شهید آوینی

 

عدم تاثير ذكورت و انوثت در خطابات الهى

آية الله جوادى آملى

قرآن از نظر محتوا، مى‏فرمايد: كمالات انسانى، در مبدا شناسى، معاد شناسى، و وحى ورسالت‏شناسى است، يعنى كمال، در داشتن جهان بينى‏الهى است، به اين معنا كه: جهان، آغازى دارد به نام «خدا واسماء حسناى او» وانجامى دارد به نام «معاد» وقيامت ودوزخ وبهشت و... وبين اين آغاز وانجام، «صراط مستقيمى‏» است. كه مساله وحى ونبوت در اين صراط مستقيم است.

چون در متن جهان بيش از مبدا ومعاد ورابطه بين مبدا ومعاد چيزى نيست، لذا اصول دين هم بيش از سه اصل نيست، اول، مبدا شناسى; دوم، معادشناسى; سوم، پيامبرشناسى، واين جمله كه از اميرالمؤمنين... نقل شده است:

«رحم الله امرء عرف من اين و فى اين و الى اين‏»

خداى رحمت كند كسى را كه بداند از كجا ودر كجا وبه كجاست.

گفته‏اند ناظر به اين سه اصل دينى است، ودر فهميدن اين سه اصل ذكورت وانوثت‏شرط نيست، يعنى نه مذكر بودن شرط است ونه مؤنث‏بودن مانع. انبيا هم كه انسانها را به اين سه اصل دعوت نموده‏اند نه دعوتنامه‏اى براى خصوص مردها فرستاده‏اند ونه زنها را از شركت در اين مراسم محروم داشته‏اند.

وقتى قرآن كريم از زبان پيامبر اكرم صلى الله عليه واله فرمايد:

ادعو الى الله على بصيرة انا و من اتبعني (1)

من وهر كه از من پيروى كرد دعوت مى‏كنيم به سوى خدا واز روى بصيرت.

اين دعوت، شامل همه انسانهاست، واگر پيامبرى دعوتنامه براى يك مرد به عنوان زمامدار يك كشور مى‏نويسد، پيامبر ديگرى هم دعوتنامه براى يك زن به عنوان زمامدار يك كشور مى‏نويسد. اگر رسول خداصلى الله عليه و اله زمامداران مرد را به اسلام دعوت كرد، سليمان‏سلام الله عليه هم زمامدار زن را به اسلام فراخواند، هم دعوتها عام‏اند وهم مدعوها، وهيچ اختصاصى در بين نيست.

لسان قرآن، لسان فرهنگ محاوره
گرچه ذات اقدس اله درباره كيفر اعمال، مى‏فرمايد:

كل امرء بما كسب رهين (2)

هركس در گرو كسب وكار خود است.

اما اين «امرء» در مقابل «امرئه‏» نيست، بلكه فرهنگ محاوره اين است كه از انسان به عنوان «مردم‏» ياد شود، نه به عنوان مرد در مقابل زن. وقتى زن ومرد در صحنه انقلاب حضور پيدا كردند، مى‏گويند: مردم ايران، انقلاب كردند ويا اگر زن ومرد نسبت‏به يك مطلبى سؤال دارند گفته مى‏شود «مردم‏» چنين مى‏گويند، اين مردم يعنى «توده ناس‏» نه اين كه مرد در مقابل زن باشد. بنابراين، در اين آيه كه مى‏فرمايد:

كل امرء بما كسب رهين يعنى، هر مردى در برابر كسب خود مرهون است ودرگرو كار خود است، منظور مرد در مقابل زن نيست، چه اين كه همين معنا را در آيه‏اى ديگر با تعبير «نفس‏» بيان مى‏كند ومى‏فرمايد:

كل نفس بما كسبت رهينة (3)

هر نفسى گروگان كارى است كه انجام داده است.

يعنى، هر جانى خواه مرد و خواه زن در برابر كسبش مرهون است. و گاهى تعبير به «انسان‏» دارد و مى‏فرمايد:

ليس للانسان الا ما سعى و ان سعيه سوف يرى ثم يجزيه الجزاء الاوفى (4)

نيست‏براى انسان جز آنچه تلاش نموده است، ونتيجه تلاش خود را به زودى مى‏بيند، سپس هرچه تمامتر پاداش داده مى‏شود.

بنابراين، مساله جزا وجريان معاد اختصاص به گروه خاص ندارد، وچون معاد بازگشت‏به همان مبدا است، لذا هر انسانى در برابر كار خود مسؤول است ودر اينجا زن ومرد دخيل نيست، در مبدا شناسى وتقرب به مبدا هم همچنين. اينها تعبيرات معنوى قرآن كريم است.


1. يوسف، 108.

2. طور، 21.

3. مدثر، 38.

4. نجم، 40 -39.

زن در آينه جلال و جمال، ص 91

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo