ذیالحجه؛ سالروز درگذشت
«خواجه عبدالله انصاری» خالق «تفسيركشف
الاسرار و عدة الابرار»
947 سال پيش،
22 ذیالحجه سال 481 هجری قمری، «خواجه
عبدالله انصاری» عالم و حكيم بزرگ اين مرز
و بوم و مشهور به «پيرهرات» به ديار باقی
شتافت.
اين حكيم و شاعر علوم عقلی و نقلی چون
حديث رجال و تفسير را تا حد استادی
فراگرفت، او بارها به نيشابور كه درآن
ايام مركز علم و مهد ادب بود سفر كرد و با
بزرگان آن ديار ملاقات كرد، خواجه عبدالله
انصاری چندين بار به زيارت خانه خدا مشرف
شد و دريكی از اين سفرها بود كه با
ابوالحسن خرقانی ديداركرد.
تأثير ديدار شيخ خرقان در خواجه
عبدالله به اندازهای بود كه وقتی دوباره
به نيشابور و به خانقاه «ابن باكويه»
رسيد، ابن باكويه (باباكوهی شيرازی) از
شيخ «ابوالفرج» كه از دوستان عبدالله بود،
خواست تا آنچه را كه وی به هنگام عزيمت
عبدالله از نيشابور به سوی ری، با آنان
گفته بود، در حضور او باز گويد.
شيخ ابوالفرج سخنان ابن باكويه را كه
در حقيقت منع عبدالله از سفر و سياحت و
نشستن و از «او» با ديگران گفتن بود،
تكرار كرد، خواجه عبدالله در جواب سخن او
با توجه به آنكه قصد اصلی او سفر زيارت
قبله بود، گفت: «ليكن خرقانی را میبايست
ديد؛ يعنی سفر من برای آن بود.»
خرقانی چنانكه از گفتار پير هرات در
طبقات و منابع ديگر بر میآيد، شخصی امی
بود كه «الحمد» را «الهمد» میخواند، اين
شيخ امی كه شيخ ابوالعباس قصاب آملی
درباره وی گفته بود: «اين بازارك ما با
خرقانی افتد.» چه داشت كه شيخ الاسلام را
يكباره دگرگون كرد تا آنجا كه خود را
خرقانی و خرقانی را خود يافت.
اطلاعات مقامات و نفحات درباره خرقانی
و پير هرات نيز همان مجموع اطلاعاتی است
كه در «طبقات الصوفيه» آمده است، جز يكی
دو مورد كه در واقع مكمل آن اطلاعات است،
نخست آنكه خرقانی در ميان سخن از عبدالله
خواست تا با وی مناظره كند و ديگر اينكه
خود را جاهل (امی) و عبدالله را عالم
خواند.
شيخ الاسلام جوان در برابر اين پير كه
هر چه در دل جوان میگذشت آنرا جواب
میگفت، چه مناظرهای میتوانست بكند،
خواجه عبدالله میگويد با وی گفتم: «ای
شيخ سئوالی دارم» گفت، «بپرس»، از وی پنج
سئوال كردم؛ سه به زبان و دو به دل، همه
را جواب گفت و در تمام اين احوال دستهای
عبدالله را در ميان دو دست خويش گرفته
بود، اين تعـظيم و كرامت كه با عبدالله
میرفت، مريدان خرقانی را به شگفتی وا
میداشت؛ زيرا تا آن وقت نديده بودند كه
پير كسی را چنان تعظيم كند و نيكو دارد،
عبدالله جواب مريدان را با جمله كوتاه
«زيرا كه مرا به وی فرستادند.» داد.
خواجه عبدالله تا اين سال كه بديدار
خرقانی رسيد، پيران فراوان ديده بود و
سخنان فراوان شنيده بود، ولی در يك ساعت
كه با خرقانی بود، (از نماز پيشين تا نماز
ديگر) آن همه سخنان كه شنيده بود و آن همه
پيران كه ديده بود، همه او را تمام شد.
آيا اين ديدار و آن تأكيد بر جهل و علم،
خود گويای واقعيتی ديگر (اشراق) و گشودن
دريچهای به جهانی ديگر، جهان علم حقيقی،
برای شيخ الاسلام جوان نبود، اين سخن پير
هرات كه گفت: «مشايخ من در حديث و علم شرع
بسيارند، اما پير من در اين كار؛ يعنی در
تصوف و حقيقت شيخ ابوالحسن خرقانی است.»
به گونهای ديگر همين معنی را تأييد
میكند.
حاصل عمر80 ساله خواجه عبدالله
آثارگرانبهايی است چون «تفسيركشف الاسرار
و عدة الابرار»، «مناجات نامه»،
«الاربعين»، «ذم الكلام و اسناد الموجودات
الی الخالق»، خواجه عبدالله انصاری در
سرودن شعر قريحهای در خور توجه داشت و از
او ديوان شعری بجای مانده است.
منبع:
خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)