شهید آوینی
 
بخشی از سروده مرحوم آغاسی درباره شهید آوینی

الا روح طوفانی مرتضی

سلیمان تسلیم امر قضا

از آن دم که در خون شنا کرده ای

مرا با جنون آشنا کرده ای

جنون را به حیرت درآمیختی

قلم را زغیرت برانگیختی

بگو نسبتت با شهیدان چه بود

که مرغ دلت سویشان پر گشود

چه ها کرد حق با تو در شام قدر

که همسفره ای با شهیدان بدر

ببخشای اگر از تو دم می زنم

و یا در حریمت قدم می زنم

برآنم که درک ولایت کنم

مبادا که ترک ولایت کنم

کنون خالی از عجب و خودبینی ام

پُر از سکرآوای آوینی ام

به صحرا روانم به هرزه گرد

مهیای تیغم به عزم نبرد

به خون می تپد تو سن سرکشم

سزد تا چو تیر از کمان پر کشم

زبان سرخ و سر سبز و دل زخمناک

خوش آندم که در خون رفتم چاک چاک

سر سبز گر سرخ گردد رواست

که این شیوه ی شیعه ی مرتضاست

مرا غیر از آهنگ خون چاره نیست

جنون زاده را جز جنون چاره نیست

به فردای قحطی به امر امیر

کشم نعره ای گرم و توفان ضمیر

به مردانگی خامه را بشکنم

هیاهوی همگامه را بشکنم

قلم باز آهنگ خون می کند

جنون زاده عزم جنون می کند

حاج محمدرضا آغاسی

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo