شهید آوینی

 

منابع کتاب

1- كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'. ق، ج‏1، ص‏492، شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص‏.316 برخى تولد او را در نيمه رجب همان سال نوشته‏اند (طبرسى، اعلام الورى، الطبعةالثالثة، دار الكتب الاًّسلامية، ص‏344)/
2- كلينى، همان كتاب، ص‏315 و 492 - ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، قم، المطبعةالعلمية، ج‏4، ص‏379/
3- مسعودى، اثبات الوصية، نجف، منشورات المطبعةالحيدرية، 1374 ه'.ق، ص‏209/
4- قدّست امّ ولدته خلقت طاهرةمطهرة(مجلسى، بحار الأنوار، تهران، المكتبةالاًّسلامية، 1395 ه'.ق، ج‏50، ص‏15)/
5- كلينى، همان كتاب، ص‏492 - شيخ مفيد، همان كتاب، ص‏316 - طبرسى، همان كتاب، ص‏344/
6- شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم مكتبة بصيرتى، ص 319 - طبرسى، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، المكتبةالاًّسلامية، ص‏347 - فتّال نيشابورى، روضة الواعظين، الطبعة الأولى، بيروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1406 ه'.ق، ص 261 - كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'.ق، ج‏1، ص‏321 - على بن عيسى الاًّربلى، كشف الغمّة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه'.ق، ج‏3، ص‏143/
7- مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاًّسلامية، 1395 ه'.ق، ج‏50، ص 20/
8- كلينى، فروع كافى، الطبعة الثانية، تهران دارالكتب الاًّسلامية، 1362 ه'.ش، ج‏6، ص‏361 - قزوينى، سيد كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعة الأولى، بيروت،
مؤسسة البلاغ، 1408 ه'.ق، ص‏337/
9- شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص‏318 - على بن عيسى الأربلى، كشف الغمّة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه'.ق، ج‏3، ص‏142 - تسترى، محمد تقى قاموس الرجال، تهران مركز نشر الكتاب، ج‏3، ص 37/
10- كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'.ق، ج‏1،ص‏320 - طبرسى، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، المكتبة الاًّسلامية، ص‏346 - على بن عيسى الاًّربلى، همان كتاب، ص 142 - شيخ مفيد، همان كتاب، ص 318/
11- على بن عيسى الاًّربلى، همان كتاب، ص 142 - تسترى، همان كتاب، ص 316 - كلينى، همان كتاب، ص‏321 - طوسى، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال كشّى)، تصحيح و تعليق: حسن المصطفوى، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ه'.ق، ص 553، حديث شماره 1045/
12- قزوينى، سيد كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعة الأولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه'.ق، ص‏337/
13- معتبر شناخته شدن قيافه‏شناسى از طرف پيامبر اسلام (ص) ادعائى بود كه صرفاً از طرف آنان مطرح شد و هرگز به معناى تأييد آن از طرف امام رضا - عليه السلام - نبود، و اگر حضرت به اين پيشنهاد تن در داد، يا از روى ناگزيرى به اين دليل كه مى‏دانست اين كار در نهايت، به روشن شدن واقعيت، و اثبات پوچى ادعاى آنان تمام مى‏شود/
قيافه شناسان كسانى بودند كه از روى شباهت اندام، نسب اشخاص را تعيين مى‏كردند. قيافه‏شناسى نزد اعراب جايگاه مهمى داشت. علماى اماميه تعليم و تعلّم و گرفتن مزد در قبال انجام دادن اين عمل را حرام مى‏دانند. برخى از علماى اماميه اين عمل را مطلقاً حرام شمرده‏اند و برخى در صورتى آن را حرام مى‏دانند كه موجب فعل حرام يا منجر به اظهار نظر قظعى گردد. هر كس كه از فقه اسلامى آگاهى داشته باشد، عدم جواز اين عمل و استفاده از آن را مسلّم مى‏داند، چه رسد به اين كه به استناد آن، مسائل مربوط به ارث و نكاح و امثال اينها حل گردد! (ر.ك به مقّرم، سيد عبدالرزاق، نكاهى گذرا بر زندگانى امام جواد - عليه السلام -، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370ه'.ش، ص‏35)/
14- كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'.ق، ج‏1، ص‏322 - مقرّم، سيد عبدالرزّاق، نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد - عليه السلام -، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس دضوى، 1370 ه'.ش. ص‏.36 به همين جهت بود كه امام رضا - عليه السلام - خود را به رسول خدا، و فرزندش جواد را به ابراهيم فرزند پيامبر تشبيه مى‏كرد، زيرا پس از تولد ابراهيم از ماريه قبطيه برخى از همسران رسول خدا از روى حسد، چنين تهمتى به وى زدند و گفتند: اين نوزاد از «جريح» خادم رسول اكرم است!! ولى پس از تحقيق و كاوش روشن شد كه اصولاً «جريح» فاقد عضو تناسلى است! و به اين ترتيب خداوند دروغ آنان را آشكار ساخت و ماريه را از اين تهمت تبرئه كرد (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبى طالب، قم المطبعة العلمية، ج‏4، ص 387 - الطبرى، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الاًّمامة، الطبعة الثالثة، قم منشورات الرضى، 1363 ه'.ق، ص 201 - 204)/
15- وَ آتَيناهُ الحُكْمَ صَبِيّاً (مريم: 12)/
16- اصول كافى، تهران، مكتبة الصّدوق، 1381 ه'.ق، ج‏1، ص 382 (باب حالات الأئمة فى السّنّ)/
17- قالَ اِنّى عَبْدُùََِ آتنِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِى مُبركاً أيْنَما كُنْتُ و اَوْصنِى بالصّلوة وَ الزّكاةِ مادُمْتُ حَيّاً وَ بَرّاً بِوالِدَتِى وَ لَمْ يَجْعَلْنِى جَبّاراً شَقِيّاً (مريم: 30 - 32)/
از بعضى از روايات استفاده مى‏شود كه حضرت عيسى - عليه السلام - در آن زمان كه سخن گفت، «نبى» بوده و هنوز منصب «رسالت» نداشته است و در سن هفت سالگى به مقام رسالت نائل گرديده است. بنابر اين هيچ استبعادى ندارد كه ائمه - عليهم السلام - هم در سنّى همانند سنّ حضرت عيسى‏ به منصب امامت برسند (كلينى، اصول كافى تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'.ق، ج‏1، ص 382)/
18- از سخن بن اسباط استفاده مى‏شود كه آن حضرت در آن زمان پيروانى هم در مصر داشته است و آنان علاقه‏مند بوده‏اند با خصوصيات جسمى حضرت آشنا شوند/
19- وَ آتَيْناهُ الحُكْمَ صبِيّاً (سوره مريم:12)
20- وَ لَما بَلَغَ أَشدّهُ حُكْماً وَ عِلْماً (سوره يوسف:22)/
21- وَ لَما بَلَغَ أَشُدّهُ وَاسْتَوى‏ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً (سوره قصص:14)/
22- كلينى، اصول كافى، تهران، مكتبةالصدوق، 1381 ه'.ق، ج‏1، ص 384 (باب حالات الأئمْ فى السّنّ) و ص 494 و نيز ر. ك به: قزوينى، سيد كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعة الأولى، بيروت، مؤسسةالبلاغ، 1408 ه'.ق، ص 232 - مسعودى، اثبات الوصية، الطبعة الرابعة، نجف، منشورات المطبعة الحيدرية، 1374 ه'.ق، ص 211/

23- ابو جعفر كنيه امام جواد - عليه السلام - است، ايشان را براى تمايز از امام باقر - عليه السلام - ابو جعفر ثانى مى‏نامند/
24- كلينى، همان كتاب، ج‏1، ص 322 و 384 - شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 319 - فتّال نيشابورى، روضة الواعظين، الطبعة الأولى، بيروت، مؤسسة الأعلمى، 1406 ه'.ق، ص 261 - على بن عيسى الاًّربلى، كشف الغمّة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه'.ق، ج‏3، ص 141 - طبرسى، اًّعلام الورى‏، الطعبةالثالثة، المكتبةالاًّسلامية، ص 346/

25- شيخ مفيد، همان كتاب، ص 318 - طبرسى، همان كتاب، ص 346 - على بن عيسى الاًّربلى، همان كتاب، ص 141 - مجلسى، بحار الأنوار، تهران، المكتبةالاًّسلامية، 1395 ه'.ق، ج‏50، ص 21 - همان كتاب ص 320/
26- دلائل الاًّمامة، الطبعبةالثالثة، قم، منشورات الرضى، 1363 ه'.ش، ص .204
27- در برخى از منابع «بركه زلول» آمده است، ولى گويا «زلزل» صحيح است، زيرا برخى مى‏نويسند: اين بركه را «زلزل» غلام «عيسى بن جعفر بن منصور» حفر و آن را براى مسلمانان وقف نمود و از اين جهت به وى منسوب گرديد (مقرّم، سيد عبدالرزاق، نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد - عليه السلام -، ترجمه دكتر پرويز لولاور، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس، 1370 ه'.ش، ص 109، پاورقى).
ياقوت حموى مى‏نويسد: ابراهيم موصلى نوازنده، «برصوما» و «زلزل» را از اطراف كوفه به بغداد آورد و به آن دو، موسيقى و آواز عربى آموخت و آنان از اين طريق به دربار راه يافتند و مورد توجه خلفا واقع شدند. نام اصلى زلزل، منصور، و خواهر او همسر ابراهيم موصلى بوده است (معجم البلدان، بيروت، دار اًّحيأ التراث العربى، 1399 ه'.ق، ج 1، ص 402).
28- يونس و همچنين صفوان بن يحيى از اصحاب اجماع اند يعنى دانشمندان اماميه بر درستى و صحت روايات و احاديث آنان اتفاق نظر دارند. يونس از نظر جلالت قدر و عظمت معنوى در رتبه بسيار والايى قرار داشته و از طرف پيشوايان ما، مورد تمجيد فراوان واقع شده است و دانشمنداان علم رجال، در ستايش او داد سخن داده‏اند . با اين اوصاف ، وقتى شخصيت بزرگ و استوارى مانند او چنين اظهاراتى بكند، وضع توده مردم و عوام شيعيان روشن است! از اين نظر بعضى از دانشمندان معاصر نتوانسته باور كند كه وى چنين بگويد، ازينرو گفتار او را بدين گونه توجيه كرده كه مقصود او از جمله «گريه را كنار بگذار» امتحان و آزمايش حاضران در مجلس بوده تا آنان كه در مقابل حق معرفتى استوار دارند شناخته شوند تا شايد او بتواند در ارشاد و راهنمايى كسى كه از امام منحرف شده است، تلاشى كرده باشد! (نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد - عليه السلام - ص 110، پاورقى)
29- در اينجا مورخان سؤالها و جوابها را نوشته‏اند، ولى ما به منظور رعايت اختصار از نقل آنها صرف نظر كرديم.
30- مجلسى، بحار الأنوار، الطبعةالثانية، تهران، المكتبةالاًّسلامية، 1395 ه'.ق، ج 50، ص 98 - 100 (به نقل از عيون المعجزات) - محمد بن جرير الطّبرى، ابن رستم، دلائل الاًّمامة، الطبعةالثالثة، قم منشورات الرّضى،، 1363 ه'.ش، ص 204 - 206 - مسعودى، اثبات الوصية، الطبعةالرابعة، نجف، المطبعةالحيدرية، 1374 ه'.ق، ص 213 - 215 (با اندكى اختلاف در عبارات) قرشى،، سيد على اكبر، خاندان وحى، چاپ اول، دار الكتب الاًّسلامية، 1368 ه'.ش، ص 642 - 644 - مرتضى العاملى،، جعفر، نگاهى به زندگانى سياسى امام جواد - عليه السلام - ترجمه سيد محمد حسينى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين، 1365 ه'.ش، ص 27 - .29
31- مسعودى، همان كتاب، ص .215
32- مجلسى، همان كتاب، ص 90 - مسعودى همان كتاب، ص 210 شيخ مفيد، الاًّختصاص، تصحيح و تعليق: على اكبر الغفّارى،، منشورات جماعةالمدرسين فى الحوزةالعلمية- قم المقدّسة، ص .102
33- پس از آن حضرت، فرزندش على هادى - عليه السلام - نيز در همين سنين و بلكه كمتر از آن به امامت رسيد و بعد از او امام مهدى - عليه السلام - نيز، در حالى كه بيش از پنج سال نداشت، به اين منصب نائل گرديد.
34- يحيى يكى از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خليفه عباسى، بود كه شهرت علمى او در رشته‏هاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده‏اى داشت و با آنكه مأمون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شيفته مقام علمى يحيى بود كه اداره امور مملكت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضأ را نيز به وى واگذار كرد. يحيى علاوه بر اينها ديوان محاسبات و رسيدگى به فقرا را نيز عهده دار بود. خلاصه آنكه تمام كارهاى كشور اسلامى پهناور آن روز زير نظر او بود و چنان در دربار مأمون تقرب يافته بود كه گويى نزديكتر از او به مأمون كسى نبود.
اما متأسفانه يحيى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصيت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسيدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جويى فرا گرفته بود. هر دانشمندى به ديدار او مى‏رفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مى‏كرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار كند!
35- در مورد ازدواج امام جواد، در صفحات آينده توضيح خواهيم داد.
36- يكى از اعمالى كه براى اشخاصِ در حال احرام، در جريان اعمال حج يا عمره حرام است شكار كردن است. در ميان احكام فقهى، احكام حج، پيچيدگى خاصى دارد، از اينرو افرادى مثل يحيى بن أكثم، از ميان مسائل مختلف، احكام حج را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!
37- مجلسى، بحار الأنوار، الطبعةالثانية، تهران، المكتبةالاًّسلامية، 1395 ه'.ق، ج 50، ص 75 - 76 - قزوينى، سيد كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعةالأولى، بيروت، مؤسسةالبلاغ، 1408 ه'.ق، ص 168 - .172 راوى اين قضيّه «ريّان بن شبيب» - دايى معتصم - است كه از ياران امام رضا - عليه السلام - و امام جواد و از محدثان مورد وثوق بوده است (قزوينى، همان كتاب، ص 168 - شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 319 - 321 - طبرسى، الاًّحتجاج، نجف، المطبعةالمرتضوية، 1350، ص 245 - مسعودى، اثبات الوصية، نجف، منشورات المطبعةالحيدرية، 1374 ه'.ق، ص 216 - شيخ مفيد، الاًّختصاص، تصحيح و تعليق: على اكبر الغفّارى،، منشورات جماعة المدرّسين فى الحوزةالعلمية- قم المقدسة، ص 99).
38- مجلسى، همان كتاب، ص 77 - قزوينى، همان كتاب، ص 174 - شيخ مفيد، الاًّرشاد، ص 322 - طبرسى، همان كتاب، ص 246 - مسعودى، همان كتاب، ص 217 - شيخ مفيد، الاختصاص، ص .100
39- ظِهار عبارت از اين است كه مردى به زن خود بگويد: پشت تو براى من يا نسبت به من، مانند پشت مادرم يا خواهرم، يا دخترم هست، و در اين صورت بايد كفاره ظِهار بدهد تا همرش مجدداً بر او حلال گردد. ظِهار پيش از اسلام در عهد جاهليت نوعى طلاق حساب مى‏شد و موجب حرمت ابدى مى‏گشت، ولى حكم آن در اسلام تغيير يافت و فقط موجب حرمت و كفاره (به شرحى كه گفته شد) گرديد.
40- مجلسى، همان كتاب، ص 78 - قزوينى، همان كتاب، ص 175 - شيخ مفيد، الارشاد، ص 322 - طبرسى، همان كتاب، ص .247
41- زُرقان (بروزن عثمان) لقب ابو جعفر بوده كه مردى محدث بوده است و فرزندش بنام «عمرو» استاد اصمعى محسوب مى‏شده است (مجلسى، همان كتاب، ج 50، ص 5، پاورقى).
42- ابن ابى دُؤاد (بر وزن غُراب) در زمان خلافت مأمون، معتصم، واثق و متوكل عباسى، قاضى بغداد بوده است (مجلسى، همان كتاب، ص 5، پاورقى)
43- سوره مائده: آيه .5
44- سوره مائده: آيه .5
45- سوره جن: آيه 18/
46- مسجد (بكسر جيم: بر وزن مجلس، يا بفتح جيم: بر وزن مشعل، جمع آن مساجد) به معناى محل سجده است، و همان طور كه مسجدها و خانه خدا و مكانى كه پيشانى روى آن قرار مى‏گيرد، محل سجده هستند، خود پيشانى و شش عضو ديگر نيز كه با آنها سجده مى‏كنيم محل سجده محسوب مى‏شوند و به همين اعتبار در اين روايت «المساجد» به معناى هفت عضوى كه با آنها سجده مى‏شود، تفسير شده است. نيز در دو روايت ديگر از امام صادق - عليه السلام - در كتاب كافى و همچنين يك روايت در تفسير على بن ابراهيم قمى «المساجد» به همين هفت عضو تفسير شده است. شيخ صدوق نيز در كتاب «فقيه»، «المساجد» را به هفت عضو سجده تفسير نموده است. همين معنا را از «سعيد بن جُبير» و «زجّاج» و «فرّأ» نيز نقل كرده‏اند. ضمناً بايد توجه داشت كه اگر تفسير «المساجد» به هفت عضو ياد شده، جاى خدشه داشت، حتماً فقهائى كه در مجلس معتصم حاضر و در صدد خرده‏گيرى بر كلام امام بودند، اشكال مى‏كردند. بنابراين چون هيچ گونه اعتراضى از طرف فقهاى حاضر در مجلس ابراز نشد، معلوم مى‏شود به نظر آنان نيز «المساجد» به معناى هفت عضو سجده بوده و يا لااقل يكى از معانى آن محسوب مى‏شده است. (پيشواى نهم حضرت امام محمد تقى - عليه السلام -، مؤسسه در راه حق، ص 26 - 29، به نقل از: تفسير صافى، ج 2، ص 752 - تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 440 - تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 372).
47- پيشواى نهم...، همان صفحات - طبرسى، مجمع البيان، شركةالمعارف الاسلامية، 1379 ه'.ق، ج 10، ص 372 - عيّاشى، كتاب التفسير، تصحيح و تعليق: حاج سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، مطبعةعلمية، ج 1، ص 320 - سيد هاشم حسينى بحرانى،، البرهان فى لا تفسير القرآن، قم، مطبوعاتى اًّسماعيليان، ج 1، ص 471 - بيروت، دار اًّحيأ التراث العربى،، ج 18، ص 490 (ابواب حدّ السّرقة، باب 4)/
48- در مورد اين ازدواج در صفحات آينده بحث خواهيم كرد.
49- علامه امينى در كتاب الغدير (ج 5، ص 321) مى‏نويسد: اين حديث دروغ و از احاديث مجعول محمد بن بابشاذ است.
50- «وَلَقَدخَلَقنَا الانْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَ تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ اًِّلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الوَرِيد (سورهّ‏ً ق: 16).
51- علامه امينى اين حديث را از برساخته‏هاى «يحيى بن عنبسْ» شمرده و غير قابل قبول مى‏داند، زيرا يحيى شخصى جاعل حديث و دغلكار بوده است (الغدير، ج 5، ص 322). «ذهبى» نيز «يحيى بن عنبسه» را جاعل حديث و دغلكار و دروغگو مى‏داند و او را معلوم الحال شمرده و احاديثش را مردود معرفى مى‏كند (ميزان الاعتدال، الطبعةالأولى، تحقيق: على محمد البجاوى، دار اًّحيأ الكتب العربية، 1382 ه'.ق، ج 4، ص 400).
52- علاّمه امينى ثابت كرده است كه راويان اين حديث دروغگو بوده‏اند (الغدير، ج 5، ص 312 و 316).
53- «وَ اًِّذْ اَخَذْنَا مِنَ النّبِيّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ» (سوره احزاب: 7)
54- «اùََُ يَصْطَفِى مِنَ المَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ» (سوره حج: 75)
55- «وَ مَا كَانَ الله لِيُعَذّبُهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللهُ مُعَذّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (سوره انفال: 33)
56- طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350 ه'.ق، ج 2، ص 247 - 248 - مجلسى، بحار الأنوار، الطبعةالثانية - تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه'.ق، ج 50، ص 80 - 83 قرشى، سيد على اكبر، خاندان وحى، چاپ اول، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1368 ه'.ش، ص 644 - 647 - مقرّم، سيد عبدالرزاق، نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد - عليه السلام -، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370 ه'.ش، ص 98 - .100
57- تذكرة الخواص، نجف، مكتبة الحيدرية، 1383 ه'.ق، ص .359
58- الصواعق المحرقة، الطبعة الثانية، قاهره، مكتبة القاهرة، 1385 ه'.ق، ص .205
59- نور الأبصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسينى،، ص .161
60- الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى،، ص 319 - روضة الواعظين، الطبعة الأولى، بيروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1406 ه'.ق، ص .261
61- جاحظ در بصره مى‏زيسته و داراى اطلاعات سرشارى بوده و در بسيارى از علوم و فنون رايج عصر خود كتابهايى نوشته و معاصر امام جواد (عليه السلام) و پس از او معاصر فرزندانش بوده است/
62- مرتضى العاملى،، سيد جعفر، نگاهى به زندگانى سياسى امام جواد - عليه السلام -، ترجمه سيد محمد حسينى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين، 1365 ه'.ش، ص 106 (به نقل از آثار الجاحظ).
63- پيشواى نهم حضرت امام محمد تقى - عليه السلام -، مؤسسه در راه حق، قم، 1366 ه'. ش، ص .38
64- ابن واضح، تاريخ يعقوبى، نجف، المطبعة الحيدرية، 1384 ه'. ق، ج 3، ص 189 - ابن شهر اشوب، مناقب آل أبى طالب، قم، المطبعة العلمية، ج 4 ص .380 مأمون قبلاً هم به همين منظور يكى از دختران خود را به امام هشتم تزويج كرده و در آن مورد نيز ناكام مانده بود!
65- راوندى،، الخرائج والجرائح، تصحيح و تعليق: حاج شيخ اسدالله ربّانى، انتشارات مصطفوى، ج 1، ص 344 - مجلسى، بحار الأنوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه'. ق، ج 50، ص 48 - قزوينى،، سيد كاظم، الامام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعة الأولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه'. ق، ص .152
66- ابو الفدأ (672 - 721 ه'. ق) مى‏نويسد: بُست بر كناره رود هندمند است. شهرى است از سجستان (سيستان). شهرى بزرگ و پر نعمت. نخلستانها و تاكستانهاى بسيار دارد. از بست تا غزنه در حدود چهارد-ه مرحله است (تقويم البلدان، ترجمه عبد المحمد آيتى، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1349 ه'. ش، ص 391).
67- دكتر حسين، جاسم، تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سيد محمد تقى آيت اللّهى، چاپ اول، تهران، مؤسسه امير كبير، 1367 ه'.ش، ص .79
68- دكتر جاسم حسين، همان كتاب ص .78
69- فروع كافى، ج 5، ص .111
70- شيخ طوسى، رجال، الطبعة الأولى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1381 ه'.ق، ص 397 - .409 مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد ياران و شاگردان امام جواد را 121 نفر مى‏داند (عطاردى،، شيخ عزيز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمى للاًّمام الرضا - عليه السلام -، 1410 ه'. ق) و قزوينى آنها را جمعاً 257 نفر مى‏داند (قزوينى،، سيد محمد كاظم، الامام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعة الأولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه'. ق)
71- آقاى عطاردى درمسند الامام الجواد با احصائى كه كرده مجموع احاديث منقول از پيشواى نهم را در زمينه‏هاى مختلف فقهى، عقيدتى، اخلاقى، و...، تعداد مذكور در فوق ضبط كرده است.
72- تاريخ بغداد، بيروت، دار الكتاب العربى،، ج 3، ص 54 و .55
73- امين، سيد محسن، أعيان الشيعة بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ه'. ق، ج 2، ص .35
74- ابن شهر اشوب، قم، المطبعة العلمية، ج 4، ص .384
75- عياشى، كتاب التفسير، تصحيح و تعليق: حاج سيد هاشم رسولى محلاتى،، قم، المطبعة العلمية، ج 1، ص 320 - مجلسى، همان كتاب، ص 7 - پيشواى نهم...، مؤسسه در راه حق، ص 41 - قزوينى، همان كتاب، ص .382 در مورد چگونگى شهادت حضرت جواد اقوال ديگرى نيز هست كه به خاطر رعايت اختصار، از ذكر آنها خوددارى شد. جهت اطلاع بيشتر رجوع شود به: ابن شهر اشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 380 - مجلسى، بحار الأنوار، ج 50، ص 8 و 9 - فتّال نيشابورى، روضة الواعظين، ص .267
76- شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى،، ص 326 - مجلسى، همان كتاب، ص 7 - محمد بن جرير بن رستم الطبرى،، دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضى،، 1363 ه'. ش، ص .208

سيره پيشوايان ، مهدى پيشوايى، ص 529 - 564

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo