شهید آوینی

 

نقد فيلم " ارباب حلقه ها : دو برج "

 

ولادت,امام زمان,ولادت امام زمان,نیمه شعبان,آخرالزمان,میلاد امام زمان,مهدویت,فیلم,تحلیل فیلم,مهدی


ايمان چيز خوبي است. "پيترجسکون" دلبستگي و پايبندي اش به حفظ حس و حال و فضاي سه گانه "ارباب حلقه ها"، اثر " ج. ر. ر. تالکين" را در دومين اقتباس از اين رمان به نمايش مي گذارد. شايد اولين قسمت اين فيلم سه گانه تصميم نداشته است که عناصر مهم داستاني قبلش را بي چون و چرا تکرار کند.

نقشه اين است: مي خواهد ما را يک راست به ميان ماجرا پرتاب کند. اين ترفند حتي براي کساني که رمان را به خوبي کف دستشان مي شناسند هم لحظاتي از تشويش و نگراني خلق مي کند همان پريشاني که "هابيت" ها، "فرودو" (اليجاوود) و "سام" (شون آستين) در طول سفرشان تجربه مي کنند ؛ اين ماموريت در "ياران حلقه" آغاز مي شود. هنگامي که "فرودو" حلقه اي را به دست مي آورد که مي تواند نيروهايش را به او منتقل کند و اتفاقاً همان طور که در اولين فيلم "ياران حلقه" مي بينيم زندگي اش در "زمين ميانه" را هم به پايان مي رساند.

اين فيلم از معدود فيلم هايي است که سرسپردگي عميق کارگردانش را به رمان اصلي نشان مي دهد. "جکسون " تمام توانايي اش را براي اين اداي احترام به کار مي گيرد و در نتيجه تلفيقي بي کم و کاست از فيلمساز و نويسنده خلق مي کند. شگرد "جکسون" در اين حماسه زيبا اين است که همان حسي تشويش و نگراني را که شخصيت هايش تجربه مي کنند به تماشاگران منتقل مي نمايد .

خلاصه اي از مبارزه بين جادوگر مهربان "گندالف" (يان مک کلن) و ديو بد ذات که يکي از مبارزه هاي فيلم ياران حلقه هاست در ابتداي فيلم نمايش داده مي شود. اين صحنه حرکت آغازين فيلم "برج هاي دوگانه" است. هر چند که شروعي بسيار جسورانه براي ورود تماشاگران به فيلمي دارد که گذشته اي چندان پيچيده داشته و کمترين اطلاعات را در اختيار شان قرار داده است. با وجودي که فيلم اول آن قدر در آمد داشته که بتواند به تنهايي وضعيت متزلزل اقتصاد ايالات متحده را بهبود بخشد ، به نظر نمي رسد که جکسون فهميده باشد که عده اي به وقايع نگاري فيلم حلقه ها از همان ابتداي وجودش ، اصلاً مجذوب نشده اند. و حتي ممکن است عده اي باشند که هنوز فيلم " ياران" را نديده اند اما با همان شور و علاقه اي که فيلم " ياران" به خود جلب کرده بود براي ديدن اين فيلم به سوي سالن هاي سينما کشيده شوند. چنين تماشاگراني ممکن است با ديدن اين فيلم سرخورده و گيج شوند يا اين که نتوانند تا پايان به ديدن آن ادامه دهند.

"تالکين" در داستان فيلم حلقه ها در جستجوي "اراده"، "قاطعيت"، "وفاداري" و در نهايت "ايمان" است و راه هاي فراواني براي نشان دادن مفهوم "خلوص و پاکي قلب" جسته است ؛ همانطور که در (ماتئو: 8: 5) و (گيرکه گارد) خلوص قلب، توانايي جان بخشيدن و به وجود آوردن بود- خلوص و بي آلايشي دل نيز موضوع اصلي فيلم "برج ها" هم هست.

براي قهرمان ما " فرودو" که هدفش زدودن و پاک کردن نيروهاي شيطاني از "زمين ميانه" است، اين خلوص ، خود را به صورت مبارزه با وسوسه به دست کردن حلقه و تحليل رفتن توسط نيروي مخرب آن ، نشان مي دهد و فرودو مزه چيزي که ممکن است در آينده پيش بيايد را چشيده است.

او و "سام"، "گلوم" را ملاقات مي کنند. هابيتي که زماني توسط حلقه اغوا شده و اکنون از نظر جسمي و روحي کاملا به هم ريخته است، اندامي نحيف و خميده دارد با پوست مومي شکل ، شفاف وغشايي که فقط محتويات بدنش را نگاه مي دارد. "گلوم" از درون شکافته شده است. موجودي عقب مانده ، آشفته و مريض است که همواره سعي در دوست شدن با هابيت ها و خشنود نگاه داشتن آنها دارد.

او همچنين بچه - مردي ناخوشايند است که بد گماني و کج خيالي او را به ادامه زندگي و توطئه چيني وا مي دارد. "گلوم" مخلوقي ، ساخته کامپيوتر است و درست به اندازه ساير شخصيت هاي فيلم " برج ها " پذيرفتني است که شايد هم يکي از باور پذيرترين آنها باشد. وجود او در اين فيلم بسيار تاثير گذارتر از شخصيت "جارجاربينکز" که "جورج لوکاس" آن را به تازگي در فيلم جديد "جنگ ستارگان" جاي داده مي باشد. گلوم با صداي "اندي سرکيس" (که حرکات او را هم انيميشن سازها شبيه سازي کرده اند)، به خاطر طبيعتش به اين شکل در آمده است و جکسون برخلاف ديگر شخصيت هاي فيلم به او اجازه مي دهد که در تناقضاتش تا آنجا که مي تواند پيش برود. شايد اين مساله تا حدودي به اين دليل باشد که برج ها کم و بيش شبيه به پلي در سه گانه حلقه ها عمل مي کنند ، با اين وجود اين فيلم يکي از تکامل يافته ترين اکشن هايي است که تا کنون ساخته شده است. بنابراين، بيشتر جريان فيلم برج ها توسط اطلاعاتي ديکته مي شود که بايد براي قسمت بعد به خاطر سپرد. جکسون با برجسته کردن شخصيت جنگجو "آراگورن" (ويگومورتنسن) به صورت يک قهرمان، سعي در جبران اين قضيه دارد. آراگورن به يک پادشاه طلسم شده (برنارد هيل) کمک مي کند تا از قصرش در برابر سربازان بي شمار تحت نفوذ جادوگر شرور و بدجنس يعني "سارومان"(کريستوفرلي) دفاع کند ، دشمني که مسؤول سرنوشت نافرجام "گندالف" است.

" لي" در آن جامه سفيد و مواج با آن ريش سفيدش به خاطر صداي تحکم آميز و تاثير گذاري که دارد بسيار مورد توجه قرار مي گيرد. به خصوص که صدايش همان طنين و تحکم صداي "مک کلن" را دارد.

دستاوردهاي جکسون در فيلم برج ها به روش تمام اکشني که به کار برده است خيلي از آنچه در فيلم اول ديده بوديم، جذاب تر است. او به صحنه هاي جنگي اين فيلم ، آب و رنگي کاملاً متفاوت داده است. شيوه جذاب و گيراي او در پرداختن به صحنه هاي اکشن، هيجان انگيز و پرشور است. ترس و وحشتي که در عين حال سرزنده و شاد کننده هم هست شيوه فيلمسازي فطري و غريزي جکسون است که آن را در ساختن فيلم هاي ترسناک به کار مي گيرد. او اين غريزه را اين جا، و در اين فيلم با عناويني حماسي تشديد مي کند به صورتيکه عظمت و زيبايي آنچه در پي مي آيد خيره کننده است مثلا در صحنه اي از فيلم افراد "سارومان" در يک نماي بالاي سرديده مي شوند که با سپرهايشان طوري در قصر حرکت مي کنند که شبيه به بال هاي يک حشره عجيب و افسانه اي به نظر مي آيند.

يکي از جنبه هاي استادانه برج ها ، اين است که چنين فيلم پر از گذار و تغييري ، نزديک به سه ساعت طول مي کشد و باز هم تا آخرين لحظه توجه تماشاگران را به خود معطوف نگاه مي دارد. از آنجا که برج هاي دو گانه بايد به ميزان کافي داستان را براي قسمت بعدي محفوظ نگاه دارد از مناسبات احساسي بسيار سرسري مي گذرد. با وجود اين جکسون چنان عنان ماجراها را در دست گرفته است که من براي ديدن فيلم بعدي لحظه شماري مي کنم البته منظور من فيلم است که بعداز تمام شدن سري حلقه ها قصد دارد به نمايش بگذارد.

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo