عوامل مهم زمينه ساز ظهور حضرت مهدى (عج)
شهید آوینی

عوامل مهم زمينه ساز ظهور حضرت مهدى (عج)

از آنجا كه انقلاب حضرت مهدى (عج) همان انقلاب اسلامى است; منتهى در سطح وسيعتر و عميق تر و از آنجا كه اين انقلاب تكميل كننده انقلاب پيامبر اسلام ص است يازده عامل مهم در زمينه سازى انقلاب حضرت مهدى (عج) نقش بسزايى دارند.

1 جاذبه قرآن و حقانيت اسلام
همان گونه كه در مثلها آمده «سرانجام حقيقت جاى خود را باز مى كند» تكيه بر حقايق نورانى و استوار و منطقى قرآن و اسلام، اين مكتب زنده و غنى و حياتبخش و سازنده، يكى از عوامل مهم پيروزى است. امروز تكيه بر چنين مكتب پر مايه و استوار و مقايسه علمى و منطقى آن بر ساير مكتب ها از نظر معنوى بزرگترين عامل حركت و زمينه سازى براى يك حكومت عدل جهانى دارد.

2 علم و انديشه و به كار انداختن آن
پيشرفت و زمينه سازى براى حكومت ايده آل جهانى اسلام و به رهبرى امام مهدى (عج) يكى از راههاى تحصيل علم ودانش و كاراندازى آن است در صورتى كه اين دو بر اساس شناخت و اولوّيتها و كارهاى مثبت و عادلانه به كار رود. در اين مورد اسلام اكيداً سفارش فرموده است. پيامبر خدا ص فرمود:
هر چيز اساس و پايه اى دارد. پايه اين دين (اسلام) فهم و شناخت است و موضع گيرى يك مسلمان فهيم و داراى شناخت در برابر شيطان و هرگونه فساد، محكمتر و بيشتر از هزاران مسلمان بدون شناخت است.

3 استقامت و پايدارى و شجاعت
در صدر اسلام ; استقامت و پايدارى و شهامت پر توان مسلمانان در برابر تندبادهاى حوادث، از عوامل پيروزى بود. اينك نيز براى پيروزى در نيل به تكميل اسلام به حضرت مهدى (عج) نياز به صبر و پايدارى است .

4 زهد و رعايت اخلاق و حقوق
رعايت اخلاق نيك نسبت به يكديگر در برخوردها و تمام ابعاد زندگى و رعايت حقوق جانى و مالى و عرضى و... كه عاليترين نقش را در جذب ديگران و نفوذ در دلها دارد، از عوامل مهم گسترش اسلام در صدر اسلام بوده است. اخلاق پيامبر ص و امامان ع و شاگردانشان بسيارى از گردنكشان را به سوى اسلام پر مهر و صفا جلب كرد و موجب تقويت مسلمانان گرديد.
براستى اگر همه شاخه هاى اخلاق اسلامى، رعايت گردد، بهترين زمينه سازى براى ظهور امام زمان (عج) خواهد بود.

5 ايمان و توكل به خدا
روحيه قوى و اطمينان قلب و اعتماد به نفس از عوامل سازنده و پيش برنده و زمينه ساز و سوزاننده موانع سر راه است، يك چنين روحيه و آرامش و استوارى قلب در سايه ايمان به خدا و توكل به او به دست مى آيد كه دعا و مناجات و نماز و روزه تقويت كننده چنين ايمان و توكلى است.

6 تعاون و همكارى
7 برخوردها و روشهاى منطقى با يكديگر
8 توجّه به طبقه و قشر مستضعف
9ـ اتحاد و انسجام مسلمانان
10 ـرهبر شايسته
11 لزوم برنامه ريزى

جنگ ها
در روايات چه از طريق عامّه و چه خاصه، از فتنه ها و آشوبگريها و جنگهاى فراوانى قبل از ظهور منجى بشريّت سخن به ميان آمده كه در واقع يك نوع زمينه سازى براى ظهور امام زمان و نجات بشريّت از ظلم و ستم مى باشد. انسانهايى كه در حال آسايش و امنيّت، به ارزشهاى والاى انسانى پشت پا زده و با بى توجّهى تمام نسبت به مقام والاى ولايت اللّهى حجّت خدا بر روى زمين، لياقت برخوردارى از وجود ظاهرى و آشكار حجّت خدا را از دست داده اند و هر چه نعمتهاى الهى بر آنها سرازير مى شود زمينه هاى دورى خود را از خدا و دين او بيشتر فراهم مى كنند كارشان به جايى مى رسد كه در اثر دورى هر چه تمامتر از ارزشهاى انسانى همچون حيوانات به جان يكديگر افتاده و جان و مال و هستى همديگر را در مخاطره مى افكنند ظلم و ستم همه گير مى شود بگونه اى كه هيچ كس از ابناء بشر براى خود پناهگايى نمى يابد و به هر طرف رو مى كند از سيلى ظلم زمانه در امان نيست.
در اين موقعيّت چه خواهد شد؟!
آرى همه مضطر خواهند شد و در حال اضطرار، فطرت خداجويشان آنها را بر آن مى دارد كه دست طلب به پيشگاه پروردگارشان دراز كرده و در فكر نجات افتند و طالب يك نجات بخش شوند.
آرى اينگونه جنگ ها و آشوبها زمينه ساز آمدن منجى بشريّت خواهد بود.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله وسلّم فرمود:
«تكون بالشام فتنة كلّما سكنت من جانب ضجت من جانب فلا تتناهى حتّى ينادي مناد من السماء انّ اميركم فلان»([1])
جنگ و آشوبى در شام شما را فرا گيرد كه هر زمان از يك جانب آرام شود از جانب ديگر فعّال شود و اين فتنه تمامى ندارد تا موقعى كه منادى از آسمان ندا مى كند كه همانا امير شما فلان (مهدىـ ارواحنا فداه ـ) است.
ملاحظه شود كه فتنه بگونه اى است كه تنها با آن امام زمان ارواحنا فداه خاتمه مى يابد و در غير اينصورت همه انسانها از اين فتنه به بيچارگى و درماندگى مى افتند. بگونه اى كه در روايت ديگر مى فرمايند:
«تكون فتنة يعوج فيها عقول الرجال حتّى لا يكاد يرى رجلاً عاقلاً»([2])
آن فتنه عقلها را از سر مى برد و ديگر مرد عاقلى شايد نبينى، ]گويى زلزله روز قيامت است كه مردم سكران ديده مى شوند و حال آنكه سكران نيستند[
از روايات چنين بدست مى آيد كه مركز اين آشوبها، شام بوده و از آنجا سرچشمه مى گيرد. چنانكه پيامبر اكرم فرمودند:
چهار فتنه و آشوب بر امّت من وارد مى شود كه در فتنه ى اول خون ريزى و در دومى، خونها و اموال و در فتنه ى سوم، خونها و اموال و زنان حلال شمرده مى شود. چهارمين فتنه و آشوب، كور و كر و همه گير و هم چون حركت كشتى در درياى متلاطم خواهد بود به گونه اى كه هيچ يك از مردم پناهگاهى نمى يابند آن فتنه از شام برخاسته و عراق را فرا مى گيرد (جزيره) را زير دست و پاى خود به شدت كوبيده و بلا و گرفتارى، مردم را مانند پوست دباغ خانه گوشمال مى دهد هيچ كس قادر نيست بگويد: بس كنيد و دست نگهداريد! اگر آن را از ناحيه اى برطرف سازند از ناحيه ى ديگر سر برآورده و ظاهر مى گردد([3])
و در روايتى ديگر چنين آمده است:
آنگاه فتنه اى پديد مى آيد هر زمان صحبت از پايان آن شود، همچنان ادامه يافته به گونه اى كه خانه اى نيست كه آن فتنه داخل آن نشده و مسلمانى نيست كه سيلى آن را بر صورت خود لمس نكرده باشد تا آنكه مردى از خاندان من ظهور نمايد([4]).
در اين چند ويژگى براى اين آشوب شمرده شده است.
1 - اين جنگ آشوبى دامنه دار است و همه ى ابعاد امنيتى، فرهنگى و اقتصادى مسلمانان را شامل مى شود. مثلاً تمام چيزهاى حرام، حلال شمرده مى شود و بالعكس در روايتى و ديگر روايات از آن «صمّاء و عمياء» يعنى كر است و سخن نمى شنود تا بتوان با آن گفتگو كرد و دورش ساخت و نابينا و كور است و نمى بيند كه بين اين و آن فرق بگذارد بلكه شامل همه مى شود وارد هر خانه اى شده و بر شخصيّت هر مسلمانى ضربه و آسيب وارد مى سازد.
2 - شر و گرفتارى و نقطه ى شروع آن حركت از سرزمين شام خواهد بود و از آنجا به ديگر سرزمينهاى عربى و مسلمان كشيده مى شود.
3 - راه حلها سودمند واقع نشده و اين آشوب مدت طولانى ادامه مى يابد و تنها راه حل آن ظهور و قيام حضرت مهدى ارواحنا فداه مى باشد.
از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله وسلّم نقل شده است:
«جريان امر شما همچنان ادامه مى يابد تا اينكه فرزندانى در دوران فتنه و ستم متولد مى شوند كه جز آشوب چيزى نشناسند و زمين چنان آكنده از ستم و بيداد شود كه هيچ كس جرأت ندارد خدا را بخواند آنگاه خداوند مردى را از ذريّه و عترت من بر مى انگيزاند، تا زمين را از عدل و داد پر سازد، آنگونه كه از ظلم و ستم پر شده است([5]).
از امير مؤمنان على عليه السلام نقل شده كه فرمود:
«حكومت اهل بيت پيامبر شما كه داراى نشانه هايى ست در آخر الزمان پديد مى آيد . . . از جمله زمانى كه روميان و تركان، ديگران را عليه شما بشورانند و نيروها بسيج گردند . . . و تركها با روميان به مخالفت برخاسته و جنگ و درگيرى در روى زمين افزايش يابد»([6]).
روشن است كه سخن امام عليه السلام درباره ى فتنه و آشوب روميان و تركها و حركت آنان در يورش عليه سرزمينهاى اسلامى از نشانه هاى ظهور حضرت مهدى ارواحنا فداه مى باشد. و اختلاف بين آنها با آنكه با يكديگر هم پيمان بوده اند بر سر تقسيم و سلطه يافتن در قلمرو نفوذشان مى باشد.
در اينجا لازم مى دانيم كه نكته اى را تذكر دهيم نخست كلامى از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم كه فرمودند:
نزديكى است امّتها عليه شما يكديگر را فرا خوانند، بسان فرا خواندن خورندگان بر سر سفره هر چند شما از نظر عدد بسياريد، امّا همچون خاشاك بر روى سيل مى باشيد. خداوند هيبت و شكوه شما را از دل دشمنانتان برداشته، در اثر علاقه مندى به دنيا و بيزارى از مرگ، ضعف و سستى را به دل شما مى افكند([7]).
در اين روايت دقّت كنيد آن كلامى است كه از منبع نور صادر شده و مصادر وحى گوياى آن هستند و بخوبى مشاهده مى كنيد كه علائم نزديكى اين فتنه ى عظيم ديده مى شود فتنه اى كه بر هيچ كس رحم نخواهد كرد بر فرزندان و مال و ناموس . . .
بيدار شويد و ذرّه اى به خود آئيد. چرا به گونه اى شده ايد كه هيبت و بزرگى شما آن بزرگى كه با نور ايمان در شما به وجود آمده بود ، از دل دشمنانتان رفته و هر روزه سلطه ى آنها بر شما فزونتر مى گردد. دنياپرستى و پيروى از هواهاى نفسانى شما را بيچاره كرده است; هان! بر خود رحم كنيد و دست از اين علائق بكشيد و دستى سوى آسمان دراز كرده و از اعماق جان از خداوند ظهور آن حجّت خدا را بخواهيد كه او مجيب الدعوات و ارحم الراحمين است.

تكامل عقول
عصر غيبت، عصر دورى و محجورى عموم مردم از ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه است امّا اگر قرار باشد كه اين دورى ادامه پيدا كند با مؤمنان چه خواهد شد؟ امام، هادى بشر است دورى از اين هدايت گر آيا چيزى جز ضلالت و گمراهى و قساوت قلوب چيزى در پى خواهد داشت؟ مگر خداوند حكيم نيست مگر انسان را با هدفى مقدس خلق نكرده است؟ مگر نفرموده است كه
(وما خلقت الجنّ والانس إلاّ ليعبدون)([8])
جن و انسان را نيافريدم مگر آنكه بندگى من كنند.
پس چه خواهند كرد انسانهايى كه طالب هدايت و تشنه ى معرفت اند تا در سايه ى هدايتهاى ولى خدا عبوديّت خود را يافته و به بندگى معبود خود واصل گردند.
آرى اگر قرار باشد رابطه ى بين انسان و هادى بشر بطور كلى قطع شود، ديگر نظام هستى كه بر اساس مصالح با اهداف والايى طراحى شده است نابود خواهد شد.
ليكن خداوند با بندگان خود رئوف بوده و طالب حقّ را دوست دارد و پاداش زحمت كشان را ضايع نمى كند او به چنين افرادى درك و فهمى عنايت مى فرمايد كه غيبت امامشان در نزد آنها به منزله ى حضور است و اين مطلب در كلام امام سيّد الساجدين زين العابدين عليه السلام به بهترين نحو، بيان شده است; ما نيز قلوب اهل ايمان را به نور كلام آنحضرت روشن مى سازيم و اميدواريم در جرگه ى آنان قرار گيريم.
قال الامام زين العابدين عليه السلام لأبي الخالد الكابلي: «. . . يا أبا خالد، انّ أهل زمان غيبته القائلين بامامته والمنتظرين لظهوره أفضل من أهل كل زمان، لأنّ اللّه تبارك وتعالى أعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة وجعلهم في ذلك الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدي رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وسلّم بالسيف، أُولئك المخلصون حقّاً وشيعتنا صدقاً والدعاة إلى دين اللّه عزّ وجلّ سرّاً وجهراً([9]).
امام سجاد عليه السلام فرمودند: . . . اى ابا خالد! همانا اهل زمان غيبت آنحضرت ]قائم آل محمّد عليهم السلام [، آن كسانى كه قائل به امامت آنحضرت و منتظر ظهور اويند بهترين افراد در طول زمان هستند زيرا خداوند تبارك و تعالى به آنان چنان عقل و فهم و معرفتى عنايت فرموده كه غيبت نزد آنها بمنزله ى حضور و مشاهده مى باشد و ايشان را در آن زمان به منزله ى كسانى كه پيش روى رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم با شمشير جهاد مى كردند قرار داده ايشان بندگان خالص خدا و شيعيان واقعى ما و دعوت كننده بسوى دين خدا در پنهان و آشكار مى باشند.
بديهى است وجود چنين اشخاصى در زمينه سازى ظهور امام زمان ارواحنا فداه چه بسيار مؤثرند چرا كه يكى از ويژگى هاى ايشان انتظار واقعى شان است. آنها منتظرند و خود را براى آمدن امام زمانشان آماده مى كنند و همچنين دعوت كننده ى مردم بسوى دين خدايند; اينان بشريت را هر چه بيشتر بسوى حق دعوت كرده و از آنان منتظرانى واقعى مى سازند كه اين خود در تعجيل ظهور آن عزيز سهم بسزايى دارد.

پيدايش افراد شجاع و غيور
يكى از مهمترين عوامل زمينه ساز ظهور امام زمان ارواحنا فداه پيدايش افرادى شجاع و قوى دل است; ايشان ياران امام عصر ارواحنا فداه خواهند بود هميشه امامان معصوم ما با كمبود رادمردانى استوار مواجه بودند و چون زمينه ى قيام فراهم نمى شد، عليه دولتهاى باطل حركتى نمى كردند. در زمان غيبت نيز اين معضل وجود دارد تا نزديك زمان ظهور، در آن زمان در اقصى نقاط دنيا عدّه اى پديد خواهند آمد كه دلهاى آنها همچون پاره هاى آهن است چنانكه در صفات ايشان بطور مفصل سخن خواهيم گفت.
طبق روايات تعداد آنها 313 نفر است كه تعداد زيادى از آنها از اهل همان زمان هستند و عدّه اى هم در زمانهاى قبل مى زيسته اند كه از قبر خارج شده و براى يارى و نصرت دين خدا با امام زمان ارواحنا فداه پيمان مى بندند.

ياران امام زمان ارواحنا فداه ـ
در ستايش از اين گروه وارسته و شايسته اى كه خداوند اينان را برگزيده است و به همراهى و يارى حضرت مهدى ارواحنا فداه مفتخرشان ساخته، روايات بسيارى وارد شده است. در اين روايات ضمن ترسيم شخصيّت ارزشمند و نقش سازنده و اوصاف برجسته ى آنان، از چگونگى پيوستن آنان به امام عصر ارواحنا فداه در مكّه، سخن رفته و فراتر اينكه، آياتى از قرآن شريف در مورد آنان تأويل شده است. از باب نمونه در ذيل آيه ى شريفه ى:
(فاستبقوا الخيرات أينما تكونوا يأت بكم اللّه جميعاً)[10]
در كارهاى نيك سرعت جوييد كه هر كجا باشد خداوند شما را گرد خواهد آورد.
از امام صادق عليه السلام آمده است:
يعني اصحاب القائم، الثلاثمائة وبضع عشر وهم واللّه الأمّة المعدودة يجتمعون في ساعة واحدة كقزع الخريف([11]).
اين آيه ى شريفه اشاره به 313 نفر ياران اصلى حضرت مهدى ارواحنا فداه دارد. بخداى سوگند! كه آنان در شمار، اندك هستند. امّا در كارآيى و ايمان و شكوه معنوى بسيار و بسان ابر پراكنده ى پائيزى (كه بناگاه به هم مى پيوندند و متراكم مى شوند) آنان ظرف لحظه اى در يك ساعت معيّن از سراسر گيتى در مكّه حاضرمى گردند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«بينا شباب الشيعة على ظهور سطوحهم نيام، اذ وافوا إلى صاحبهم في ليلة واحدة على غير ميعاد فيصبحون بمكّة»([12])
يعنى به هنگام ظهور حضرت مهدى ارواحنا فداه جوانان و جوانمردان شيعه همانگونه كه بر پشت بام خانه هاى خويش در خواب اند همگى يك شب بدون وعده ى قبلى، بامداد را در مكّه حاضر و به ديدار امام عصر ارواحنا فداه مفتخر مى گردند.
در روايات از خصوصيات اخلاقى ياران آنحضرت و تعداد آنها و جنسيت قومى ايشان تعابير زيادى وارد شده كه بدان اشاره مى كنيم. ليك از باب مقدمه در يك بينش كلى امير مؤمنان عليه السلام در اشاره به شخصيّت آنان مى فرمايد:
«لم يسبقهم الأوّلون ولا يدركهم الآخرون»([13]).
آنان در شايستگى و امتيازات بر اوج رفيعى هستند نه از نسلهاى گذشته كسى از آنان پيشى گرفته است و نه از آيندگان كسى به مقام والاى آنان مى رسد.
در مورد نحوه ى رساندن خود به آنضحرت به مقامى رسيده اند كه زمين در زير پاى آنها پيچيده مى شود.
امام صادق عليه السلام در مورد آنان مى فرمايد:
«فيصير إليه أنصاره من أطراف الأرض، تطوى لهم الأرض طيّاً».([14])
يعنى ياران مهدى ارواحنا فداه از نقاط مختلف زمين بسوى او حركت مى كنند و زمين زير پاى آنان در هم مى پيچد.

ايمان استوار ياران
ياران خاصّ حضرت مهدى ارواحنا فداه از نظر معنويّت و ايمان كامل و استوار و نداشتن ذرّه اى ترديد در دلها بى نظيرند. آنان در اوج يقين و اخلاصند و بخاطر قوّت و استوارى و كمال ايمان به خدا، ذرّه اى ترس و دلهره در كران تا كران وجودشان نيست چرا كه انسان به هر اندازه اى كه ايمانش به خدا افزون گردد، به همان اندازه توان و تلاش او افزون مى گردد.بر اين اساس ياران آنحضرت به هنگامى كه به ميدان كارزار گام مى نهند نه كسى توان ايستادن در برابر آنان را دارد و نه پديده اى مى تواند مانع اجراى برنامه هاى نجات بخش و دستورات صادر شده از سوى فرماندهى بلند مرتبه ى آنان گردد.
از امير مؤمنان عليه السلام آمده كه فرمودند:
«كانّهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم مثل زبر الحديد، لو انّهم همّوا بازالة الجبال الرواسي لازالوها عن مواضعها فهم الذين وحّدوا اللّه حقّ توحيده»([15]).
آنها همچون شيرانى كه از بيشه ى خود خارج شده اند بر گرد آن حضرت حلقه مى زنند آنان براستى مانند پاره آهنى هستند كه اگر بر متلاشى نمودن كوهها تصميم بگيرند آنها را نابود مى سازند. آنان خداى را آنگونه كه شايسته است به يگانگى مى پرستند.
اگر در اين جمله كه كأنّهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم براستى دقت شود وقتى شير از بيشه ى خود خارج مى شود ديگر چه كسى جرأت مقابله با او را دارد.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
«إذا ساروا يسيرا الرعب امامهم مسيرة شهر»([16])
هنگامى كه به حركت در مى آيند امواج رعب و وحشت يك ماه پيشتر از ايشان حركت مى كند.

تواضع و فروتنى ياران
آنان قهرمانانى فروتن، متواضع و برخوردار از ارزش اخلاقى و انسانى اند و هرگز مغرور و مست قدرت نمى شوند. آنها به مقام والاى حضرت مهدى ارواحنا فداه آنگونه كه شايسته و بايسته است اعتقاد دارند; تا آنجا كه نه تنها از وجود گرانمايه ى آنحضرت بهره مى برند; بلكه از زين مركب او نيز به افتخار تبرّك مى جويند و آن را مسّ مى كنند. آنان بسان فداكارانى هوشيار، بر گرد آن سرچشمه ى بركات و والاييها و ارزشها حلقه مى زنند و جان خويش را در همه ى فراز و نشيبها و ميدانهاى جهاد و پيكار، سپر بلاى جان گرامى او مى سازند و دستورات و خواسته هايش را لبّيك مى گويند.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
«كانّ على خيولهم العقبان يتمسّحون بسرج الامام يطلبون بذلك البركة ويحفّون به، يقون بأنفسهم في الحروب ويكفونه ما يريد»([17]).
چابك بسان عقاب بر مركبهاى خويش سوارند و در عشق به حضرت چنانند كه زين مركب او را براى تبرّك جستن مسح مى كنند و بر گرد يار حلقه مى زنند و در فراز و نشيبها و پيكارها او را بسان جان شيرين با همه ى وجود محافظت مى كنند و هر دستورى دهد او را بسنده اند و به انجام رساننده.

شب زنده دارى ياران
ياران آن گرامى عبادت كنندگان خاضع و خاشعند; شبانگاهان را با نماز و نيايش و سوز و گداز عاشقانه به بارگاه خدا، به سحر رسانده و در نمازهاى خويش زمزمه اى همچون آواى زنبوران عسل از ايشان شنيده مى شود. در ركوع و سجود و قيام و قعودند و با وجود اين روزها در اوج آمادگى و شهامت بر مركبهاى خويش، براى انجام دستورات حضرت مهدى ارواحنا فداه ايستاده اند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«رجال لا ينامون الليل، لهم دوّى في صلاتهم كدوّى النحل، يبيتون قياماً على أطرافهم ويصبحون على خيولهم، رهبانٌ بالليل، ليوث بالنهار»([18]).
بزرگ مردانى كه شبها را نمى خوابند براى آنها زمزمه اى در نمازشان همچون زمزمه ى انبوه زنبوران، شبها را شب زنده دارى مى كنند و صبح مى كنند در حالى كه بر مركبهاى خويش سوارند (و آماده پيكار) راهبان شب هستند و شيران روز.

آگاهى و شناخت ياران
از ويژگيهاى آنان، اوج آگاهى و عمق دانايى و درايت آنهاست دلهاشان به نور معرفت درخشنده و نور باران است. به راهى كه مى روند يقين كامل داشته لذا همچون كنيزى كه از مولاى خود اطاعت مى كند، از امام زمان ارواحنا فداه فرمانبردارى مى نمايند.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
«ورجال كانّ قلوبهم زبر الحديد، لا يشوبها شك في ذات اللّه أشد من الحجر . . . هم أطوع له من الأُمّة لسيّدها كالمصابيح . . . كانّ قلوبهم القناديل»([19]).
مردانى كه دلهاشان بسان پاره ى آهن است. در ايمانشان به خدا و وعده ى او ذرّه اى ترديد ندارند و باور آنان از كوه سخت تر است . . . ايشان در فرمانبردارى از سالار خويش مطيع تر از كنيز نسبت به مولاى خود مى باشند. آنان بسان چراغهاى روشنگرند . . . دلهايشان بسان مشعلهاى پر نور است.
زيبا و ژرفترين توصيف براى يارن آن حضرت را در اين سخن زيبا مى توان ديد كه مى فرمايد:
هرگز قلب آنان به ذره اى از شك آلوده نمى شود. و اين مقامى فراتر از فهم و دركهاست.

اتّحاد و برادرى ياران
از ويژگيهاى آنان، اين است كه انديشه هايشان متحدّ و يگانه، ديدگاهشان همانند، دلهايشان به هم پيوسته و به هم گره خورده است نه اختلافى در رأى و انديشه و گفتار آنان خواهى ديد و نه در رفتارشان و همگى يك دل و يك قطب و يك زبان هستند.
از امير مؤمنان عليه السلام در وصف ايشان آمده است:
«كأنّما ربّاهم ابٌ واحد وأُمٌّ واحدة، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة والنصيحة»([20]).
گويى يك پدر و مادر آنان را پرورانده و دلهايشان لبريز از مهر و محبّت و خيرخواهى است.

سنّ ياران
آنچه در روايات آمده اين است كه اكثر ياران آن حضرت در سنين جوانى اند; از امير مؤمنان عليه السلام آمده كه فرمودند:
«انّ أصحاب القائم شباب، لا كهول فيهم إلاّ كالكحل في العين، أو كالملح في الزاد وأقلّ الزاد الملح»([21]).
ياران حضرت همگى جوان هستند و سالخورده در ميان ايشان نيست مگر مانند سرمه در چشم يا نمك در توشه و كمتر چيزى كه بعنوان توشه حمل مى شود، نمك است.
خلاصه تعداد پيران در بين اصحاب حضرت بسيار اندك است و اكثريّت آنها جوان هستند.
در روايات تعداد ياران آنحضرت كه ابتداى ظهور در مكّه حاضر شده و با او بيعت مى كنند 313 نفر ذكر شده است.
از اميرالمؤمنين عليه السلام آمده كه فرمودند:
«. . . ثمّ إذا قام، يجتمع إليه أصحابه على عدة أهل بدر وهم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً»([22]).
هنگامى كه قيام كند ياران اصلى او كه شمارشان 313 نفر و به شمار ياران پيامبر در جنگ بدر است بسوى او اجتماع مى كنند.
امام باقر عليه السلام فرمود:
«يبايع القائم بين الركن والمقام ثلاثمائة و نيف عدّة أهل بدر فيهم النجباء من أهل مصر والابدال من أهل الشام والأخيار من أهل العراق»([23]).
با قائم ارواحنا فداه ميان ركن و مقام، 313 شخصيت بزرگ به شمار ياران پيامبر در بدر بيعت مى نمايند در ميان آنها چهره هاى برجسته از مصر و شايستگانى از شام و خوبانى از عراق هستند.

آرزوى شهادت
آرزوى بزرگ ياران خاصّ امام مهدى ارواحنا فداه به دوش كشيدن بار مسئوليت و به انجام رساندن وظايف و جهاد و شهادت در راه خداست چرا كه معنا و مفهوم حقيقى شهادت را به شايستگى دريافته و ارزش آن در بارگاه خدا را آنگونه كه بايد، شناخته اند.
حضرت صادق عليه السلام فرمودند:
«يدعون بالشهادة ويتمنّون أن يقتلوا في سبيل اللّه، شعارهم يالثارات الحسين»([24]).
براى خود و ديگران[ طلب شهادت مى كنند و آرزو دارند كه در راه خدا كشته شوند و شعار آنان خونخواهى حسين عليه السلام است.

نه غرور و مستى و نه احساس ضعف
آنان نه به آفت غرور و مستى گرفتار مى شوند و نه از شمار اندك همراهان و پيشتازان در نخستين مراحل قيام و ظهور آنحضرت احساس وحشت و تنهايى مى كنند. زيرا انسانى كه داراى ارتباط عميق و خالصانه با آفريدگار تواناى هستى است با داشتن آن ارتباط و پيوند احساس وحشت نمى كند و نيز از پيوستن ديگران به راه و رسم نجات بخش و افتخارآفرين خويش و بسيارى همراهان، شادمان و مغرور نمى گردد.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلامـ فرمود:
«يؤلّف اللّه بين قلوبهم، لا يستوحشون من أحد ولا يفرحون بأحد يدخل فيهم»([25]).
خداوند بين دلهاى آنها الفت برقرار مى كند. ايشان از كسى و قدرتى وحشت ندارند و نه بخاطر پيوستن فرد يا قدرتى به گروهشان دچار شادمانى و غرور مى گردند.

حاكميت ظلم و ستم
رواياتى كه درباره ى زمان قبل از ظهور وارد شده حاكى از اين مطلب است كه زمين از جور و ظلم پر مى شود به هر طرف رو مى كنى ظلم و جور بيداد مى كند; فرزند به والدين ظلم مى كند و والدين به فرزند ظلم مى كنند; برادر حق برادر خود را مى خورد و رفيق به رفيق خود ستم مى نمايد. هيچ كس از ظلم كسى ايمن نيست و بديهى است كه «الناس على دين ملوكهم» مردم بر دين حكمرانان خود هستند. اين ظلم و جور، منشأش ظلم و جور دستگاههاى حكومتى است. ظلم و ستم آنها از حدّ مى گذرد بگونه اى كه در هر خانه اى نفوذ مى كند و كسى از آن ايمن نيست. تعبير روايات را دقت كنيد: زمين از جور و ظلم پر مى شود چنانكه قبلاً هم اشاره نموديم اين ظلمها و اين بيچارگيها كه دامنگير بشريت مى شود بويژه در مؤمنان فطرت آنها را زنده مى كند و از درون در پى يك نجات بخش مى گردند و همگى از خداوند طلب منجى مى نمايند البته اين بدان معنا نيست كه بنابراين ظلم خوب است، خير، ليكن اين ظلم چيزى است كه زمينه اش را خود بشر با پيروى نكردن از دستورات الهى كه همه اش به نفع مصالح بشرى است، فراهم كرده است. باز متذكر مى شويم كه اگر مؤمنان قلوب خود را يكى كرده و از خدا آمدن منجى بشر را بخواهند خداوند عالم خواسته ى آنها را به آنها عنايت مى كند چرا كه خود فرموده است:
(ادعوني استجب لكم)([26])
مرا بخوانيد شما را اجابت خواهم كرد امّا اگر دعا نكردند ديگر واگذار به خود مى شوند كه:
(قُلْ ما يعبؤ بكم ربّي لولا دعاءكم)([27]).
اى پيغمبر بگو چه اهميتى داريد اگر پروردگارتان را نخوانيد.
آرى بى توجّهى خدا به بندگان در اثر عرض حاجت نكردن به پيشگاه اوست.
«إلهنا لا تكلنا إلى أنفسنا طرفة عين أبداً في الدنيا والآخرة».
خدايا ما را لحظه اى در دنيا و آخرت به حال خود وا مگذار امين ربّ العالمين.

جاذبه هاى قرآن و اسلام
شايد بتوان گفت يكى ديگر از عوامل زمينه ساز ظهور، جذب بسيارى از افراد بشرى كه معتقد به دين اسلام نبوده و متدين به آئين هاى مختلفى چون مسيحيّت و نصرانيّت و يهوديّت و . . . هستند به دين اسلام و علاقه مند شدن آنها به كتاب آسمانى قرآن باشد; در جوامع بشرى قبل از ظهور، فساد و فحشاء اكثر نقاط دنيا را فرا مى گيرد و انسانهايى كه نور فطرت خداجوى آنها هنوز به خاموشى نگرائيده است، احساس كمبود شديدى در زندگى انسانى خود مى كنند و در پى جبران اين خلأ بدنبال راهى كه بتوان اين كمبود را جبران كرد، گشته و در اين ميان با كتابى روبرو مى شود كه در آن بهترين راه ها و روش هاى زندگى و قانونهايى اصيل انسانى با توجه به ابعاد فردى و اجتماعى انسان بيان شده است حيات فردى با پاكى و پاكيزگى آميخته شده و زندگى اجتماعى همراه با صلابت و عزت و اكرام ترسيم گرديده است.
از انسان با بهترين نامها «جانشين خدا» در آن ياد مى شود و ژرفترين معانى براى عدالت بكار مى رود. محرومان چون عضو آزرده ى پيكره ى انسانى مرهم گذارده مى شوند و توانگران بازوان يارى رسان فرد و اجتماع اند. زنان چون گوهرانى پر بها كه در لفافه ى عفت پيچيده شده و گنجينه ى محبت، او را پاس مى دارد. پير سالان چشمه هاى زلال تجربه ى بشرى و آينه ى سالهاى ناديده اند . . .
و اين چنين است كه چنين كتابى با آن ژرفا كه از آن اوست نه آنچه كه بيان شد قرآن قلبها مشتاق قرار گرفته و شوق وصف ناپذير به سوى اسلام به موج خواهد آمد . . .
پر واضح است كه ميراث دار علم انبياء و رسالت رسول خدا و ولايت ائمه هدى عليهم السلام در بيشتر نقاط جهان با استقبالى پر شكوه برابر خواهد شد.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشتها
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1]. كنز العمال ،ج11 ص 258
[2]. كنز العمال ، ج 11 ص 179
[3]. ملاحم و فتن، ص 17.
[4]. ملاحم و فتن ، ص 10
[5]. بحارالانوار، ج 51، ص 68.
[6]. بحار الانوار ، ج 52 ص 208
[7]. ملاحم و فتن، ص 129.
[8]. ذاريات ، 56
[9]. كمال الدين، ج 2، ص 357، باب 33، ح 54.
[10]. سوره ى بقره، 148.
[11]. بحارالانوار، ج 53، ص 91.
[12]. غيبت نعمانى، ص 316، باب 21، ح 11.
[13]. مستدرك حاكم، ج 4، ص 554.
[14]. معجم احاديث الامام المهدى، ج 3، ص 290.
[15]. الزام الناصب، ج 2؟ ص 200.
[16]. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[17]. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[18]. بحار الانوار ، ج 52، ص 308.
[19]. بحار الانوار، ج 52 ، ص 308.
[20]. الزام الناصب، ج 2، ص 200.
[21]. بحار ، ج 52 ، ص 333.
[22]. الزام الناصب، ج 2 ص 304.
[23]. بحار الانوار ، ج 52، ص 304.
[24]. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[25]. معجم احاديث الامام المهدي ، ج 3 ص 100، مستدرك الصحيحين ج 4 ص 554.
[26]. سوره ي غافر ،60
[27]. سوره ى فرقان، 77

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo