیه، با مشاهده انکار ضروریات دین، از او بیزاری جسته، به گمراهی وی حکم دادند و توبه را بر او واجب دانستند. (خویی، 1395: 470) در مصر، قاهره، اسکندریه و دوبار هم در دمشق به زندان رفت و همان‌جا در بیستم ذیقعده 728 هجری وفات کرد. (کحاله، بی‌تا: 1 / 261)

2. محمد بن عبدالوهاب

عقاید و آرای ابن‌تیمیه، قرن‌ها به بوته فراموشی سپرده شده بود تا اینکه در قرن دوازدهم هجری، محمد بن ‌عبدالوهاب نجدی (1206 ـ 1115 ق) ظهور کرد و به ترویج عقاید او پرداخت. وی بیش‌از هر چیزی بر همان آرایی که ابن‌تیمیه ابداع کرده بود، پای فشرد. و آنها را جزء عقاید و اصول مسلم مسلمانان مطرح کرد. اولین کسی که علیه محمد بن ‌عبدالوهاب دست به نگارش زد، برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب بود که کتاب‌های: الصواعق الالهیة فی الرّد علی الوهابیة و فصل الخطاب فی الردّ علی محمد بن عبدالوهاب را نوشت. (رضوی، بی‌تا: 120)

سپس نقدهایی از ناحیه علمای مصر، هند، سوریه و عراق علیه او نوشته شد. (همان) کتاب فصل الخطاب وی، تأثیر چشمگیری در شناسایی مردم نسبت‌به اعتقادات و شریعت وهابیت داشت و مورد پذیرش قرار گرفت. (همان) سلیمان به‌لحاظ دانش، صداقت و مقبولیتی که در میان مردم داشت، گواه صادقی علیه برادرش بود. (نجدی حنبلی، بی‌تا: 120) استادش شیخ محمد بن ‌سلیمان کردی او را چنین نصیحت می‌کرد:

من تو را سفارش به خدای تعالی می‌کنم که زبانت را از بدگویی مسلمانان بازداری. تو توجیهی نداری که به عامه مسلمانان نسبت کفر می‌دهی، درحالی‌که تو خود را از مسلمانان جدا کشیده و مسیری غیر از مسیر آنان در پیش گرفته‌ای. (عبدالسلام: 1416: 76)

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. ابن‌ابی‌الحدید، بی‌تا، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بی‌جا، داراحیاء الکتب العربیة.

3. ابن‌اثیر، 1364، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق احمد الزاوی ـ محمود محمد الطناحی، قم، مؤسسه اسماعیلیان.

4. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا، اسدالغابة، تهران، اسماعیلیان.

5. ابن‌تیمیه، بی‌تا الف، العقیدة الحمویة الکبری، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.

6. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا ب، رسالة العرشیة، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.

7. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا ج، رسالة الاکلیل، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.

8. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا د، شرح حدیث نزول، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.

9. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا ح، مجموع الفتاوی، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.

10. ابن‌حبان، محمد بن حبان بن احمد ابن‌حاتم، 1393 ق، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن، مؤسسة الکتب الثقافیة، الطبعة الاولی.

11. ابن‌حجر عسقلانی، 1404 ق، التهذیب التهذیب، دارالفکر، الطبعة الاولی.

12. ــــــــــــــــــــ ، 1415 ق، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیة.

13. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا، فتح الباری شرح الصحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفة للطباعة و‌النشر.

14. ابن‌حزم اندلسی، بی‌تا، المحلی، تحقیق محمد شاکر، بیروت، دارالفکر.

15. ابن‌حنبل، عبدالله بن احمد، بی‌تا الف، مسند، بیروت، دار صاد.

16. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا ب، کتاب السنة، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.

17. ابن‌خزیمه، 1408 ق، کتاب التوحید و اثبات صفات الرب، بیروت، دارالجیل.

18. ابن‌سعد، محمد، بی‌تا، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی‌جا.

19. ابن‌عبدالوهاب، محمد، بی‌تا، دعاوی المناوثین، تهیه و تنظیم عبداللطیف عبدالعزیز بن محمد بن علی، بی‌جا.

20. ابن‌عجیبه، احمد بن محمد، 1419 ق، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، قاهره، ناشر دکتر حسن عباس زکی.

21. ابن‌عساکر، بی‌تا، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، دارالفکر.

22. ابن‌قیم جوزی، محمد بن ابی‌بکر، 1410 ق، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دار مکتبة الهلال.

23. ابن‌کثیر، 1408 ق، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

24. ــــــــــــــــــــ ، 1412 ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفة.

25. ابن‌منظور، 1405 ق، لسان العرب، نشر أدب الحوزة، بی‌جا.

26. ابوریه، محمود، بی‌تا، اضواء علی السنة المحمدیة، دارالکتاب الاسلامی، بی‌جا.

27. احمد بن حنبل، بی‌تا، مسند احمد، بیروت، دارصادر.

28. اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف، 1420 ق، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر.

29. بحرانی، سید‌هاشم، 1411 ق، حلیة الابرار فی احوال محمد و آله الاطهار، تحقیق شیخ غلامرضا مولانا البحرانی، بی‌جا، مؤسسة المعارف الاسلامیة.

30. بخاری، محمد بن اسماعیل، 1401 ق، صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، چاپ افست از چاپخانه عامره در استانبول.

31. ثعالبی، عبدالرحمن، 1418 ق، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء الثراث العربی.

32. جصاص، احمد بن علی، 1405ق، احکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

33. جوهری اسماعیل بن حماد، بی‌تا، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد بن عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین.

34. حاکم نیسابوری، محمد بن محمد، 1406 ق، المستدرک، تحقیق دکتر یوسف مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة.

35. حوالی، سفر بن عبدالرحمن، بی‌تا، شرح العقیدة الطحاویة، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.

36. خطیب، عبدالکریم، بی‌تا، التفسیر القرآنی للقرآن، بی‌جا.

37. خمینی، سیدمصطفی، 1418 ق، تفسیر القرآن الکریم، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

38. خویی، سید ابوالقاسم، 1395 ق، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالزهراء.

39. ذهبی، شمس‌الدین، 1413 ق، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب ارنؤوط، حسین اسد، بیروت، مؤسسة الرساله.

40. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا، تذکرة الحفاظ، حجاز، کتابخانه حرم مکه.

41. راغب اصفهانی، ابی‌القاسم الحسن بن محمد، 1412ق، مفردات غریب القرآن، دمشق، بیروت، دار العلم الدار الشامیّه.

42. رضوی، سیدمرتضی، بی‌تا، آراء علماء السنة فی الوهابیة، بی‌جا.

43. زبیدی، محمدمرتضی، بی‌تا، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، مکتبة الحیاة.

44. زحیلی، وهبة بن مصطفی، 1418 ق، التفسیر المنیر فی العقیدة والشریعة والمنهج، بیروت، دمشق، دارالفکر المعاصر.

45. زرکلی، خیرالدین، بی‌تا، الاعلام قاموس تراجم، بیروت، دارالعلم للملایین، الطبعة الخامسة.

46. سرکیس، یوسف الیان، 1410 ق، معجم المطبوعات العربیة والمعربة، قم، مکتبة آیت‌الله مرعشی نجفی.

47. سمرقندی، نصر بن محمد بن احمد، بی‌تا، بحرالعلوم، بی‌جا.

48. سیدقطب، ابراهیم، بی‌تا، فی ظلال القرآن، قاهره، دارالشرق.

49. سیوطی، جلال‌الدین، 1404 ق، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی.

50. شوکانی، محد بن علی، 1414 ق، فتح القدیر، بیروت، دار ابن‌کثیر، دارالکلم الطیب.

51. صدوق (ابن‌بابویه)، محمد بن علی، 1361، معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین.

52. ــــــــــــــــــــ ، 1398 ق، التوحید، قم، جامعه مدرسین.

53. ــــــــــــــــــــ ، 1403 ق، خصال، قم، جامعه مدرسین.

54. طبری، محمد بن جریر، 1415 ق، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ضبط، توثیق و تخریج: صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر.

55. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق نخبة العلماء الاجلاء، بیروت، مؤسسة الاعلمی.

56. طریحی، فخرالدین، 1408 ق، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه.

57. عاملی، سیدجعفرمرتضی، 1415 ق، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت، دارالهادی، الطبعة الرابعة.

58. عبدالقادر رازی، محمد بن ابوبکر، 1415 ق، مختارالصحاح، تحقیق احمد شمس‌الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة.

59. عبداللطیف، عبدالعزیز بن محمد بن علی، بی‌تا، دعاوی المناوئین لدعوة شیخ محمد بن عبدالوهاب.

60. عثیمین، محمد بن صالح، بی‌تا، القول المفید علی کتاب التوحید، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.

61. ــــــــــــــــــــ ، تفسیر القرآن (سوره بقره و جزء عم را تفسیر کرده است)، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.

62. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، 1415 ق، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان.

63. عسکری، سیدمرتضی، 1371، نقش ائمه در احیای دین، ج 12، بی‌جا، مجمع علمی اسلامی.

64. عبدالسلام، عمر، 1416 ق، مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة، بیروت، دارالهدایة.

65. غنیمان، عبدالله بن محمد، شرح کتاب التوحید (صحیح بخاری، ج 1)، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.

66. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

67. فقیهی، علی بن حسین بن احمد، التعلیقات البازیة علی کتاب التوحید، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.

68. قاسمی، محمد جمال‌الدین، 1418 ق، محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیه.

69. قرشی، سیدعلی‌اکبر، 1371، قاموس القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

70. قرطبی، محمد بن احمد، 1364 ش، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو.

71. کتاب مقدس.

72. کثیری، سیدمحمد، 1418 ق، السلفیة بین اهل السنة و الامامیة، بیروت، الغدیر.

73. کحاله، عمررضا، بی‌تا، معجم المؤلفین و تراجم مصنفی الکتب العربیة، بیروت، مکتبة المثنی.

74. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365 ش، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

75. لهیمید، سلیمان بن محمد، بی‌تا، شرح کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب، عربستان سعودی، رفحاء.

76. مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.

77. معرفت، محمد‌هادی، 1379، تفسیر و مفسران، قم، مؤسسه فرهنگی التمهید.

78. معین، محمد، 1363، فرهنگ معین، تهران، چاپخانه سپهر.

79. مغنیه، محمدجواد، 1424 ق، تفسیر کاشف، تهران، دارالکتاب الاسلامی.

80. مفید، بی‌تا، النکت الاعتقادیة، بیروت، دارالمفید.

81. ملا حویش آل‌غازی، عبدالقادر، 1382 ق، بیان المعانی، دمشق، مطبعة الترقی.

82. میرزا خسروانی، علی‌رضا، 1390 ق، تفسیر خسروی، تهران، اسلامیه.

83. نجدی حنبلی، سلیمان بن عبدالوهاب، بی‌تا، فصل الخطاب من کتاب الله و حدیث الرسول و کلام العلماء فی مذهب ابن‌عبدالوهاب، تحقیق انجمن دانشمندان، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.

84. نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد، 1421 ق، اعراب القرآن (نحاس)، بیروت، منشورات محمد علی بیضون، دارالکتب العلمیة.

85. نخجوانی، نعمت الله بن محمود، 1999 م، الفواتح الالهیة فی مفاتح الغیبیة، مصر، دارالرکابی للنشر.

86. نمیری، عمر بن شبه، بی‌تا، تاریخ المدینة المنورة، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، دارالفکر.

87. نووی، 1407ق، صحیح مسلم به شرح النووی، بیروت، دارالکتاب العربی.

88. نیسابوری، مسلم بن حجاج، بی‌تا، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر.

89. نیشابوری، محمود بن ابوالحسن، 1415 ق، ایجاز البیان عن معانی القرآن، بیروت، دارالغرب الاسلامی.

90. نجدی حنبلی، سلیمان بن عبدالوهاب، بی‌تا، فصل الخطاب من کتاب الله وحدیث الرسول وکلام العلما فی مذهب ابن عبدالوهاب، تحقیق لجنة من العلما، بی‌جا.

منبع: فصلنامه اندیشه نوین
 

 

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo