سالروز درگذشت علامه مجلسی
علامه مجلسی از مشهورترین عالمان شیعی عصر صفوی است كه نهاد روحانیت شیعه را به
اقتدار كامل رساند.
علامه «محمدباقر مجلسى»، معروف به «مجلسیثانی» در سال1037 هجرى چشم به جهان گشود.
پدرش «محمدتقى مجلسى» از شاگردان بزرگ «شیخبهایى» و در علوم اسلامى از سرآمدان
روزگار خود به شمار مىرفت. مادرش دختر «صدرالدین محمدعاشورى» است كه خود از پرورش
یافتگان خاندان علم و فضیلت بود.
زندگینامه:
علامهمجلسى در خانهاى رشدونمو كرد كه از نیمه قرن پنجمهجرى به تشیع در میان
مردم مشهور بودند و بسیارى از افراد این خانواده در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان
معروف زمان به شمار مىرفتند. او درس و بحث را در چهارسالگى نزد پدر آغاز كرد. نبوغ
سرشار او به حدى بود كه در چهاردهسالگى از فیلسوف بزرگ اسلام «ملاصدرا» اجازه
روایت گرفت و سپس در حضور استادانى چون علامه «حسن على شوشترى»، «امیرمحمد مؤمن
استرآبادى»، «میرزاى جزایرى»، «شیخ حرعاملى»، «ملامحسن استرآبادى»، «ملامحسن
فیضكاشانى»، «ملاصالح مازندرانى» زانوى ادب زد و از خرمن علم و معرفت هر یك
خوشهها چید و در این كوشش خستگىناپذیر پاى درس بیش از بیست و یك استاد نشست و از
افكار و عقاید و اندیشههاى مختلف آنان بهره جست.
وى در اندك زمانى بر دانشهاى صرف و نحو، معانى و بیان، ریاضى، تاریخ، فلسفه حدیث،
رجال، درایه، اصول، فقه و كلام احاطه كامل پیدا كرد. علامه مجلسى كه در مدرسه
«ملاعبدالله» به اقامه نماز و تدریس اشتغال داشت بعد از رحلت پدر بزرگوارش در مسجد
جامعاصفهان نیز به این مهم دست یافت. در پاى درس او بیش از هزار طلبه مىنشستند و
از نور علم و معرفت او، دلهاى خود را جلا مىدادند.
«سید نعمتالله جزایرى» كه نامىترین شاگردان اوست مىگوید: «با آنكه در سن جوانى
به سر مىبرد چنان در علوم تتبع كرده بود كه احدى از علماى زمانش به آن پایه نرسیده
بودند. هنگامى كه در مسجد جامع اصفهان مردم را موعظه مىكرد هیچ كس فصیحتر و خوش
كرمتر از او ندیدم. حدیثى كه شب مطالعه مىكردم چون ضبح از او مىشنیدم چنان بیان
مىكرد كه گویى هرگز نشنیدهام. تواضع و بزرگمنشى او چنان بود كه بسیارى از بزرگان
حوزه براى نشان دادن ارادت خود به او و شناساندن ارزش علامه به طلاب جوان گاهى به
پاى درس ایشان حاضر مىشدند.»
شیخ «محمد فاضل» با اینكه مجلس درس و مباحثه داشت، به حوزه درس علامه حاضر مىشد و
عملا به طلاب درس تواضع مىآموخت و علامه نیز در مقابل به شاگردانش اظهار مىداشت:
«استفاده او از من كمتر از استفاده من از اوست.»
علامه در مسیر احیاى علوم اهلبیت (ع) راه استادش «فیض» را در پیش گرفت و با رها
كردن علوم عقلى به سوى نورى كه از قله بلند روایات و احادیث مىتابید شتافت و در
اولین قدم «كتب اربعه» را به صحنه درس و بحث كشاند. وى طلاب را كه مدتها از
روایات و احادیث جدا بودند به مطالعه و تحقیق در روایات تتشویق كرد و براى حفظ و
نگهدارى «كتب اربعه» از گزند حوادث روزگار و تحویل دادن آنها به نسلهاب بعدی بدون
هیچگونه كم و كاستى و تحریف به شاگردانش اعلام كرد: «اگر هر یك از طلاب "كتب
اربعه" را بنویسید، به دریافت اجازه از او نایل خواهند شد.» طلاب با شوق تمام به
نوشتن كتباربعه پرداختند و نسخهها را نزد علامه مىبردند و او با خط خود در پشت
نسخههاى آنها اجازه آنان را مىنوشت.
علامه با خود مىاندیشید كه تدریس «كتباربعه» و توجه به بعضى از دیگر كتابها تنها
این كتب را از خطر نابودى نجات خواهد داد. اما براى كتب دیگر چه باید كرد؟ اندیشه
درباره هزاران كتاب شیعه كه در كورههاى حمام یغماگران و فرهنگكشان به خاكستر
تبدیل شده بود. از سوى دیگر تعصب خشك اهلسنت در نابودى ذخیرههاى گرانبهاى تشیع
و احتمال سقوط دولت صفویه به دست قدرتهاى شرق و غرب و اهل تسنن و نفوذ صوفیان در
دربار و نقشههاى آنان براى تحریف بسیارى از روایات، بىتوجهی طلاب به كتب روایات و
احادیث بیش از پیش آثار اهلبیت را در معرض خطر و نابودى قرار داده بود. از این رو
تلاش همهجانبهاى براى به دست آوردن آثار تشیع آغاز كرد به گونهاى كه او در این
تلاش وسیع دویست اصل از اصول چهارصدگانه معتبر شیعه را به دست آورد و نفیسترین
كتابخانه تشیع را تهیه كرد.
بزرگترین كار علامه در سیاست:
بزرگترین كار علامهمجلسى در صحنه سیاست كه به نفع تشیع و مكتب آن ختم شد مبارزه
با صوفیان بود. وی دوایر دولتى و همچنین نظامهاى مختلف ادارى از قدرت آنها كاست
هنگام سفرهاى علامه طلاب فرصت را غنیمت مىشمردند و با او همراه مىشدند تا در
فضایى ساده و دوستانه سعادت واقعى را در كلام او جستجو كنند. «میرمحمد خاتون آبادى
مىگوید: «من در اوان كودكى در تحصیل حكمت و معقول حریص بودم و تمام اوقات عمر خود
را در آن مصروف مىداشتم تا آنكه در راه حجبه صحبت علامه مجلسى مشرف گردیدم و با
او ارتباط نزدیك یافتم و از نور علم و هدایتش رهبرى شدم و به تحصیل و تتبع در كتب
فقه و حدیث و علوم مشغول شدم و مدت چهل سال بقیه عمرم را از فیوضات او بهرهمند
شدم.»
در روزهایى كه علامه در مشهد مقدس براى زیارت مشرف بود جمعى از علماء، فضلا و طلاب
جهت استفاده از علوم او تقاضاى درس حدیث مىكردند و علامه مجلسى كتاب «چهل حدیث» را
در این ایام نوشت.
حضور در عرصه سیاست:
بزرگترین كار علامهمجلسى در صحنه سیاست كه به نفع تشیع و مكتب آن ختم شد مبارزه
با صوفیان بود. وی دوایر دولتى و همچنین نظامهاى مختلف ادارى از قدرت آنها كاست.
علامه علاوه بر مبارزه با صوفیان با كشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان مؤسسات و
شركتهاى غربى به مبارزه با بتپرستان پرداخت.
پس از مرگ شاه سلیمان، حسین میرزا (سلطان حسین) بر تخت نشست. شاه در وقت تاجگذارى
علامهمجلسى را پیش خواند و درخواست كرد كه تشریفات را او انجام دهد. شاه رو به
علامه كرد و گفت: «به ازاى این خدمت چه تقاضایى دارى و چه پاداشى مىطلبى؟» علامه
كه هدف اصلیاش از ارتباط با دربار شاهان آن زمان، حفظ اسلام و جلوگیرى از ظلم و
ستمشان بود، چیزى را از شاه درخواست كرد كه در ذهن هیچ یك از حاضران حتى علماى آن
زمان نقش نبسته بود.
وى بر سه نكته تاكید ورزید: «فساد، تفرقه و بىتفاوتى نسل جوان» پس رو به شاه كرد
و گفت: «تقاضا دارم شاه فرمانى صادر كند و نوشیدن مسكرات، جنگ میان فرقهها، همچنین
كبوتربازى را نهى فرماید.» شاه با رضایتخاطر پذیرفت و فورى فرمانى را به همان
مضمون صادر كرد. علامه همچنین او را ترغیب كرد كه فرمانى دیگر براى طرد صوفیان از
شهر امضاء كند.
این عالم ربانى خدمات ارزشمندى به جامعهاسلامى ارائه كرد. او علاوه بر مشاغل
اجتماعى، اعتقادى، مبارزاتى، در پادشاهان صفویه، به منظور از بین بردن مسلك
انحرافى صوفیه، كه با هدف برچیدن بساط تشیع مطرح گردیده بود، نفوذ زیاد داشت و
مبارزه جدى با هر گونه مظاهر فساد انجام مىداد، تربیت و آموزش علمای دینى را در
سطح گسترده داشت.
نكته مهمى كه در سیاست علامهمجلسى در دربار به چشم مىخورد این است كه در زمان
علامه مجلسى هیچ برخوردى بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یك از
ولایتهاى اهل تسنن ایران از سوى شیعیان تعدى نشد و ایران در كمال آرامش به سر برد.
اما هنگامى كه علامه مجلسى در27 رمضان 1111 ق. چشم از جهان فرو بست شمارش معكوس
سقوط دولت صفویه آغاز شد.
منبع: خبرگزاری قرآنی ایران