شهید آوینی

گزارش تصویری از مراسم هجدهمین سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی

مراسم هجدهمين سالروز شهادت سيد مرتضي آويني، عصر شنبه به همت‌موسسه‌ي فرهنگي "روايت فتح" در تالار بزرگ كشور برگزار شد.

اینجا نه جشن جهانی نوروزی است نه جشن خانه سینما اینجا از بازیگران بزک کرده جشنواره فیلمها هم خبری نیست اینجا فقط ما هستیم و مرور خاطراتی به جای مانده از سالهای جشن هشت سال عشق بازی سربازان خمینی که در سید شهید و نوای دلنشین او می توان یافت .


خیره در چشمان من ؛ و من نشسته خیره خیره به عکسهایی که سید شهیدان اهل قلم را با دوربین نشان می دهد و این دوربین و این عکس واین بزرگداشت همچون قطره چکانی اقیانوس سید شهید مرتضی آوینی را به من می چشانند.از 20 فروردین 1372 هجده سال گذشته است و هجده سال ندیدن های سید شهیدان اهل قلم ادامه دارد ...

ابتدای مراسم را نمی توان به بهتر از قرآن مزین کرد و نمی توان بهتر از صوت روحانی استاد کریم منصوری یافت و چه زیبا طنینی است که نوای حماسی قرآن "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاء عند ربهم یرزقون را به گوش نسیانیان می خواند تا با نگاه قرآن به شهید دلها انس یاید."


مراسم با اجرای حسین محمودیان وفیلم های آوینی ادامه می یابد حسین محمودیان با خواندن متنهای سید مرتضی ثابت کرد که علاوه بر صدای سید که بی بدیل است متنهای سید نیز رنگ کهنگی به خود نخواهد یافت و او به هنر نمایی خود متن هایی که سید ما در سالهای قبل گویی برای همین امروز نوشته است را خواند و آنجا که سید می گفت : " کربلا را تو مپندار که شهریست در میان شهرها و نامیست در میان نام‌ها . نه، کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام سین علیه‌السلام، راهی به سوی حقیقت نیست" دلها را راهی کربلا کرد و اشکهای که جاری می شد و"کربلا! ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. "


در میان جماعتی نشسته ام که دلتنگی سالهای دفاع مقدس آنها را به این سالن کشانده است جماعتی که در این وانفسای بی هنری و عشوه گری عفریته های زمانه به اشتیاق نوای دلنشینی که سالهایی نه چندان دور صدای ضربان قلب بچه های جبهه و جنگ را به گوش ایرانیان می رساند نشسته اند وگویی برای اولین بار این فیلمها را می بینند و این صدا برای آنها تازه است.

جماعتی مشتاقانه به گرمیداشت سید مرتضی اوینی نشسته اند و این عطش نشات گرفته از نبود نوایی است که فطرت خدا جوی این مردمان را سیراب سازد و این زیبایی هنر سید ما که تمام خود را در فیلمها نهفته است، خودی که همه اش از خدا ست واز امام وشهدا این اشتیاق را دو چندان ساخته است.

دربخش بعدی مراسم بخشهایی از مقاله ارتش متحد اسلامی نوشته سید مرتضی آوینی به همراه اجرای زیبای حسین محمودیان به صورت زنده اجرا و برای حضار پخش شد که در لابلای این مستند از  بخش هایی از فیلم مستند خنجر و شقایق که به موضوع جنگ بوسنی وهرزگوین پرداخته بود استفاده شد.

پس از پخش بخش هایی از مستند خنجر و شقایق در میز گردی که به همراه نادر طالب زاده و سعید قاسمی واجرای حسین محمودیان صورت گرفت به تحلیل وبازخوانی خاطراتی  از این مستند پرداخته شد و ضرورت های شناخت دغدغه های هنری شهید آوینی مورد بررسی قرار گرفت که در ذیل  بخشهای از صحبتهای نادر طالب زاده و سعید قاسمی را خواهیم خواند.


طالب زاده در مورد مستند خنجر و شقایق و متن و صدای سید شهید مرتضی آوینی که بر روی مستند قرار نگرفت این گونه اظهار داشتند:که برای سالروز اول جنگ بوسنی و هرز گوین چهار قسمت را آماده کرده بودیم که بنا بود در چهار شب متوالی مستند پخش شود که در هر قسمت شهید سید مرتضی اوینی نریشن های آنرا گفته بود که این قسمتها را حذف کرده بودند که این اقدام صدا وسیما با وجود مخالفتهای مطبوعاتی روبرو شد. که البته این اقدام صداوسیما وتقابل رسانه ای سبب خیری شد که این مستند در سطح وسیع تکثیر شد ودر دانشگاه هاتکثیر شد و هم توجه مسولین بالاتر را جلب کرد ومنجر به این شد که تغییر و تحول کلی در صدا وسیما آن موقع به وجود آمد.

در پاسخ سوال دیگری که از سوی مجری برنامه حسین محمودیان در مورد این که آوینی ای که در همه عرصه ها حضور پیدا می کند که جایی در نوشتن قطع نامه راهپیمایی مشارکت می کند وجایی دیگرفیلم می سازد و یک جا تدوین گری می کند و.. کدام یک وجوه از شهید آوینی برای شما شناخته شد ه تر است؛ طالب زاده اظهار داشت که :آقای آوینی در یک بعد خلاصه نمی شد و منشوری از خیلی چیزها بود عرفان او ،هنر او ،حکمت او ،بسیجی بودن او که در هر لحظه ای جلوه ای می کرد که این حضورلحظه به لحظه او و اینکه همیشه حرف تازه ای برای گفتن داشت از او مثل یک دایره المعارف دائمی ساخته بود که می شد به اومراجعه کرد اگر مشکلی برایت پیش می آمد بدون اینکه به مرتضی درباره مشکلت چیزی بگویی مرتضی به تو مطلبی را می گفت که اون مشکلت را حل می کرد که این نشات گرفته از ان قلب حاضری بود که این فرد داشت و برای یک همچنین فردی فرقی نمی کرد که باید در این لحظه حالا قطع نامه بنویسیم ویاگروهی را دریک شرایط بحرانی به یک منطقه ای اعزام کنیم که این از وجوه مختلف این آدم بود که همیشه در حال انفجار بود و به همین خاطر بعد از شهادتش هم این انفجار واین تلالو همچنان ادامه دارد و دست هیچکدام از ما نیست که بتوانیم درمورد این شخص صحبت کنیم و هر بار به بعد جدیدی ازاین فرد می پردازیم.


در ادامه سعید قاسمی در پاسخ به این سوال با ابراز تسلیت وتبریک به مناسبت سالروز شهادت شهید آوینی و مهندس سعید یزدان پرست وشهید صیاد شیرازی بیان داشت که : مدل حرکتی سید مرتضی آوینی که در سنوات گذشته سعی شد که اورا فقط یک روشنفکری که زیاد هم سنخیتی با این موضوعات که ما سعی داریم به بسیج ملحق بکنیم ندارد مقطع تاریخی بود که متصل شد به جنگ که با بهانه اینکه سید مرتضی در مورد نیچه و وبر نوشته بود او را به نفع تفکر خود مصادره کنند اما آنچه که کاملا مشهود و عیان است شخصی که می توانست در عرصه های جنگ نظامی شرکت کند چرا یک همچنین شخصی دوربین را بر میدارد و مستند سازی در عرصه جنگ را انتخاب میکند.

وی در ادامه با اشاره به تعبیرمفام معظم رهبری که اظهار فرمودند که من مقید بودم که من این برنامه روایت فتح را که در طول جنگ طی 60 -70 قسمتی که ساخته شده بود را به صورت پیوسته ببینم زیرا که این برنامه صدای تپش قلب بچه های جنگ را به پشت جبهه ها منتقل می کرد افزود تمام تلاشهای این شهید برای این بود که او مي‌دانست زماني می رسد که همه براي يك فريم عكس و يك لحظه تصوير از جبهه و جنگ له‌له مي‌زنند و حتي ممكن است كه تاريخ را عده‌اي اشتباه بنويسند. براي همين او به ثبت تصويري جبهه و جنگ پرداخت؛ چرا كه به خوبي مي‌دانست در آينده عده‌اي به حرف امام (ره) گوش نمي‌دهند و برخلاف آن‌كه امام گفته بود بخش‌هايي از زمين‌هاي سوخته‌ي جنگ را براي آيندگان نگه داريد، آنها گوش به اين حرف ندادند.

قاسمي افزود: سيد مرتضي حاضر نبود دروغ بگويد. الان فيلم‌سازها اگر بخواهند مستندي از آن روزها بسازند به بهانه‌ي نداشتن وقت كافي، به جاي رفتن به مناطق عملياتي، راهي شهرك سينمايي دفاع مقدس مي‌شوند و در آنجا با فضاسازي سعي مي‌كنند آن روزها را براي مخاطب تداعي كنند. اما سيد زير بار اينها نمي‌رفت. بايد در منطقه‌ي عملياتي و لوكيشن واقعي فيلم مي‌گرفت. در خود قتلگاه.
وی ادامه داد: او دوربينش را همان‌جايي مي‌كاشت كه رزمندگان جانانه مقاومت كردند و شهيد شدند تا حرف و حديث آخرش را همانجا بزند. و حدث ما حدث... سيد حاضر نبود دروغ بگويد. نمي‌دانم رمزش چيست اما صياد هم قصد داشت كه واقعيت عمليات ثامن‌الائمه را به تصوير بكشد كه عمرش كفاف نداد. بايد كه عمر قرن‌هايي سر بيايد/ تا مثل يك آويني ديگر بيايد.

این همرزم شهید اظهار داشت: فكر مي‌كنم كه روشنفكر واقعي كسي‌است كه تا 20 سال آينده را ببيند. اين روزهايي كه بحث ولايت پذيري در فتنه خدشه دار شد، خيلي از كساني كه در فتنه ناباورانه فريب خوردند، رفيقان او بودند. فتنه‌اي كه از بيرون طراحي شد اما مجريان داخلي در قصه‌ي فتنه خيلي مقصر بودند.
وی در ادامه با خطاب قرار دادن آن شهید گفت: چقدر خوب شد آقا سيد مرتضي كه نبودي ببيني! نمي‌توانم بگويم كه چقدر خوب شد نديدي، چون شهيد شاهد، ناظر و حي است. اما خيلي سخت بود آقا سيد مرتضي! رفقايي كه تو با ديدن اولين زاويه‌هاي انحراف در آنها به ايشان نامه زدي، يكي يكي فريب خورند.


او با يادآوري برخي از آثار بهروز افخمی و محمد نوری‌زاد گفت: بعد از 20 سال ديديم كه فرزند صبحي با بودجه‌هاي ميلياردي ساخته شد كه در آن هنرپيشه‌ي معلوم‌الحالي با شلوار جين نقش مادر امام را بازي مي‌كند. چه كساني از او پشتيباني مي‌كنند؟ كساني كه به نوعي به خود ما منتسب هستند. چگونه است كه ما براي ساخت يك مستند چند ميليوني گير مي‌كنيم اما بودجه هاي ميلياردي در اختيار اينها قرار مي‌گيرد. در اختيار چهل سرباز! چقدر خوب شد آقا سيد مرتضي كه نبودي! چقدر خوب شد!

قاسمی درباره ولایتمداری سید شهیدان اهل قلم گفت: يادت هست آقا سيد مرتضي وقتي كه بعد از رحلت امام(ره) در يك جمع خصوصي كسي گقت كه هيچ كس ديگر امام نمي‌شود؟ يادت هست كه يقه‌ي او را گرفتي؟ يادت هست كه چقدر ناراحت شدي و اولين بار براي حمايت از ولايت آقا شمشير كشيدي؟ و بعد از آن نامه‌اي نوشتي و در انتهاي آن گفتي كه "حضرت آقا! سر ما و فرمان شما" و با آن نامه اولين اظهار ارادت را به آقا كردي؟

وی در ادامه خطاب به شهید آوینی گفت: آقا سيد! شما جنگ نرم را خوب مي‌فهميدي و مي‌شناختي! يادت هست كه سر قصه‌ي ماهواره شما تذكر دادي كه برادران! اينترنت به مراتب مي تواند خطرناك‌تر از ماهواره باشد. حالا همه اين جنگ‌هاي فيس‌بوكي و توئيتري را مي‌بينند. من مدتي قبل در سوريه بودم در يكي از روستاهاي حاشيه‌ي شهر حلب، نصف مردم "ندا آقاسلطان" را مي‌شناختند. در يك روستا! آقاي موسوي و كروبي با گرفتن پول از محمود عباس و عبدالله اردني و ... مي خواستند جنگ‌هاي فيس‌بوكي راه بياندازند.

قاسمی با اشاره به انقلاب‌های کنونی منطقه، افزود: اگر امروز بودي آقا سيد مرتضي، تويي كه جنگ در بوسني اهل تسنن را تحمل نياورده بودي، هر جا كه جنگ مي‌شد -در افغانستان، عراق، پاكستان و تاجيكستان- حضور داشتي، امروز با ديدن حوادث بحرين، يمن و مصر چه مي كردي؟ بالاخره حتما يك تيم فيلمبرداري به اين كشورها مي‌فرستادي، دغدغه‌ي گروه‌هاي فيلمبرداري امروز كجا ودغدغه‌هاي آويني كجا!

وی افزود: آقا سيد! بعضي از لبناني ها در اين هشت ماه فتنه خواب راحت نداشتند! زنگ مي‌زدند و مي‌گفتند اگر نمي‌توانيد جمع كنيد ما بياييم! به خاطر همين است كه حضرت آقا فرمودند اگر از همه‌ي اشتباهات سران فتنه بگذريم، از گناه خدشه دار شدن آبروي نظام نخواهيم گذشت.
سعید قاسمی خاطرنشان کرد: آقا سيد! نديدي كه در قلب حادثه در وسط خيابان انقلاب، به كريسيتن امانپور اجازه داده شد رو به دوربين بايستد و بگويد: «this ih the end of the road» اگر تو بودي تحمل نمي‌كردي! تو بودي بعد از فتنه لااقل دو تا مستند مي‌ساختي تا فرزند من متوجه شود كه از كجا ضربه خورده! بفهمد كه به فرموده‌ي حضرت آقا براي اين فتنه 20 سال برنامه‌ريزي شده بود! همه چيز برنامه ريزي شده بود و فقط خدا خواست كه نشد.



وی در ادامه گفت: اگر تو بودي دو تا مستند كار مي‌كردي تا فرزند من بفهمد كه در اين 16 سال چه بلايي بر سر او در دانشگاه آزاد اسلامي آوردند. دانشگاهي كه هنوز دست همان‌هاست. يا دانشگاه هنر كه خود فارغ التحصيل آن هستي! دانشگاهي كه وقتي باران مي‌زند، دختر و پسر مي‌ريزند بيرون و ترانه‌ي "بارون بارون" مي‌خوانند. سيد! حسب ظاهر كار به دست حزب‌اللهي‌هاست اما درواقع آنها سوار كار نيستند.
قاسمی سخنانش را با این جملات به پایان برد: اگر تو امروز بودي قطعاً دغدغه‌ات دغدغه‌ي ما نبود. تو به هنگام شهادت روي برانكارد، مدام استغاثه مي‌كردي و نام مادرت فاطمه را صدا مي‌زدي. ناگهان سه بار روي همان برانكارد گفتي "اللهم اجعل مماتي في سبيل الله"، تو حسرت خوب مردن را داشتي! و آخرين صحبتم از نوشته‌هاي خود سيد مرتضي: «راستي براي مرگ آماده‌اي؟ اگر الان ملك الموت سر رسد و تو را به عالم باقي فراخواند هر چند با شهادت، آماده‌اي؟ ديدم كه نه! شهوت زيستن مرا به خاك بسته است، چنگ در خاك زده و ريشه دوانده است و مي دانستم كه شهدا را پيش از اين كه مرگشان سررسد، دعوت مي كنند و آنان لبيك مي‌گويند و تا چنين نشود، اجل سر نمي‌رسد. راستي براي مرگ آماده‌اي؟»


در بخش بعدی مراسم با سخنرانی حداد عادل که برای اولین بار در مراسم بزرگداشت شهید آوینی حضور یافته بودند ادامه یافت
ایشان با بيان اين‌ كه مرتضي آويني را بيشتر از طريق برنامه‌هايش در تلويزيون و مقالاتي كه از او خوانده‌است،مي‌شناسد، ياد آور شد: وقتي كه «روايت فتح» را مي‌ديدم، حس مي‌كردم كه چند سر و گردن بالاتر از كارهاي هنري است كه در آن زمان در ارتباط با جبهه و جنگ ساخته مي‌شد. هم متن اين برنامه بسيار اديبانه بود و در كنار آن صداي نرم، گوش آشنا و صميمي كه خود موسيقي نجيبي داشت باعث مي‌شد كه حتي اگر كسي چشمش هم به تلويزيون نبود با شنيدن اين صدا حال و هواي جبهه را در ذهن تداعي كند.

حدادعادل با بيان اين‌كه آويني پلي ميان هنر و فلسفه زده بود، تصريح كرد: هنوز مدعي نيستم كه آويني را مي‌شناسم و خود معترفم كه او را نمي‌شناسم. اما بايد بگويم كه ما بعد از پيروزي انقلاب با مقوله‌ي هنر مشكل داشتيم و اين مشكل به قبل از انقلاب برمي‌گشت.


اين نماينده‌ي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي تاكيد كرد:مشكل ما با سينما به قبل از انقلاب برمي‌گردد. هنر قبل از انقلاب هنري نبود كه متدينين،اجازه‌ي پرداختن به آن را به خود بدهند. هنرهاي آن زمان به گونه‌اي بود كه متدينين به سراغ آنها نمي‌رفتند اما بعد از انقلاب ما به همه‌ي هنرها نياز داشتيم. چند روز پس از انقلاب، شهيد مطهري به من گفت كه به صدا و سيما بروم. آن هم مني كه پيش از انقلاب نه خود و نه اقوامم هيچ‌يك تلويزيون هم نداشتيم و اصلا پاي تلويزيون نمي‌نشستيم. حال مي‌بايست من خود تلويزيون را اداره مي‌كردم و تازه آن‌جا بود كه فهميدم تلويزيون مانند جانور بزرگي است كه هرچه كار مي‌كنيم سير نمي‌شود.

وي در ادامه عنوان كرد: در زمان پيش از انقلاب اگر خانواده‌ي متديني متوجه مي‌شد كه جوانش عصر روز جمعه به سينما رفته است، عزا مي‌گرفت. اما پس از انقلاب، سينما به دست همين جماعت متدين افتاد و لازم بود كه آنها خود سينما را ايجاد كنند. آن هم سينمايي كه جذاب‌ترين، فني‌ترين و فريبنده‌ترين هنر غربي‌ها محسوب مي‌شد. به هر حال پس از انقلاب ما نمي‌توانستيم دست روي دست بگذاريم. هنوز سينما در تمام جهان مانند سيل ويرانگري است كه از سمت غرب به شرق روان است. تلويزيون‌ها و فضاي مجازي هم اكنون در خدمت اين هنر قرار گرفته‌اند.

حدادعادل در عين حال به كاركرد سينماي غرب اشاره كرد و گفت: سينما در غرب با ارايه‌ي يك زندگي كاذب و ايجاد بستري از تخيل سعي مي‌كند كه زندگي واقعي مردم جامعه را به سمت آن زندگي كاذب سوق بدهد. اين واقعيت تمام‌نماي سينماي غرب است. سينمايي كه رايج است و توده‌ي مردم را جذب مي‌كند و مدام بحث آمار فروش آن مطرح مي‌شود. اگر دقت كنيم به خوبي درمي‌يابيم كه اين سينما آميزه‌اي از شهوت و خشونت كه هردو اموري حيواني هستند محسوب مي‌شود كه با تبليغات بسيار به مخاطب ارايه مي‌شود. حال در نظر بگيريد كه در چنين فضايي فردي دوربيني كه وسيله‌ي فيلمسازي است را در خدمت نوع ديگري از سينما قرار دهد و نمونه‌اي پاك، والا و متعالي از آن را ارايه كند.

وي ادامه داد: در روزگاري كه آن‌قدر جبهه و جنگ حواس‌ها را پرت كرده بود كه كسي حواسش به اين حرف‌ها نبود، اين توجه شهيد آويني به بحث ثبت تصويري جنگ، اهميت بسيار زيادي داشت و هنر مهم و بزرگ او اين بود كه به خوبي فهميده بود پشت سر سينماي رايج غرب يك جهان‌بيني نهفته است. در واقع آويني نوعي خودآگاهي پيدا كرده بود و از ظاهر سينما به باطن آن راه يافته بود. او مي‌دانست كه فرد با اين سينما قصد دارد چه مفاهيمي را بيان و چه اقداماتي را انجام دهد و درك همين مطلب نكته‌اي است كه از همه‌ي فعاليت‌هاي ديگر آويني اهميت بيشتري داشته است.

اين نماينده‌ي مجلس در بخش ديگري از صحبت‌هايش به وضعيت امروز دانشگاه‌ها اشاره كرد و گفت: امروز لازم است كه در دانشگاه‌هاي ما توجه شود كه پشت علوم و به‌ويژه علوم انساني غربي چه فلسفه‌اي نهفته است. اكنون بايد اين مساله درك شود و بعد از آن براي آن راه حلي پيدا كنيم.

حدادعادل جنبه‌ي فلسفي كارهاي شهيد آويني، توجه او به زبان فارسي، قوت او در نگارش و ساده و عميق‌نويسي او را از جمله ويژگي‌هاي مهم آثار آويني برشمرد و افزود: در كنار تمام اين موارد شخصيت آويني هم يك نكته‌ي مهم داشت و آن شجاعت اين هنرمند بود. او شجاعت وداع با گذشته را داشت و به راحتي با گذشته‌اي كه بايد با آن وداع مي‌كرد، خداحافظي كرد. من به ياد دارم كه در دوره‌ي دانشجويي تقريبا همزمان با هم در دانشگاه تهران تحصيل مي‌كرديم. در آن زمان دانشكده هنرهاي زيبا فضاي ديگري داشت كه البته هنوز هم همين‌طور است اما در همان زمان شهيد آويني جلوي كافه ترياي اين دانشگاه شعرهاي نو مي‌خواند و حرف‌هاي فيلسوفانه مطرح مي‌كرد اما همين فرد آن‌قدر شجاعت داشت كه پس از انقلاب و درك امام (ره)،بسيار صادقانه، عميق و باايمان پا به صحنه گذاشت و 20 سال پيش حرف‌هايي را زد كه خيلي‌ها و حتي شايد خود بنده هنوز جسارت بيان صريح آنها را نداشته باشيم.

وي ادامه داد: در واقع در شخصيت آويني نوعي عرفان و اخلاق در هم آميخته وجود داشت و او اين موارد را جان‌مايه‌ي غربي‌ترين هنر روز كرد و در اين ميان در حد بحث‌هاي نظري هم محدود نشد و براي ساخت فيلم‌هايش به دل جبهه و وسط خون و آتش رفت.


اين نماينده‌ي مجلس در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود در اين مراسم به جنبش‌هاي جديد كشورهاي مسلمان اشاره كرد و افزود:امروز دولت‌هاي غربي با اين سازمان‌هاي عجيب و پر زرق و برقي كه مدعي مبارزه با خشونت و تروريسم هستند، در برابر كشورهاي مسلمان چه مي‌ كنند؟ مردمي كه با الهام از انقلاب ما بپا خاسته‌اند و شهيد مي‌دهند. اكنون چندين ماه است كه اين نهضت‌ها شروع شده‌اند اما آيا در تمام اين مدت و در تمام اين كشورها يك نفر مانند ندا آقاسلطان وجود نداشته است؟!

حدادعادل ادامه داد: ما كه نفهميديم او چگونه كشته شد، اما ببينيد اكنون چگونه در دنيا بر سر اين موضوع سر و صدا راه انداخته‌اند. از ميان اين همه آدم كه در اين كشورها كشته شده‌اند آيا واقعا يك نفر نبود كه به قول آنها مانند ندا آقاسلطان مظلوم كشته شده باشد؟ پس داستان چيست؟ اين موضوعي است كه بايد جوان دانشگاهي امروز ما به آن توجه داشته باشد. امروزه با اين مشخصات درك غرب و اهداف آن بسيار آسان‌تر از 50 سال پيش است، اما باز هم جاي تعجب دارد كه هنوز عده‌اي متوجه اين موضوع نيستند.

وي هم‌چنين عنوان كرد: قشرهاي مختلف مردم و اجتماع ما هريك الگو و اسوه‌ي خاص خود را در انقلاب داشتند و در اين ميان شهيد آويني الگوي جماعت دانشجو و جواني است كه اهل ذوق و هنر هستند. در واقع آويني مانند حجتي است كه از سوي خدا فرستاده شده است.

حدادعادل يادآور شد:چند ماه قبل از شهادت مرتضي آويني، سفري به تاجيكستان داشتيم كه در آن سفر دورادور با يكديگر آشنا شديم، اما فرصت نشد كه بنشينيم و با هم صحبت كنيم. چندي پس از آن يكي از دوستان مشترك خبر از ايشان داد و در مراسم تشييع او با اوجي از جمعيت و احترام بسيار مواجه شديم.

حدادعادل در ادامه‌ي صحبت‌هاي خود بار ديگر به وضعيت سينماي ايران پرداخت و افزود: ما هنوز هم در سينما مساله و مشكل داريم و من به صراحت اين موضوع را مي‌گويم. البته نمي‌خواهم تلاش كارگردانان و فيلمسازان متعددي كه به وجودشان افتخار مي‌كنيم را ناديده بگيرم اما واقعيت اين است كه روال اصلي سينماي ما هنوز دست آنها نيست.

وي در عين حال گفت:ما هنوز نمي‌دانيم كه چرا برخي فيلم‌ها به نمايش درمي‌آيند و اصلا چرا برخي از آنها ساخته شده و چند صد ميليون تومان از پول بيت‌المال به ساخت آنها اختصاص پيدا كرده است؟! ما واقعا نمي‌دانيم اگر دو يا سه سال پيش فيلمي را به هر دليل متوقف كرده‌اند، چرا اكنون بايد آن فيلم اجازه‌ي نمايش بگيرد؟ در اين ميان هيچ‌كس هم نيست كه پاسخ سوالات ما را بدهد و اينها همه مساله است. شما فكر مي‌كنيد بي‌دليل مقام معظم رهبري با اين همه مشغله و دغدغه، كارگردانان را دعوت كرده و به صحبت با آنها مي‌نشيند. تازه بخشي از اين ديدارها را همگان خبر دارند و به غير از آن‌چه كه همه مي‌دانند، ديدارهاي ديگري هم بوده است؛ چرا كه مقام معظم رهبري خبر دارند كه در اين حوزه چه مي‌گذرد.

سید شهید بار دیگر جماعتی به اشتیاق تو و آنچه تو آفریده ای ازآفرینش خمینی و یاران خمینی دست به سینه در مقابل صورتگری تو نشستند و بر خویش نهیب می زنند و خجالت زده از خویش که هنوز نوای آهنگران را گوش بدهند که می خواند " سبک بالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند سواران لحظه ای تمکین نکردند ترحم بر من مسکین نکردند " . از 20 فروردین 1372 هجده سال گذشته است و هجده سال ندیدن های سید شهیدان اهل قلم ادامه دارد ...

عکس های دیگر از همایش راه آسمان بیستم فروردین 1390

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo