شهید آوینی

 

هیاهو برای خروج از بحران

هیات حاکمه آمریکا به ریاست جرج بوش (که بیش از 6 سال قبل در انتخاباتی مشکوک و بدون برخورداری از اکثریت آرا به قدرت رسید)، از لحاظ عقیدتی  - سیاسی در زمره صهیونیستهای مسیحی قرار می گیرد. این گروه با طرح برخی موضوعات به ظاهر دینی، مدعی یک رسالت آسمانی است که بر اساس آن می بایست بشریت را از ورطه هولناکی که در آن گرفتار شده، نجات دهد و در راستای انجام این رسالت، دست یازیدن به هر اقدامی را برای خود مجاز می داند. چنین باور و اعتقادی (که از جنس تصورات و توهمات شیطانی است) باعث شد تا در آغاز حضورشان در کاخ سفید ، به سوء استفاده کاملا ابزاری از گروه القاعده کشیده شوند و بابه هلاکت رساندن صدها تن از مردم آمریکا، پشتوانه ای جهت اجرای نیات پلید خود و مشروعیت بخشیدن به خون دهها هزار نفری که در آینده می بایست در مسیر تحقق اهداف پلید آنها بر زمین بریزد، فراهم آوردند.

بدینسان اجرای نقشه 11 سپتامبر، پلی شد برای ورود به افغانستان و سپس عراق، اما در عراق همه چیز رنگ عوض کرد و قطار آمال و آرزوهای آمریکایی از ریل خارج شد. هیچ فرد و هیچ مجموعه ای در عراق نتوانست نقشهایی را که سناریوی آمریکا به عهده اش گذاشته بود به درستی ایفا کند.

شکستها و ناکامیهای پی در پی در منطقه و بویژه عراق با شتاب  فزاینده از سرمایه و اعتبار جورج بوش در نزد شهروندان آمریکایی و افکار عمومی جهان می کاست. تا جایی که مهمترین ابزار بوش در همراه ساختن اجباری مردم امریکا با برنامه های فرا مرزی اش در خارج (از طریق تظاهر و نمایش ماهرانه به خطر افتادن امنیت شهروندان امریکایی ) و جلب حمایت آنها در جنایتهایش به تدریج بهانه ای شد برای به چالش کشیده شدن  سیاستهای جرج بوش. رئیس جمهور وامانده آمریکا که در عوالم منجی گری خود در صدد بود تا با عبور فاتحانه از عراق به ایران برسد و با به زانو در آوردن ایران جشن پیروزی ایده و مرام صهیونیستها مسیحی را در جهان برگزار کند ناباورانه متوجه حرکت بی وقفه و پر شتاب ایران در عرصه فن آوری هسته ای شد و خواست با درگیر  شدن در این مسأله، هم بر مشکلات  خود در عراق فائق آید و هم مانع ایران در عرصه نوین شود. اما خارج شدن روند تحولات عراق از اختیار نومحافظه کاران از یکسو و پایداری جمهوری اسلامی ایران در مواضع هسته ای خود و بی اعتنایی به فشارهای آمریکا از سوی دیگر و نیز فشار مقامات رژیم صهیونیستی به آمریکاییها برای مقابله جدی با ایران، سردمداران کاخ سفید را به مسیری هدایت کرد تا وانمود کنند که در حال آماده ساختن شرایط  برای یک درگیری نظامی با ایران هستند. تغییر لحن مقامات آمریکایی و اظهارات خصمانه علیه ایران، سفر مقامات سیاسی و نظامی آمریکا به منطقه خلیج فارس، اعزام ناوهای هواپیمابر به منطقه خلیج فارس، دادن آرایش تهاجمی به نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه، جنگ روانی پر دامنه و پر حجم رسانه های غربی و برخی تحرکات دیگر ، در ظاهر گویای آماده شدن آمریکا برای حمله به ایران هستند. اما در مقابل این اقدامات، شواهد آشکار دیگری وجود دارد که تصور ناشی از این تحرکات را منتفی می سازد. برخی از این شواهد عبارتند از : 1- پیچیده تر شدن معضل عراق برای دولتمردان آمریکایی که امروز به عنوان اصلی ترین مشکل این کشور در نزد مردم و صاحب منصبان غیر دولتی مطرح است. بگونه ای که تقریبا بیشترین توان دولت جرج بوش را مصروف خود ساخته است. 2- افزای علنی مخالفان سیاسی و نظامی جرج بوش با سیاستهای شکسته خورده وی در عراق 3- ضعف و نا کارامدی ارتش آمریکا در انجام ماموریتهای نظامی و از دست دادن انگیزه 4- و ضعیت بغرنج نیروهای آمریکا در عراق ( که این روزها بشدت دچار فرسایش شده اند ) 5- فاصله گرفتن و اجتناب کشورهای جهان از سیاستهای آمریکا و عدم رضایت از ورود به هر ائتلافی که بخواهد برای درگیری نظامی با ایران تشکیل شود.

قرائن مذکور نشان می دهد که آمریکاییها به هیچ وجه آمادگی درگیری در یک معرکه نظامی دیگر را ندارند. بخصوص اینکه مردم آمریکا این روزها از هر اقدامی که از آن بوی درگیری و جنگ به مشام برسد رویگردان هستند. در این میان آنچه مهم است میزان آمادگی و توانمندی ارتش آمریکا به عنوان مهمترین رکن درگیری نظامی می باشد.

حضور 140 هزار نیروی نظامی در عراق که تاکنون نتوانسته اند کوچکترین اقدام مثبتی را در جهت مهار ناامنی داشته باشند ( و حتی نتوانسته اند امنیت خود را تامین کنند)، به نوعی فلسفه وجودی ارتشی را که با این همه تبلیغات و بزرگنمایی و بلعیدن سرمایه های نجومی مردم آمریکا روی پا است، زیر سوال برده است. ارتشی که بر اساس طراحی و جهت گیری دکترین نظامی امریکا فقط زمانی قهرمان است که صدها کیلومتر دورتر از میدان جنگ باشد. اما زمانی که مجبور گردد وارد معرکه شود، از عهده هیچ کاری بر نمی آید و مردم و دولتمردان  آمریکا را نا امید می کند. این درست همان چیزی است که به وضوح در عراق مشاهده می شود.

این بی کفایتی و عدم آمادگی نیروهای آمریکایی برای زندگی در شرایط سخت واقعی و عدم تحمل مشقتها، میل به گریز را در بین این نیروها روز به روز افزایش می دهد و با تمام تلاشهایی که مسئولین آمریکایی در جهت پنهان داشتن عوارض این نکته اساسی داشته اند، مشخص شده که تاکنون 40 هزار نفر از آمریکاییان نظامی برای گریز از حضور در جهنم عراق از کانادا تقاضای پناهندگی کرده اند. این در حالی است که بر اساس آمار منتشر شده از سوی پنتاگون یک سوم نیروهای آمریکایی که از سوی که از عراق بازگشته اند، دچار افسردگی و بیماریهای روحی و روانی گردیده اند.

همچنین مقامات آمریکایی تمام کوشش خود را بکار برده اند تا به مردم آمریکایی و افکار عمومی جهان بقبولانند که تعداد کشتگان آمریکایی از ابتدای اشغال عراق تاکنون اندکی بیش از سه هزار نفر بوده و تعداد مجروحان نیز بالغ بر بیست هزار نفر است. حال آنکه به گفته بسیاری از صاحب نظران، این ادعای امریکایی ها غیر قابل قبول است  و تعداد کشته ها و مجروحین بسیار بیش از آن چیزی ا ست که آنها ادعا می کنند. هم اینک ارتش مستاصل امریکا برای جبران بخشی از ضعف خود اقدام به جذب نیروهای جدید و ارایه برخی تشویقات  و امتیازات کرده است. بر اساس آخرین نظر سنجی های انجام گرفته توسط موسسات آمرکایی (مانند "گالوپ") 85% از مردم خاورمیانه از آمریکا متنفر هستند و 70% مردم آمریکا نیز در سیاستهای جرج بوش را قبول  ندارند. پیروزی دموکراتها بر جمهوری خواهان (در انتخابات کنگره و سنا،) بوش را مجبور ساخت تا اخراج عناصر تندرو و نظامی گرای حاضر در دولت  را مجبور ساخت تا اخراج عناصر تندرو و نظامی گرای حاضر در دولت را که از چندی قبل آغاز شده بود سرعت بخشد. در این رابطه فوکویاما (از نظریه پردازان بسیار معروف آمریکا ) که تا چندی پیش از سیاستهای نظامی گرایانه نو محافظه کاران جانب داری می کرد ، با بر حذر داشتن سران کاخ سفید از اقدام نظامی علیه ایران، صراحتا اعلام داشت :

«استفاده از اقدام نظامی علیه ایران جالب به نظر نمی رسد، آمریکا در وضعیتی نیست که به کشوری دیگر حمله نظامی و یا آن را اشغال کند. بخصوص کشوری که سه برابر عراق مساحت دارد. چنین حمله ای نهایتا به متوقف کردن برنامه تسلیحاتی اتمی این کشور نخواهد انجامید.»

این مسائل و دهها مساله دیگر، که همگی گویای آن است که تمام راه ها برای انجام یک درگیری نظامی بر روی جرج بوش بسته است و راه اندازی یک جنگ دیگر،آن هم با ابعادی بسیار گسترده تر از از جنگ عراق و با تفاوتهای بسیار در عوامل تاثیر گذار در سرنوشت جنگ و نیز با توجه به قدرت باز دارنده و دفاعی جمهوری اسلامی، خارج از قدرت و توان جورج بوش است.

حال باید پرسید اگر چنین است پس چرا آمریکائیها تظاهر به آماده شدن برای یک تهاجم نظامی می کنند؟ اظهارات جان بولتون سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل در واقع پاسخی است به این چرایی. وی به فاکس نیوز گفته است:

«قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران بسیار ضعیف است، ابزارهای دیپلماتیک که رئیس جمهور آمریکا برای متوقف کردن برنامه هسته ای ایران انتخاب کرده، ممکن نیست به نتیجه مورد نظر دست یابد.»

به اعتقاد بخش قابل توجهی از تحلیلگران، ضعف و شکست های زنجیروار آمریکاییها ( که تداوم آن هم پیش بینی میشود ) آنها را به این نتیجه رسانده است که جمهوری اسلامی ایران تنها راه نجات آنان است. در آخرین گزارش تهیه شده در خصوص موقعیت آمریکا در منطقه خاورمیانه که توسط گروه بیکر - همیلتون تهیه گردید، صریحا به این نکته اشاره شده است که آمریکاییها باید برای خروج از بن بست و رهایی از مشکلاتشان با ایران مذاکره کنند. اما چون مقامات آن کشور می دانند که در شرایط حاضر ، دست آمریکا برای مذاکره با ایران خالی بوده و ممکن است مجبور شوند امتیازات زیادی به ایران واگذار کنند، از این رو تصمیم گرفتند تا با دست زدن به جنگ روانی پر دامنه، به زعم خود شرایط را تغییر دهند و شبحی از موازنه را بوجود آورند تا از یک سو خود را با ایران هم سطح و هم وزن نشان دهند  از سوی دیگر مجبور نشوند امتیاز دهند. در این راستا رابرت گیتس وزیر جنگ آمریکا اعلام داشته است:

«ما باید قبل از تعامل با ایران موضع خود را تقویت نماییم. ایران برگ برنده های خوبی در اختیار دارد. امریکا قبل از مذاکره با ایران باید در مواضع برتر قرار گیرد. مذاکرات بدون اسلحه مانند نت بدون ابزار موسیقی است.»

بنابراین آنچه که این روزها در قالب تهدید مشاهده می شود؛ در واقع هیاهو، جنجال و فضای کاذبی است که از طریق جنگ روانی میکوشند از یک سو جمهوری اسلامی ایران را وادار به متوقف نمودن فعالیتهای صلح آمیز هسته ای نماید و از سوی دیگر ایران را به مذاکره و سازش با آمریکا سوق دهد.

شناخت درست حرکت دشمن و آگاهی از پشت صحنه آن و حفظ وحدت و انسجام که مقاومت و پایداری هوشیارانه و خردمندانه از دل آن بیرون می آید همچون موارد متعدد گذشته می تواند مجددا دشمن را در رسیدن به اهدافش ناکام و سرخورده نماید. «ان شاء ا... »

*************************************

«جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع آمریکای جهانخوار، این دشمن کینه توز مستضعفین جهان، با آن مبارزه آشتی ناپذیر دارد ... ما مبارزه سخت و بی امان خود را علیه آمریکا شروع کرده ایم و امیدواریم فرزندانمان با آزادی از زیر یوغ ستمکاران، پرچم توحید را در جهان برافرازند. ما یقین داریم که دقیقا به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه می دهیم و فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.»

حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف)

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo