ميلاد سپيد
بر چشمها رقصيد نام دخترى سبز
گل كرده خورشيد بلند مادرى سبزقلب زمين لرزيد زيرا كه پس از اين
ديگر نمىآيد به دستش پيكرى سبزروييد بر چشمان خيس آسمانها
تمثال پر نور و قشنگ اخترى سبزبار دگر گهواره تقدير گشته است
دستان پر مهر و وجود هاجرى سبزجبريل آوردهست از سوى خداوند
پيغام ميلاد سپيد كوثرى سبزبر دستهاى روشن خورشيد اين بار
دادهست ساقى باده را در ساغرى سبزاو مادر خورشيدهاى بعد از اين است
پيوند داد او را خدا با همسرى سبز
اين اعتقاد آسمانى در دل ماست
از سيب سرخى شعلهور شد باورى سبزگلهاى احساس من اينك شعله داده است
بر شاخههاى شعر روى دفترى سبز
نيره سادات هاشمى
عصمت سبز /29