شهید آوینی

 

next page

fehrest page

back page

برادر مؤ من موظف است ، در هر حال ، برادر مؤ منش را يارى دهد و در مقابل دشمن و معاند، وى را كمك كند. نصرت شخصى در مورد نيازمندى ها و تامين حوايج او يك مساله است و كمك و معاونت او در برابر دشمن هم يك موضوع ديگر، كه به عنوان دو حقّ در فرمايش امام عليه السلام ذكر شده است .

نحوه كمك و همكارى برادران مؤ من
مرحوم صدوق رساله اى دارد كه نام آن ((مصادقة الاخوان )) است ، در آن جا روايات بسيار ارزشمندى را جمع آورى فرموده و به عنوان تحفه اى به مؤ منان هديه كرده است . رواياتى كه در اين نوشته وجود دارد، تحت ابواب مختلف گردآورى شده است . بعضى از آنها را كه با فرمايش هاى امام سجاد عليه السلام تناسب بيشترى دارد بيان مى كنيم .
مرحوم صدوق در آن رساله ، بابى گشوده است به نام باب مواساة الاخوان بعضهم لبعض ؛ يعنى بحث در كمك و همكارى برادران با يكديگر كه چگونه و در چه موضوعات و مصاديقى بايد يكديگر را يارى كنند و يارى كردن چه معناو مفهومى دارد؟ در اين رساله على بن عقبه روايتى را نقل مى كند كه امام محمَّد باقر عليه السلام فرمودند:
يا اءبااسماعيل ! اءراءيت فيما قبلكم اذا كان الرجل ليس له رادء و عند بعض اخوانه فضل رداء يطرح عليه حتى يصيب رداء، قال : قلت لا؛ قال : فاذا كان ليس عنده ازار يوصل اليه بعض اخوانه بفضل ازار حتى يصيب ازارا؟ قلت : لا؛ فضرب بيده على فخذه ، ثم قال : ما هؤ لاء باخوه (640).
((اگر در بين شما، مرد بى لباسى باشد و عبايى به دوش نداشته باشد و بعضى از برادران ديگر او لباس اضافى داشته باشند، آيا چنين هست كه او لباس اضافى خود را به ديگرى بدهد؟ راوى عرض مى كند: خير، حضرت سوال خود را تكرار مى كنند. باز راوى جواب منفى ميدهد. راوى مى گويد: در اين جا امام باقر عليه السلام با دست مباركشان به روى پايشان كوبيدند و بعد فرمودند: اينها برادر نيستند)).
كسى كه حاجت برادر مؤ منش را در لباس بيرونى منزل نه لباس درونى ، ردا لباسى است كه معمولا مردان سرزمين عرب براى بيرون آمدن از منزل استفاده مى كنند برآورده نكند، برادر نيست . در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام چنين آمده است :
اختبر شيعتنا فى خصلتين ، فان كانتا فيهم و الا فاءعزب ثم اءعزب ؛ قلت : ما هما؟ قال : المحافظةُ على الصلوات فى مواقيتهنَّ، والمواساةُ للاخوان و ان كان الشى ء قليلا(641).
((شيعيان ما را با اين دو خصلت بيازمائيد؛ اگر اين دو خصلت در آنها بود با آنها معاشرت كنيد وگرنه از آنها دورى كنيد. راوى مى گويد: آن دو خصلت چيست ؟ حضرت مى فرمايند: اول اين كه در اول وقت نمازش را به جاى مى آورد. ديگر اين كه نسبت به برادران مؤ من خود، اهل يارى و كمك باشد، اگرچه بسيارناچيز باشد)).
بنابراين ، يكى از معيارهاى برادرى ، مواسات و در قدم اول ، گذشتن از مال و برآورده كردن نياز مالى برادر مؤ من است . مرحوم صدوق براى تاءكيد و تاييد مطلب ، روايت ديگرى را به اين مضمون نقل مى كند:
اءبطَاء على رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم رجل فقال : ما اءبطاء بك ؟ فقال : اءما كان لك جار له ثوبان ، فيعيرك اءحدهما، فقال بلى يا رسول اللَّه ، فقال ما هذا لك باءخ (642).
((قرار بود كسى حضور رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم شرفياب شود. قدرى تاخير كرد و در وقت مقرر و معين به حضور حضرت نرسيد. وقتى آمد، حضرت فرمودند: چرا دير آمدى ؟ گفت : يا رسول اللَّه ! لباس نداشتم . حضرت فرمودند: همسايه اى نداشتى كه دو لباس داشته باشد و يكى را به تو عاريه دهد؟ گفت : جرا يا رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم چنين همسايه اى دارم . حضرت فرمودند: چنين كسى برادر تو نيست )).

حقوق برادر مسلمان
پس بناب 0ر آنچه ذكر شد، اولين شرط برادرى اين است كه اهل مواسات باشد و نسبت به برادر مؤ منش ، اهل گذشت . در اين باره روايت ديگرى نيز ذكر شده كه قدرى طولانى است ، اما مى تواند مقصود و مراد از نصرت و يارى برادر نسبت به برادر را تبيين كند. يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام سوال كرد كه :
ما حقُّ المسلم على المسلم ؟ قال : له سبع حقوق واجبات ، ما منها حقّ الا هو واجب عليه حقا، ان ضيع منها شيئا خرج من ولاء اللَّه و طاعته و لم يكن لله فيه نصيب ، قلت له : جعلت فداك و ما هى ؟ قال : يا معلّى ! انّى عليك شفيق اءخاف اءن تضيع و لا تحفظ و تعلم و لا تعمل ، قلت له : لا قوّة الا باللَّه (643).
((حقّ برادر مسلمان نسبت به مسلمان ديگر چيست ؟ حضرت فرمودند: هفت حقّ واجب بر عهده او است كه هر يك از آنها به تنهايى ، واجب است و اگر يكى از اين حقوق را تضييع كند و نسبت به اداى آن اقدام نكند، از ولايت و اطاعت خدا خارج مى شود و بهره هايى كه خداوند براى او ذخيره كرده ، از بين مى رود. عرض كردم : فدايت بشوم ! اين حقوقى كه مى فرماييد، چيست ؟ حضرت فرمودند: من به تو علاقه مندم ، مى ترسم اين حقوق را بدانى و در اثر عمل نكردن ، آنها را ضايع كنى و بر اين حقوق تحفظ نداشته باشى ، گفتم : لا قوّةَ الا باللَّه )).
منظور حضرت اين بوده است كه بهتر آن است كه اين حقوق را ندانى ؛ چون جرم انسان جاهل كمتر است و شايد عقابى نداشته باشد. راوى به اصرار خدمت امام عليه السلام عرض مى كند: شما آنها را بفرماييد، توكُّل به خدا، انشاء اللَّه سعى مى كنم انجام بدهم ؛ بعد امام عليه السلام اين حقوق را بيان مى فرمايند:
اءيسر حقّ منها اءن تحبُّ له ما تُحبّ لنفسك و تكره له ما تَكره لنفسك . والحقّ الثَّانى ، تَجتِنِب سَخَطه و تتَّبع رِضاه و تُطيع اءَمره ، و الحقّ الثالث ، اءن تُعينه بِنَفسك و مَالك و لِسانك و يَديك و رجلك . والحقّ الرابع ، اءن تكون عَينه و دَليله و مِرآته و قَميصه . و الحقّ الخامس ، لا تَشبع و يَجوع ، و لا تَروى و يَظمَاءُ، و لا تَلبس و يُعرى ، و الحقّ السَّادس ، اءَن تكون لك امراة و ليس لاءَخيك امراءة ، و يكون لك خادم و ليس لاءخيك خادم و اءن تبعث خادمك فيَغسل ثِيابه و يَصنع طَعامه و يَمهد فِرَاشه . و الحقّ السابع ، اءن تَبُرَّ قَسَمَهُ و تجيب دعوته ، و تعود مريضه و تشهد جنازته ، و اذا علمت ان له حاجة فبادره الى قضائها، لا تلجئه الى اءن يساءَلَكَها، و لكن بادرهُ مبادرَة ، فاذا فَعَلت ذلك وَصلَت وِلايَتِكَ بِوِلايَتِهِ(644).
اولين و كمترين حقى كه مؤ من به برادر مؤ منش دارد، اين است كه آنچه را براى خود دوست دارد، براى او نيز دوست داشته باشد و هر چه را براى خود نمى پسندد، براى برادرش هم نپسندد.
حقّ دوم اين است كه به هنگام خشم عصبانيت از او پرهيز كند؛ يعنى او را بيشتر عصبانى نكند و خشنودى او را بخواهد و همواره كارى كند كه او عصبانى نشود. هميشه سعى كند او را خوشحال كند و خواهش او را اجابت كند.
حقّ سوم اين كه او را با هر چه كه مى تواند، با دست و پا، با زبان ، با مال و حتى با جان يارى كند.
حقّ چهارم اين كه چشم او باشد؛ يعنى اگر از او خطايى سرزد كه از آن غافل است ، او را متنبه كند. اين نكته اى است كه در كلام امام سجاد عليه السلام به عنوان حقّ چهارم ذكر فرمودند: و تادية النّصيحة اليه در نصيحت و ارشاد و هدايت او كوتاهى نكند. ديگر اين كه راهنما و آينه او باشد؛ يعنى عيوبش را به او بنماياند؛ نه اين كه زشتى هاى وى را به او نشان دهد تا او را آزار دهد؛ بلكه همان طور كه آيينه ، سياهى چهره يا خاك و غبار سر و صورت و ساير عيوب را به انسان نشان مى دهد، طورى عيوب برادر مؤ من خود را به او بگويد كه وى در مقام اصلاح و رفع عيوب خود باشد. ديگر آن كه لباس او باشد. لباس ، نگهبان و محافظ انسان است و در قرآن كه از تقوا تعبير به لباس شده است (645)، به معناى محافظ و نگهبان است .
حقّ پنجم ، اين كه او سير نباشد و برادرش گرسنه . او سسيراب نباشد و برادر مؤ منش تشنه كام و او داراى لباس و پوشش ‍ مناسب نباشد، در حالى كه برادر مؤ منش بدون لباس است . در روايتى آمده است : از ما نيست كسى كه خود سير باشد و برادرش گرسنه . خودش داراى لباس باشد و برادر مؤ منش برهنه .
حقّ ششم كه از نكته هاى ظريف حقوق برادر دينى است اين كه خود، صاحب عايله و همسر باشد و برادر مؤ منش ‍ قادر به تشكيل زندگى نباشد.
همان طور كه تلاش كرده براى خود، همسر اختيار كند، براى برادر مؤ منش هم همين تلاش را بنمايد.
ديگر اين كه مبادا مسلمانى خادم داشته باشد، حال آن كه برادر دينى اش خدمتكار ندارد. وقتى او خادم ندارد، يا بايد برايش خدمت گزارى بيابد يا اين كه خادم خود را بفرستد براى يارى دادن به او ماءمور كند.
حقّ هفتم اين است كه اگر در امرى اجبارا قسم ياد مى كند، قسم برادرش را بپذيرد و در مقابل اصرار او، سماجت انكار نداشته باشد. اگر او را دعوت مى كند، دعوتش را اجابت كند و درخواست او را بپذيرد. اگر مريض شد، او را عيادت كند و اگر از دنيا رفت ، در تشييع جنازه او شركت و همراهى كند. وقتى مى داند كه برادرش گرفتارى و احتياجى دارد، آنقدر صبر نكند كه او مجبور شود كمك بخواهد؛ قبل از اين كه او اظهار نياز و استمداد كند، به يارى او بشتابد. سپس ‍ حضرت فرمودند: اگر چنين كردى ، دوستى و ولايتت را به دوستى و ولايت او پيوند داده اى و اگر چنين نكردى ، اخوت معنا ندارد.
چنان كه ملاحظه مى شود اين حقوق ، تكاليف بسيار سنگين و دشوارى است ؛ اگرچه انصافا همه اين خصايص ، صفاتى است كه با طبع و عاطفه انسانى مطابق است ؛ يعنى هر انسانى كه داراى عواطف خالص ، پاكيزه و بى شائبه و به دور از مظاهر دنيوى باشد، نسبت به برارد صلبى و نسبى و حتى نسبت به ديگر انسان ها چنين احساسى را خوهد داشت ؛ ولى انسان به واسطه اين گرفتارى هاى دنيوى از اداى اين حقوق غفلت مى كند و گاه گريزان است . حتى افرادى هستند كه اگر ببينند برادرشان گرفتار شده ، استمداد مى كند، دست او را نمى گيرند. به همين دليل وقتى راوى از امام صادق عليه السلام درباره اين حقوق هفتگانه سوال مى كند، امام عليه السلام مى فرمايند: چون تو را دوست دارم و مى ترسم كه اين مطالب را بدانى و عمل نكنى ، به تو نمى گويم ، اما چون او اصرار مى كند، امام اين حقوق را بيان مى كند.
توجه به دو نكته ضرورى است : اول اين كه امام عليه السلام اين مطالب را به عنوان مثال تشريع بيان نكرده اند، بلكه نكاتى كه در فرمايش امام عليه السلام و در روايات اخلاقى ذكر شده ، همان امورى است كه صرف نظر از دين و شريعت ، انسان مى تواند با فطرت پاك و غيرآلوده آنها را درك كند. نكته ديگر اين كه امام صادق عليه السلام در روايتى كه ابن ابى عمير نقل مى كند، مى فرمايند:
ما اءقبح بالرجل اءن يَعرفَ اءخوه حقَّه و لا يعرف حقّ اءَخيه (646).
((چه بد است كه برادر مؤ منى همه اين موازين را بشناسد و در حقّ فرد ديگرى رعايت كند، اما او - آنقدر از اوصاف و عواطف انسانى دور باشد كه به هيچ يك از اين امور توجه نكند و - در مقام جبران آن برنيايد)).
شايد بتوانيم بگوييم كلام امام سجاد عليه السلام كه فرمودند:لا تدع نصرته على نفسه ، و معونته على عدوه ، و... تاءديه النصيحه اليه با ذكر كلمات امام صادق عليه السلام تبيين شد.

آثار رعايت حقوق برادران
اما آثارى كه در اثر اهتمام به اين وظايف به وجود مى آيد، بسيار زيادند كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم تا موجب سرور و خوشحالى مؤ منينى باشد كه به اين وظايف عمل مى كنند و موجب تشويق كسانى باشد كه احيانا در انجام اين وظايف مسامحه مى كنند. مرحوم صدوق از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه جدشان رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
مَن اءطعم مؤ منا مِن جوع ، اءَطعمَهُ اللَّه مِن ثمار الجنَّة ، و مَن سقَاهُ مِن ظَمَاء سَقَاهُ اللَّه مِن الرَّحيق المختوم ، و مَن كَساهُ ثَوبا لم يَزَل فى ضَمانِ اللَّه ما دام على ذلك المؤ من من ذلك الثوبِ؛ واللَّه لقضاء حاجةِ المؤ من اءفضل من صيام شهر واعتكافه (647).
((كسى كه برادر مؤ منش را از گرسنگى نجات دهد و او را اطعام كند، خداوند او را از ميوه هاى بهشتى بهره مند مى كند و كسى كه برادر مؤ منش را از تشنگى نجات دهد، خداوند از آن شراب بهشتى كه داراى مشك است به او مى آشاماند و كسى كه به برادر مؤ من برهنه اش لباسى بپوشاند، مادامى كه اين لباس به تن او است ، در پناه خدا قرار دارد و خدا ضامن سلامتى اوست . اگر مؤ منى حاجت برادر مؤ منش را برآورده سازد، همان يك عمل براى او از روزه دارى و اعتكاف يك ماه ارزشمندتر و مفيدتر خواهد بود)).
مطلب ديگر اين كه انتخاب برادر، به ويژه كسانى كه برادر صلبى و پدر و مادرى ندارند و يا در عين داشتن برادران تنى ، به آن مبادرت مى ورزند امرى بسيار نيكو و قابل تحسين است ؛ به صورتى كه از امام هشتم حضرت ابالحسن الرضا عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
مَنَ استَفادَ اءخا فى اللَّه فَقَد استفاد بيتا فى الجنَّة (648).
((هر برادر دينى كه انسان انتخاب مى كند، خانه اى در بهشت براى خود فراهم كرده است )).
در سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام كه شايد توضيح بهترى براى اين مطلب باشد روايت شده است كه فرمودند:
استكثروا مِنَ الاخوان فان لكُلّ مؤ من دعوة مستجابة (649).
((برادران خود را زياد كنيد و برادران فراوان انتخاب كنيد؛ چرا كه هر مؤ منى ، نزد خداوند متعال يك دعاى مستجابى دارد)).
و يا در نسخه ديگرى در همين روايت وارد شده است كه :
استكثروا من الاخوان فان لكُلّ مؤ من شفاعة ؛ و قال : اءكثروا من مؤ اخاة المؤ ممين فان لهم عند اللَّه يدا يكافيهم بها يوم القيامة (650).
((برادران مؤ من خود را زياد كنيد؛ چون هر يك از آنها در پيشگاه خدا حقى دارند كه برابر آن روز قيامت از خدا پاداش ‍ مى گيرند و هنگامى كه كسى از خدا پاداشى و اجرى بگيرد، ميان ساير برادرانش تقسيم مى كند)).
هر مؤ منى نزد خداوند يك شفاعت مقبولى دارد و هر كه دامنه اخوت و برادرى را با مؤ منان توسعه دهد، در تامين نيازهاى خود موفق تر است ؛ براى اين كه در روايات وارد شده است كه اگر مؤ من در حقّ مؤ من ديگر دعا كند، دعاى او مستجاب است ؛ و يا در قيامت كه خداوند اين توفيق را به مومنان مى دهد كه از يكديگر شفاعت كنند، هر كس برادران دينى بيشترى داشته باشد، شفيع او هم در قيامت بيشتر خواهد بود.
بنابراين ، اصل معنى اخوت و برادرى كه اين مقدار مورد اهتمام و توصيه است ، مشاركت ، همراهى و همكارى با ديگران است . در روايتى از امام صادق عليه السلام اين معنا خوب تبيين شده است ؛ حضرت فرمايند:
المؤ من اءخو المؤ من كالجسد الواحد ان اشتكى شيئا منه وجد اءلم ذلك فى ساير جسده ، و اءرواحهما من روح واحدة و اءن روح المؤ من لاءشدُّ اتِّصالا بروح اللَّه من اتّصال شعاع الشّمس بها، و دليلُه لا يُحزنُه و لا يظلِمُه و لا يغتابُه و لا يعدُه عِدَّة فيُخلِفُه (651).
اخوت به اين معنا است كه انسان ها خود را اعضاى يك پيكر واحد بدانند. ثمره اين نگرش آن است كه اگر عضوى از اعضاى جسم او آزرده شود، ساير اعضا نيز آن درد را احساس مى كنند. اين همان چيزى است كه بعد از اسلام در ادبيات ما هم راه پيدا كرده و در اشعار سعدى ، چنين آمده است :

بنى آدم اعضاى يكديگرند چو عضوى به درد آورد روزگار كه در آفرينش ز يك گوهرند دگر عضوها را نماند قرار
اگر واقعا همه انسان هاى مؤ منى كه در يك جامعه زندگى مى كنند، چنين احساسى عاطفى به يكديگر داشته باشند، هيچ انسانى دچار مشكل نمى شود و هيچ انسانى براى ديگرى مزاحمت فراهم نمى كند. در ادامه روايت آمده است كه دو مؤ من كه پيوند اخوت با هم دارند و احساس برادرى در آنها به وجود مى آيد، ارتباطشان بايد مثل اتصال نور خورشيد به خورشيد، محسوس باشد؛ به صورتى كه كسى اين دو را جداى از هم نبيند. وقتى يكى را مى بيند، ديگرى به ذهن تداعى كند.
در ادامه مطلب ، حضرت مى فرمايند: انسان مؤ من بايد راهنماى برادرش باشد. حال وقتى چنين ارتباطى برقرار شد، چونن مؤ من برادرش را از خود مى داند، هيچ وقت براى او حزن و اندوه فراهم نمى كند؛ چرا كه هيچ انسانى خود را آزار نمى دهد و اگر دست به چنين حركتى بزند، ديگران او را مجنون و ديوانه مى خوانند.
ديگر اين كه به او ظلم نمى كند؛ همان طور كه حاضر نيست به خودش ظلم كند، پشت سر او بدگويى و غيبت نمى كند و اگر با او وعده اى كرد و قولى داد، تخلف نمى كند؛ همان طور كه اگر انسان به خود وعده اى بدهد، از آن تخلف نمى كند؛ همان طور كه انسان براى خود آرزو و آمالى دارد و همه همّ و غمش برآورده كردن آن است ، سعى مى كند درباره برادر مؤ من خود همچنين كند. در سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام به همين معنا اشاره شده است :
المسلم لا يظلمه و لا يخذله (652).
((انسان مسلمان نه به برادرش ستم مى كند و نه او را از ياد مى برد)).
در شرع مقدس اسلام و در سخنان اهل بيت عليهم السلام به راههايى كه موجب تشويق و ترغيب مؤ منان به پيوند استوار برادرى و اخوت مى گردد، سفارش و توصيه اكيد شده است ؛ مثلا در روايات مختلفى وارد شده است كه دوستى ها و برادرى ها، بايد بر اساس معنويت باشد. بنابراين امام سجاد عليه السلام در مساله حقوق برادر فرمودند كه يكى از حقوق برادر اين است كه به خاطر خدا، پيوند اخوت و برادرى ايجاد كند؛ چرا كه اگر چيزى در عالم ، رنگ خدايى گرفت و به قصد تقرب به خدا صورت گرفت ، هيچ چيز نمى تواند آن را نابود سازد.
اگر ارتباط انسان ها بر اساس مطامع دنيوى باشد و به خاطر مال با ديگران اظهار مودت ، دوستى و برادرى كند، وقتى مال رفت ، برادرى هم مى رود. اگر به خاطر مقام و موقعيت باشد، مادامى كه آن مقام و موقعيت هست ، آن ارتباط محفوظ است ؛ وقتى از بين رفت ، آن ارتباط هم از بين مى رود. خلاصه اگر انگيزه مؤ منان در ارتباطات ، برادرى ، رفاقت و دوستى ، امور دنيوى باشد دوام نخواهد داشت ؛ چون امور دنيوى دوام و بقا ندارد و چيزى هم كه مبتنى بر امور بى دوام باشد، سست و موهون خواهد بود. امام باقر عليه السلام مى فرمايند:
لو اءن رجلا اءحبّ رجلا فى اللَّه لاءثابه اللَّه على حبه ... و لو اءن رجلا اءبغض اللَّه رجلا لله لاءثابه على بغضه (653).
((اگر انسانى ، به خاطر خدا، انسان ديگر را دوست داشته باشد، خدا او را بر اين دوستى اجر و پاداش مى دهد و اگر به خاطر خدا كسى را دشمن بدارد، باز به همان دليل ، خدا به دشمنى و بغض او اجر و پاداش مى دهد)).
نكته مهم اين است كه در مهرورزى و اظهار علاقه و ايجاد صميميت و برادرى با ديگران ، فقط قصد و نيت خود را براى خدا خالص كند؛ كه اگر چنين كرد، نتيجه آن دوستى جاويدان و هميشگى خواهد بود و يقينا علاوه بر اين كه در دنيا منفعتش نصيب او مى شود، در آخرت هم از آثار آن بهره مند خواهد شد. امام صادق عليه السلام فرمودند:
قد يكون حبّ فى اللَّه و رسوله ، و حب فى الدُّنيا، فما كان فى اللَّه و رسوله فثوابه على اللَّه و ما كان فى الدُّنيا فليس ‍ بشى ء(654).
((گاهى دوستى ها براى خدا و به خاطر حرمت رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم است و گاه به خاطر امور دنيوى . دوستى ها، پيوندها و روابطى كه به خاطر خدا ميان مؤ منان استوار مى شود، اجر و پاداشش با خداست ؛ و آنچه براى امور دنيوى است ، ارزش و دوام و قرارى نخواهد داشت )).

عوامل پايدارى دوستى و برادرى
در معارف ما براى استووارى اين دوستى ها، به نكات ظريفى اشاره شده است كه در ابتداى امر و به ظاهر، امور ساده اى هستند، اما وقتى به مجموعه آنها مى نگريم ، درمى يابيم كه معارف دينى براى استوارى روابط عاطفى انسان ها به چه امور جزئى و در عين حال بسيار مهم توجه كرده است ، كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
يكى اين كه انسان هاى مؤ من به ديدار يكديگر بروند؛ اين طور نباشد كه دو مؤ من به هم اظهار علاقه و محبت كنند، اما هرگز به ديدار يكديگر نروند؛ چرا كه وقتى فاصله ملاقات ها، طولانى شد، طبيعتا علاقه ها تضعيف مى شود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
ما زار مسلم اءخاه فى اللَّه عز و جل الا ناداه اللَّه عزَّ و جَلَّ: اءيّها الزّائر طبت ، و طابت لك الجنّةُ(655).
((هر مسلمانى كه به ديدار برادر ايمانى خود بشتابد، خدا او را مخاطب قرار مى دهد كه : اى زائر مؤ من ، عمل نيكى انجام دادى ، بهشت بر تو گوارا باد)).
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت فرمودند:
ثالثة من خالصه اللَّه عزَّ و جَلَّ يوم القيامه رجل زار اءخاه فى اللَّه عزَّ و جَلَّ فهو زوّار اللَّه عزَّ و جَلَّ على اللَّه اءن يكرم زواره و يعطيه ما ساءل (656).
((سه كار است كه در قيامت ويژه خداوند تبارك و تعالى است ؛ يعنى فقط خدا، اجر آن را مى دهد: يكى اين كه مؤ منى به زيارت برادر مؤ منش برود. زيارت برادر مؤ من ، زيارت خدا و زائر او، زائر خدا و كسى كه زائر خدا شد بر خدا فرض ‍ است كه او را اكرام كند و آنچه او مى خواهد به وى اعطا كند)).
روايت عجيبى است كه مى شود از آن دريافت كه مى توان به سهولت در امور دنيوى اجر و ثواب زيادى تحصيل كرد؛ به شرط آن كه بتوان از اين اجر و پاداش خوب محافظت كرد؛ وقتى كه انسان به خانه انسان كريم و بخشنده اى مى رود و ميهمان او مى شود، او سعى مى كند كه مهمانش را تكريم كند. كسى كريم تر از ذات ذوالجلال الهى كه منشا همه خيرها و خوبى ها است ، نيست .
نكته اى كه اين روابط را عميق و پايدار مى كند، اين است كه انسان هاى مؤ من وقتى با يكديگر ملاقات مى كنند، با هم مصافحه كنند؛ يعنى دست به يكديگر بدهند. در روايت آمده است كه امام باقر عليه السلام فرمودند:
انّ المؤ من ليلقى اءخاه فيصافحه فلينظر اللَّه عزَّ و جَلَّ اليهما و الذنوب تحاطّ عن وجوههما حتى يفتَرِقَاكُما تَحُطُّ الريح الشديدة الورق عن الشجر(657).
((وقتى دو مؤ من يكديگر را ملاقات كرده و با هم مصافحه مى نمايند، خدا با نظر رحمت به آنها نگاه مى كند و همان طور كه باد شديد برگ درختان را مى ريزد گناه را از چهره آنها مى زدايد)).
در روايت ديگرى ، رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمايند:
اذا لقى اءحدكم اءخاه فليصافحه وليسلم عليه ، فان اللَّه اءكرم بذلك الملائكة فاصنعوا بصنع الملائكة (658).
((وقتى يكى از شما، برادر مؤ منش را ملاقات مى كند، با او مصافحه كرده به او سلام كند؛ چون اين خصلت فرشتگان است و خدا فرشتگان را به خاطر اين خصلت گرامى داشته است )).
مطلب ديگرى كه در تعميق روابط اخوت تاثير دارد، اين است كه اگر مؤ منى برادر مؤ منش را از صميم قلب دوست دارد، بايد او را از آن دوستى ، مطلع كند؛ چون در فرمايش امام عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
اذا اءحببت رجلا فاءخبره بذلك فانّه اءثبت للمودة بينكما(659).
((وقتى برادر مؤ منت را دوست دارى به او اطلاع بده كه اين كار مودت و صميميت شما را استوارتر مى كند)).
در مطلب چهارم كه در بعضى از روايات نيز آمده است ، اين است كه وقتى دو برادر مؤ من به يكديگر مى رسند، علاوه بر مصافحه پيشانى يكديگر را ببوسند.
اذا لقى اءحدكم اءخاه فليتقبّل موضع النور من جبهته (660).
((وقتى يكى از برادران مؤ من خود را ملاقات كردى ، سجده گاه برادر مؤ من خود را ببوس )).
در ميان مسلمان هاى عرب زبان ، تقريبا اين سنت انجام مى گيرد و متعارف است كه منشاء روايى دارد و سنتى است كه از زمان معصومين عليهم السلام مرسوم شده است .
توصيه پنجم اين كه وقتى انسان برادر مؤ منش را مى بيند، به او لبخند بزند.
در روايتى از امام هشتم عليه السلام آمده است كه فرمودند:
و مَن تَبسَّمَ فى وجه اءَخيه المؤ من كتب اللَّه له حسنه ، و من كتب اللَّه له حسنه لم يعذّبه (661).
((كسى كه به چهره برادر مؤ منش لبخند بزند و تبسم كند، خداوند براى او پاداش مى نويسد و كسى كه خدا براى او حسنه بنويسد، عذاب نمى شود)).
در روايت مشابه از امام باقر وَ امام صادق عليهماالسلام به همين مضامين اشاره شده است ؛ مثلا امام باقر عليه السلام مى فرمايند:
تبسُّمُ رجل فى وجه اءَخيه حسنه (662).
((لبخند مؤ من به چهره برادر مؤ منش ، حسنه است )).
و يا امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
مَن تبسَّمَ فى وجه اءَخيه كانت له حسنه (663).
((كسى كه به چهره برادرش لبخند بزند، داراى پاداش مى شود)).
قبل از اين كه نكات ديگرى را كه وجب تقويت پيوند برادرى مى شود ذكر كنيم ، خوب است به روايتى از امام صادق عليه السلام اشاره كنيم كه مى فرمايند:
اءكثروا مِنَ الاصدقاء فى الدُّنيا، فانَّهم ينفعون فى الدُّنيا و الآخرة ؛ اءمّا الدُّنيا فحوائج يقومون بها، وَ اَمَّا الاخرة فانَّ اهل جهنم قالوا: ((فما لنا من شافعين # و لا صديق حميم (664)))(665).
((در دنيا دوستانتان را زياد كنيد كه ايشان در دنيا و آخرت به شما نفع مى رسانند: اما در دنيا انسان نيازهايى دارد ك اگر روابطش وسيع باشد، تامين آنها آسان تر مى شود؛ و در آخرت اهل جهنم مى گويند: ما ياور و شفيع نداريم ؛ ما دوست صميمى نداريم )).
اهل بهشت كسانى اند كه اگر خودشان هم شايستگى ورود به بهشت و سراى رحمت الهى را نداشته باشند، ديگرانى هستند كه به خاطر روابط عاطفى كه بين آنها وجود دارد، شفيع ايشان شده و وساطت آنها را مى كنند. البته مساله شفاعت ، بحثى است كه نياز به توضيح و تفسير شايسته اى دارد و در اين مختصر نمى گنجد.
از امور لازم در آغاز اخوت و دوستى ، اين است كه ابتدا نام يكديگر را بپرسند. در اين باره امام باقر عليه السلام از جدشان رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مى كنند كه :
اذا اءحب اءحدكم اءخاه المسلم ، فليساءله عن اسمه و اسم اءبيه و قبيلته و عشيرته ؛ فانه من حقّ الواجب و صِدقِ الاءخاءِ اءن يساءله عن ذلك ، و الا فهى معرفةُ حمقاء(666).
((اگر شما برادر مسلمانى را دوست داريد، هنگام ملاقات ، نام او، پدر، قبيله و عشيره اش را سوال كنيد، كه اين يك حقّ واجب و لازمه صداقت و استوارى پيوند اخوت است ؛ وگرنه اين آشنايى و ارتباط احمقانه است كه دو نفر به يكديگر اظهار علاقه كنند، اما هيچ نام و نشانى از هم نپرسند و از اين امور بديهى مطلع نباشند)).
در دنياى امروز، مرسوم است وقتى به هم مى رسند و با هم دست مى دهند، در اولين قدم ، همديگر را معرفى مى كنند. اين حركت در معارف ما سنت ريشه دارى است كه در اين روايت هم به آن توصيه شده است . علاوه بر اين كه بايد اسم او و پدرش را بپرسد، نام قبيله و عشيره اش را نيز بايد سوال كند. اگرچه امروزه ، قبيله و عشيره خيلى مطرح نيست ، اما مى تواند اسم شهر يا ديارش را بپرسد.
روايتى را قبلا از امام صادق عليه السلام نقل كرديم كه خطاب به معلى بن خنيس فرموده بودند كه در برآورده كردند حوايج مؤ منان اهتمام داشته باشد. برآوردن حوايج ، امرى است كه به اجر و منزلت آن نزد خدا و آثار دنيوى و اخروى آن بايد توجه داشته باشيم . روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
مَن ذهب مع اءَخيه فى حاجة قضاها اءو لم يقضها، كان كمن عبد اللَّه (667).
((كسى كه براى برآوردن حاجت برادر مؤ من گرفتارش قدم بردارد، چه موفق بشود كارى براى او انجام بدهد و چه موفق نشود، مانند آن است كه خدا را پرستيده است )).
بايد دقت كرد كه در شرع مقدس و بين همه معيارهاى ارزشى ، چيزى بالاتر از پرستش ذات ذوالجلال الهى نداريم . اجر قدم برداشتن در برآوردن نياز برادر مؤ من ، مانند پاداش كسى است كه به توحيد واقعى رسيده است .
در روايتى شنيدنى مفضل بن عمر گفته است كه : امام صادق عليه السلام به من فرمودند:
اسمع ما اءقول لك ، واعلم اءنه الحقّ واتبعه واءخبر به عليّة اخوانك ، قلت : و ما عليّةُ اخوانى ؟ قال : الراغبون فى قضاء حوائج اخوانهم ، ثم قال : و من قضى لاءَخيه المؤ من حاجة ، قضى اللَّه له يوم القيامة مِاءَة اءلف حاجة ، من ذلك اءوّله الجَنَّة له ، و مِن ذلك اءن يدخل له قرابته و معارفه و اخوانه الجنَّة بعد اءن لا يكونوا نصابا، فكان مفضل اذا ساءل الحاجة اءخا من اخوانه ، فقال له : اءما تشتهى اءن تكون مِن عليّةِ الاخوان (668).
((آنچه را كه مى گويم گوش بده و بدان كه مطالب حقى است و به آن عمل كن و آن را به برادران ارجمند و بزرگوارت هم بگو! پرسيدم : اخوان عليّه يعنى چه ؟ حضرت فرمودند: - اين وصف علىّ به معنى علو، بزرگوارى و عظمت است - برادران بزرگوار، برادرانى هستند كه به برآوردن حوايج برادران خود راغبند. بعد فرمودند: هر كسى كه حاجتى از برادر مؤ منش را برآورده كند، خداوند متعال ، در روز قيامت صدهزار حاجت او را برآورده مى كند كه اولين آنها، بهشت است . يكى ديگر از آن حوايج ، شفاعت است تا بستگانش و هر كسى را كه مى شناسد، شفاعت كند و خدا به وسيله شفاعت او، آنها را وارد بهشت مى كند. البته يك شرط دارد و آن اين كه ناصبى نباشند؛ يعنى دشمن اهل بيت عليهم السلام نباشند كه شفاعت در مورد آنها مقبول نخواهد شد. در ادامه روايت اين مطلب آمده است كه وقتى مفضل با يكى از برادران مؤ منش كارى داشت و مى خواست از آنها خواهشى كند، به او مى گفت : آيا دوست دارى كه از برادران ارجمند به حساب بيايى ؟!)).
بنابراين ، يكى از مهم ترين حقوق برادرى كه روابط را محكم مى كن و استوارى مى بخشد و آثار دنيوى و اخروى بر آن مترتب است قضاى حوايج يكديگر است . غير از رواياتى كه نقل كرديم ، روايات عجيب ديگرى نيز وارد شده است كه در حوصله اين مختصر نيست . فقط به يكى از آنها اشاره مى كنيم : ابوحمزه ثمالى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمودند:
مَن قَضى لمسلم حاجة كتب اللَّه له عشر حسنات و محى عنه عشر سيئات ، و رفع له عشر درجات و اءظله اللَّه فى ظلّ يوم لا ظلّ الا ظلّه (669).
((اگر انسان يك حاجت از حوايج برادر مؤ منش را برآورده كند، خدا ده حسنه براى او مى نويسد و ده گناه و سيئه از پرونده اعمال او پاك مى كند و مقام او را ده درجه بالا مى برد و مهمتر اين كه روز قيامت كه هيچ سايه اى در صحنه قيامت افكنده نيست ، خداوند او را زير سايه لطف خود قرار ميدهد)).
همان طور كه در باب دوستى و برادرى ، توصيه هايى شده است كه به برخى از آنها اشاره كرديم ، از برخى امور كه به دوستى ها و برادرى ها لطمه وارد مى كند، نهى شده است . در ابتدا بايد به اين مساله اشاره كنيم ، چنان كه ايجاد رابطه اخوت ، توصيه شده ، عدم ارتباط و يا قطع ارتباطات موجود نيز اگر از روى عمد باشد، مورد منع و نهى واقع شده است .

عوامل قطع ارتباط دوستى و برادرى
مرحوم صدوق در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه حضرت از پدرانش نقل مى كنند كه پيامبر گرامى اسلام صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
اءيُّما مسلمين تهاجرا فمكثا ثلاثا لا يصطلحان الا كانا خارجين من الاسلام ، لم يكن بينهما ولاية فاءيُّهما سبق الى كلام اءَخيه كان السابق الى الجنّة يوم الحساب (670).
((اگر دو مسلمان از يكديگر دورى كنند و اين مفارقت عملا سه روز طول بكشد و آشتى نكنند، از زمره مسلمانى خارج شده اند و ولايت و دوستى بين آنها از بين مى رود و اگر يكى از آنها در ايجاد ارتباط سبقت جويد، در قيامت هم ، براى ورود به بهشت ، مقدم خواهد بود)).
امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
لا تساءلوا اخوانكم الحوائج فيمنعوكم فتغضبون و تكفرون (671).
((از برادرانتان خواهش و حاجتى نداشته باشيد؛ چون ممكن است - در اثر ناتوانى يا به عمد در برآورده ساختن حاجت شما، - كوتاهى كنند و مورد خشم و غضب شما واقع شوند - و شما در حال خشم كارى كنيد يا سخنى بگوييد كه - موجب كفرتان شود)).
پس بهتر است كه انسان سعى كند تا آنجا كه مقدور است از برادر مؤ منش حاجتى نخواهد كه در نهايت موجب كدورت و به هم خوردن صفا و دوستى آنها شود.
نكته ديگرى كه نهى شده اين است كه از برادر خود چيزى نخواهى كه در توان او نيست . در روايتى وارد شده است كه امام صادق عليه السلام فرمودند:
يا حسن ! اذا نَزَلَت بكَ نَازلة فلا تَشكُها الى اءَحد مَن اءهل الخِلاف ، فانَّك ان فَعلتَ ذلك شكوتَ ربَّك ، و لكنِ اذكُرها لبعض اخوانِك ، فانَّك لن تَعدِمَ خصلة من اءربع : اءمّا تقوية بمال وَ اءِمَّا معونة بجاه ، وَ اءِمَّا مشورة براءى ، وَ اءِمَّا دعوة مستجابة ، يا حسن ! اذا ساءلت مؤ منا حاجة فهىِّء له المَعَاذير قبل اءن يَعذِرَ فان اعتذَر فاقبل عذرَه ، و ان ظننتَ اءنَّ الاُمورَ على خلافِ ما قال ؛ و اذا ساءلت منافقا حاجة فلا تَقبَل عذرَه و ان عرفتَ عذرَه (672).
((اى حسن ! اگر براى تو مشكلى پيش آمد، به مخالفان روى نياور كه اين كار گله كردن از خداوند است . مشكلت را با برخى از دوستانت مطرح كن ؛ زيرا تو به يكى از اين چهار نكته احتياج دارى : يا با مال تقويت شوى ، يا با مقام هميارى گردى ، يا با صاحب رايى مشورت كنى يا دعايى در حقت مستجاب شود. اى حسن ! هرگاه حاجتى را از مؤ منى درخواست كردى ، براى او قبل از آن كه عذر بياورد، عذرهايى آماده كن و هرگاه عذر آورد، هرچند گمان كنى كه عذرش ‍ صحيح نيست ، عذر او را بپذير و اگر از منافقى حاجت طلبيدى ، عذر او را نپذير هرچند به آن عذر علم داشته باشى )).
نكته ديگرى كه باز مورد توصيه واقع شده است وَ امام هشتم عليه السلام با واسطه از جد بزرگوارشان امام سجاد عليه السلام نقل مى كنند اين است كه انسان براى خواسته برادرش نبايد بخل بورزد و اگر قادر است به او كمك كند، مضايقه نكند.
انِّى لاءستحى مِن ربِّى ان اءرَى الاخَ مِن اخوانى فاءساءلُ اللَّه له الجنةَ و اءبخلُ عليه بالدينار والدرهم ، فاذا كان يوم القيامة ، قيل لى : لو كانت الجنّةُ لك لكُنتَ بها اءبخَلُ و اءبخَلُ(673).
((من از خدا شرم دارم هنگامى كه برادرى از برادرانم را مى بينم ، براى او بهشت را از خدا بخواهم ، اما اگر به درهم و دينار من نياز دارد بخل بورزم . پس وقتى كه قيامت فرا مى رسد، به من مى گويند كه اگر مالك بهشت هم بودى ، از واگذارى بهشت به او بخل مى ورزيدى )).
اين كه براى برادران مؤ من خود دعا مى كنيم ، براى اين است كه هيچ خرجى ندارد و به قول شاعر:

خرج كه از كيسه مهمان بود حاتم طايى شدن آسان بود
بنابراين ، بخل ورزيدن درباره برادران دينى ، الفت و دوستى ها را تحت تاءثير قرار مى دهد؛ يعنى مى داند برادرش متمكن و قادر به حل مشكلات او است ، اما مسامحه مى كند و بخل مى ورزد.
نكته ديگرى كه مى تواند ارتباطات صميمانه برادران مؤ من و حتى برادران صلبى و نسبى را متاثر كند، اين است كه در ديدار و ملاقات ها، برخوردى نامناسب داشته باشد. در روايتى كه در كتاب ((مصادقة الاخوان )) مرحوم صدوق به پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نسبت مى دهد، حضرت مى فرمايند:
مَن لَقِىَ اءَخاه بما يَسُوؤُه ليسوُءَه اءساءَه بعد ما يلقاه (674).
((اگر كسى به ديدار برادرش برود و او را ناراحت كند و آزار دهد، او هم بدى خواهد ديد)).
طبيعى است كه وقتى انسان ، ديگرى را از خود رنجاند و مكدر كرد، او هم عكس العملى خواهد داشت كه موجب رنجش اين انسان خواهد شد. اين نكات بسيار ظريف و دقيق است .

افرادى كه رابطه دوستى و برادرى با آنها ممنوع است
درباره روابط برادرى و اخوت نكات بسيار مهم ديگرى وجود دارد و آن مساله پرهيز از رابطه با بعضى افراد است ؛ يعنى همان طور كه از لحاظ عقلى و شرعى به ايجاد روابطى توصيه مى شويم كه ارزش آن براى همه ما قابل ادراك است ، از ايجاد با گروهى از انسان ها منع شده ايم كه اين گروه و طبقات را در بيان ورايات و معارف دينى ، بررسى مى كنيم .

next page

fehrest page

back page

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo