شهید آوینی

4 - حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان‏

يكى ديگر از موضعگيريهاى امام عسكرى - عليه السلام - حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان، بويژه از ياران خاص و نزديك آن حضرت، بود. با يك مطالعه در زندگانى آن حضرت، اين مطلب به خوبى آشكار مى‏شود كه گاهى برخى از ياران امام، از تنگناى مالى، در محضر امام شكوه مى‏كردند و حضرت، گرفتارى مالى آنان را برطرف مى‏ساخت و گاه حتى پيش از آنكه اظهار كنند، امام مشكل آنان را برطرف مى‏كرد. اين اقدام امام مانع از آن مى‏شد كه آنان زير فشار مالى، جذب دستگاه حكومت عباسى شوند. در اين زمينه مى‏توان براى نمونه چند مورد زير را ياد كرد:

1 - «ابو هاشم جعفرى»(54) مى‏گويد: از نظر مالى در مضيقه بودم. خواستم وضع خود را طى نامه‏اى به امامعسكرى - عليه السلام - بنويسم، ولى خجالت كشيدم و صرفنظر كردم. وقتى كه وارد منزل شدم، امام صد دينار براى من فرستاد و طى نامه‏اى نوشت: هر وقت احتياج داشتى، خجالت نكش، و پروا مكن، و از ما بخواه كه بخواست خغا به مقصود خود مى‏رسى(55)/

2 - «على بن زيد علوى» مى‏گويد: امام عسكرى - عليه السلام - مبلغى پول به من داد و فرمود: با اين پول كنيزى بخر، زيرا كنيز تو مرده است. وقتى كه به منزل برگشتم، ديدم كنيز مرده است!(56)

3 - «ابو هاشم جعفرى» مى‏گويد: نياز مالى خود را به اطلاع امام رساندم، امام كيسه‏اى حاوى پانصد دينار به من داد و فرمود: ابو هاشم! اين را بگير و اگر كم است عذر ما را بپذير!(57)

4 - «ابو طاهر بن بلال» يك سال به حج مشرف شد و در مراسم حج مشاهده كرد كه «على بن جعفر»(58) مبالغ هنگفتى انفاق كرد. وقتى كه از حج بازگشت، جريان را به امام گزارش كرد. امام در پاسخ نوشت: «قبلاً دستور داده بوديم صد هزار دينار به وى بدهند، سپس مجدداً بالغ بر همين مبلغ براى او حواله كرديم ولى او براى رعايت حال ما نپذيرفت». بعد از اين جريان «على بن جعفر» به حضور امام شرفياب شد، به دستور حضرت سى هزار دينار به وى پرداخت گرديد.(59)

اين روايت نشان مى‏دهد كه «على بن جعفر» مبالغ درشتى در حجاز توزيع مى‏كرده است، و اگر چه مورد مصرف آنها در روايت معين نشده ولى حجم بزرگ پولها نشان مى‏دهد كه اين، يك برنامه وسيع و طراحى شده بوده و طبعاً شيعيان نيازمند وشخصيتهاى بزرگ و مبارز شيعه از آن برخوردار مى‏شده‏اند و اين برنامه با آگاهى و هدايت و حمايت مالى امام اجرا مى‏شده است/

البته پرداخبت چنين مبلغهايى با توجه به محدوديت امام، نبايد موجب ترديد يا انكار گردد زيرا بررغم آنكه فعاليتهاى اجتماعى و سياسى امام بشدّت تحت كنترل حكومت عباسى بود، رقمهاى قابل توجهى از شيعيان مناطق مختلف، توسط نمايندگان امام به آن حضرت مى‏رسيد. مثلاً تاريخ مى‏گويد: شخصى از «جرجان» به محضر امام رسيد و اموالى را كه شيعيان آن منطقه فرستاده بودند به پيشكار امام به نام«مبارك» تسليم كرد(60)، يا شخصى كه از جبل (قسمتهاى كوهستانى ايران تا قزوين و همدان) با راهنمايى يك نفر علوى به حضور امام رسيده بود، چهار هزار دينار به امام تقديم كرد(61)، يا چنانكه قبلاً گفتيم، نماينده امام در قم (احمد بن اسحق) صد و شصت كيسه طلا نقره كه از شيعيان آن شهر تحويل گرفته بود، به امام تسليم كرد(62). غير از اينها اموال و وجوه قابل توجهى نيز توسط نمايندگان امام عسكرى - عليه السلام - جمع آورى شده بود كه تحويل آنها تا زمان شهادت حضرت به تأخير افتاد و طبعاً به پيشگاه حضرت ولى عصر تقديم شد كه مى‏توان به عنوان نمونه از اموال فراوانى ياد كرد كه در اختيار «ابراهيم بن مهزيار» بوده و پس از مرگ او پسرش «محمد» به نماينده امام عصر تحويل داد(63)/

همچنين مى‏توان از هفتصد دينارى كه نزد يكى از اهالى جبل بوده(64)، و نيز از پانصد دينارى كه در اختيار يكى ديگر از شيعيان بنام «عمران همدان» بوده(65)، نام برد/

5 - تقويت و توجيه سياسى رجال و عناصر مهمّ شيعه‏

از جالبترين فعاليتهاى سياسى امام عسكرى - عليه السلام - تقويت و توجيه سياسى رجال مهم شيعه در برابر فشارها و سختيهاى مبارزات سياسى، در جهت حمايت از آرمانهاى بلند تشيع بود. از آنجا كه شخصيتهاى بزرگ شيعه در فشار بيشترى بودند، امام به تناسب مورد، هر يك از آنان را به نحوى دلگرم و راهنمايى مى‏كرد و روحيه آنان را بالا مى‏برد تا ميزان تحمل و صبر و آگاهى آنان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستيها فزونى يابد و بتوانند مسئوليت بزرگ اجتماعى و سياسى و وظايف دينى خود را بخوبى انجام دهند.

«محمد بن حسن بن ميمون» مى‏گويد: نامه‏اى به امام عسكرى - عليه السلام - نوشتم و از فقر و تنگدستى شكوه كردم، ولى بعداً پيش خود گفتم: مگر امام صادق - عليه السلام - نفرموده كه: فقرا با ما بهتر از توانگرى با ديگران است، و كشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.

امام در پاسخ نوشت:

هرگاه گناهان دوستان ما زياد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار مى‏كند و گاهى از بسيارى از گناهان آنان در مى‏گذرد. همچنان كه پيش خود گفته‏اى، فقر با ما بهتر از توانگرى با ديگران است. ما براى كسانى كه به ما پناهنده شوند، پناهگاهيم، و براى كسانى كه از ما هدايت بجويند، نوريم. ما نگهدار كسانى هستيم كه (براى نجات از گمراهى) به ما متوسل مى‏شوند. هر كس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند (تقرّب به خدا) با ماست، و كسى كه پيرو راه ما نباشد، به سوى آتش خواهد رفت (66).

نمونه ديگر در اين زمينه نامه‏اى كه امام عسكرى - عليه السلام - به «على بن حسين بن بابويه قمى»، يكى از فقهاى بزرگ شيعه، نوشته است. امام در اين نامه پس از ذكر يك سلسله توصيه‏ها و رهنمودهاى لازم، چنين ياد آورى مى‏كند: صبر كن و منتظر فرج باش كه پيامبر فرموده است: برترين اعمال امت من انتظار فرج است.

شيعيان ما پيوسته در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام دوازدهم) ظاهر شود؛ همان كسى كه پيامبر بشارت داده كه زمين را از قسط و عدل پر خواهد ساخت، همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.

اى بزرگمرد و مورد اعتماد و فقيه من! صبر كن و شيعيان مرا به صبر فرمان بده! زمين از آن خداست و هر كسى از بندگانش را كه بخواهد، وارث (حاكم) آن قرار مى‏دهد. فرجام نيكو، تنها از آنِ پرهيزگاران است. سلام و رحمت خدا و بركات او بر تو و بر همه شيعيان باد! (67)

6 - استفاده گسترده از آگاهى غيبى

مى‏دانيم كه امامان، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهى غيبى برخوردار بودند و در مواردى كه اساس حقانيت اسلام يا مصالح عالى امت اسلامى (همچون مشروعيت امامت آنان) در معرض خطر قرار مى‏گرفت، از اين آگاهى به صورت «ابزار» هدايت استفاده مى‏كردند. پيشگوييها و گزارشهاى غيبى امامان، بخش مهمى از زندگينامه آنان را تشكيل مى‏دهد، اما با يك مطالعه در زندگى امام عسكرى چنين به نظر مى‏رسد كه: آن حضرت بيش از امامان ديگر آگاهى غيبى خود را آشكار مى‏ساخته است.

بر اساس تحقيق يكى از دانشمندان معاصر، از كرامات و گزارشهاى غيبى و اقدامات خارق العاده امام عسكرى - عليه السلام -، «قطب راوندى» در كتاب «خرائج» جمعاً چهل مورد، «سيد بحرانى» در «مدينة المعاجز» صد و سى و چهار مورد، «شيخ حر عاملى» در «اثبات الهداة» صد و سى و شش مورد، و «علامه مجلسى» در «بحار الأنوار» هشتاد و يك مورد را ثبت كرده‏اند (68) و اين، بخوبى روشنگر فزونى بروز كرامات و گزارشهاى غيبى از ناحيه آن حضرت مى‏باشد.

به نظر مى‏رسد علت اين امر شرائط نامساعد و جوّ پر اختناقى بود كه امام يازدهم و پدرش امام هادى در آن زندگى مى‏كردند؛ زيرا از وقتى كه امام هادى از سر اجبار به سامّرأ منتقل گرديد - به شرحى كه در سيره آن حضرت گفتيم - بشدّت تحت مراقبت و كنترل بود، ازينرو امكان معرفى فرزندش «حسن» به عموم شيعيان به عنوان امام بعدى وجود نداشت و اصولاً اين كار، حيات او را از ناحيه حكومت وقت در معرض خطر جدى قرار مى‏داد. به همين جهت كار معرفى امام عسكرى - عليه السلام - به شيعيان و گواه گرفتن آنان در اين باب، در ماههاى پايانى عمر امام هادى - عليه السلام - صورت گرفت، (69) به طورى كه هنگام رحلت آن حضرت هنوز بسيارى از شيعيان ازامامت حضرت «حسن عسكرى» آگاهى نداشتند (70).

گويا عامل ديگرى نيز در اين زمينه بى تأثير نبوده و آن اعتقاد گروهى از شيعيان به امامت «محمد بن على»، برادر حضرت عسكرى، در زمان حيات امام هادى بوده است. اين گروه بر اساس همين پندار او را در محضر امام هادى احترام مى‏كردند، ولى حضرت با اين پندار مبارزه مى‏كرد و آنان را به امامت فرزندش حسن راهنمايى مى‏نمود.

پس از شهادت حضرت هادى گروهى از خيانتكاران و نادانان، همچون «ابن ماهويه»، اين پندار را دستاويز قرار داده و به اغواى مردم و منحرف ساختن افكار از امامت حضرت عسكرى پرداختند.

اين عوامل دست به دست هم داده و موجب شك و ترديد گروهى از شيعيان در امامت آن حضرت در آغاز كار گرديده بود، چنانكه برخى از آنان در صدد آزمايش امام بر مى‏آمدند (71) و برخى ديگر در اين زمينه با امام مكاتبه مى‏كردند (72). اين تزلزلها و ترديدها به حدّى بود كه امام در پاسخ گروهى از شيعيان در اين زمينه با آزردگى و رنجش فراوانى نوشت:

«هيچ يك از پدرانم، مانند من، گرفتار شك و تزلزل شيعيان در امر امامت نشده‏اند...»(73)

امام عسكرى براى زدودن زنگار اين شكها و ترديدها، و نيز گاه براى حفظ ياران خود از خطر، و يا دلگرمى آنان، و يا هدايت گمراهان، ناگزير مى‏شد پرده‏هاى حجاب را كنار زده، از آن سوى جهان ظاهر، خبر دهد، و اين، از مؤثرترين شيوه‏هاى جلب مخالفان و تقويت ايمان شيعيان بود.

«ابوهاشم جعفرى» كه قبلاً گفتيم يكى از نزديكترين ياران امام بود، مى‏گويد: هر وقت به حضور امام عسكرى - عليه السلام - مى‏رسيدم، برهان و نشانه تازه‏اى بر امامت او مشاهده مى‏كردم (74).

اينك كه انگيزه‏هاى امام در اين زمينه روشن گرديد، چند نمونه از پيشگوييهاى غيبى امام عسكرى - عليه السلام - را از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرانيم:

1 - «محمد بن على سمرى» كه يكى از نزديكترين و صميمى‏ترين ياران امام بود، مى‏گويد: حضرت عسكرى - عليه السلام - طى نامه‏اى به من نوشت: «فتنه‏اى براى شما پيش خواهد آمد، آماده باشيد».

بعد از سه روز در ميان افراد بنى هاشم اختلافى روى داد. به امام نوشتم: آيا اين همان فتنه است؟ حضرت پاسخ داد: «اين، آن نيست! مواظب باشيد!». چند روز بعد «معتز» كشته شد!(75)

2 - امام حدود بيست روز پيش از قتل «معتزّ» به «اسحاق بن جعفر زبيرى» نوشت: در خانه خود بمان، حادثه مهمى اتفاق خواهد افتاد! وى مى‏گويد: پس از آنكه «بريحه» كشته شد، به محضر امام نوشتم: حادثه‏اى كه گفته بوديد، رخ داد، اينك چه كار كنم؟ امام پاسخ داد: حادثه‏اى كه گفتم، حادثه ديگرى است! طولى نكشيد «معتز» كشته شد! (76)

3 - «محمد بن حمزه سروى» مى‏گويد: توسط «ابو هاشم جعفرى» كه از نزديكترين ياران حضرت عسكرى - عليه السلام - بود، نامه‏اى به آن حضرت نوشتم و در خواست كردم دعائى در حق من بكند تا توانگر شوم. امام به خط خود جواب داد: مژده باد بر تو! خداوند به اين زودى تو را بى نياز گردانيد. پسر عموى تو «يحيى بن حمزه» درگذشت و وارثى ندارد، دارايى او كه صد هزار درهم است بزودى به دست تو خواهد رسيد. (77)

4 - «ابو هاشم جعفرى» مى‏گويد: زندانى بودم. از فشار زندان و سنگينى غل و زنجير به حضرت شكايت كردم. امام در پاسخ نوشت: امروز نماز ظهر را در منزل خود خواهى خواند. طولى نكشيد از زندان خلاص شدم و نماز را در منزل خواندم! (78)

5 - «احمد بن محمد» مى‏گويد: موقعى كه «مهتدى»، خليفه عباسى، شروع به كشتار «موالى» كرد، طى نامه‏اى به حضرت عسكرى - عليه السلام - نوشتم: شكر خدا كه خليفه گرفتارى پيدا كرده و فرصت مزاحمت به شما را ندارد، شنيده‏ام شما را تهديد مى‏كرده و مى‏گفته: «بايد اينها را از روى زمين بردارم».

امام در پاسخ با خط خود نوشت: عمر او كوتاهتر از آن خواهد بود كه اين تهديها را عملى كند. از امروز بشمار، در روز ششم با خوارى و خفت كشته خواهد شد. شش روز بعد، همان گونه كه امام پيشگويى كرده بود، مهتدى به قتل رسيد. (79)

6 - «جعفر بن محمد قلانسى» مى‏گويد: برادرم محمد كه همسرش آبستن بود، نامه‏اى به حضرت عسكرى - عليه السلام - نوشت و خواهش كرد كه حضرت دعا كند زايمان همسرش بى خطر، و نوزاد او پسر باشد. امام در پاسخ نوشت: خداوند فرزند پسر به تو عنايت مى‏كند، و «محمد» و «عبد الرحمن» دو اسم خوبى هستند. آن زن پسر آنهم دو قلو زاييد، يكى را محمد و ديگرى را عبدالرحمن نانم نهادند (80).

7 - «محمد بن عياش» مى‏گويد: چند نفر بوديم كه در مورد كرامات امام عسكرى - عليه السلام - با هم گفتگو مى‏كرديم. فردى ناصبى (دشمن اهل بيت) گفت: من نوشته‏اى بدون مركّب براى او مى‏نويسم، اگر آن را پاسخ داد، مى‏پذيرم كه او بر حق است.

ما مسائل خود را نوشتيم. ناصبى نيز بدون مركّب روى برگه‏اى مطلب خود را نوشت و آن را با نامه‏ها به خدمت امام فرستاديم. حضرت پاسخ سؤالهاى ما را مرقوم فرمود و روى برگه مربوط به ناصبى، اسم او و اسم پدرش را نوشت!. ناصبى چون آن را ديد از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانيت حضرت را تصديق كرد و در زمره شيعيان قرار گرفت. (81)

8 - «اسماعيل بن محمد» مى‏گويد: بر درِ خانه امام عسكرى - عليه السلام - نشستم. وقتى امام بيرون آمد، جلو رفتم و از فقر و نيازمندى خويش شكوه كردم و سوگند خوردم كه حتى يك درهم ندارم!

اما فرمود: سوگند ياد مى‏كنى، درصورتى كه دويست دينار در خاك پنهان كرده‏اى؟! آنگاه افزود: اين را براى آن نگفتم كه به تو عطائى نكنم، و آنگاه رو به غلام خود كرد و فرمود: آنچه همراه دارى به او بده. غلام صد دينار به من داد. خداى متعال را سپاس گفتم و باز گشتم.

حضرت فرمود: مى‏ترسم آن دويست دينار را، در وقتى كه بسيار نيازمند آن هستى، از دست بدهى. من سراغ دينارها رفتم و آنها را در جاى خود يافتم. جايشان را عوض كردم و طورى پنهان ساختم كه هيچ كس مطلع نشود. از اين قضيه مدتى گذشت. به دينارها نيازمند شدم. سراغ آنها رفتم چيزى نيافتم و اين امر بر من بسيار گران آمد. بعداً فهميدم پسرم جاى آنها را يافته و دينارها را برداشته و برده است! در نتيجه چيزى از آنها به دست من نرسيد و همان طور شد كه امام فرموده بود! (82)

9 - شخصى بنام «حلبى» مى‏گويد: در سامرّأ گرد آمده بوديم و منتظر خروج ابو محمد (امام عسكرى - عليه السلام -) از خانه بوديم تا او را از نزديك ببينيم. در اين هنگام نامه‏اى از حضرت دريافت كرديم كه در آن نوشته بود: «هشدار كه هيچ كس بر من سلام نكند و كسى با دست، به سوى من اشاره نكند، در غير اين صورت جانتان به خطر خواهد افتاد!» در كنار من جوانى ايستاده بود، به او گفتم: از كجايى؟ گفت: از مدينه. گفتم: اينجا چه مى‏كنى؟ گفت: درباره امامت «ابو محمد» - عليه السلام - اختلافى پيش آمده است، آمده‏ام تا او را ببينم و سخنى از او بشنوم يا نشانه‏اى ببينم تا دلم آرام گيرد، من از نوادگان «ابوذر غِفارى» (83) هستم. در اين هنگام امام حسن - عليه السلام - همراه خادمش بيرون آمد. وقتى كه روبروى ما رسيد، به جوانى كه در كنار من بود، نگريست و فرمود: آيا تو غِفارى هستى؟ جوان پاسخ داد: آرى. امام فرمود: مادرت «حمدويه» چه مى‏كند؟ چوان پاسخ داد: خوب است. امام پس از اين سخنان كوتاه از كنار ما گذشت. رو به جوان كردم و گفتم: آيا او را قبلاً ديده بودى؟ پاسخ داد: خير. گفتم: آيا همين تو را كافى است؟ گفت: كمتر از اين نيز كافى بود!(84)

10 - جعفر بن محمد مى‏گويد: امام عسكرى - عليه السلام - در راه حركت مى‏كرد و ما در ركاب او بوديم. من آرزو داشتم كه داراى فرزندى شوم، در دلم گفتم: اى ابا محمد (عسكرى) آيا من صاحب فرزندى خواهم شد؟ در اين هنگام امام نگاهى به من كرد و با سر اشاره كرد كه: آرى. در دلم گفتم: پسر خواهد شد؟ حضرت با سر اشاره كرد كه: نه! چندى بعد خدا فرزند دخترى به ما داد! (85)

11 - على بن محمد بن زياد مى‏گويد: نامه‏اى از طرف حضرت به من رسيد كه: خطرى تو را تهديد مى‏كند، از خانه خارج نشو. در آن روزها يك گرفتارى براى من پيش آمد كه از آن وحشت كردم، نامه‏اى به امام نوشتم و پرسيدم كه: اين همان خطر است؟ امام در پاسخ نوشت: خطرى كه گفتيم از اين بدتر خواهد بود. طولى نكشيد بخاطر «جعفر بن محمود» تحت تعقيب قرار گرفتم، و از طرف حكومت براى دستگير كننده من صد هزار درهم جايزه اعلام گرديد! (86)

7 - آماده سازى شيعيان براى دوران غيبت

از آنجا كه غائب شدن امام و رهبر هر جمعيتى، يك حادثه غير طبيعى و نامأنوس است و باور كردن آن و نيز تحمل مشكلات ناشى از آن براى نوع مردم دشوار مى‏باشد، پيامبر اسلام و امامان پيشين بتدريج مردم را با اين موضوع آشنا ساخته و افكار را براى پذيرش آن آماده مى‏كردند.

اين تلاش در عصر امام هادى - عليه السلام - و امام عسكرى - عليه السلام - كه زمان غيبت نزديك مى‏شد، به صورت محسوسترى به چشم مى‏خورد. چنانكه در زندگانى امام هادى ديديم، آن حضرت اقدامات خود را نوعاً توسط نمايندگان انجام مى‏داد و كمتر شخصاً با افراد تماس مى‏گرفت.

اين معنا در زمان اما عسكرى - عليه السلام - جلوه بيشترى يافت ؛ زيرا امام از يك طرف، با وجود تأكيد بر تولد حضرت مهدى - عليه السلام - او را تنها به شيعيان خاصّ و بسيار نزديك نشان مى‏داد و از طرف ديگر تماس مستقيم شيعيان با خود آن حضرت روز برزو محدودتر و كمتر مى‏شد، به طورى كه حتى در خود شهر سامرّأ به مراجعات و مسائل شيعيان از طريق نامه يا توسط نمايندگان خويش پاسخ مى‏داد و بدين ترتيب آنان را براى تحمل اوضاع و شرائط و تكاليف عصر غيبت و ارتباط غير مستقيم با امام آمده مى‏ساخت، و چنانكه خواهيم ديد اين همان روشى است كه بعداً امام دوازدهم در زمان غيبت صغرى در پيش گرفت و شيعيان را بتدريج براى دوران غيبت كبرى آماده ساخت.

اشاره كرديم كه گاهى برخى از شيعيان خاص، موفق به ديدار حضرت مهدى - عليه السلام - مى‏شدند، اينك در اينجا به عنوان نمونه يك مورد از اين ديدارها را مى‏آوريم:

پيشگويى غيبت مهدى (عج)

«احمد بن اسحاق»، يكى از ياران خاص و گرانقدر امام عسكرى - عليه السلام -، مى‏گويد: به حضور امام عسكرى - عليه السلام - رسيدم مى‏خواستم درباره امام بعد از او بپرسم، حضرت پيش از سؤال من فرمود:

اى «احمد بن اسحاق»! خداوند از زمانى كه آدم را آفريده تا روز رستاخيز، هرگز زمين را از «حجت» خالى نگذاشته و نمى‏گذارد. خداوند از بركت وجود «حجت» خود در زمين، بلا را از مردم جهان دفع مى‏كند و باران مى‏فرستد و بركات نهفته در دل زمين را آشكار مى‏سازد.

عرض كردم: پيشوا و امام بعد از شما كيست؟ حضرت بسرعت برخاست و به اطاق ديگر رفت و طولى نكشيد كه برگشت، در حالى كه پسر بچه‏اى را كه حدود سه سال داشت و رخسارش همچون ماه شب چهارده مى‏درخشيد به دوش گرفته بود.

فرمود: «احمد بن اسحاق»! اگر پيش خدا و امامان محترم نبودى، اين پسرم را به تو نشان نمى‏دادم، او همنام و هم كنيه رسول خداست، زمين را پر از عدل و داد مى‏كند چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد. او در ميان اين امت (از نظر طول غيبت) همچون «خضر» و «ذوالقرنين» است، او غيبتى خواهد داشت كه (در اثر طولانى بودن آن) بسيارى به شك خواهند افتاد و تنها كسانى كه خداوند آنان را در اعتقاد به امامت او ثابت نگه داشته و توفيق دعا جهت تعجيل قيام و ظهور او مى‏بخشد، از گمراهى نجات مى‏يابند... (87).

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo