شهید آوینی

 

 

next page

fehrest page

back page

به هر حال ، اين يك حقّ مسلم است كه خداوند متعال براى زن ها قرار داده است . مرد بايد در حد متعارف ، مسكن ، لباس و خوراك زن را تامين نمايد. حد متعارف و شرايط اجتماعى در هر زمانى متفاوت است ؛ زمانى سفره ها با مقدارى نان جو و سركه تامين مى شد؛ اما امروز شرايط اجتماعى متفاوت است ؛ بنابراين ، مرد بايد با توجه به شرايط اجتماعى ، در حد متوسط اين حقوق را رعايت كند.
توجه داشته باشيم كه همه اين وظايف در قبال چيزى جز حقّ زناشويى نيست ؛ يعنى مرد نمى تواند بگويد من خوراك ، پوشاك و مسكن تو را تامين مى كنم در عوض تو هم بايد در خانه خدمت كنى ، فرزند را شير بدهى ، لباس بشويى و... بلكه براى مرد، صرفا حقّ زناشويى است .
شرع در قبال اين وظايف هيچ چيز جز حقّ زناشويى براى مرد قائل نشده است . گاهى اين مطالب بايد براى خانم ها كاملا روشن شود كه خدمات منزل به عهده آنان نيست حتى زن مى تواند از شوهر خود براى شير دادن ، مطالبه مزد كند و هيچ اجبارى براى شير دادن فرزند ندارد. البته اين نكته را يادآور مى شويم كه مبادا اين سخنان باعث شود گرمى ، صفا و دوستى ، كه رمز موفقيت همه زندگى ها است فراموش شود؛ چنان كه امام سجاد عليه السلام در آغاز بيان اين حقّ فرمودند: مرد بداند كه همسرش نعمت است ؛ زن بداند كه همسرش نعمت است و هر دو قدر اين نعمت را بدانند.
نكته ديگرى در اين حقّ باقى مانده است كه در بعضى روايات حقوق همسر اين عبارت اضافه آمده است كه :
فاذا جَهِلَت عَفَوتَ عنها(278).
((اگر زن خلافى كرد گذشت كن )).
زن موظف به اطاعت و فرمانبردارى از شوهر است . در سخنى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم وارد شده است كه فرمودند:
لا تؤ دِّى المراءَةُ حقّ اللَّه عزَّ و جَلَّ حتى تؤَدِّى حقّ زوجها(279).
((زن حقّ خداوند را ادا نمى كند مگر زمانى كه حقّ شوهرش را ادا كند)).
زن اگر حقّ شوهرش را رعايت نكند، در واقع حقّ اللَّه را زير پا گذاشته است . رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم براى حقوق مرد تا اين مقدار حرمت قائل شده است كه هيچ دليلى ندارد جز اين كه كانون خانواده را از منظر معارف دين يكى از مقدس ترين بنيان هاى اجتماعى است كه اگر قداست و حرمتش محفوظ بماند، ساير كانون هاى اجتماع نيز استوار و مستحكم خواهد بود؛ زيرا اولين بنيان اجتماعى ، زندگى مشترك است .
همه اهتمام شرع مقدس اين است كه اساس خانواده پايدار بماند؛ چون اساسا تربيت افراد از داخل خانواده آغاز مى شود؛ و همان گونه كه زن به اين معانى توصيه شده ، مرد هم به وظايف واجبى موظف شده و تعهداتى به عهده او گذاشته شده است كه در مباحث قبل به تفصيل از آنها سخن گفتيم .

هماهنگى در زندگى مشترك
نكته ديگر، توصيه به مدارا در زندگى مشترك است . زن و مرد بايد رعايت حال يكديگر را بنمايند. امام سجاد عليه السلام فرمودند: زن و مرد بايد بدانند براى يكديگر نعمت هستند اگر اين سخن ملاك زندگى مشترك قرار گيرد، هر يك در كنار ديگرى سكون و آرامش و رفاه را تجربه خواهند كرد؛ و بدون آن توفيق وصول به آرامش دنيوى را نخواهند يافت ؛ و اين سكون و آرامش جز با برقرارى مودت ، صميميت و وفا در بين آنها دوام نخواهد داشت . در اين صورت ديگر نياز به بحث درباره بسيارى از قوانين نخواهد بود.
در حالات رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه روزى حضرت وارد خانه فاطمه عليهاالسلام شدند، ديدند اميرالمؤ منين عليه السلام كنار فاطمه زهرا عليه السلام نشسته و مشغول پاك كردن عدس است ؛ حضرت فرمودند:
يا اباالحسن ! قُلت : لبَّيك يا رسول اللَّه ! قال : اِسمَع منِّى و ما اءقول الا مِن امرِ ربِّى ، ما من رجل يُعينُ امراءَتَهُ فى بيتها الا كان لها بكُلّ شَعرَة على بدنه عبادةُ سنة ، صيامُ نهارها و قيامُ ليلِها، و اعطاه اللَّهُ من الثّطواب مثل ما اعطاه الصابرين داودط النَّبىِّ و يعقوب و عيسى عليهم السلام (280).
((اى اباالحسن ! اميرالمؤ منين عليه السلام جواب فرمودند: لبيك اى رسول خدا! پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: اين سخن را از من بشنو كه من چيزى جز فرمايش وحى به زبان جارى نمى كنم : هر مردى كه در خانه همسرش را كمك كند، خداوند به عدد هر مويى كه در بدن او است برايش عبادت سالى را منظور مى كند كه همه روزهايش را روزه و همه شب هايش را بيدار بوده و به درگاه خداوند راز و نياز كرده است . و علاوه بر آن ثواب ، پاداشى را كه به صابرين همانند حضرت داوود، يعقوب و عيسى عليهم السلام عنايت مى كند به او مى بخشد)).
ثواب صابرين عجيب است . اگر كسى اهل دقت در آيات قرآن باشد و توجه داشته باشد، در آيه 156 سوره بقره كه خداوند فرمان مى دهد كه انسان در مقابل مصائب ، صبور و بردبار باشد، بعد از اين كه توصيه مى كند كه انسان ها در چنين حوادثى بگويند: انا لله و انا اليه راجعون (281)، درباره ثواب آن مى فرمايد: اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون (282). اينان ، كسانى اند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده ؛ و آنها هدايت يافتگان هستند.
در منابع اسلامى اين گونه روايات و سخنان فراوان است : رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در ادامه سخن فرمودند:
يا على ! مَن كان فى خدمةِ العيال فى البيت و لم ياءنِف كتب اللَّه اسمهُ فى ديوان الشهداء، و كتب له بكُلّ يوم و ليلة ثواب اءَلف شهيد، و كتب له بكُلّ قدم ثواب حجَّة و عمره ، و اعطاهُ اللَّه بكُلّ عِرق فى جسده مدينة فى الجَنَّةِ...(283).
((يا على ! اگر كسى همسرش را در خانه كمك كند و رو ترش نكند و بر او منت نگذارد، خداوند نام او را در ديوان شهدا ثبت مى كند اگر كمك او با اشتياق و صفا و محبت باشد براى هر روز و شب او اجر هزار شهيد را مقرر مى فرمايد؛ و براى هر قدمى كه در يارى همسرش برمى دارد، خداوند پاداش يك حج و عمره قرار مى دهد. و به ازاى هر رگى كه در بدن او است برايش شهرى در بهشت مقرر مى فرمايد)).
مى دانيم كه در كلمات اهل بيت عليهم السلام اغراق وجود ندارد، زيرا اغراق و غلو، در شاءن تقوا و عصمت معصوم نيست اين سخنان هم كلماتى نيست كه برخاسته از هوا و هوس باشد و يا براى تقويت جانب خود و نوع خود گفته شده باشد. سخن رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم و پيام آور وحى ، عين واقع است ، حضرت در ادامه سخن مى فرمايند:
يا على ! من لم ياءنف من خدمت العيال فهو كفارة للكباير و يُطفِى غضب الربّ، و مهورُ الحور العين ، و تَزيدُ فى الحسنات و الدرجات (284).
((على جان ! خدمت به اهل خانه و عيال موجب مى شود گناهان انسان تخفيف پيدا كند و آتش غضب پروردگار را خاموش كند. خدمت در خانه ، مهريه حورالعين است و حسنات و درجات انسان را در قيامت زياد مى كند)).
صورت طبيعى انسان ها متفاوت است ، يعنى يكى چهره اش سپيد است و ديگرى گندمگون ، و ديگرى سبزه ؛ يكى چشمش از درشتى و زيبايى خاصى برخوردار است و يكى ديگر بدان حسن و شمايل نيست ؛ در برخى گوش و ابروان و لب ها به صورتى زيبا است كه با ديگران متفاوت است و... به همين ترتيب انسان ها در انديشه و خلق وخو هم با يكديگر متفاوتند؛ و طبيعى است كه زن و مرد نيز در خلق تفاوت دارند كه با اين تفاوت ها زندگى مشترك را در كنار يكديگر آغاز مى كنند. از اين رو خواسته هاى آنها نيز بر اساس تفاوت خلقيات ، متفاوت خواهد بود.
بنابراين ، آنچه مى تواند اختلافات فكرى و انديشه اى و تفاوت ميل ها و تقاضاها را برطرف كند، محبت ، مودت و صفا است .
بر اين اساس زن و مرد مخصوصا خانم ها بايد ملاحظه كنند كه شرع مقدس درباره رعايت حقوق زناشويى ، علاوه بر حقوق واجب ، در مورد مستحبات نيز تاءكيد مى فرمايد؛ و همچنين مرد را تشويق به همكارى و كمك به همسر مى كند، با اين ملاحظه كه همسر، هيچ تكليفى براى انجام خدمت در خانه ندارد؛ يعنى زن موظف نيست كه خدمات خانه را انجام دهد.
اما بيان اين نكته ، خالى از لطف نيست كه اگر روح محبت ، صفا و صميميت در زندگى حاكم شود، به طور طبيعى از اختلاف نظرها و سليقه ها و عكس العمل هاى طبيعى در هنگام اختلاف نظر خواهد كاست و كانون گرم و با طراوتى براى همسران و فرزندانشان فراهم خواهد آورد.
نكته ديگر اين است كه رعايت همه اين حقوق از طرفين خواسته شده است ؛ يعنى همان گونه كه خداوند متعال حقوقى به عهده مرد قرار داده است ، در مقابل حقوقى نيز بر عهده زن گذاشته است .
اساسا در معارف ما حقّ يك طرفه نيست . همان گونه كه مرد موظف به وظايفى است كه اگر از آنها تخلف كند، مرتكب حرام شرعى شده است و آثار وضعى نيز دارد، زن نيز چنين است . چون او هم بايد حقوق همسرش را به طور كامل رعايت كند.
در اين جا يادآورى فرمايش امام سجاد عليه السلام لازم است كه اصرار آن حضرت و همچنين آيات شريفه اى كه مطرح شد، ناظر به القاى يك ديدگاه و يك فرهنگ اصيل در زندگى مشترك است ؛ يعنى در باور و انديشه زن و مرد بايد زندگى بر اساس مودت و محبت شكل گيرد و اگر چنين شد سخن و گفتگو درباره بسيارى از حقوق ، غيرضرورى است .
وقتى اساس زندگى بر مبناى دوستى و صميميت برقرار شد، نيازى نيست كه مرد را به امرى ملزم نماييم و يا زن را به كارى وادار كنيم . همين صفا، محبت ، دوستى و صميميت هر دو را به انجام وظايف خود آشنا مى كند؛ يعنى حاكميت عاطفه ، نقصانى باقى نمى گذارد.

مسووليت و اختيار در خانواده
قبلا به اين نكته نيز اشاره شد كه اداره صحيح هر مجموعه ، نيازمند يك مدير است . اگرچه مسووليت ها، تقسيم شده باشد اما در سيره عقلا وجود يك مدير و فرمانروا، در هر مجموعه اى ، پذيرفته شده است .
بنابر آنچه نقل شده سنت رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم چنين بوده است كه اگر جمع كوچكى حتى دو نفر را به ماءموريتى اعزام مى فرمودند؛ يكى را فرمانده و مسوول قرار مى دادند؛ و بالطبع نمى توان گفت آيين مقدس اسلام كه به امر خانواده آن همه توجه دارد تكليف حرف نهايى را در كانون روشن نكرده باشد. معارف دين ، تكليف را بر عهده مرد گذاشته و او است كه مسووليت نهايى دارد.
از مجموعه اين مطالب و دلايل ، نتيجه مى گيريم كه زن به عنوان يك فرد از زيرمجموعه مديريتى خانواده ، موظف است مطيع همسر باشد؛ همان گونه كه ساير اعضاى خانواده چنين وظيفه اى دارند.
همان طور كه مى پذيريم در اداره يك شهر يا حكومت يك كشور يك مدير نهايى ، يك فرمانروا، رهبر، سلطان يا رئيس جمهور نياز است ، در ساير مجموعه هاى كوچك تر همچنين است كه براى حفظ نظام آنها، زيرمجموعه ها موظف به اطاعت هستند و اگر اطاعت پذيرى نباشد، موجب هرج و مرج و اختلال نظام آن مجموعه مى شود بنابراين ، حرف نهايى را در مجموعه خانواده مرد مى زند و مسووليت اصلى به عهده او نهاده شده است .
اكنون به دو سوال بايد پاسخ گفت : يكى اين كه طبيعى است وقتى مرد مسووليت دارد، ساير اعضاى خانواده از جمله همسر بايد اطاعت پذير باشند؛ حالا محدوده اين اطاعت پذيرى و فرمانبردارى تا كجا است و زن چه مقدار مكلّف به اطاعت از همسر است ؟
سوال دوم اين كه در صورت تخلف ، كيفيت مجازات متخلف چگونه است ؟ و قوانين كيفرى درباره او چيست ؟
در پاسخ سوال اول بايد گفت : تا آنجا كه فرمان ها و دستورهاى مرد و اوامر و نواهى او با احكام الهى منافات نداشته باشد، زن موظف به فرمانبردارى است و مسلما اگر مرد، به امر حرامى فرمان دهد و يا به ترك واجبى امر كند، قابل اطاعت نخواهد بود. اگر مرد، زن را ملزم به ارتكاب يكى از محرمات كند و يا او را از اتيان واجبات و اطاعت فرمان الهى بازدارد، لازم نيست زن فرمان او را بپذيرد. دقيقا مثل حكومت و فرمانروايى بر مردم . همان طور كه در احكام روابط حاكم و مردم بيان كرديم ، تا مادامى كه حاكم ، مردم را به عدل ، داد و انجام وظايف قانونى مى خواند، مردم بايد بپذيرند؛ اما اگر حاكم پا را از اين محدوده بيرون گذاشت و مردم را به شكستن فرمان هاى الهى و مقررات شرع ملزم كرد، مردم مجاز نيستند اطاعت كنند.
در روايتى آمده است كه وقتى جماعتى از مردم از يكى از سرايا(285) بازمى گشتند در نزديكى مدينه ، كسى كه فرمانده سپاه بود به سپاهيان دستور داد توقف كنند. بعد از توقف ، فرمان داد مشغول جمع آورى هيزم از بيابان بشوند؛ همراهان كه جمع قابل ملاحظه اى بودند، مقدار زيادى هيزم جمع آورى كردند. سپس دستور داد هيزم ها را آتش زدند؛ بعد از روشن كردن آتش ، به افراد سپاه دستور داد ميان آتش بروند؛ آنها تخلف كردند. هر چه اصرار كرد نپذيرفتند. تا اين كه گفت : پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم مرا فرمانده شما قرار داده ، من حاكم بر شما هستم ، بايد مرا اطاعت كنيد. باز آن جماعت نپذيرفتند. هنگامى كه به مدينه رسيدند و مطلب را به محضر رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم عرضه داشتند، حضرت فرمودند: كه اگر اطاعت كرده بوديد و به ميان آتش رفته بوديد، در سراى ديگر نيز به آتش عذاب الهى مى سوختيد(286). يك اصل كلى است كه :
لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق (287).
((در سرپيچى از فرمان خالق نبايد از مخلوق اطاعت كرد)).
خداوند، خودسوزى و خودكشى را عصيان دانسته و آن را حرام كرده است ؛ بنابراين ، اگر فرمانروا و حاكمى دستور دهد كه مردم برخلاف فرمان الهى عمل كنند، به صرف اين كه او حاكم است مردم نبايد حرم او را بپذيرند.
همين طور همسران ، اگرچه موظف به اطاعت از شوهر هستند، اما گر فرمان همسر برخلاف موازين و قوانين شرعى بود، ملزم به رعايت نيستند. از طرفى اگر فرمان همسر، ظلم به خانواده باشد، پذيرش فرمان ظالمانه شوهر، معصيت الهى است و زن مى تواند سر باز زند.
از اين محدوده كه بگذريم ، اطاعت همسر به حكم سيادت و رياست بر مجموعه خانواده ، امرى الزامى است . رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در سخنى فرموده اند:
اذا صلَّتِ المراءةُ خمسها و صامَت شَهرَهَا و حَجَّت بيت ربِّها و اَطاعَت زَوجَها و عَرَفَت حقَّ علىّ عليه السلام فَلتَدُخل مِن اءَىِّ اءَبوابِ الجَنان شاءَت (288).
((اگر زن در طول زندگى خود، نمازهاى واجبش را به جاى آورد، روزه ماه رمضانش را بدون عذر ترك نكند، و حج خانه خدا را به جاى آورد و همسر خود را اطاعت كرده ، فرمانبردار باشد، و ولايت اميرالمؤ منين عليه السلام را بشناسد، از هر درى كه بخواهد، وارد بهشت خواهد شد)).
حاصل اطاعت پذيرى از خدا و همسر اين است كه بدون محاسبه مورد عنايت ذات پروردگار متعال قرار مى گيرد و در قيامت ، وارد بهشت مى شود. در سخن ديگرى هم وارد شده است كه رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
ايُّما امرَاءَة ماتَت و زوجُها عنها راض دَخَلَتِ الجَنَّةَ(289).
((هر زنى كه از دنيا برود در حالى كه همسرش از زندگى با او راضى و خشنود باشد، داخل بهشت مى شود)).
بنابراين ، همان طور كه قبلا نيز بيان كرديم اطاعت پذيرى زنان به حكم عقل است ؛ يعنى صرف نظر از حكم شرعى ، يك وظيفه عقلى است و اگر به اين وظيفه صحيح عمل كنند؛ آثار خيرى بر اعمال آنها مترتب است .
اگر مرد از حقوقى كه همسرش برعهده او دارد تخلف كند، هم مرتكب گناه شده و هم آثار وضعى در پى دارد. تخلف زن نيز از فرمان همسر، علاوه بر گناه و حرمت تكليفى ، آثار وضعى دارد و اين اثر وضعى تا آن جا است كه اگر برخلاف رضاى همسر عمل مستحبى به جا آورد، آن عمل مقبول نيست .
مرحوم كلينى در ((كافى )) از امام صادق عليه السلام روايتى نقل كرده است كه حضرت مى فرمايند:
انَّ رجلا منَ الاَنصار عَلى عهد رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم خَرجَ فى بعضِ حوائِجِهِ فَعهِدَ الى امرَاءَتِهِ عَهدا اءَلا تخرُجَ من بيتها حتى يَقدَمَ قال و انَّ اءَباها مرِضَ فَبَعَثَتِ المراءَةُ الى النبىّ صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فقالت انَّ زَوجى خَرَجَ و عَهِدَ الىَّ اءَن لا اءَخرَجَ مِن بيتى حتَّى يَقدِمِ و اءِنَّ اءَبى قَد مرِضَ فتَاءمُرُنى اءَن اءَعودَهُ فقال رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم لا اءَجلِسِى فى بيتك واءَطيعِى زوجَكِ قال فَثَقُلَ فاءَرسَلَت اليه ثانِيا بذلك فقالَت فتَاءمُرُنى اءَن اءَعُودَهُ فقال اءَجلِسى فى بيتك و اءَطيعى زوجك قال فماتَ اءَبوها فبَعَثَت اليه انَّ اءَبى قد مَاتَ فتَاءمُرُنى اءَن اءُصَلِّى عليه فقال لا اءَجلسى فى بيتك واءَطيعى زوجك قال فَدُفِنَ الرَّجلُ فبَعَثَ اليها رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم انَّ اللَّه قد غَفَرَ لَكِ و لابيكِ بطاعتكِ لزوجكِ(290).
((در زمان رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم يكى از انصار براى كارى از شهر خارج شد و بر اساس همان سنت هاى زمان با همسرش قرار گذاشت كه تا بازگشت او از خانه خارج نشود. در اين بين به خانم خبر دادند كه پدرش ‍ مبتلا به كسالت و بيمارى شده است ، او كسى را محضر رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم روانه كرد كه با توجه به اين عهدى كه با همسرم دارم آيا به من اجازه مى دهيد براى عيادت پدرم كه مبتلا به كسالت شده است از خانه خارج شوم ، حضرت فرمودند: در خانه ات بنشين و شوهرت را اطاعت كن ! مدتى گذشت ؛ حال پدر او بدتر شد و باز شخصى را به حضور پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم روانه كرد كه حال پدرم خيلى بد شده است ، آيا اجازه مى دهيد او را عيادت كنم ؟ باز جواب همان بود؛ كه در خانه ات بنشين و همسرت را اطاعت كن . شايد چند روز گذشت ؛ كسى را فرستاد و گفت : يا رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم پدر مريض من از دنيا رفت ، آيا اجازه مى دهيد او را عيادت كنم ؟ باز جواب همان بود؛ كه در خانه ات بنشين و همسرت را اطاعت كن . شايد چند روز گذشت ؛ كسى را فرستاد و گفت : يا رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم پدر مريض من از دنيا رفت ، آيا اجازه مى دهيد براى نماز و مراسم او شركت كنم ؟ حضرت فرمودند: در خانه ات بنشين و بر قرارى كه با همسرت بسته اى وفادار باش در آن زمان هم خود رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم و هم اصحاب در اين قبيل مراسم شركت مى فرمودند. مرد كه دفن شد پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم بلافاصله كسى را به خانه آن زن فرستادند تا به او بگويد فرمانبردارى و التزام تو به اطاعت از همسرت ، باعث شد كه خداوند به خاطر تو، تو و پدرت را بيامرزد)).
نكته قابل توجه اين است كه اين مساله حتى در سنت ها و آداب اجتماعى نيز تا آن جا اهميت دارد كه اگر مورد رضاى همسر نباشد، اين سنن و آداب و حتى روابط عاطفى با ديگران هم تحت الشعاع فرمان همسر قرار مى گيرد.
نكته ديگر اين كه اگر تخلفى از ناحيه همسر صورت گرفت ، مجازات چه خواهد بود؟ كيفيت مجازات چيست و قوانين فرهنگى مقرر در آيين مقدس اسلام چيست ؟
در خلال بررسى حقوق زوجه ، به نكات دقيقى اشاره كرديم و يكى از نكات اين بود كه به هر حال در مجموعه معارف ما مسووليت نهايى خانواده با مرد است . در جامعه ما و جوامع اسلامى و نيز در پيشگاه پروردگار و محاسبات قيامت نيز مورد سوال قرار مى گيرد. در روايتى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم وارد شده است كه فرمودند:
الرجل راع على اهل بيته و كُلّ راع مسوول عن رعيته (291).
((مرد نسبت به خانواده اش مسووليت دارد و هر مسوولى بايد به انجام وظايفش اهتمام ورزد)).
همان طور كه در گذشته اشاره كرديم ، انسان مسوول بدون اختيار معنى ندارد؛ بدين معنى كه ما از كسى مسووليتى را بخواهيم اما به او اختيارى براى اجراى اين وظيفه و ماءموريت ندهيم .
انسان مسوول طبعا اختياراتى دارد؛ يكى از اختيارات مدير هر مجموعه ، اعمال مجازات نسبت به متخلفى است كه از قوانين قابل اجراى او سرپيچى مى كند. بنابراين ، اصل اعمال مجازات عقلا و شرعا امرى پذيرفته شده است . منتها باز قبل از اين كه ما كيفيت اعمال مجازات را بيان كنيم بايد به سخن نهايى امام سجاد عليه السلام در بيان اين حقّ توجه داشته باشيم كه فرموده بودند:
فاذا جَهِلَت عَفَوتَ عنها(292).
مرد توجه داشته باشد كه اگر از همسر، نافرمانى ، اشتباه و خطايى از روى غفلت ، بى خبرى و جهالت صادر شد او را ببخشد؛ چرا كه طبيعى است هر انسانى جايزالخطا است و قرار نيست همه انسان ها معصوم باشند. اگر به هر دليلى از زن خطايى صادر شد، شايسته است او را عفو كند و با ديده اغماض و گذشت به خطاى وى بنگرد. دقيقا مانند همان نكته اى كه امام عليه السلام درباره حاكم فرمودند.
در فرمان اميرالمؤ منين عليه السلام در حقوق حاكم نيز آمده بود كه اگر افراد به حقوق عمومى يا حقّالنَّاس تجاوز كردند و حاكم هم مختار به كيفر يا بخشش بود و عفو و اغماض را مؤ ثر دانست ، از در بخشش درآيد.
در معارف اخلاقى اسلام همه انسان ها به عفو و اغماض توصيه شده اند و ان شاءاللَّه در مباحث بعد كه حقوق انسان ها را نسبت به دوستانشان و يا افراد بدكار در اجتماع بيان مى كنيم ، به اين بحث نيز خواهيم پرداخت كه اساسا مطلوب شارع مقدس اين است كه روش و منش افراد در جامعه و روابط اجتماعى ، عفو و گذشت باشد. ولى گاهى مدير تشخيص مى دهد كه فرد تحت مديريت او كه خطايى مرتكب شده ، بايد تاديب شود، كه تصميم نهايى با او خواهد بود.

21 - حقّ برده و غلام

وَ اَمَّا حقّ رَعِيَّتِك بمِلكِ اليَمين فاءَن تَعلَمَ اءَنَّه خَلقُ ربِّكَ و لَحمُكَ و دَمُكَ و اءَنَّك تَملِكُهُ لا اءَنتَ صَنَعتَهُ دونَ اللَّه و لا خَلَقتَ له سمعا و لا بَصَرا و لا اَجرَيتَ له رِزقا و لكنَّ اللَّه كَفَاكَ ذلِكَ بمَن سخَّرَهُ لَكَ وائتَمَنَكَ عليه واستَودَعَكَ ايَّاهُ لِتَحفَظَه فيه و تَسيرَ فيه بسيرَتِهِ فتُطعِمَهُ ممَّا تاءكُلّ و تَلبِسُهُ ممَّا تَلبس و لا تُكلِّفِهُ ما لا يُطيقُ فاءِن كَرِهتَ خَرَجتَ الى اللَّه منه واستَبدَلتَ به و لَم تُعَذِّب خَلقَ اللَّه و لا قوَّةَ الا باللَّه .
((حقّ برده و غلام تو آن است كه بدانى او هم مخلوق خداى توست و گوشت و خون تو. و بدانى كه تو مالك او هستى نه خالق او. نه گوش و چشمش را خلق كرده اى و نه روزيش داده اى . همه اينها كار خداست و او را ملك تو قرار داده و به امانت به دست تو سپرده و وديعه اى است كه بايد از او محافظت كنى و با او روشى نيكو و موردقبول خداوند داشته باشى و از آنچه مى خورى به او بخورانى و از آنچه مى پوشى به او بپوشانى و كار بيش از طاقت او نخواهى و اگر او را نخواستى براى خدا خود را از مسووليت او فارغ كنى و مخلوق خداوند را آزار ندهى )).
در مجموعه حقوق كسانى كه تحت مديريت گروه يا فرد ديگرى اداره مى شوند، از حق متعلم و محصل و سپس حق همسران به تفصيل سخن گفته شد و اينك نوبت به ذكر حق كسانى رسيده كه در گذشته به عنوان موالى خوانده مى شدند، يا به اصطلاح كسانى به عنوان برده يا بنده خريدارى مى شدند؛ و در تعبير عاميانه و محاوره اى كنيزان و غلامان گفته مى شدند و ما چون درباره اين موضوع - حق مولا و مالك - مفصل بحث كرديم ، ديگر اين جا به صورت مستقل درباره آن سخنى گفته نمى شود.

22 - حقّ مادر

وَ اَمَّا حقّ الرَّحِمِ فحقّ اءُمِّكَ اءَن تَعلَمَ اءَنَّها حَمَلَتكَ حيثَ لا يَحمِلُ اءَحد اءَحَدا و اءَطعَمَتكَ مِن ثَمَرةِ قَلبِها ما لا يُطعِم اءَحد اءَحَدا و اءَنَّها وَقَتكَ بسمعها و بصَرِها و يَدِها و رِجلِها و شِعرِها و بَشَرِها و جميعِ جوارِحِها مُستَبشِرَة بذلك فَرِحَة مؤَمِّلَة مُحتَمِلَة لمَا فيه مكروهُها و اءَلَمُها و ثِقلُها و غَمُّها حتى دفَعَتهَا عنك يدُ القُدرَة و اءُخرِجَت الى الارضِ فرَضِيَت اءَن تَشبَعَ و تَجوعَ هىَ و تَكسُوكَ و تَعرَى و تُروِيَكَ و تَظمَاءَ و تُظِلُّكَ و تَضحَى و تُنَعِّمَكَ بِبُؤ سِها و تَلَذِّذَكَ بالنَّوم باءَرَقِهَا و كان بَطنُهَا لكَ وِعَاء و حُجرُهَا لكَ حِوَاء و ثَديُها لكَ سِقَاء و نَفسُهَا لكَ وِقاء تُباشِرُ حرَّ الدُّنيَا و بَردِهَا لكَ و دونَكَ فتَشكُرُها على قدرِ ذلك و لا تَقدِرُ عليه الا بِعَونِ اللَّه و تَوفِيقِه .
((حقّ مادرت اين است كه بدانى او تو را در جايى نگه داشته كه كسى نگه نمى دارد و از ميوه دلش به تو داده كه كسى به كسى نمى دهد و از تو با همه وجودش از گوش و چشم و دست و پا و موى و پوست ، با شادمانى و سرور نگهبانى و نگهدارى كرده ، ناملايمات ، غم و اندوه و نگرانى ها را تحمل مى كند و شادان و خرم است كه تو را سير نمايد، و خود گرسنه بماند؛ تو را بپوشاند و خود برهنه باشد؛ تو را سيراب كند و خود تشنه بماند؛ خود در آفتاب باشد و بر تو سايه افكند، با تحمل مشقت ، آرامش و تنعم تو را فراهم آورد و با پذيرش رنج بى خوابى ، تو را از لذت خواب بهره مند سازد. شكمش ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سينه اش چشمه جوشانى براى رفع عطش تو و جانش فداى تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذيرا گشته است ؛ پس بايد به پاس اين همه محبت و زحمت ، شكرگزار او باشى ، و هرگز نمى توانى ، مگر خدايت يارى كند)).
در عبارت امام عليه السلام ، آن چنان زيبايى و بلاغتى وجود دارد كه همه آلام و مشقت هاى مادر از آغاز حمل و باردارى تا بلوغ و رشد فرزند را در برمى گيرد. هر انسانى وقتى اين سخنان را مى خواند، بار ديگر همه رنج هاى مادر را مقابل چشم خود مى بيند و صبر و بردبارى او، در تحمل محنت و رنج هاى فراوان را تحسين نموده ، در مقابل اين موجود قابل تقديس و تكريم خاضع مى شود و بيشتر احساس وظيفه مى كند. اين تاثير كلام كسى است كه خود با مادر بر سر يك سفره ، هم غذا نمى شود و هنگامى كه علت را سوال مى كنند:
اءَنت اءَبَرُّ النَّاس و لا نَرَاكَ تُؤَاكُلّ اءُمَّكَ قال اءَخافُ اءَن اءَمُدَّ يَدِىَ الى شى ء و قد سَبَقَت عينُهُا عليه فاءَكونَ قد عَقَقتُهَا(293).
((شما با اين كه از نيكوكارترين مردم هستيد، چگونه است كه هرگز نديده ايم با مادرتان بر سر يك سفره بنشينيد؟ فرمودند: مى ترسم بر سر سفره دستم را به چيزى دراز كنم كه قبلا چشم مادرم بر آن افتاد باشد و با اين عمل موجبات نافرمانى او را فراهم كنم )).
اگر در كلام امام عليه السلام دقت شود، رنج ها و آلام مادر تا پايان حيات ترسيم شده است ؛ يعنى گرچه فرزند در بزرگسالى باشد، باز هم عواطف مادرى او را همچنان نسبت به رفاه ، آرامش و آسايش فرزندش حساس نگه مى دارد.
در روايتى نقل شده است كه شخصى خدمت رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم رسيد و گفت :
انَّ وَالِدَتِى بَلَغَها الكِبَرُ و هى عِندى الانَ اءَحمِلُها على ظَهرى و اءُطعِمُها من كَسبِى و اءُمِيطُ عنهَا الاءَذَى بِيَدى و اءَصرفُ عَنها مع ذلك وَجهِى استِحيَاء منها و اءِعظَاما لَها فهَل كافَاءتُها قال لا لاءَنَّ بَطنَها كان لك وِعاء و ثَديَهَا كان لكَ سِقَاء و قَدَمَهَا لكَ حِذَاء و يَدَهَا لكَ وِقَاء و حِجرَهَا لكَ حِوَاء و كانت تَصنَعُ ذلك لكَ و هىَ تَمَنَّى حَياتَكَ و اءَنتَ تَصنَعُ هذا بها و تُحبُّ مَمَاتَهَا(294).
((مادرم در سالهاى كهولت است و من از او نگهدارى مى كنم و او را به پشت خود حمل مى كنم . از حاصل رنج و كسب خود، نياز او را تاءمين مى كنم و درست مانند يك طفل شيرخوار، كه نياز به مواظبت دارد، از او مراقبت و نگهدارى مى كنم . حتى در انجام بعضى از وظايف به چهره او هم نگاه نمى كنم كه مبادا خجالت بكشد. آيا توانسته ام زحمات و خدمات مادرم را جبران كنم ؟ حضرت فرمودند: نه ، تو همه اين كارها را كرده اى ؛ اما توجه داشته باش كه او علاوه بر اين كه تو را در شكم خود نگهدارى كرده ، از شيره جانش به تو داده و هر گامى كه برمى داشته ، براى حفاظت تو بوده است ؛ هر دستى كه حركت داده ، براى نگهبانى تو بوده و دامنش پناهگاه تو بوده است . با همه اين احوال او اين رنج و مشقت را تحمل مى كرده ، در حالى كه آرزوى زندگى و بزرگ كردن تو را داشته است ، ولى تو ضمن انجام اين خدمات ، در دل ، به انتظار مرگ او هستى ، پس هرگز نخواهى توانست خدمات او را جبران كنى و جزا دهى )).

اهميت اكرام والدين
قرآن نيز در موارد بسيارى احسان و شكرگزارى والدين را بعد از توحيد و نفى شرك از ذات ذوالجلال الهى قرار داده و بدان تصريح كرده است مثلا در سوره مباركه انعام مى فرمايد:
قُل تَعالوا اءُتلُ ما حَرَّمَ ربُّكم عليكم اءَلّا تُشركوا بهِ شيئا و بالوالدين احسانا(295).
((اى پيامبر! بگو بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم ، چيزى را شريك خدا قرار ندهيد؛ و به پدر و مادر نيكى كنيد)).
اين آيات ، سر سلسله دستورات اكيد شرع و به عبارتى منشور عملى مسلمين در آغاز ضهور اسلام است و همين آيات بود كه اسعد بن زراره بعد از استماع آنها ايمان آورد و درحالى كه اسلام آورده بود، از مكه به مدينه بازگشت و مژده نجات انسانها را از جهالت و بت پرستى براى مردم مدينه آورد.
آيات مفصل است و سياق واحدى دارد و شاهد بحث ما در آيه اين است كه اولين سخن ، دعوت پيامبر به توحيد و دومين سخن او احسان به والدين است ؛ يعنى بعد از توصيه به توحيد و نهى از شرك به ذات اقدس الهى بلافاصله احسان و نيكوكارى به والدين توصيه شده است . در سوره مباركه اسراء مى فرمايد:
و قضى ربُّك الا تَعبدوا الا ايَّاه و بالوالدين احسانا(296).
((پروردگارت فرمان داده كه جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد)).
در اين آيه كريمه بعد از حكم و توصيه به توحيد، احسان به والدين توصيه شده ؛ يا در سوره مباركه لقمان ، قرآن از زبان لقمان نقل مى كند كه :
و اذ قال لقمان لابنِهِ و هُو يَعِظُهُ يا بُنَىَّ لا تُشرِك باللَّه انَّ الشِّرك لظلم عظيم # و وصَّينَا الاِنسان بوالديه (297).
(( (به خاطر بياور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش در حالى كه او را موعظه مى كرد گفت : پسرم ! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك ظلم بزرگى است . و ما به انسان در مورد پدر و مادرش سفارش كرديم )).
لقمان در مقام موعظه به فرزند مى گويد: مبادا براى خدا شريك قائل شوى كه شرك به خدا ظلم بزرگى است ؛ سپس ‍ مى فرمايد: انسان ها را به رعايت حقّ پدر و مادر توصيه مى كنيم .
علت اين اكرام و بزرگداشت ، علاوه بر قانون عقلى وجوب شكر منعم و احسان به محسن ، اهتمام فوق العاده آيين مقدس اسلام در حفظ بنيان خانواده است ؛ زيرا شرع انور استحكام و قداست و قوت جوامع انسانى را در گرو نزهت و پاكيزگى جوامع كوچكترى مى داند كه تشكيل دهنده آن جامعه بزرگ هستند.
واقعا همچنين است كه هر شهر، محله و كشور و در نهايت همه عالم و جامعه بشرى مجموعه وسيعى است كه از خانواده هاى كوچك و بزرگ تشكيل شده است .

كانون خانواده محيط پرورش فرزندان صالح
در مباحث گذشته ، درباره حقّ چشم و نيز حقّ همسر، به مناسبت اهتمام شرع مقدس به موضوع خانواده ، مطالبى بيان كرديم . در اين جا از يك بعد ديگر به مطلب توجه مى كنيم ؛ يعنى همان گونه كه در مباحث قبل ذكر كرديم وقتى چشم انسان ، هرزه شد و دل را لرزانيد، به طور طبيعى مودت و محبت مورد نياز را در امر ازدواج و خانواده متزلزل مى كند. آيه كريمه اى كه در بحث حقّ همسر نيز ذكر شد مى فرمايد:
خَلَق لكم من اءَنفسِكم اءَزواجا لِتَسكُنوا اليها و جَعَلَ بينَكم مودَّة و رحمة (298).
((همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان ارامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد)).
تداوم سكون و آرامش انسان در كنار همسر، در گرو دوام و بقاى مهربانى و صفاى ميان زن و شوهر است و اگر چشم انسان به هرزگى آلوده شد و رعايت حريم خود را نكرد، به طور طبيعى چشم به هر جا برود دل را نيز به دنبال خود مى برد. دل كه رفت ، محبت و صفاى لازم ميان زن و شوهر از دست مى رود.
نكته قابل توجه اين است كه فرزندانى كه حاصل رابطه غيرمشروع اند، به طور طبيعى جايگاه مطمئنى در خانواده نخواهند داشت ؛ و بالطبع تربيت شايسته چنين فرزندانى نيز دستخوش هوسبازى پدر و مادر خواهد شد؛ چرا كه از صفا، لطف ، ايثار و فداكارى مادر نسبت به چنين فرزندانى خبرى نخواهد بود.
چه بسيار شنيده و ديده ايم فرزندى كه مولود نامشروع و هرزگى و هوسبازى بوده است ، رها مى شود و مادر به خاطر پرهيز از ننگ داشتن فرزند نامشروع از چنين فرزندى گريزان است . گاه پيش مى آيد كه هرگز اين مادر و فرزند يكديگر را نديده اند.
در نتيجه فرزندى كه با سرپرستى پدر و مادر در يك خانواده گرم و باصفا تربيت نشود، به عنصر مفيدى تبديل نخواهد شد؛ و حتى اگر در سايه علم و دانش و تربيت هاى معمول روز هم پيشرفت كند، هميشه يك عقده روحى و احساس ‍ حقارت و خلا درونى نسبت به ديگران در او وجود خواهد داشت . مسلما اين امر در جوامع انسانى و حيات بشرى و دينى تاءثير مستقيم دارد. به اين ترتيب ، در معارف دينى خود مى بينيم كه براى شكل گيرى بنيان استوار خانواده ، به حفظ و قداست آن ، از ناحيه پدر و مادر توصيه شده است تا هيچ عارضه و تندبادى ، آن را متزلزل نكند.
از سوى ديگر، درباره احترام به پدر و مادر و احسان به آنها نيز تاءكيد شده است ؛ چرا كه در واقع تفضل ، ترحم ، بزرگداشت و گرامى داشتن والدين از طرف فرزند؛ به طور عموم ، و نسبت به مادر به طور خاص ، در سلامت و استوارى كانون خانواده اثر مستقيم دارد.
بنابراين ، تاءكيد ات آيات متواتر قرآن و روايات و همين سخن امام سجاد عليه السلام فقط براى زنده نگه داشتن و به تعبير ديگر ماندگارى اصل عاطفه در زندگى بشرى است و اگر عاطفه كه نقش مستقيم در حيات ، نشاط، بالندگى و لذت بردن از زندگى دارد، زنده بماند و در سايه هوس ها و خودبينى ها و غفلت از آينده نابود نشود، آثار بسيار مثبتى به بار مى آورد؛ و اگر به هر دليلى اين اصل ارزشمند دستخوش هجوم هوس ها و خودبينى ها شده و نابود شود، آثار و تبعات فوق العاده منفى به بار مى آورد؛ يعنى اگر بى اعتنايى به فرزند در سايه هوسبازى ، خودبينى و آرامش كاذب يعنى تخيل آرامش ، باعث بى اعتنايى و ضايع كردن حرمت والدين شود، انسجام خانواده از بين مى رود؛ و در نهايت گروههاى بزرگ انسانى مانند جامعه نابود مى شوند. چون آن مجموعه هاى بزرگ نيز از چنين ويژگى هايى برخوردار نخواهند بود؛ بلكه جوامعى خواهند بود به ظاهر در كنار هم ، اما با دل ها و قلب هايى دور از يكديگر و ناماءنوس .
خلاصه در چنين جوامعى ، انسان دچار يك خلاء عظيم عاطفى و نبود مودت ، راءفت و رحمت مى شود كه از تبعات منفى آن ، نابودى بسيارى از اصول و معيارهاى اخلاقى خواهد بود. بنابراين ، صرف نظر از جهات عقلانى و عاطفى كه تعلقى بين مادر و فرزند و پدر و فرزند وجود دارد، نكته مهمى كه از اين آيات فراوان و روايات بى شمار استفاده مى شود، اصرار شارع و معارف دينى براى زنده نگه داشتن بنيان و كانون خانواده است .
مطلوب آيين مقدس اسلام ، وجود يك جامعه زنده و داراى همه ملكات و فضايل انسانى است ، كه در گرو تربيت خانواده است ؛ چرا كه خانواده ، هم اولين مجموعه بشرى است و هم مى تواند گرم ترين ، صميمى ترين ، با صفاترين و موثرتين مجموعه اجتماعى باشد و بسيارى از فضايل و ملكات اخلاقى در همين مجموعه كوچك ، تمرين ، تجربه و القا شود و در نتيجه ، به همه اجتماع تسرى پيدا كند.
بر اين اساس ، حقوق اعضاى خانواده مورد توجه شرع مقدس قرار گرفته است ؛ مثل حقّ همسر، فرزند، پدر، مادر؛ و بيشتر از همه ، حقّ مادر؛ و ما روى اين مساله تاءكيد كرديم كه آيات كريمه قرآن ، بلافاصله بعد از امر توحيد و توصيه به تدبر انسان ها و فهم دقيق يگانگى ذات ذوالجلال الهى ، نسبت به والدين توصيه مى كند و جالب است كه در موارد مختلفى از قرآن به هنگام دستور به وصيت و نيز به هنگام ستودن و وصف انفاق ، به هر مناسبتى سخن از والدين را مطرح مى كند.

next page

fehrest page

back page

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo