شهید آوینی

 

مهدى موعود، يارانى اين‏گونه دارد 

 

سيد مصطفى علامه مهرى

 اشاره:
انديشه پيروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان كه‏برگرفته از متن قرآن كريم است، بارقه‏اى از نور اميد در دل‏ها تابانيده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته كه منادى حق است و سفير نور، كشتيبان‏هدايت است و قافله‏سالار رهايى؛ مجدد حيات بشريت است و احياگر اخلاق خدايى،اين شخصيت‏بزرگ را در روايات اسلامى مهدى‏ عليه السلام مى‏نامند.

چنين انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زيرا اين انتظار با اميد،تعهد، تحرك با مسووليت و سازندگى و رفع نااميدى از جامعه همراه مى‏باشد.

منتظران واقعى، خود را در حال مهياى جامعه‏اى مى‏بينند كه انتظار موعودى‏را مى‏كشد، بنابراين براى حضور حضرتش شرايطى لازم است كه هم زمينه‏سازقدومش باشد و هم پذيراى حكومت عدل او، زيرا تحمل عدالت‏خود نياز به‏سازندگى دارد. و الا، پذيرايى حق بر افراد بسى مشكل خواهد بود. بنابراين،ما براى خودسازى به يكى از بهترين راه‏ها كه طريق پرورش يافتگان مكتب‏انسان‏ساز اسلام؛ يعنى ياوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسك مى‏شويم، ويژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسيم و به كار بنديم تا زمينه‏ساز حضور حضرتش باشيم. زمينه‏سازحكومت‏حضرت، خيزش ايمان است نه ازدياد فساد. ما در اين نوشتار به برخى‏از خصال ياوران باوفاى حضرت اشارتى خواهيم داشت.

ايمان ياوران مهدى (ع)

ايمان از مهم‏ترين مايه‏هاى يك انسان خداجو است.

پايدارى، شجاعت، رشادت، ايثار، فداكارى و... يك انسان مومن ريشه درايمان وى دارد. ياوران مهدى از مومنانى هستند كه ايمانشان آن‏ها را به‏مرحله‏اى رسانده است كه هرگونه شك و ريبى در دلشان راه نمى‏يابد. همان‏كسانى كه به نقل روايات در ترنم روح‏بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن‏هاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پيچيده و شب را تا به صبح به راز و نيازبا خداى خويش مشغولند. و خودخواهى‏ها و منيت‏ها را در زير آسياب تهجدسورمه كرده و با آن چشم دل را روشن نموده‏اند. خدا را با معرفت‏شناخته وايمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ كرده است. لذا در راه ايمان و اجراى‏فرامين الهى از هيچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هيچ سرزنش كننده‏اى بيم‏به دل راه نمى‏دهند. چنان كه صادق آل محمد(ص) از قرآن كريم اوصاف آن‏ها رابيان داشته و به ايمان آن‏ها و راهشان سفارش مى‏كنند: سليمان بن هارون‏مى‏گويد: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از اين عجليان گويند كه شمشير رسول‏خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرش‏با هيچ يك از دو چشمانش آن را نديده، مگر آن كه پدرش آن را نزد حسين(ع)ديده باشد، و البته براى صاحب اين امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان‏و زمين هم‏دست‏شوند كه اين امر را از جايگاهى كه خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان كفر ورزند تاجايى كه هيچ كس باقى نماند؛ همانا خداوند براى اين امر كسانى را خواهدآورد كه او شايستگان آن باشند. سپس فرمود: آيا نمى‏شنوى كه خداوندمى‏فرمايد:

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هر كدام از شماها از دين خودمرتد شويد پس به زودى خداوند قومى را كه دوست مى‏دارد و آن‏ها نيز خدا رادوست مى‏دارند و نسبت‏به مومنان فروتن و بر كافران سرافراز و مقتدرند به‏نصرت اسلام بر مى‏انگيزد...

تا آخر آيه را تلاوت فرمود و در آيه ديگرفرمود:

پس اگر اين قوم به آن كفر ورزند، همانا قومى را كه هرگز به‏آن كافر نشوند بر آن برگماريم‏.

سپس حضرت فرمود:همانا (اهل) اين آيه همان اهل آن آيه مى‏باشند.

آيه‏اى كه امام صادق عليه السلام - آن را تلاوت فرموده‏اند اوصاف مومنانى كه‏بايد اين رسالت‏بزرگ را انجام دهند چنين بيان مى‏دارد:

1. آن‏ها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏انديشند: يحبهم ويحبونه‏

2. در برابر برادران دينيشان خاضع و فروتن هستند: اذله على المومنين‏

3. نسبت‏به كافران ستم‏گر و كج‏انديش، سرسخت، خشن و سرافرازند:اعزه على الكافرين‏؛

4. براى بسط عدل و اجراى فرامين الهى همواره درراه جهاد فى سبيل‏الله هستند: يجاهدون فى سبيل الله‏؛

5. در جهت‏نابودى كافران و برچيدن بساط ستم‏گران كوشا و از هيچ ملامتى پروا ندارند:و لايخافون لومه لائم‏.

اين‏ها همه از اعتقاد به خدا و ايمان به مقصد و ميل به هدف آن‏ها نشات‏گرفته و از آن‏ها انسان‏هايى ساخته كه در حقيقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان‏شهامتى دارند كه از شكستن سنت‏هاى غلط و مخالف با اكثريتى كه راه انحراف‏را پيش گرفته‏اند، و با تكيه بر كثرت عددى خود ديگران را به استهزامى‏گيرند، پروايى ندارند. بسيارى از افراد را مى‏شناسيم كه صفات ممتازى‏دارند، اما در مقابل غوغاى محيط و هجوم افكار عوام و اكثريت‏هاى منحرف‏بسيار محافظه‏كار، ترسو، و بى‏جرئتند، و زود در مقابل آن‏ها ميدان را خالى‏مى‏كنند، در حالى كه براى يك رهبر سازنده و افرادى كه براى پياده كردن‏افكار او وارد ميدان مى‏شوند، قبل از هر چيز چنين شهامتى لازم است.

عوام‏زدگى، محيطزدگى، و امثال آن كه همگى نقطه مقابل اين امتياز عالى‏روحى هستند، سد راه بيش‏تر اصلاحات محسوب مى‏گردند. آرى به دست آوردن اين‏امتيازات و موفقيت‏ها در هر درجه‏اى كه باشد علاوه بر كوشش خود فرد، مرهون‏فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شايسته بيند عطا كند و حاصل لطف‏اوست: ذلك فضل الله يوتيه من يشاء.

عبادت ياران مهدى(ع)

همان گونه كه اشاره شد آنان پارسايان شب‏اند كه تا بامدادان به ذكر و رازو نياز و بر قيام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفت‏به ذات بارى‏تعالى‏خواب را از ديدگان آنان ربوده است:

جز خم ابروى دلبر هيچ محرابى ندارم

جز غم هجران رويش من تب و تابى ندارم

گفتم اندر خواب بينم چهره چون آفتابش

حسرت اين خواب در دل ماند چون خوابى ندارم

سر نهم بر خاك كويش، جان دهم در ياد رويش

سر چه باشد، جان چه باشد، چيز نايابى ندارم

مردانى كه شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذكر مناجاتشان، هم چون‏صداى زنبوران عسل درهم پيچيده و هيبت الهى آن‏ها را به قيام واداشته وبامدادان سوار بر مركب‏ها شوند، آنان راهيان شب‏اند و شيران روز.

گفتيم همه اين عبادت‏ها و نيايش‏ها، رشادت‏ها و شهامت‏ها و... از ايمان يك‏فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ايمان نهفته در قلب اواست. كه در اين اعمال ظهور مى‏يابد و هر چند درجه ايمان فزونى يابد دراين اعمال نيز فزونى خواهد يافت و هيچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نه‏تنها جهاد و كوشش آن‏ها را از عبادت و راز و نياز به درگاه الهى بازنمى‏دارد، بلكه اين تلاش‏ها سبب مى‏گردد تا حلاوت ايمان بيش‏تر در كام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند كه چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون‏.

آمرين به معروف و پيكاركنندگان با منكر

رسالت‏حضرت مهدى و ياران باوفايش احياء دين خدا و اتمام رسالت انبيا واوليا و اصلاح زمين كه ظالمان و فاسدان با بدعت‏ها و ظلم‏هايشان روز خاكيان‏را مبدل به شب ديجورى كرده با شراره سم ستمشان، سيماى سپيده را روشنى‏بخشند و نقاب تزوير را از چهره مزوران بركشند و رسالتش را در دو عنوان‏سبز بسط در قسط‏ و عدل‏ خلاصه گرداند. يملا الارض قسطا و عدلا كماملئت ظلما و جورا. سيره رسول گرامى اسلام و همه معصومين(ع) بر امر به‏معروف و نهى از منكر بود، و از بدو دوران كودكى تا واپسين لحظات حيات آن‏را پاس داشته‏اند. يعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى‏رسد در حالى كه حضرت‏در كنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ايستاده و با او سخن‏مى‏گويد. يعقوب گويد: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود:

نزديك سرورت بيا و او را سلام گوى. من نزديك گهواره رفتم و به كودك سلام‏كردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصيح و گويا سلام راپاسخ گفت فرمود: اذهب و تغير اسم ابنتك التى سميتها امس فانه اسم‏يبغضه الله‏ برو و آن نام را كه ديروز بر دخترت نهاده‏اى تغيير ده زيرااين اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم‏عمل كن تا هدايت‏يابى. من نيز به دستور آن حضرت عمل كردم و نام‏حميرا دختر يك روزه‏ام را تغيير دادم. بنابراين، يكى از اوصاف بارزياران حجت، امر به معروف و نهى از منكر مى‏باشد.

امام صادق(ع) در تفسيرآيه الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبه الامور.

مى‏فرمايند: براى آل‏محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمين را به‏تصرف آن‏ها درآورد، و دين را آشكار سازد، و خداوند متعال به وسيله او ويارانش بدعت‏ها و باطل را از بين مى‏برد، هم چنان كه سفيهان حق را ميرانده‏باشند، تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود و امر به معروف و نهى از منكرخواهند نمود و عاقبت كارها به دست‏خداست.

ايمان و اطاعت از رهبرى

امامت و رهبرى، از اركان دين مبين اسلام و محور و اساس همه كارها اعم ازعبادى و غيرعبادى است:

و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...

و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت‏است. لذا ايمان به رهبرى زمينه‏ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همين‏ايمان و اطاعت از رهبرى و پيامبر بود كه در مدتى بسيار كم مسلمانان صدراسلام از حضيض ذلت‏به اوج عزت رسيدند و پوزه ظالمان و متكبران را به خاك‏ماليدند چرا كه به فرمان خدا به آن چه پيامبر مى‏فرمود گردن مى‏نهادند:

و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا

و بعد از رسول خداشيعيان اهل بيت همان عقيده و ايمان را نسبت‏به ائمه اطهار داشته و ياران‏حجت(ع) در بالاترين درجه آن نسبت‏به امام زمان عليه السلام دارند كه‏اين عشق و ايمان در وجود آن حضرت متمركز گرديده:

يتمسحون بسرح الامام عليه السلام يطلبون بذلك البركه‏

اين عشق به امام است كه سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامين او شب و روز را نمى‏شناسند و در راه‏فرمان‏بردارى او از يك كنيز نسبت‏به مولايش مطيع‏تراند و در هنگام خطرات‏براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى‏كنند:

و يخفون به يقونه بانفسهم فى الحروب و يكفونه ما يويد... هم اطوع له من الامه لسيدها

از وجود مباركش و آن چه متعلق به اوست تبرك و شفا مى‏جويند:

كيست كاشفته آن زلف چليپا نشود

ديده‏اى نيست كه بيند تو و شيدا نشود

ناز كن ناز كه دل‏ها همه در بند تو اند

غمزه كن غمزه كه دلبر چو تو پيدا نشود

سر به خاك سر كوى تو نهد جان از دست

جان چه باشد كه فداى رخ زيبا نشود

اين عشق و علاقه امام و يارانش به حدى به هم گره خورده كه آن چه شخص‏امام بدان وصف شده‏اند، آنان نيز به آن توصيف گشته‏اند:

انهم اذا ساروا الرعب امامهم سيره شهر؛هنگامى كه به طرف مكانى حركت مى‏كنند، ترس ازآنان پيشاپيش در دل مردمان افتد.

لايكفون سيوفهم حتى يرضى الله عزوجل؛ آنان دست از شمشيرهاى خود در پيكار با دشمنان دين باز نمى‏گيرندتا آن كه خداى تعالى راضى شود.

اين همه به سبب آن است كه ياران مهدى‏شيعه كاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات‏امام عليه السلام مى‏باشد.

شجاعت‏ ياوران مهدى عليه‏السلام

وصف بارزى كه در روايات براى اصحاب آقا امام زمان عليه‏السلام‏برشمرده شده شجاعت‏ياران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است كه‏داراى لوازماتى است كه بر روى هم اين صفت‏براى فرد حاصل مى‏گردد كه اصحاب‏آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن‏ها اشاره مى‏كنيم:

عدم ترس

ترس و جبن از خصلت‏هاى مذموم يك انسان است، چرا كه ترس نشات گرفته‏از ضعف ايمان و يقين و عاجز بودن نفس است: شده الجبن من عجز النفس وضعف اليقين. شخص ضعيف النفس و ضعيف الايمان مايه اميد از او گرفته شده،يقين به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بيم و ترس به‏سر مى‏برد. ترس از آن دارد كه هر لحظه اين دفتر عمر بسته شود و به ديارنيستى كوچ كند. اما شخص مومن در اقيانوسى از اميد به سر برده و در همه‏مشكلات تكيه‏گاهش را خدا مى‏داند و يقين دارد كه:

ولله العزه و لرسوله و للمومنين.

دليلى ندارد كه احساس ضعف و ترس كند، بلكه ترس را عار و ننگ‏و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى‏كند:

احذروا الجبن فانه عار و منقصه‏ ياران مهدى عليه‏السلام كه قلبشان مالامال از عشق‏به خدا و يقين به روز جزا و يارى پروردگار است از هيچ كس هراسى به دل‏ندارند.

ياد روى تو غم هر دو جهان از دل برد

صبح اميد همه ظلمت‏شب باطل كرد

عشق به شهادت

از محك‏هايى كه خداوند افراد راستگو و با ايمان را از افراد دروغگوجدا مى‏سازد تمناى مرگ است‏ يك فرد مومن كه آينده‏اى درخشان و زيبابراى خود پيش‏بينى مى‏كند و عاشق كوى يار و قرب الى‏الله و هم‏نشينى اولياءالله را در دلش زمزمه مى‏كند همواره تمناى مرگ دارد:

آتش بجانم افكند شوق لقاى دلدار

از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار

لولا اجل الذى كتب الله عليهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عين‏شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.

اصحاب حجت كه مهدى(ع) را با معرفت‏شناخته و ايمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مى‏ورزند و همه هستيشان را فانى در وجود او مى‏دانند، عاشق‏شهادت در راه وى هستند:

يدعون بالشهاده و يتمنون ان يقتلوا فى سبيل‏الله شعارهم يالثارات الحسين عليه‏السلام‏

بنابر اين، فردى كه جانش را ازهدفش بيش‏تر دوست دارد نمى‏تواند شجاعت ورزد، بلكه او بايد همواره حافظجانش باشد تا به او آسيبى نرسد لذا شجاعت‏شيرانى چون ياوران مهدى(عج) رامى‏طلبد.

قلب نورانى و دل فولادين

از ديگر اوصافى كه ياوران مهدى عليه السلام داراهستند قلب قوى و پولادين‏ است كه در روايات مختلفى تعبير به پاره‏هاى‏آهن‏ شده است: تجيى‏ء الرايات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبرالحديد و در روايات ديگر مى‏خوانيم كه قلب‏هاى آن‏ها سخت‏تر از پاره‏هاى‏آهن است ... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحديد.

آرى قلب‏هاى آن‏ها پنجره‏هايى به آسمان معنا گشوده‏اند و دل‏ها را به ريسمان‏الهى پيوند داده‏اند خانه دل را با قنديل‏هاى ايمان روشن نموده‏اند:

كان قلوبهم القناديل و هم من خشيه الله مشفقون.

اينان با پشتوانه‏اى ازايمان به خدا و يقين به روز جزا و هدفى مقدس هم‏چون مشعل‏هاى فروزانندكه دل‏هاى استوارشان بسان قنديل‏هاى نور در سينه‏هاى سترگشان آويخته است واين رادمردان تنها دل به خداى خويش داده‏اند و تنها از او هراس دارند وقلب را به ياد او قوت بخشيده‏اند: الا بذكر الله تطمئن القلوب.

جسم قوى

قدرت جسمانى از ديگر لوازمات اعمال شجاعت است كه از اوصاف اصحاب صاحب‏الامر(عج) شمرده شده و در روايات قدرت آن‏ها را برابر با چهل مرد قرارداده است: فان الرجل منهم يعطى قوه اربعين رجل‏ قدرت جسمانى برگرفته‏شده از ايمان راسخ به خدا و يقين به امامت و حقانيت هدف او است؛ ياوران‏مهدى(ع) با اين قدرت جسمانى و روحيه عالى بوده كه مى‏توانند خط بطلان برجميع مفاسد كشيده و ظلم و جور را از صحنه گيتى براندازند.

موالا با افراد ضعيف الجسه و ضعيف‏الايمان كه چنين مهمى امكان ندارد كمااين‏كه امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ ديان بن صلت‏ كه از او سوال‏مى‏كند كه آيا شما صاحب اين امر هستيد؟! حضرت در جواب مى‏فرمايد:

من صاحب‏اين امر هستم ولكن من آن كسى نيستم كه زمين را پر از عدل و قسط كنم‏چنان‏كه پر از جور و ستم شده؛ چگونه من مى‏توانم با اين ضعف جسمانيم زمين‏را پر از عدل و قسط كنم و به درستى كه قائم، آن كسى است كه وقتى خروج‏مى‏كند با اين كه داراى سن زيادى مى‏باشد، ولى جوان است‏بدن او قوى حتى‏اگر دست‏هاى مباركش را به طرف بزرگ‏ترين درخت دراز كند و او را به طرف‏زمين آورد مى‏آورد و مى‏شكند، حتى اگر صيحه‏اى بين كوه‏ها زند از فرياد اوكوه‏ها درهم ريزند...

حال برگرديم به سخن اصلى؛ يعنى شجاعت اصحاب آن‏حضرت، با اين اوصاف است كه آن‏ها سدى محكم، نيزه و شمشيرى برنده، و ركن‏ركينى هستند كه حضرت لوط عليه السلام هنگام رويارويى با قوم كافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مى‏كرد.

قال ابو عبدالله(ع) ما كان يقول‏لوط(ع) لو ان لى بكم قوه او آوى الى ركن شديد الا تمنا لقوه القائم‏عليه السلام و لا ذكر الا بشده اصحابه فان رجل منهم يعطى قوه اربعين رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحديد و لو مروا بجبال الحديد لتدكدكت [لقطعوها]، لايكفون سيوفهم حتى يرضى الله عزوجل‏

اين روايت كه بيان گويايى از شجاعت‏آن عزيزان است، ما را از ذكر ديگر احاديث‏بى‏نياز مى‏كند. در تشبيه قلب‏هاى‏آن‏ها به پاره‏هاى آهن يا به قطعات سنگ، براى تاكيد بيش‏تر بر عظمت و شهامت‏آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افكارشان مى‏باشد. پرواضح است كه‏به كارگيرى، واژه‏هاى شمشير و نيزه نيز فقط به لحاظ تاثير مادى آن‏هانيست، بلكه نشانى بر توان فعاليت موثر آن‏ها مى‏باشد؛ يعنى آن‏ها در زمينه‏عمل و مبارزه دليرتر از شير و برتر از نيزه هستند. در بيان امام عليه‏السلام كه مى‏فرمايد: به هر فردى از آن‏ها نيروى چهل مرد داده مى‏شودمقصود محدود نمودن اين نيرو نيست، بلكه تقريبى است‏براى ميزان فوق‏العاده قدرت ايشان و اشاره است، بر اثر عملى فعاليت‏هاى هر يك از اصحاب‏مهدى(ع) كه از كوشش گروهى مركب از چهل نفر نيز فزون‏تر است.

... هنگامى كه تلاش انسان با توانايى طبيعى، براى انجام كارى توام‏مى‏گردد؛ مثل دوران جوانى، نتيجه كارها بهتر و كامل‏تر خواهد شد. و شايدبه همين جهت است كه بيش‏تر ياران حضرت مهدى عليه‏السلام‏ را جوانان تشكيل مى‏دهند،زيرا به سبب اين‏كه به صراحت‏با حق مواجه مى‏شوند و آن را عميقا درك‏مى‏نمايند و با اخلاص تمام اطاعت امام خويش را پى مى‏گيرند، هر كدام ازتوان و نيروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است كه گروه‏هاى‏بزرگ نيز از عهده آن برنمى‏آيند. بيانات ائمه عليهم السلام مبنى براين كه به هر كدام از ياران مهدى(ع) نيروى چهل مرد داده مى‏شود.

گوياى اين نكته نيز هست كه خداوند اين توانايى را از راه‏هاى طبيعى، و نه‏از سر اعجاز، به آنان عطا مى‏كند، چرا كه نفس انسانى قابليت اين تكامل وترقى را در شرايط معين و تحت تربيت‏خاصى دارا است . و اين پرورش و شجاعت‏نه تنها صفت عمومى لشكر امام مهدى(ع) است، بلكه شامل تمام مومنان مى‏شود.

چرا كه همه مومنان به نحوى جزء لشكر امام زمان هستند از اين جهت است كه‏در روايات آمده: فلايبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحديد و اعطاه الله‏عزوجل قوه اربعين رجل؛ هيچ مومنى نمى‏ماند مگر آن كه قلبش هم چون پاره‏هاى‏آهن گشته و خداوند به هر يك از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.

 

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo