شهید آوینی

 

چند نمونه از لبخندهای یازدهمین پیشوا

 1- ابو هاشم روايت كرده، مى‏گويد: خدمت امام ابو محمد (ع) شرفياب شدم و مى‏خواستم، نگينى درخواست كنم تا انگشترى براى تبرك از آن بسازم، نشستم و يادم رفت كه براى چه آمده بودم وقتى كه خواست خدا حافظى كنم و برگردم، امام (ع) انگشترى مرحمت كرد و لبخندى زد، فرمود:
«تو نگينى مى‏خواستى و من انگشترى به تو دادم، تو سودى هم از نگين بردى، پروردگار آن را بر تو گوارا كند.»
ابو هاشم مى‏گويد: من تعجب كردم، عرض كردم: مولاى من براستى كه تو ولى خدايى و آن امامى هستى كه من دين خدا را به لطف و اطاعت او به دست آورده‏ام. آنگاه فرمود: «اى ابوهاشم! خداوند تو را بيامرزد.» (1)


2- امام حسن عسكري (ع) به مسافرت رفته و قرار بود كه آن روز به سامرابازگردد. عده  زيادي منتظر بازگشت حضرت بودند و براي ديدار آن بزرگوار لحظه شماري مي كردند. در ميان كساني كه به پيشواز امام آمده بودند ، گروهي از مردم اهواز نيز به چشم مي خوردند. آنها شوق بيشتري براي ديدار امام عسكري داشتند ، زيرا تا رسيدن به شهر سامرا ، راه درازي را طي كرده بودند.

سرانجام انتظار ها به سر آمد و امام وارد شهر شد . حضرت هنگام عبور از ميان استقبال كنندگان به آن گروه اهوازي رسيد . در آنجا توقفي كرد و كلاه از سر برداشت . بعد دستي بر سر خود كشيد به روي يكي از آنها لبخند زد . مردي كه امام به او لبخند زده بود با صداي بلند گفت: «گواهي مي دهم كه تو حجت خدا و برگزيده اويي.»

همراهان مرد اهوازي از كار امام و سخن رفيقشان خيلي تعجب كردند. از رفيق خود پرسيدند: فلاني منظور تو از اين حرف چه بود؟ او گفت : من در امامت حضرت عسكري شك و ترديد داشتم . با خود گفتم اگر آن بزرگوار از سفر برگردد و كلاه از سر بردارد، يقين مي كنم كه حتماً امام است زيرا توانسته است از دل من باخبر شود. (2)


3- كامل بن ابراهيم به خدمت امام حسن عسكري (ع) رسيد . هنگام ورود او ، امام لباسي نرم و سفيد رنگ به تن داشت كه خيلي زيبا بود . كامل بن ابراهيم از ديدن اين لباس شيك برتن امام سخت تعجب كرد و با خود گفت : «عجبا! ولي و حجّت خدا چنين لباس لطفي مي پوشد اما ما را به همدردي با برادران ديني فرمان مي دهد و از پوشيدن چنين لباس هايي باز مي دارد».

امام حسن عسكري (ع) با بصيرت الهي خويش افكار كامل بن ابراهيم آگاه شد . آستين ها را بالا زد و لباس زيرين خود را كه لباسي زبر و سياهرنگ بود به او نشان داد و لبخندزنان فرمود :« اين لباس زيرين را براي خدا به تن كرده ام (تا با فقيران همدردي كند ) و اين لباس رويي را براي شما (و حفظ آراستگي در معاشرت با مردم) پوشيده ام.» (3)

پی نوشت ها

1- اعلام الورى: 375، مناقب: 437/4.

2- بحار الانوار ،ج50،ص294

3- بحار الانوار ،ج25،ص336

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo