جنبشهای مذهبی غیرمتداول در جهان غرب
نویسنده: حیدر رضا ضابط
جهان غرب از قرن هفدهم و حتی
پیش از آن، از دورهی رنسانس به این سو، در جهت غیردینی كردن نگاه و نگرش مردم و
سست كردن علایق دینی در زندگی روزمرهی ایشان تلاش كرده است. جهان غرب در این دوران
به نام اومانیسم و فردگرایی به مخالفت با استیلای دین به طور كلی برآمد.
در جهان غرب بعد از جنگ جهانی دوم و مخصوصاً از دهه 1960 به این سو، شمار زیادی
گروههای مذهبی غیرمتداول خارج از چارچوب ادیان سنتی و قدیمی به وجود آمده است كه
هدف آنها دنیوی و سكولار نمودن دین است؛ هر چند بنیانگذاران این نهضتها خود را به
عنوان معلمان روحانی و دینی معرفی میكنند. این گروههای غیرمتداول را گاه
كشیشهایی كه از یك كلیسای سنتی موجود گسسته و درصدد ایجاد «ادیانی» خاص خودشان
بودهاند، تأسیس كردهاند. ظهور این پدیده در غرب تا حدود زیادی برخاسته از ترویج
مرموزات و علوم غریبه (Occulitsm) بوده و طی چند دهه اخیر كارهایی همچون سحر و جادو
كه از سوی كلیساهای سنتی تحریم شده بود، مجدداً رشد یافته است و طرفداران سحر و
جادو در آمریكا و اروپا، از ادیان كهن پیش از مسیحیت اروپا، همچون ادیان درویدها و
سلتها ترویج میكنند. این آیینها كه به عنوان «جنبشهای جدید دینی» (New
Religious Movements) به خصوص در ایالات متحده آمریكا، كانادا و اروپای شمالی معروف
شدهاند، با تضعیف ادیان سنتی در این كشورها نفوذ میكنند. در آمریكا و اروپا از
این آیینهای جدید به عنوان Cult (گروههای مذهبی بیگانه و غیر متداول) یاد
میكنند.
تنها در انگلستان بعد از جنگ جهانی دوم تا سال 1987م، بیش از چهارصد گروه از این
گروههای بیگانه مذهبی به وجود آمدهاند كه تعداد آنها در ایالات متحده آمریكا بیش
از انگلستان میباشد. رهبران این گروههای غیرمتداول مذهبی ترویج میكنند كه هیچ
كتاب مقدس در جهان ابدی نیست و انسان این شایستگی را دارد كه دینی جدید را خلق
نماید. از دیدگاه آنها روشهای عقلی مانع كشف و حصول حقایق دینی میباشد و رستگاری
بشر با كنار گذاشتن روشهای عقلی و پیروی مطلق از بنیانگذاران این گروهها حاصل
خواهد شد. این گروههای مذهبی بر محور شخصیت رهبران و بنیانگذاران خود استوارند و
از این رو بیشتر آنها با مرگ بنیانگذارانشان محو و نابود شدهاند. اكثر بنیانگذاران
این گروهها ترویج میكنند كه انسان با پیروی مطلق از رهبران این گروههای مذهبی
بیگانه میتواند «خدا» شود. بیشتر بنیانگذاران این گروهها از تحولات نهایی در
هزاره سوم سخن میگویند و چنین تبلیغ مینمایند كه دنیا به پایان خود رسیده است و
آنها منجی جامعه بشری در آخرالزمان هستند و انسانیت با پیروی از آنها به رستگاری
خواهد رسید.
علل پیدایش این گروهها
امروزه در غرب رویكرد به دین نسبت به گذشته، رشد قابل توجهی یافته است و این عمدتاً
برخاسته از درهم شكستن و فرو ریختن بسیاری از ایدئولوژیهای ذهنی جهان غرب است كه
از بطن اندیشهی قرون هجدهم و نوزدهم اروپا سر برداشته و جای دین در تمدن مدرن غرب
را گرفته بود. این ایدئولوژیهای غربی به تدریج رنگ باختند و خطر و قدرت تخریبشان
به گونهای بیسابقه هویدا گشت.
امروزه در جهان غرب با برچیده شدن بساط مكاتب فلسفه جدید توسط پستمدرنیسم كه با
شالودهشكنی و منهدم كردن همه ساختارهای معنایی موجود از قبل، مكاتب فلسفه جدید غرب
را به پایان خود رسانده است، بیشتر فلاسفهی معاصر در غرب معتقدند كه دوران مشغلهی
فلسفی، به آن معنایی كه تاكنون در غرب فهمیده میشده، پایان یافته و دیگر، مكاتب
فلسفهی جدید غرب نمیتوانند گرهای از كار غرب و انسانهای تشنه و نیازمند هدایت
معنوی در آن سامان بگشایند.
تمدن غرب برای مردم جهان، تناقضاتی بیشمار پدید آورده است كه انواع بیعدالتیها
در جامعه و تخریب محیط زیست از آن جمله است. برای جوانان در غرب زندگی معنای خود را
از دست داده است و آنان به بیراههی طلب لذتهای آنی جسمانی از طریق روابط جنسی یا
استفاده از مواد مخدر و یا گاهی خشونت و جنایت افتادهاند.
از این رو، بعد از جنگ جهانی دوم مخصوصاً در ربع قرن گذشته، جنبشی در آمریكا و
اروپا برای كسب تجارب روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است. قدرتهای سكولار در
جهان غرب كه تاكنون به نام تجدد و رنسانس، با دین مبارزه میكردند و در همین راستا
مكاتب اومانیسم، لیبرالیسم و فردگرایی را به وجود آوردند، احساس خطر كردند كه مردم
غرب برای نجات خود به دین مبین اسلام گرایش پیدا میكنند؛ چرا كه در درون مسیحیت
معنویتی وجود ندارد و مسیحیت در مقابل یورش گرایشهای دنیاگرایانه سكولار عقبنشینی
كرده و حتی آموزههای مسیحیت كه اساس اندیشه دینی آن را تشكیل میدهد، بر اثر
اصلاحات و نوسازی به وجود آمده در آن، به تدریج غیردینی شده است.
برای جلوگیری از گرایش مردم تشنهی حقیقت و معنویت در غرب به دین اسلام، بعد از جنگ
جهانی دوم و به ویژه در ربع قرن گذشته، نزدیك به 2500 گروه از این گروههای بیگانه
و غیرمتداول به نام گروههای مذهبی در آمریكا و اروپا به وجود آمده است. بیشتر این
گروههای غیرمتداول مذهبی به نام معنویت و رستگاری، پیروان خود را به انجام كارهای
مبتذل و غیراخلاقی وادار نمودهاند و در حقیقت، این مكاتب غیرمتداول مذهبی حفظ و
امتداد سكولاریسم و اباحیگری در جهان غرب میباشند.
در این راستا، در ربع قرن گذشته افرادی از هند به نام «گورو» در آمریكا و اروپا
تبلیغاتی گسترده انجام میدهند و به نام ترویج عرفان هندوئیسم پیروان را به سوی خود
جذب مینمایند. همچنین بعضی از مرشدهای صوفی از كشورهای اسلامی نیز تعالیم افراطی
صوفیانه را در جهان غرب آموزش میدهند كه آنها هم از سوی دولتها و رسانههای گروهی
در كشورهای غربی حمایت میشوند. قدرتهای استكباری و استعمارگران نو برای جلوگیری
از نفوذ اسلام در جهان غرب از این گروههای مذهبی غیرمتداول ترویج میكنند؛ چرا كه
دین اسلام امروزه سریعتر رشد را در میان ادیان در جهان غرب، آفریقا و برخی از
مناطق شناخته شدهی دیگر جهان دارد.
چنان كه یاد شد، این گروههای غیرمتداول و نوظهور، بنیادهای اعتقادی و عملی خود را
به شكلهای گوناگون از ادیان سنتی بزرگ اخذ و اقتباس كرده، به شكل تحریف شده آن را
عرضه مینمایند. این گروهها را در انگلیسی (Mix Pick &) (مخلوط) مینامند كه
ویژگیهای نسبیگرایی، هیچانگاری، شالودهشكنی، فردگرایی، سكولاریسم و اباحیگری
را كه بر جوامع مدرن غربی حاكم است، در پوششی از مسائل معنوی و عرفانی معرفی
مینمایند و آن را به عنوان معنویت فردگرایی و یك مذهب خصوصی عرضه میكنند.
طالعبینی، جادوگری، غیبگویی، ورزشهای معنوی، ارتباط با ارواح و موجودات سایر
سیارات، روشهای درمانی و معالجه بیماریها با داروهای طبیعی یا اعمال با مواد
بلورین، كاركردهای این گروههای غیرمتداول مذهبی را شكل میدهد.
این گروهها شماری از مؤسسات فرهنگی و تجاری را در جهان غرب تأسیس كرده، كتب و
مجلات متعددی را منتشر میكنند. بیشتر این گروهها با مرگ بنیانگذاران آنها منقرض
میگردند و با گذشت زمان تضعیف و محو میشوند. تمامی افعال و مناسك ظاهراً مذهبی
آنها در جهان غرب توسط روانشناسان و جامعهشناسان برجسته و علمای مسیحیت شدیداً
تكذیب و ابطال گردیده است.
بیشتر رهبران این گروهها به تشكیلات فراماسونها وابستهاند. بر اساس آمار، در
جهان 33700 مكان برگزاری جلسات (Lodges) فراماسونها وجود دارد. قبل از دهه 1980م،
فراماسونها این مطلب را تبلیغ میكردند كه «خدا مرده است»، لیكن در ربع قرن گذشته،
با آغاز جنبش احیای دینی در سراسرجهان، فراماسونها ـ كه با صهیونیستها مخصوصاً
گروه مرموزی در میان آنها به نام قباله رابطهای بسیار نزدیك دارند ـ در راستای
اهداف گروههای بیگانه و غیرمتداول مذهبی تبلیغ میكنند كه پیروان این گروهها با
اطاعت از رهبرانشان میتوانند خدا شوند! اعتقادات این گروههای بیگانه بر رموز و
اسرار استوار است و آنها جوانان هجده تا بیست و پنج سال را هدف تبلیغات
سازمانیافتهی خود قرار میدهند.
ویژگیهای برجستهی این گروهها
چنان كه یاد شد، در یك ربع قرن گذشته، نزدیك به 2500 گروه از این گروههای
غیرمتداول به نام دین در ایالات متحده آمریكا و اروپا به سرعت به وجود آمدند. این
گروهها تغییراتی اساسی در اعتقاداتشان به وجود آوردند تا خود را با فرهنگ حاكم بر
جامعه غربی كاملاً تطبیق نمایند. روش این گروهها آن است كه اعضای خود را ـ كه
بیشتر از جوانان جذب مینمایند ـ با شستوشوی مغزی (Brain – Washing) زیر نفوذ
روانی رهبر گروه قرار میدهند. بعد از جذب كامل اعضاء، از آنها خواستار پرداخت پول
میشوند و حتی آنها را برای گردآوری اعانه (Fund Raising) استخدام میكنند. از آنجا
كه شمار اعضای این گروهها خیلی محدود میباشد روابط و تعامل عاطفی میان آنها به
وجود میآید و اكثراً روابط نامشروع جنسی در بین اعضای این گروهها گزارش شده است.
این گروهها با توزیع مجلات، كتب، نوارهای سمعی و بصری و ایراد سخنرانی در هتلها و
مراكز شهری از ایده خود ـ كه مسائل مادی و روانی را تشكیل میدهد ـ با روشهای
متعدد درمانی ترویج میكنند. گفتنی است این گروهها مسائل روانی و درمانی را كه با
واقعیت قطعی علوم پزشكی و روانشناسی ناسازگار است، به عنوان حقیقت علمی القاء
میكنند، كه نتایج زیانبار و معكوسی برای اعضای آنها در پی داشته است.
بیشتر این گروهها به باورهای مذهبی تمدنهای قدیم جهان به ویژه دوران فراعنهی مصر
توجه خاص دارند و در كشورهای اروپا و آمریكا كه كلیسا و مسیحیت در آنها تضعیف شده
است، نفوذ میكنند. این گروههای بیگانه فرهنگ حاكم بر جوامع غربی را منعكس
مینمایند و بدین سبب نتوانستهاند حتی با تبلیغات گسترده خود، تأثیری در جوامع
غربی داشته باشند.
گروههای مزبور به دلیل در اختیار نداشتن معیاری معین و به خاطر ویژگی التقاطی آن
همواره از درون خود تجزیه و شاخه شاخه میكردند. این گروهها فقط به خواهشهای فردی
توجه دارند و مسائل و تحولات اجتماعی را كاملاً نفی میكنند. پروفسور برایان ویلسون
استاد برجسته جامعهشناسی دانشگاه آكسفورد انگلستان ـ كه مطالعاتی گسترده دربارهی
گروههای بیگانه دینی انجام داده است ـ این گروهها را مظهر فردگرایی، اصالت فایده
و تضادهای درونی میداند. پروفسور استیو بروس استاد جامعهشناسی دانشگاه ابردین
اسكاتلند بریتانیا ـ كه آثاری دربارهی سكولاریسم در جهان غرب نوشته است ـ اظهار
میدارد كه این گروهها اعتقاداتی روشن و مشخص ندارند و در حاشیه جوامع غربی قرار
گرفته، ابعاد جوامع سكولار معاصر غربی را تأویل معنوی مینمایند.
بیشتر پیروان این گروهها قبلاً عضو یكی از این گروهها بودند. بنیانگذاران و
رهبران این گروهها بر پیروان خود تسلط و كنترل مطلق دارند و خود و پیروانشان را
خیر مطلق و دیگران را گمراه و شر مطلق معرفی میكنند. دهه 1960 م را در جوامع غربی
دههی هپی (اباحیگری) مینامند و از اوائل دهه 1970 م بیشتر اعضای سابق هپیها ـ
كه به دلیل اباحیگری و تضعیف روابط خانوادگی در جوامع غربی از جامعه گسسته بودند ـ
عضو این گروههای نوظهور دینی گردیدند و با عضو شدن در این گروهها احساس عضویت در
یك خانوادهی مصنوعی پیدا كردند. به جز اینها افرادی كه مبتلا به شرابخواری و
استفاده از مواد مخدر و سرخورده از زندگی خانوادگی و محصول خانوادههای متلاشی شده
طلاق هستند، عضو این گروههای غیرمتداول دینی میشوند.
از ویژگیهای این گروهها آن است كه رهبرانشان این عقیده را ترویج مینمایند كه
پیروان آنها از ارتكاب گناه و خلاف نباید در خود هیچ گونه احساس حقارت و ندامت كنند
و برای جذب جوانان در ردهبندی تشكیلاتی گروه از زنان بهره میگیرند. در جوامع
غربی، زن در رسانههای عمومی برای فروش كالا به عنوان یك ابزار استفاده میشود و
گروههای غیر متداول دینی هم برای جذب جوانان از وجود زن استفاده مینمایند. بعضی
از این گروهها ـ كه فقط جادوگری را ترویج میكنند ـ اكثر زنانی را كه طرفدار
نظریهی فمینیسم میباشند در این گروههای خود جذب مینمایند و این گروهها را
(زنان جادوگر) مینامند و عمل جادوگری برای زنان را فمینیسم معنوی مینامند. در غرب
پیروان این گروه جادوگری را ویكا هم مینامند كه توسط یك نویسنده انگلیسی به نام
جرالد گارنر (1964 ـ 1884 م) در اواخر دهه 1940م ترویج گردید. وی یك فراماسون بود و
در موضوع جادوگری دو كتاب با عنوان جادوگری امروز و كتاب سایهها را تألیف نمود.
فراماسونها برای مبارزه با دین همیشه از خرافات به عنوان جنبههای معنوی ترویج
نمودهاند و در این زمینه «باشگاه آتش جهنم» را در قرن هیجدهم میلادی در سراسر
انگلستان تأسیس كرده بودند كه در آن، اعمال منافی عفت توسط اعضای آن صورت میگرفت.
رابطه تمدن سكولار غرب و گروههای یاد شده
مصرفگرایی به عنوان یك اصل، در زندگانی جوامع غربی حاكم میباشد و بر این اساس
كالاهای مصرفی برای فروش توسط رسانهها تبلیغ میشوند. گروههای غیرمتداول دینی نیز
افكار خود را در جوامع غربی به عنوان كالاهای مصرفی و مطابق فردگرایی حاكم بر این
جوامع ترویج میكنند. جوانان این جوامع هم برای یك تغییر و تجربه جدید در این
گروهها جذب میشوند، چرا كه این گروهها از جهاتی با ادیان سنتی تشابه دارند.
دانشمندان غربی این گروههای نوظهور غیرمتداول مذهبی را شبه دین مینامند كه مانند
كالاها در جوامع غربی خرید و فروش، عرضه و مصرف میشوند و رهبران آنها میكوشند
افرادی را كه به این گروهها جذب شدهاند با هر وسیله ممكن در گروه خود حفظ نمایند.
این گروههای نوظهور فاقد هر گونه تعلیمات دینی میباشند و فعالیتهای آنها بر محور
رهبرانشان انجام میشود كه تسلطی كامل بر اعضای خود دارند. اعضای این گروه ها بعد
از عضو شدن در تشكیلات از خانواده و جامعه خود كاملاً منقطع میشوند و در اختیار
این گروهها قرار میگیرند. در ایالات متحده آمریكا گروههای یاد شده خود را به
عنوان گروه دینی معرفی مینمایند تا از تسهیلات و معافیت در پرداخت مالیات به دولت
استفاده نمایند.
این گروهها حتی برنامههای اساسی برای تعامل بین خود ندارند، اكثر این گروهها
اعضای خود را در بخشهای اختصاصی سكونت میدهند، تا از این راه آنها كاملاً تحت
كنترل تشكیلات سازمان خود باشند. بیشتر این گروهها لباس متحدالشكل برای پیروان خود
دارند و مراسم ویژه گروهی خود را در محلهای اختصاصی برگزار مینمایند و كوشش آنها
این است كه اعضای گروه خود را از جامعه دور نگه دارند.
در پروژه سكولار نمودن جوامع جهانی، این گروههای غیرمتداول مذهبی را كه جدیداً
ظهور نمودهاند، به عنوان ادیان جایگزین معرفی مینمایند و دكتر پیتر كلراك، استاد
فلسفه دین در دانشگاه لندن این گروهها را به اسبهای تروجان (حمله از درون) تشبیه
میكند كه هدف آنها سكولار نمودن تمامی ادیان در جهان از درون میباشد.
بیشتر اعضای این گروهها مورد سوءاستفاده و استثمار رهبران و افراد مخصوص رهبران
خود قرار میگیرند، ولی به دلیل شرم و ترس از آنها آن را آشكار نمیكنند. با این
حال، فسادهای جنسی و مالی از سوی بنیانگذاران این گروهها سبب جدایی شمار زیادی از
اعضای این گروهها شده است.
اكثریت مطلق این گروهها از نظام سرمایهداری، خصوصیسازی، فرضیهی نسبیگرایی
(Relativism)، مكتب وحدت وجود (Monism) و فلسفه كلیت ترویج میكنند و باورهای دینی
آنها تلفیقی از عقاید ادیان مختلف با یكدیگر است و بر این اساس پیروان خود را در
فانتزی (خیالبافی) غوطهور مینمایند. بیشتر پیروان این گروهها از مواد مخدر و
مدیتیشن برای به وجود آوردن حالت خلسه و نشاط بهره میگیرند كه این باعث ایجاد تضاد
میان تعقل و احساسات و انشعاب در شخصیت فرو میگردد.
بعضی از این گروهها ریاضتهای سخت و برخی از لذتجوییهای افراطی را برای پیروان
خود تجویز میكنند و بدین سان پیروان خود را از دستیابی به حقیقت ابدی بازمیدارند.
این گروهها ادعا دارند كه ادیان جدید در «عصر نو» میباشند، ولی اكثریت مطلق آنها
از مكاتب دینی قبل از مسیح در دوران وحشیگری قاره اروپا پیروی میكنند و این
اعتقادات را با بعضی از افكار مذهبی ادیان آسیای دور تلفیق مینمایند. افكار شبه
عرفان كه در این گروهها ترویج میگردد، به خودپسندی در میان این افراد انجامیده
است.
مخالفت شدید علیه این گروهها
چنان كه گذشت، استراتژی این گروهها جذب جوانان بوده، موفق شدند تعداد زیادی از
جوانان را در این كشورها با تبلیغات گسترده خود جذب نمایند. جوانانی كه عضو فعال
این گروهها شدند، شغل و كار خود را رها كرده، تمام وقت در اختیار گروه خود قرار
گرفتند. با اوج گرفتن فعالیتهای این گروهها در اواخر دههی 1970 م شماری از
مؤسسات برای مبارزه با این گروهها در ایالات متحده آمریكا به وجود آمدند كه
فعالترین آنها بنیاد آزادی شهروندان، بنیاد خانواده آمریكایی، شبكه بیداری از این
گروهها، «مؤسسه تحقیقات مسیحیت»، «بنیاد لیوجی ریان» و «پروژه معنویت جعلی»
میباشند. این مؤسسات، از سوی والدینی كه فرزندان خود را با جذب در این گروهها از
دست داده بودند، به وجود آمد. این مؤسسات، مراكزی را برای برگرداندن فرزندان و
اعضای این گروه به حالت اولیه و سروسامان دادن به آنها به وجود آوردهاند. در این
مراكز، جوانان با مشاوره و گفتوگو از گروههای مزبور جدا میشوند و به درون جامعه
بازمیگردند. این مؤسسات با تحقیقات علمی خود اثبات كردهاند مراسم عبادی و زندگی
در داخل گروههای یاد شده بر اساس شستوشوی مغزی انجام میشود و از این رو، با كمك
این مؤسسات، اعضای سابق این گروهها چندین شكایت را به دادگاههای ایالات متحده
آمریكا ارائه كردهاند.
انجمن روانشناسی آمریكا ـ كه بزرگترین مؤسسه روانشناسان ایالات متحده آمریكا
میباشد ـ در سال 2002 م این گروهها را تخریب كار و ایجادكننده تنفر در میان اعضای
خود علیه جامعه معرفی كرد. در ایالات متحده آمریكا در حال حاضر، بیش از یك هزار نفر
از محققان دربارهی تأثیر مخرب این گروهها تحقیقات انجام میدهند.
در كشور كانادا نیز چندین مؤسسه برای مقابله با این گروهها به وجود آمده است.
گفتنی است گروههای غیرمتداول مذهبی در كشورهای غربی كه مسیحی پروتستان میباشند
بیشتر نفوذ كردند؛ چرا كه در پروتستانتیسم به نام تفسیر انجیل و انجام اصلاحات در
اعتقادات، تاكنون 1300 فرقه به وجود آمده است. این گروهها تا حدی هم توانستند در
دیگر كشورهای مسیحی كاتولیك نفوذ كنند و دلیل آن دوری كلیسا از سیاست بوده كه باعث
كاهش قدرت اجتماعی آنها شده و نسبیگرایی و ناامیدی از آینده باعث بحرانهای
اجتماعی در جهان غرب شده است. حضور مسیحیان در كلیسای كشورهای پروتستان در شمال
اروپا رو به كاهش است، لیكن در ایالات متحده آمریكا به خاطر تبلیغات گسترده
ایوانجلیستها در دو دهه گذشته رو به افزایش است. در كشورهای مسیحی ارتدوكس بعد از
فروپاشی نظام كمونیستی، رابطه خیلی نزدیكی بین دولتها و كلیسای این كشورها به وجود
آمده و سبب شده است جلوی نفوذ و تبلیغات این گروههای غیرمتداول مذهبی گرفته شود.
در سه دههی بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریكا و كانادا شاهد به وجود آمدن
گروههای جدید مذهبی بودند كه در طول تاریخ این كشورها بیسابقه بود. هر چند تنها
پنج درصد از كل جمعیت این دو كشور در فعالیتهای مذهبی این گروهها، شامل عضویت
برای مدتی كوتاه یا انجام مراسم مذهبی شركت داشتند، با گسترش فعالیتهای متناقض و
غیرمتداول آنها به نام دین، احساسات شدید مردمی علیه این گروهها به وجود آمد و
باعث شد كه توسط مردم، مؤسسات و تشكیلات قدرتمندی برای افشای فعالیتهای غیرمتداول
آنها در این دو كشور پدید آید.
در این مدت، تعداد سه هزار مركز از مراكز اقامتی متعلق به این گروهها در ایالات
متحده آمریكا به وجود آمد كه در آنها كارهای غیرمتداول و لذتجویی جنسی به نام
افعال عرفانی توسط این گروهها انجام میگیرد! نویسندگان آمریكایی همانند چارلز
فراشیا و بنیامین زابلوكی، كارهایی را كه این گروهها در مراكز خود انجام میدهند
در كتب خود شرح دادهاند.
گاردن ملتن در دایرهالمعارف ادیان آمریكایی، 484 گروه از گروههای غیرمتداول را
وصف كرده است كه از بین آنها 68 گروه در دهه 1950 م و 184 گروه در دهه 1960 م در
ایالات متحده آمریكا به وجود آمدند. دائرهالمعارف انجمنها چاپ سال 1983 م، بیش از
پانزده هزار انجمن غیرانتفاعی ملی در ایالات متحده آمریكا را معرفی كرده كه در میان
آنها 700 گروه غیر متداول دینی وجود دارد و 147 گروه از آنها در دهه 1960 م در این
كشور به وجود آمدند.
در دهه 1970 م سازمانهای متعددی برای مقابله با این گروههای غیرمتداول دینی در
این كشور تأسیس گردید؛ به ویژه بعد از خودكشی گروهی 917 نفر از اعضای گروه معبد
مردم (Peoples Temple) به رهبری جیم جونس در 21 نوامبر 1978 م در جونس تاون كشور
گویان در منطقه كرائیب، تنفر شدیدی در میان مردم آمریكا علیه این گروهها به وجود
آمد؛ چرا كه تعدادی از اعضای این گروه تبعه این كشور بودند.
اولین سازمانی كه علیه این گروهها در ایالات متحدهی آمریكا در سال 1972 م به وجود
آمد، فری كاگ نام داشت و هدف آن رهایی جوانان از گروه «فرزندان خدا» بود كه توسط
موزس دیوید برگ در اوائل دهه 1970 م در كالیفرنیا تأسیس شده بود. اعضای این گروه
طرفدار آزادی و بیبندوباری جنسی بودند و جوانان اكثریت اعضای این گروه را تشكیل
میدادند. والدین اعضای این گروه كه فرزندانشان را با جذب در آن گروه از دست داده
بودند، برای نجات آنها مؤسسه «فری كاگ» را تشكیل دادند و موفق شدند تعداد زیادی از
فرزندان خود را نجات دهند.
در ایالات متحده آمریكا بیش از صد مؤسسه برای مبارزه با گروههای غیرمتداول مذهبی
فعالیت دارند كه بعد از آغاز دهه 1970 م در این كشور به وجود آمدند. در برخی از
دانشگاهها و حوزههای دینی مسیحیت این كشور مراكز مطالعات دربارهی این گروهها به
وجود آمده است كه كتابهای بسیاری در نقد و بررسی این گروهها منتشر كردهاند:
استاد برجسته جامعهشناسی در ایالات متحده آمریكا پروفسور رونالد اینرات در دههی
1970 م دو عنوان كتاب در نقد این گروهها تألیف نمود كه در افشای چهره واقعی آنها
نقش به سزایی داشته است. عناوین این دو كتاب جوانان، شستوشوی مغزی و گروههای
افراطی، چاپ سال 1977م و فریب گروههای غیرمتداول، چپ سال 1979 م میباشد.
مجله «قدرتهای اجتماعی» در شماره دسامبر 1997م، 75 مقاله علمی را معرفی كرده است
كه در آنها دانشمندان غربی تأثیرات مخرب و زیانبار وارد شده به اعضای این گروهها
را بر اثر انجام مراسم عبادی غیرعادی بررسی علمی نمودهاند. مراسم عبادی بیگانه و
غیرعادی كه اعضای این گروهها انجام میدهند شاید در مرحله اول، آرامش نسبی احساس
كنند، ولی در درازمدت آنها به اضطراب، ترس، رغبت به خودكشی، از دست دادن انگیزه
زندگی و ضربه روحی دچار میشوند.
افرادی كه جذب این گروهها میشوند اكثراً افراد آشفته و مغشوش میباشند و رهبران
آنها با افعال و روشهای خاص، برای تسلط كامل بر اعضای خود میكوشند. رهبران این
گروهها با پولهایی كه از اعضای خود به دست میآورند، زندگی بسیار تجملی و مرفه
دارند. در دو دهه گذشته، مواد فراوانی از رسوایی و فساد مالی و جنسی رهبران آنها
گزارش شده و حتی گاه مسائل مالی و جنسی بین رهبران و اعضای آنها به درگیریهای
خشونتآمیز هم انجامیده است.
یكی از روانشناسان معروف ایالات متحده آمریكا به نام پروفسور مارگارت سینگر از
اعضای برجسته «انجمن روانشناسی آمریكا» پس از تحقیقات خود دربارهی 300 نفر از
اعضای سابق این گروهها نتیجهگیری نمود كه آنها به دلیل عضویت در این گروه و انجام
افعال غیرمتداول دچار اضطراب، ترس، امراض قلبی، سكته و زخم معده شدند و بیش از 90
درصد آنها به همین دلیل از گروههای خود جدا میشوند. پروفسور سینگر روشهای این
گروهها را «متقاعد سازی اجباری» قلمداد میكند.
یكی از خصوصیات این گروههای غیر متداول ـ كه به نام دین فعالیت میكنند ـ ترویج
معنویت منهای عبادت خدا میباشد؛ چرا كه آنها عبادت خدا را به عنوان خالق كائنات
منكر میباشند. اكثر این گروهها مراسم عبادی مرموزی را انجام میدهند و از مواد
مخدر استفاده مینمایند و این باعث انواع فساد و تجربه تلخ برای اعضای این گروهها
شده است.
این گروهها فقط در شهرهای بزرگ فعالیت مینمایند و این یك پدیده كاملاً شهری است.
رهبران این گروهها انتقاد از خود توسط پیروانشان را برنمیتابند و بدین سبب اعضای
آنها مورد سوءاستفادههای مختلف قرار میگیرند.
ارتباط با فراماسونها
یكی دیگر از ویژگیهای این گروه، برقراری رابطهی نزدیك با فراماسونها میباشد. در
دوران جنگهای صلیبی و بعد از فتح بیتالمقدس، یك گروه مذهبی و نظامی برای حفاظت از
زائران مسیحی به بیتالمقدس در سال 1118 م تشكیل گردید كه به عنوان نائت تیمپلر
شهرت یافت. این گروه در دوران جنگهای صلیبی ثروت زیادی به دست آورد و در دوران
اقامت خود در بیتالمقدس با گروه یهودی به نام قباله ارتباط برقرار كرده، اعتقادات
مذهبی مردم مصر دوران فرعونیان را جزء باورهای دینی خود قرار دادند. آنها را
میتوان از بنیانگذاران نظام سرمایهداری در دوران قرون وسطی در اروپا نامید كه
نظام بانكداری جدید را كه بر مبنای معاملات ربایی استوار است طراحی كردند.
آنها مراسمی كه با دین مسیحیت كاملاً بیگانه بود انجام میدادند، ولی بعد از پایان
جنگهای صلیبی، این گروه در كشورهای اروپا مخصوصاً در فرانسه با ثروت خود قدرت
سیاسی را به دست آوردند. این گروه به دستور پاپ كلیمنت پنجم توسط امپراتور فرانسه
در سال 1312 م سركوب شدند. تعدادی از آنها از فرانسه گریختند و در منطقه اسكاتلند
بریتانیا پناهنده شدند. آنها در اسكاتلند عقاید و مراسم دینی مصر باستان دوران
فرعونیان را با عقاید مذهبی كاهنان جادوگر اقوام سلتی ادغام نموده، به عنوان
فراماسونها ظاهر شدند. فراماسونها خدا را به عنوان خالق كائنات انكار میكنند و
اعتقاد دارند كائنات به خودی خود به وجود آمدهاند. آنها در اعتقادات خود ادعای
انسان مداری و انسانمحوری دارند. این گروه با تشكیلات مرموز خود تاكنون با
خداپرستی مبارزه شدید نمودهاند. از قرن هیجدهم میلادی آنها حضور خود را از
بریتانیا به ایالات متحده آمریكا گسترش دادند و فعلاً نیمی از مراكز آنها در این
كشور وجود دارد.
فراماسونها فقط به سرمایهداران و سیاستمداران برجسته حق عضویت در گروه خود را
میدهند. در بریتانیا و ایالات متحده آمریكا توسط فراماسونها گروههایی با عقاید
مرموز به وجود آمده است كه آنها را روسی كروسین مینامند و فقط اعضای برجسته
فراماسونها حق عضویت در این گروهها را دارند. این گروهها ادعا میكنند كه از بعد
عرفانی موجود در تمامی ادیان پیروی مینمایند، ولی مراسم عبادی آنها را جادوگری
تشكیل میدهد.
در قرن بیستم در انگلستان گروههای دیگری به نام «جامعه روشنایی درون» به وجود
آمدند كه عرفان واقعی را حداكثر بهرهمند شدن از لذات جنسی و مادی میدانستند و
اعتقاد داشتند در بهرهمندی از هر گونه لذت جنسی و مادی هیچ گونه ملامت روحی و
ندامت نباید در شخص به وجود آید.
در ایالات متحده آمریكا با حمایت فراماسونها گروههای جدید با عنوان «مشركان جدید»
به وجود آمده است كه اعتقادات و سنتهای بومیان قاره آمریكا را با اعتقادات و مراسم
عبادی كاهنان جادوگر اقوام سلتی تلفیق نمودهاند. این گروهها در ایالات متحده
آمریكا در سال 1991 م «فدراسیون جهانی مشركان» را به وجود آوردهاند و مراسم عبادی
آنها شامل پرستش خدایان زن است كه ابتذال جنسی را در پی دارد.
گروههای مذهبی و شیء پروازكنندهی ناشناخته (یوفر)
بعد از دهه 1950 م با تألیف رمان و تولید فیلم دربارهی بشقاب پرندههای افسانهای
در ایالات متحده آمریكا و انگلستان، چند گروه غیرمتداول مذهبی كه این افسانه را به
شكل مذهب ترویج میكردند، در این كشورها به وجود آمدند. اعضای این گروهها را
سفیدپوستان تشكیل میدهند و خود را «اخوت بزرگ سفیدپوستان» مینامند. رهبران این
گروهها ادعا میكنند كه با افراد ماورای زمین در ارتباط میباشند و اعتقاد دارند
انسانهای ماورای زمین از انسان موجود در زمین برتر میباشند و انسان روی زمین توسط
نژاد برتر ماورای زمین به نام «الوهیم» خلق شدهاند. این گروهها این موضوع را
ترویج میكنند كه انسان به سبب كنار گذاشتن تمامی اعتقادات دینی و بهرهوری از لذات
جنسی میتواند به كمال برسد و از این رو آنها به شدت طرفدار «شبیهسازی انسان»
میباشند؛ موضوعی كه توسط تمامی ادیان و سازمانهای بینالمللی شدیداً محكوم شده
است.
گفتنی است «الوهیم» یكی از نامهای خداوند سامی میباشد و مركز فعالترین گروه یوفر
معروف به رایل در فلسطین اشغالی واقع شده است. این گروه معتقد است 144000 عضو تكامل
یافته آنها بر دنیا حكومت خواهند نمود.
در سال 1994، 1995 و 1997 م در كشورهای كانادا و سوئیس تعدادی از پیروان گروه «معبد
خورشید» برای انتقال به سیاره خیالی خود دست به خودكشی دستهجمعی زدند. اعضای این
گروه خود را «نائت تیمپلر» در عصر حاضر میدانند. در روز 22 مارس 1997 م، 39 نفر از
اعضای یكی دیگر از گروههای یوفر به نام «باب بهشت» در كالیفرنیا دست به خودكشی
زدند تا با كمك بشقابپرنده به جهان دیگر منتقل شوند. در سالهای اخیر نیز
تولیدكنندگان اصلی فیلم در هالیوود ـ كه یهودی و طرفدار رژیم صهیونیستی هستند ـ چند
فیلم و مجموعهی تلویزیونی را دربارهی «جنگ دنیاها» و «جنگ ستارگان» تولید كردند
كه در آنها علاوه بر ترویج اعتقادات افسانهای یوفر، برتری سفیدپوستان و قدرت نظامی
ایالات متحده آمریكا را به نمایش گذاشتند.
گروه شیطانپرستان
فراماسونها احیاكننده جادوگری و شیطانپرستی در قاره اروپا در قرن شانزدهم میلادی
میباشند. گسترش سریع جادوگری و شیطانپرستی در اروپا در آن دوران مخصوصاً در بین
زنان سبب شد تا در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در اروپا در جنبش پاكسازی جادوگری و
شیطانپرستی بیش از شصت هزار نفر از جادوگران كه اكثر آنها زن بودند، اعدام شوند.
در اوائل قرن نوزدهم بعضی از اشراف انگلستان ـ كه عضو گروه فراماسونری (Ordo Temple
Orientis) بودند ـ به رهبری سرفرانسیس داشود، گروه شیطانپرستان به نام باشگاه آتش
جهنم را در شهر لندن تأسیس نمودند و از اوائل قرن نوزدهم شهر لندن مركز
شیطانپرستان در اروپا گردید. استفاده از مواد مخدر و انجام مراسم مبتذل جنسی،
فعالیت اصلی این گروههای شیطانپرست را تشكیل میداد.
در دهه 1960 م شیطانپرستی توسط سرمایهداران یهود مورد حمایت قرار گرفت و چند گروه
شیطانپرست در انگلستان و ایالات متحده آمریكا به وجود آمد كه معروفترین آنها
تشكیل «كلیسای شیطان» در شهر سانفرانسیسكو میباشد. یكی از ویژگیهای این گروه
اعضای جوان آنهاست كه سن بیشتر آنها كمتر از بیست سال میباشد و مراسم مبتذل جنسی،
استفاده از مواد مخدر و موسیقی هاوی متال از عمده فعالیتهای آنها میباشد. در این
گروهها دختران جوان بیشترین نقش را ایفا میكنند. گروههای یاد شده علاوه بر
فعالیتهای خود در انگلستان و ایالات متحده آمریكا، در سالهای اخیر با حمایت
سرمایهداران در كشور ایتالیا نفوذ زیادی پیدا كردهاند. موارد زیادی از قتل،
شكنجه، تجاوز به عنف و آزار كودكان از سوی اعضای این گروهها گزارش شده است و فقط
در یك مورد در سال 1983 م، 360 كودك مدرسه ماك مارتین واقع در مانهاتان بیچ،
كالیفرنیا مورد آزار و شكنجه قرار گرفته بودند. یكی از مراسم شیطانپرستان كه بین
مردم ایالات متحده و انگلستان رایج شده است، مراسم هالووین میباشد. همه ساله در شب
31 اكتبر، كودكان و نوجوانان لباسهای ترسناك شیاطین و جادوگران را به تن میكنند و
در طول شب مردم را میترسانند. هالیوود نز یكسره «فیلمهایی ترسناك» را تولید
میكند، كه هدف از آنها جذب جوانان میباشد.
اقدامات كشورهای اروپایی علیه این گروهها
بیشتر گروههای غیرمتداول مذهبی كه در دههی 1970 م در ایالات متحده آمریكا و
انگلستان ظهور و پیشرفت نمودند، با مرگ بنیانگذاران خود كاملاً منقرض گردیدند و
باقیمانده آنها نیز تأثیر خود را در این كشورها از دست دادند، ولی در دو دههی
گذشته، این گروهها در كشورهای تحت نفوذ ایالات متحده آمریكا پیشرفت كردهاند و
بهترین نمونه آن، پیشرفت این گروهها در كشورهای ژاپن و كره جنوبی میباشد و در این
مدت، نزدیك به دویست گروه در ژاپن ظهور نموده، فعالیت مینمایند.
مركز تمامی این گروهها در ایالات متحده آمریكا و انگلستان میباشد. اكثر كشورهای
اروپایی مخصوصاً فرانسه، آلمان، روسیه و بلژیك این گروهها را امتداد توسعه نفوذ
فرهنگی آمریكا در این كشورها قلمداد میكنند و برای جلوگیری از نفوذ آنها در
كشورشان اقداماتی ویژه اعمال میكنند. دولت فرانسه در سال 1998 م برای بررسی آثار
مخرب گروههای غیرمتداول مذهبی ـ كه ریشه و مركز آنها در ایالات متحده آمریكا و
انگلستان میباشد ـ كمیسیون تفحص تشكیل داد و پس از بررسیهای گسترده كمیسیون
مزبور، فعالیتهای تبلیغاتی 173 گروه از این گروهها را برخلاف مصالح ملی فرانسه
تشخیص داد و تمامی فعالیتهای آنها را كاملاً تحت كنترل دولت درآورد. مطابق قانون
مصوب پارلمان فرانسه این گروهها حق ندارند در مدارس، بیمارستانها و خانههای
بزرگسالان تبلیغات خود را انجام دهند. آنها حتی اجازه ندارند در نزدیك مراكز یاد
شده دفاتر خود را دایر نمایند و نیروهای اطلاعاتی فرانسه فعالیتهای این گروهها را
كاملاً تحت نظارت دارند و متخلفان از مقررات مورد پیگرد قانونی قرار میگیرند.
پارلمان فرانسه در سال 1996 م، پارلمان بلژیك در سال 1997 م و پارلمان آلمان در سال
1998 م قوانینی برای جلوگیری و محدود نمودن فعالیتهای این گروهها تصویب كردند. در
این لایحهها آمده است كه گروههای غیرمتداول مذهبی ظاهراً رنگ دینی دارند، ولی در
حقیقت دینی نمیباشند و نمیتوانند حقوق پیروان ادیان سنتی را تأمین كنند؛ چرا كه
این گروهها با روشهای شستوشوی مغزی و كنترل اعتقادات اعضای خود، آنها را در
گروههای خود حفظ میكنند.
در اروپای شرقی نیز فعالیت این گروهها شدیداً تحت كنترل میباشد. بعد از فروپاشی
نظام كمونیستی در شوروی سابق، كلیسای ارتدوكس ـ كه كلیسای رسمی مسیحیان در طول
تاریخ در این مناطق بوده است ـ تا حدود زیادی در امور سیاسی و اجتماعی نفوذ یافته
است و دولت فدراسیون روسیه نیز در سال 1997 م قوانینی را در پارلمان تصویب نمود تا
رسماً از فعالیتهای این گروهها جلوگیری نماید. دولت فدراسیون روسیه این گروههای
غیرمتداول مذهبی را عوامل دولت ایالات متحده آمریكا میداند كه تمامیت و هویت
فرهنگی و سیاسی این كشورها را تهدید میكند.
سخن پایانی
چنان كه گذشت، در جهان غرب مخصوصاً بعد از دههی 1960 م، تعداد زیادی از گروههای
مذهبی غیرمتداول خارج از چارچوب ادیان سنتی و قدیمی به وجود آمده است كه هدف آنها
فقط دنیوی و سكولار نمودن دین است. این گروهها با تضعیف ادیان سنتی در دیگر كشورها
نفوذ میكنند. قدرتهای سكولار در جهان غرب به نام رنسانس و تجدد با دین مبارزه
نمودند و به همین منظور مكاتب اومانیسم، لیبرالیسم، پلورالیسم و فردگرایی را به
وجود آوردند.
بعد از جنگ جهانی دوم مخصوصاً در ربع قرن گذشته، جنبشی در آمریكا و اروپا برای كسب
تجارب روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است و مسیحیت در مقابل یورش گرایشهای
دنیاگرایانه سكولار عقبنشینی كرده و حتی كلام مسیحیت ـ كه اساس اندیشه دینی آن را
تشكیل میدهد ـ با اصلاحات و نوسازی به وجود آمده، به تدریج غیردینی شده است.
برای جلوگیری از گرایش مردم غرب به دین اسلام در ربع قرن گذشته، نزدیك به 2500 گروه
غیرمتداول به نام گروههای مذهبی در آمریكا و اروپا به وجود آمده است. بیشتر این
گروهها به نام معنویت و رستگاری، كارهای مبتذل و غیراخلاقی انجام میدهند و در
حقیقت آنها امتداد سكولاریسم و اباحیگری در جهان غرب میباشند و بیانگر ظهور ضدسنت
و ضددیناند كه دست در دست گرایشها و مكاتب سكولار دارند.
این گروهها كه مراكز آنها در ایالات متحده آمریكا و انگلستان میباشد در كشورهای
مختلف جهان فعالیتهای گسترده و مرموزی انجام میدهند و بهترین مثال آن، گروه
فالون گونگ در كشورهای جمهوری خلق چین است كه فعالیتهای مذهبی خود را مستقیماً با
حمایت دولت ایالات متحدهی آمریكا انجام میدهد.
حزب جمهوریخواه آمریكا به رهبری جرج دبلیو بوش مجدداً در انتخابات سراسری ایالات
متحده آمریكا پیروز گردید و سیاست خارجی دولت آمریكا نیز بر «حمله پیشگیرانه» علیه
كشورهایی كه مخالف سیاستهای آمریكا میباشند استوار است. رئیس جمهور آمریكا و اكثر
دولتمردان این كشور از «ایوانجلیستهای جنگطلب»(1) میباشند و با هدف عملی نمودن
خواستههای دینی خود در آغاز هزاره سوم میلادی جنگ صلیبی اعلام نشده را علیه اسلام
آغاز كرده و اعلام نمودهاند كه این جنگ تا سلطه مطلق بر جهان اسلام ادامه خواهد
یافت.
دولت ایالات متحده آمریكا سلطه مطلق نظامی، سیاسی و اقتصادی بر جهان اسلام را فقط
در آن صورت به دست خواهد آورد كه در استعمار فرهنگی جهان اسلام توفیق یابد. استعمار
پیر و جوان دقیقاً تشخیص داده و تجربه كرده است فرهنگی كه مردم مسلمان بر آن تكیه
میكنند و ایدئولوژی كه به آن میبالند فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی است. دشمنان اسلام
در تهاجم گسترده فرهنگی علیه جهان اسلام علاوه بر استفاده از تمامی امكانات مدرن و
پیشرفته چندرسانهای، از وجود این گروه غیرمتداول مذهبی حمایت میكنند تا از این
راه آنها بتوانند به اهداف استعماری خود دست پیدا كنند.
دولتمردان آمریكایی قرن بیست و یك را «قرن آمریكا» قلمداد میكنند. در این رابطه
«مركز هسته مشاوران» در آمریكا مطالعات و پژوهشهای گستردهای را دربارهی سلطه
كامل بر جهان اسلام انجام میدهند و شعار آنها «از جمهوری تا امپراتوری» است.(2)
در وضعیت فعلی كه دولت آمریكا و صهیونیسم بینالمللی با تحمیل ارزشهای ضداسلامی بر
مسلمانان جهان میخواهند بر جهان اسلام تسلط كامل پیدا كنند، وظیفه دانشمندان
مسلمان است كه با صراحت و شجاعت از اصول و مبانی و ارزشهای اسلامی دفاع نموده،
تحركات دشمنان اسلام را در زمینههای فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی برای جوانان
مسلمان سراسر جهان افشا نمایند تا آنها بتوانند با تهدیدهای فزاینده نظامی آمریكا
در خاورمیانه و جهان اسلام مقابله نمایند.
پینوشتها:
1ـ بنگرید به: «تبلیغات دینی و سیاسی ایوانجلیستهای جنگطلب در ایالات متحده
آمریكا»، مشكوه، ش 79، تابستان 1382، ص 89 ـ 67.
2ـ رجوع كنید به مقاله «مطالعات اسلام در ایالات متحده آمریكا از جمهوری تا
امپراتوری»، مشكوه، ش 78، بهار 1382ش، ص 77 ـ 58.
منبع: نشریهی بنیاد پژوهشی آستان قدس، شمارههای 84 و 85