شهید آوینی
 
 علايم و نشانه‏هاى فضايى بر وجود و ظهورحضرت‏ مهدى (عج)

نويسنده:على زمانى قمشه‏اى

چكيده
در اين نوشته سعى بر اين است كه در بخش اول نشانه‏هايى از آيات و روايات كه به صورت اشاره يا با تاويل بر «وجود» حضرت مهدى دلالت دارند، بررسى و با دانش روز تطبيق شوند و احيانا برخى آرا، مورد نقد قرار گيرند . در بخش دوم نيز آيات و رواياتى (طى 6 شماره) كه به صورت اشاره يا با تاويل بر «ظهور» آن حضرت دلالت دارند بيان مى‏شود و هماهنگى آنها با دستاوردهاى جديد دانش فضا روشن مى‏گردد و سرانجام به وظيفه ما در عصر انتظار فرج اشاره‏اى خواهد شد .

در ميان آيات و اخبار، نشانه‏هاى فضايى فراوانى بر وجود و ظهور حضرت مهدى (عج) وجود دارد كه ما در اين نوشتار به برخى از آنها اشاره خواهيم كرد:

بخش اول: دلالت كواكب بر وجود حضرت مهدى (عج)

1 - «فلا اقسم بالخنس ا الجوار الكنس‏» (2) يعنى: سوگند به ستارگانى كه باز مى‏گردند، حركت مى‏كنند و از ديده‏ها پنهان مى‏شوند .

سيد بن طاوس از ابو جعفر قمى نقل كرده است كه در شهر قم، اخترشناسى يهودى بود كه در اخترشناسى، حساب و نجوم برجستگى و مهارت ويژه‏اى داشت . روزى «احمد بن اسحاق‏» او را حاضر كرد و گفت: در فلان وقت (مثلا شب جمعه نيمه شعبان 255 ق . يا 8 شعبان 256 و يا 23 رمضان سال 258، بنا به اختلاف روايات، گرچه مشهور همان تاريخ اول مى‏باشد) نوزادى به دنيا آمده است; طالع او را بگير و ميلادش را محاسبه كن . اخترشناس ياد شده طالع مولود را گرفت و درباره محاسبات نجومى (كه از آنها احكام نجوم را استخراج و استنباط مى‏كنند) نظر به عمل آورد . آنگاه، رو به احمد بن اسحاق نمود و گفت: نمى‏بينم اين فرزند از آن تو باشد، جز اين نيست كه اين مولود يا پيامبر صلى الله عليه و آله است‏يا وصى پيامبر؟ نجوم دلالت دارند كه اين نوزاد مالك شرق و غرب گيتى مى‏شود . مالك خشكى و دريا، كوه و صحرا و بيابان . حتى روى زمين هيچ كس باقى نمى‏ماند جز اين كه به دين او مى‏گرود، و به ولايت او معتقد مى‏گردد . (3)

سيد بن طاوس‏قدس سره سپس مى‏افزايد:

شيخ مفيد نيز در كتاب مقالات مى‏گويد: از آنجا كه خداوند خورشيد و ماه و ساير نجوم را نشانه‏هاى حساب آفريده و آنها را مايه زيور آسمانها قرار داده و توسط آنها مردم راهنمايى مى‏شوند عقل مانع از آن نيست كه [آنها] دلالت‏بر احكام پديده‏ها داشته باشند و ما نمى‏توانيم منكر آن باشيم و مى‏توان گفت‏خداوند اين دانش را به پيامبران آموخته و نشانه صدق آنان شمرده است . (4)

جالب اين كه، علامه مجلسى رحمه الله در بحارالانوار بابى را ويژه اخبارى ساخته كه از طريق كاهنان بر روى الواح و سنگ نوشته‏ها به دست انسان رسيده است . از جمله آن، اين خبر است:

چون خبر شكست رستم فرخزاد در جنگ قادسيه به يزدگرد ساسانى فرزند شهريار رسيد و به او گفته شد رستم شكست‏خورد و كشته شد و پنجاه هزار از نيروهاى او از پاى درآمدند، يزدگرد، اهل خانه، زن و فرزند خود را به قصد فرار از مدائن خارج كرد و در برابر باب ايوان مدائن ايستاد و گفت: سلام بر تو اى ايوان، اينك از تو روى مى‏گردانم، ليكن يا من به تو باز خواهم گشت‏يا مردى از فرزندانم (و راجع اليك، انا او رجل من ولدى) كه هنوز زمان او نزديك نشده و روزگار او نرسيده است .

سليمان ديلمى گويد: بر امام صادق عليه السلام وارد شدم و از اين مساله پرسيدم كه منظور يزدگرد از اين جمله كه «يا مردى از فرزندانم به ايوان كسرى باز خواهد گشت‏» ، چيست؟

امام صادق عليه السلام فرمود: او صاحب شما، حضرت قائم به امر خداوند عزوجل است كه فرزند ششم از فرزندان من است كه از يزدگرد متولد گشته است . بنابراين، فرزند او هم به شمار مى‏رود . (5)

در تاويل و تفسير آيات ياد شده (فلا اقسم بالخنس . .). ام هانى از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه درباره اين آيات فرمود: منظور، امام، پيشوايى است كه در سال 260 پنهان مى‏شود سپس، همانند شهاب روشن در شب تاريك مى‏درخشد و چنانچه روزگار او را درك كردى چشمت روشن باد .

از همين راوى دگر بار روايت‏شده كه گويد:

از امام باقر عليه السلام درباره آيات «فلا اقسم بالخنس ا الجوار الكنس‏» پرسيدم . امام عليه السلام در پاسخ او مى‏فرمايد: آيات دلالت دارند بر مولودى در آخر الزمان كه همان مهدى عليه السلام و از عترت عليهم السلام مى‏باشد . براى او حيرت و غيبتى است كه گروه‏هاى زيادى در زمان غيبت او گمراه مى‏شوند، و گروه‏هايى هدايت مى‏يابند، خوشا به حال كسى كه او را درك كند . (6)

اميرالمؤمنين عليه السلام در تاويلى ديگر مى‏فرمايد: اين ستارگان عبارت‏اند از: زحل، مشترى، مريخ، زهره و عطارد . (7)

منظور اميرالمؤمنين عليه السلام سيارات پنجگانه و متداول آن روزگار بوده و منافاتى ندارد كه امروزه سياره‏هاى اورانوس، نپتون و پلوتون بر آنها نيز افزوده شود; زيرا همان حركات و ويژگيهاى ياد شده سيارات پنجگانه را دارا مى‏باشند، چنان‏كه اين احتمال نيز وجود دارد كه در آينده سياره يا سياراتى كشف و به آنها اضافه گردند .

علامه طباطبايى رحمه الله صاحب تفسير گرانسنگ الميزان و نيز مؤلفان تفسير نمونه در ميان تفسير و تاويلهاى موجود براى اين آيات، اين تفسير را انتخاب كرده‏اند كه مراد از ويژگيهاى ذكر شده (برگشت، حركت و پنهان شدن) عبارت است از «استقامت‏» ، «رجعت‏» و «اقامت‏» . اين سيارات، گاهى حركت متشابه دارند (استقامت) ; آن گاه بر مى‏گردند و عقب مى‏روند (رجعت) ; گاهى نيز، متوقف مى‏شوند (اقامت) و سرانجام به حركت متشابه خود ادامه مسير مى‏دهند . (8)

گفتنى است اين سرگردانى در حركت‏سبب شد منجمان آنها را «متحيره‏» بنامند .

ولى مايه تعجب است كه مرحوم علامه طباطبايى رحمه الله و پيروان او با اين كه در جاى جاى تفسير الميزان و نمونه مى‏نويسند هيات بطلميوسى باطل است; با وجود اين، تفسير آيات مزبور را بر اين اساس باطل، بنيان نهاده و سخنان پيش گفته را به نگارش درآورده‏اند، بنابراين، سخن ايشان از اين لحاظ، قابل نقد است .

توضيح نقد
الف) بر اساس هيات بطلميوس، غير از ماه و خورشيد، اجرام ديگرى همچون زهره، مريخ، مشترى و زحل، در زمره سياره‏هاى درخشان به شمار رفته‏اند، ولى بر خلاف ساير ستارگان (ثوابت) چشمك نمى‏زنند - اين امر نشانه نزديك بودن آنها به زمين است - با اين وجود، درخشندگى آنها گاهى زياد و گاهى كم مى‏شود، سياره‏ها هميشه در نزديكى «دايرة البروج‏» در آسمان ديده مى‏شوند .

چنانچه اجرام ياد شده را در طول چند شب متوالى نظاره كنيم مى‏بينيم كه مانند خورشيد و ساير ستارگان از شرق طلوع مى‏كنند و در غرب ناپديد مى‏شوند . همچنين علاوه بر حركت‏شبانه‏روزى، مانند خورشيد از ستارگان (ثوابت) عقب مى‏افتند و به نظر مى‏رسد كه نسبت‏به ستارگان داراى يك نوع حركت از «غرب به شرق‏» مى‏باشند، ولى نه تنها سرعت‏حركت از غرب به شرق آنها با سرعت‏حركت از غرب به شرق خورشيد تفاوت دارد، بلكه هر يك از اين سياره‏ها در حركت از «غرب به شرق‏» خود، داراى سرعتى خاص و متفاوت با سيارات ديگرند .

افزون بر اين، سيارات گاهى در مسير خود حركتى غيرعادى دارند . از باب نمونه سياره بهرام (مريخ) حركت غيرعادى‏اش وقتى آغاز مى‏شود كه با خورشيد در حالت «مقابله‏» باشد (يعنى 180 درجه اختلاف مسير داشته باشند). در اين حالت، طلوع آن با غروب خورشيد همزمان است . اگر هنگامى كه مريخ نسبت‏به خورشيد در حالت مقابله است آن را براى چند هفته زير نظر بگيريم مى‏بينيم بهرام ابتدا به طور عادى در زمينه ستارگان (ثوابت) به طرف شرق تغيير موقعيت مى‏دهد (استقامت) ولى پس از چند شب چنين به نظر مى‏رسد كه حركت از غرب به شرق آن متوقف مى‏گردد (اقامت اول) سپس به مدت چند شب نسبت‏به ستارگان در جهت «شرق به غرب‏» حركت مى‏كند (رجعت) و باز، پس از چند شب ديگر دوباره ظاهرا متوقف مى‏شود (اقامت دوم) و آنگاه از نو، به حركت معمولى (متشابه) خود از «غرب به شرق‏» ادامه مى‏دهد . از اين رو، اين نوع حركت را «حركت عقب‏گردى‏» مى‏نامند، به هنگام حركت عقب‏گردى، درخشندگى مريخ بيشتر است . حالتى شبيه مريخ در مورد ساير سيارات نيز مشاهده مى‏شود .

اين مطلب، توضيح همان تفسيرى است كه مرحوم علامه طباطبايى پذيرفته و در تفسير نمونه نيز به چشم مى‏خورد و پيش از ايشان فخررازى در تفسير كبير به عنوان «قول اظهر» انتخاب كرده و سيوطى در در المنثور آن را به ابن عباس نسبت داده است .

ب) بر پايه هيات جديد (خورشيد مركزى) بايد گفت: حركت واقعى سيارات را نمى‏توان از زمين مشاهده كرد; زيرا زمين پيوسته در حركت است . از اين رو، چيزى كه در حركت‏سيارات شايسته توجه خاص است، حركت‏بازگشتى (رجعى، قهقرايى) آنهاست، در اين حركت چنين مشاهده مى‏شود كه سياره در جهتى خلاف جهت عادى خويش حركت مى‏كند .

طى قرنهاى متمادى توجيه حركت‏بازگشتى، منجمان و دانشمندان علم هيات را به حيرت افكنده بود، ولى آنان حيرت و سرگردانى را به سيارات نسبت داده و آنها را «متحيره‏» مى‏خواندند، تا اين كه «كوپرنيك‏» (9) آن را توضيح داد . خلاصه آن چنين است:

«وقتى دو سياره با دور تناوب و حركت‏هاى متفاوت، يكى كندرو (مانند مريخ) و ديگرى تندرو (مثل زمين) در مدارهاى خويش در حركت‏باشند . نخست، هر دو از غرب به شرق در حركت‏اند، ولى وقتى هر دو در يك راستا - خط مستقيم - قرار گرفتند به نظر مى‏رسد مريخ متوقف شده (اقامت) و هنگامى كه سياره تندرو (زمين) از محاذات مريخ مى‏گذرد و فاصله مى‏گيرد به نظر مى‏رسد مريخ به عقب بر مى‏گردد و پس از فاصله گرفتن زيادتر، به نظر مى‏آيد سياره تندرو باز متوقف گرديده، و سرانجام وقتى هر دو همسو شوند به نظر مى‏آيد سياره كندرو (مريخ)، به حركت عادى خود (از غرب به شرق) ادامه مى‏دهد .» (10)

بخش دوم: دلالت كواكب و اجرام فضايى بر ظهور حضرت مهدى (عج)

1 - «اقتربت الساعة و انشق القمر ا ... فتول عنهم يوم يدع الداع الى شي‏ء نكر» (11) يعنى: آن ساعت نزديك آمد و ماه آسمان شكافته شد ... ، پس، از آنان روى گردان تا روزى كه نداكننده‏اى خلق را به عالمى حيرت‏آور و هول‏انگيز دعوت كند .

در حديثى، آن ساعت را خروج حضرت مهدى (عج) دانسته كه مردم را به آيينى فرا مى‏خواند كه آن را منكر و ناشناخته مى‏دانند و باور نمى‏كنند كه آيين اسلام باشد .

امام صادق عليه السلام برخى از ويژگيهاى آيين اسلام در آن زمان را اين گونه بر مى‏شمارد:

وقتى حضرت قائم قيام كند به جانب كوفه رهسپار مى‏شود و چهار مسجد را در كوفه ويران مى‏سازد، [چون با موازين اسلام همخوان نمى‏باشند] و در روى زمين مسجدى كه داراى بالكن (اشراف) باشد باقى نخواهد ماند جز اين كه ويران مى‏كند و آنها را بدون اشراف مى‏سازد، راه‏هاى بزرگ را توسعه مى‏بخشد و دستور مى‏فرمايد هر آنچه از ديوارها به جانب خيابان و كوچه‏ها خارج شده‏اند همچون بالكون، ناودان و ... همه برچيده شوند و همه بدعتها را از بين مى‏برد و جميع سنتها و شيوه‏هاى پسنديده اسلامى را تجديد مى‏فرمايد، شهرها و كشورهاى قسطنطنيه، چين و كوهستانهاى ديلم را مى‏گشايد [فرمان اسلام را در آنها جارى مى‏سازد] و هفت‏سال اين گونه حكم مى‏راند كه هر سالى برابر ده سال از سالهاى معمولى است، سپس آنچه خدا خواهد انجام مى‏دهد . (12)

راوى مى‏پرسد: فدايت گردم، چگونه سالها طولانى مى‏گردند؟ (و چگونه يك سال به اندازه و مدت ده سال خواهد گشت؟) فرمود: خداوند متعال فرمان مى‏دهد فلك درنگ كند و حركت‏خويش را كند نمايد، از اين رو، روزها و سالها طولانى خواهند گشت .

ابو بصير كه راوى خبر است‏باز مى‏پرسد: آنان [شايد احكاميان يا منجمان غيرمسلمان آن روزگاران] مى‏گويند: فلك اگر تغيير كند (و از حركت معمولى باز ايستد و يا كند شود) از بين خواهد رفت؟ فرمود: اين سخن زنديقان است، اما مسلمانان چنين راهى را نخواهند پيمود . حال آن‏كه خداوند متعال ماه را براى پيامبر صلى الله عليه و آله شكافت (در حالى كه آنان محال مى‏دانستند) و قبل از آن، خورشيد را براى يوشع بن نون برگرداند . از همه بالاتر، خبر داد به طولانى بودن روز قيامت، روزى كه برابر هزار سال از سالهاى معمولى مردمان است . (13)

ايست فلك و تاييد سخن
مفاد خبر ياد شده را مى‏توان از ديدگاه دانش روز هم تاييد كرد; يعنى طولانى شدن روز و سال در زمان ظهور حضرت مهدى (عج) با هيچ مشكلى روبه‏رو نخواهد شد، بلكه نشانه هايى در دست است كه مى‏تواند مؤيد حديث‏باشد:

الف) اگر ما با توجه به نيروى گرانش عام (جاذبه عمومى) كه بر همه اجرام آسمانى و اجسام عنصرى و زمينى كارگر و مؤثر ست‏بنگريم، مى‏بينيم نيروى جاذبه ماه (نزديكترين جرم به زمين) و تاثير آن بر آب درياها، خاك و خشكى‏ها و نيز ايست (ترمز) دادن به كره زمين بسيار چشمگير است . از اين رو، روزها و سالها طولانى مى‏گردند و اينك توضيح سخن:

از ديرباز مردم روزگاران مى‏دانستند ميان طلوع و غروب ماه و بر آمدن (مد) و فرونشينى (جزر) آب درياها بايستى رابطه‏اى وجود داشته باشد اما چگونگى آن را نمى‏دانستند تا اين كه نابغه بزرگ جهان دانش اسحاق نيوتون براى نخستين بار بر حل اين معما دست‏يافت و چگونگى پيدايش آن را به درستى بيان كرد .

پديده كشند (جزر و مد) اساسا زاييده نيروى جاذبه كره ماه است . بديهى است درياها در مقايسه با خشكى‏هاى زمين از قابليت انعطاف و نرمى بيشترى برخوردار بوده و بالطبع در برابر نيروى كشش ماه كمتر ايستادگى مى‏كنند . به همين مناسبت توده‏هاى آب در زير پاى ماه انباشته مى‏گردند و پديده‏اى را به نام «بركشند» ايجاد مى‏كنند . همزمان با «بركشند» رو به ماه، «بركشند» ديگرى در آن سوى كره زمين ايجاد مى‏گردد، بدين گونه كه آبهاى آن سوى كره زمين كه از ماه بدورند، كمتر متاثر گرديده و به اصطلاح «عقب‏» مى‏مانند و «آب توده‏» عظيمى را ايجاد مى‏كنند . از اين رو، روزانه هر نقطه از سطح دريا دو بار دستخوش بركشند (مد) و دو بار هم دستخوش «فرو كشند» (جزر) مى‏گردد . بر اين اساس، فاصله (زمان) بين دو جزر و مد متوالى به طور متوسط 12 ساعت و 5/25 دقيقه است . درست نصف زمانى كه طول مى‏كشد، تا ماه يك دور كامل دور زمين بپيمايد; يعنى 24 ساعت و 51 دقيقه . شايان ذكر است كه جزر و مد (فروكشند و بركشند)، همراه با حركت ظاهرى ماه از افق شرقى مشاهده كننده، به سمت افق غربى او پيش مى‏روند .

اثر «جاذبه خورشيد» بر جزر و مد، نسبت‏به ماه در درجه دوم اهميت قرار دارد; زيرا فاصله آن بيشتر است (فاصله متوسط خورشيد از زمين يكصد و پنجاه ميليون كيلومتر مى‏باشد) . از اين رو، نسبت نيروى مولد جزر و مد خورشيد حدود 7 درصد (7%) نيروى ماه است اما وقتى كه نيروهاى مولد ماه و خورشيد هماهنگ عمل كنند; مثلا هنگام «ماه نو» كه هر دو در يك طرف زمين هستند جزر و مدها در حداكثر خود هستند و به نام جزر و مد بهارى يا «مهكشند» (SPring_Tide) ناميده مى‏شوند . حد ديگر وقتى است كه خورشيد و ماه با هم زاويه 90 درجه (تربيع) مى‏سازند . در اين هنگام جزر و مد به حداقل و به جزر و مدهاى خفيف يا «كهكشند» (Neap_Tide) مبدل مى‏شوند .

نزديكى ماه به زمين نيز تاثيرى در ارتفاع جزر و مد دارد . هنگامى كه ماه در حضيض زمينى قرار دارد نيروى مولد آن به اندازه 20% بيش از حد عادى است .

جاذبه ماه سبب مى‏شود علاوه بر آماسيدن (بركشند) آبهاى كره زمين، خشكى‏ها نيز دستخوش تورم گردند كه در مقايسه با آماس آبها نامحسوس هستند .

نيروى حاصل از جاذبه ماه و لنگرى كه از جانب انباشته شدن آبها به وجود مى‏آيد، سبب مى‏شود كه چرخش محورى زمين (حركت وضعى) به آرامى ايست (ترمز) كند و بدينسان طول شبانه روز زمينى افزايش يابد . اين همان معناى درنگ فلك است . از اين رو، بررسى خطوط رشد و نمو سنگواره‏هاى مرجانى بيانگر آن است كه در 350 ميليون سال پيش طول شبانه روز حدود سه ساعت كوتاهتر از شبانه روز كنونى بوده و طول سال خورشيدى به چيزى حدود 400 روز بالغ مى‏گرديده است .

بررسى‏هايى كه از روى سوابق به جا مانده از كسوف و خسوفهاى گذشته به عمل آمده نشان مى‏دهد كه روند افزايش طول روزهاى زمينى 0016/0 ثانيه در هر قرن است . (14) بنابراين، هيچ بعيد نيست كه در زمان ظهور حضرت مهدى (عج) روند طولانى شدن روزهاى كره زمين رو به افزايش گذارد .

ب) پروردگار متعال نيروى جاذبه ياد شده را در سرتاسر اين نظام اعم از جسمانى، جرمانى و كيهانى به وديعت نهاده است، چنان‏كه بسيارى از مفسران معتقدند اين آيه بر آن دلالت دارد:

«الله الذي رفع السماوات بغير عمد ترونها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر كل يجري لاجل مسمى ...» (15) يعنى; خداست آن ذات پاكى كه آسمانها را بدون ستون برافراشت و شما آن را ملاحظه مى‏كنيد . آنگاه، با كمال قدرت، عرش را در لقت‏بياراست و خورشيد و ماه را مسخر اراده خود ساخت كه هر كدام در وقت‏خاص و در مدار معين به گردش آيند .

چنين آفريدگارى قدرت دارد دوره (پريود) (16) روزانه و ساليانه (حركت وضعى و انتقالى) كره زمين را كاهش دهد و يك دور گردش وضعى (چرخش محورى) زمين را ده برابر كرده و به 240 ساعت‏برساند و يك دور گردش ساليانه زمين (حركت انتقالى مدارى) را در مدار خود ده برابر كند; يعنى سرعت كره زمين را كه در هر ثانيه 30 كيلومتر حركت مى‏كند، به 3 كيلومتر كاهش دهد . از اين رو، امام صادق عليه السلام براى رفع تعجب ابو بصير مى‏فرمايد: آن گونه كه ماه براى رسول خدا شكافته شد [روايات در اين خصوص از اهل سنت و شيعه به سر حد يقين و تواتر رسيده است] و پيش از آن، خورشيد بر «يوشع بن نون‏» بازگشت [به احتمال قوى به مقدار چند ساعت كره زمين در حركت وضعى خود از چپ به راست (شرق به غرب) برگشته باشد . (17) ]

چنان كه امروزه اخترشناسان معتقدند سياره ناهيد (زهره) از شرق به غرب; يعنى بر خلاف حركت وضعى زمين در حال چرخش است; يعنى خورشيد از مغرب طلوع و در مشرق غروب (به اصطلاح كره زمين) مى‏نمايد، گرچه مشرق ناهيد همان جايى است كه خورشيد از آنجا طلوع كرده و مغرب آن همان مكانى است كه در آن غروب نموده است . بنابراين، خداوند توانا مى‏تواند چنين حركتى را ظرف چند ساعت‏براى كره زمين در زمان يوشع بن نون پديد آورد و از همه مهمتر روز قيامت است كه قرآن درباره آن مى‏فرمايد:

«و ان يوما عند ربك كالف سنة مما تعدون‏» (18) يعنى: همانا يك روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست .

همچنين مى‏فرمايد:«يدبر الامر من السماء الى الارض ثم يعرج اليه في يوم كان مقداره الف سنة مما تعدون‏» (19) يعنى: اوامر عالم را به نظام احسن و اكمل از آسمان تا زمين تدبير مى‏كند، سپس روزى كه مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است، باز به سوى خود بالا مى‏برد .

2 - قرار گرفتن آفتاب وسط آسمان

بنا به نوشته سيد اسماعيل عقيلى و محدث قمى مؤيد ديگرى كه بر فرمايش امام صادق عليه السلام; يعنى بر بازگشت‏خورشيد - كه ما به تعبير ديگر بازگشت‏حركت وضعى زمين دانستيم - در دست داريم، ايستادن آفتاب در وسط آسمان است از اول ظهر تا وقت عصر بدون آن كه حركت كند و اين دليل است‏بر تغيير حركت افلاك . (20)

مورخان، محدثان و مفسران سخن فوق را ذيل اين آيه به قلم آورده‏اند: «ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين‏» (21) يعنى: ما اگر بخواهيم از آسمان نشانه و آيت قهرى نازل مى‏گردانيم تا همه بر آن گردن نهند و خاضع شوند .

ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السلام درباره اين آيه شنيدم كه مى‏فرمود: به زودى خداوند درباره آنان چنين خواهد كرد، گفتم: اينان چه كسانى هستند؟ فرمود: بنى اميه و يارانشان . گفتم: آن آيه و نشانه چيست؟ فرمود: ايستادن خورشيد بين اول ظهر تا وقت عصر و خارج شدن و پديدار گشتن يك صورت تا سينه شخصى كه حسب و نسب او شناخته شده است; اين پديده در زمان سفيانى واقع مى‏شود . در اين هنگام سفيانى و دار و دسته او به هلاكت‏خواهند رسيد .

امام صادق عليه السلام فرمود: پيش از ظهور حضرت مهدى پنج نشانه واقع مى‏شود:

1 - صيحه آسمانى: آن حضرت عليه السلام در مكه داخل مى‏شود و در جانب خانه كعبه ظهور مى‏نمايد و چون آفتاب بلند گردد، قبل از آن منادى ندا كند چنان كه همه اهل زمين و آسمان بشنوند و بگويد: اى گروه خلايق! آگاه باشيد كه اين مهدى آل محمد صلى الله عليه و آله است، او را به نام و كنيه جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله ياد نمايد، و در اين باره، اين آيه نازل گرديده است: «ان نشا ننزل عليهم من السماء ...»

2 - سفيانى: او از بيابان بى آب و علف واقع در بين مكه و شام خروج كند . سفيانى مردى است‏با صورت آبله رو، چهارشانه، ازرق چشم و نام او «عثمان بن عنبسه‏» و از فرزندان يزيد بن معاويه است، وى شهرهاى دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين را به تصرف خود در آورد ...

3 - فرو رفتن لشكر سفيانى: در بيابانى بين مكه و مدينه، نيروهاى او در اين محور به سيصد هزار نفر مى‏رسند و سرانجام خود او به دست لشكريان حضرت مهدى (عج) در بيت المقدس كشته خواهد گشت .

4 - قتل نفس زكية: و آن پسرى است از آل محمد صلى الله عليه و آله كه بين ركن و مقام شهيد مى‏شود .

5 - يمانى: خروج يمانى از يمن اتفاق مى‏افتد، در پاره‏اى اخبار وارد شده است كه يمانى و خراسانى و سفيانى در يك زمان خروج خواهند نمود; يعنى در يك روز و يك ماه و يك سال ولى در ميان اين سه نفر، هيچ كس، از يمانى هدايت كننده‏تر نيست . وى خلايق را به سوى حق دلالت مى‏كند . (22)

3 - طلوع خورشيد از مغرب

آيا واقعا، خورشيد از مغرب طلوع مى‏نمايد؟ يا اين كه طلوع خورشيد از مغرب، كنايه از طلوع جمال آن حضرت از مكه معظمه است؟

مرحوم مجلسى دوم مى‏گويد: آنگاه كه اميرالمؤمنين على عليه السلام نشانه‏هاى ظهور را بر اصحاب خود مانند «اصبغ بن نباته‏» و «صعصعة بن صوحان‏» و ... بيان مى‏فرمود: چنين گفت: «طلوع آفتاب از مغرب‏» . «نزال بن سبره‏» از صعصعه پرسيد مراد اميرالمؤمنين از اين كلام چيست؟ صعصعه پاسخ داد: اى پسر سبره! كسى كه عيسى بن مريم عليه السلام پشت‏سر او نماز مى‏گزارد، امام دوازدهم از طبقه نهم از اولاد حسين بن على عليهم السلام است و اوست آن آفتابى كه از مغرب طلوع و در ميان ركن و مقام ظاهر مى‏شود و روى زمين را از كفر و فسق و اعتقادات باطل پاك مى‏سازد . (23)

4 - طلوع ستاره‏اى از مشرق

گويند اين ستاره از مشرق طلوع مى‏نمايد و مانند ماه مى‏درخشد و روشنى مى‏بخشد . اين ستاره به شكل ماه نو (هلال) است . اما دو طرف آن به اندازه‏اى كج مى‏باشد كه نزديك است از كجى به هم وصل شوند، و درخشندگى آن به اندازه‏اى است كه چشمها را خيره مى‏سازد،

«طلوع نجم بالمشرق، يضى‏ء كما يضى‏ء القمر، ثم ينعطف حتى يكاد تلتقى طرفاه .» (24)

5 - ستاره‏هاى دنباله‏دار

در برخى روايات طلوع ستاره‏هاى دنباله‏دار از علايم ظهور به حساب آمده است، چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايد: «و طلوع الكواكب المذنبه و اقتران النجوم .» (25) ; همچنين فرمود: «و بدا لكم النجم ذو الذنب من قبل المشرق و ... لكم القمر المنير فاذا كان ذلك فراجعوا التوبه .» (26) يعنى: بر شما ستاره دنباله‏دارى از جانب خاور آشكار و ماهتاب پر فروغى ظاهر مى‏شود، در اين هنگام به توبه باز گرديد .

در برخى از علامات، ظهور ستاره دنباله‏دار را در نزديك ستاره جدى (ستاره قطبى) به نگارش آورده‏اند .

علامه مجلسى رحمه الله ذيل سخن اميرالمؤمنين عليه السلام (حديث‏ياد شده) مى‏نويسد: گفته شده است اين سخن اشاره است‏به ستاره دنباله‏دارى كه در سال 839 ق . پديد آمد، در حالى كه خورشيد در اوايل ميزان (مهر ماه) بود، اين ستاره ذوذنب (دنباله‏دار) نزديك مجموعه ستارگان «اكليل شمالى‏» بود، سپس بتدريج از نور آن كاسته شد و پس از هشت ماه به طور كلى محو گرديد .

در زمان ما [مجلسى دوم رحمه الله] در سال 1075 ق . ستاره دنباله‏دارى بين مشرق و قبله مشاهده گشت كه داراى طلوع و غروب بود، حركت آن سريع و از مغرب به مشرق (توالى) بود، و پس از دو ماه ناپديد شد . ليكن نمى‏توان گفت: مراد آن حضرت حتما اين زمانها بوده است . (27)

گفتنى است‏ستارگان دنباله‏دار، اجرامى آسمانى مى‏باشند كه از ذرات شهابى، احاطه شده به گاز كما (Coma) و از عناصرى سبك نظير (OH) و از مولكولهاى مادر نظير آب (H2O) ، آمونياك (NH3) و متان (CH4) تشكيل يافته و داراى شكل منحصر به فرد و گهگاه در اندازه‏هايى بزرگ ظاهر مى‏شوند و با سرعتى زياد - صدها كيلومتر در ثانيه - حركت مى‏كنند .

تعداد ستاره‏هاى دنباله‏دار تا 10 ميليون عدد احتمال مى‏رود، ولى تاكنون بيش از 700 ستاره دنباله‏دار شناخته شده و هر ساله نيز چند عدد كشف و رصد مى‏گردند .

مشهورترين ستاره‏هاى دنباله‏دار متناوب ستاره «هالى‏» (HaLLEY, S, CMET) است . اين ستاره به وسيله «ادموند هالى‏» (1656 - 1742) عضو رصدخانه سلطنتى انگلستان پيش‏بينى شد . دكتر هالى در واقع يكى از همكاران جوان «اسحاق نيوتن‏» بود، وى براى اولين بار اظهار داشت كه ستاره‏هاى دنباله‏دار رصد شده در سالهاى 1531، 1607 و 1682 م . ، بازگشت متفاوتى از يك ستاره دنباله‏دار مى‏باشند كه هر 76 سال يك بار به دور خورشيد مى‏گردند . محاسبات دكتر هالى نشان مى‏داد كه دنباله‏دار مزبور مجددا در سال 1758 در آسمان پديدار خواهد شد . اين ستاره در همان سال پيش‏بينى شده در آسمان ظاهر گرديد و از اين رو، نام آن را «هالى‏» گذاشتند .

تاريخچه ظهور اين دنباله دار به 240 سال پيش از ميلاد و به گمانى 467 سال قبل از ميلاد حضرت مسيح عليه السلام بر مى‏گردد، اما بازگشتهاى 83 ق . م . و همچنين 11 ق . م . در تاريخ ثبت است و بازگشتهاى بعدى نيز مرتبا به ثبت رسيده است . (28)

بنابراين، هيچ بعيد نيست‏ستاره دنباله دارى كه مرحوم مجلسى به سال 1075 ق . از آن خبر داده، همان دنباله‏دار هالى باشد; و در يك نوبت هم با ظهور با سعادت آن حضرت (عج) اقتران يابد .

6 - گرفتن خورشيد و ماه بر خلاف معهود

امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: قبل از ظهور حضرت مهدى عليه السلام دو نشانه تحقق مى‏يابد: يكى گرفتن ماه (خسوف) در پنجم ماه [و در برخى نقل‏ها پنجم ماه رمضان] و گرفتن خورشيد (كسوف) در سيزدهم يا چهاردهم و يا پانزدهم ماه كه چنين چيزى از زمان هبوط آدم عليه السلام به زمين، سابقه نداشته است . در اين هنگام حساب منجمان در هم مى‏ريزد . (29)

شايان توجه است، آن گونه كه امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: گرفتن خورشيد در وسط ماه و گرفتن ماه در اوايل ماه، از زمان حضرت آدم تاكنون در هيچ تاريخى ضبط نگرديده است، بلكه امرى است ويژه زمان ظهور; زيرا به حسب قانون آفرينش، خورشيد همه وقت در اوايل ماه مى‏گرفته و همچنان مى‏گيرد و ماه در شب چهارده يا پانزدهم منخسف مى‏شود .

گرچه در هر ماه، يك بار ماه در حال «مقارنه‏» با خورشيد قرار مى‏گيرد، اما هيچ كسوفى رخ نمى‏دهد; زيرا سطح مدارى ماه 5 درجه از سطح مدارى زمين انحراف عرض دارد . از اين رو، ماه از شمال يا جنوب خورشيد و بدون وقوع كسوف، از مقارنه مى‏گذرد و اما اگر خورشيد، ماه و زمين در امتداد يك خط مستقيم قرار گيرند (و انحراف مدار ماه از 5 درجه به صفر برسد) خورشيدگرفتگى (و در حقيقت زمين گرفتگى) به وقوع خواهد پيوست . بنابراين، خورشيد گرفتگى همه وقت در مراحل ماه نو اتفاق مى‏افتد; يعنى هنگامى كه در شرايط مزبور ماه مانع از رسيدن نور خورشيد به زمين شود، ولى ماه‏گرفتگى هميشه در وضعيت «مقابله‏» رخ مى‏دهد و آن زمانى خواهد بود كه ماه و زمين و خورشيد در يك خط مستقيم قرار گيرند و مدار انحراف ياد شده (عرض قمر) به صفر برسد و بين خورشيد و ماه 180 درجه فاصله باشد، در اينجاست كه زمين مانع از رسيدن نور خورشيد به ماه مى‏شود . بنابراين، ماه گرفتگى (خسوف) وقتى رخ مى‏دهد كه ماه در مرحله «بدر» (شب چهارده يا پانزده) باشد، ولى - چنان‏كه اشاره شد - امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: از نشانه‏هاى ظهور حضرت مهدى (عج) آن است كه حساب كسوف و خسوف در هم مى‏ريزد، خسوف در اول ماه و كسوف در وسط ماه به وقوع مى‏پيوندد .

7 - نوروز و عاشورا

معلى بن خنيس روايت كرده امام صادق عليه السلام فرمود: نوروز روزى است كه قائم ما (عج) در آن روز ظهور خواهد كرد، حق تعالى او را بر «دجال‏» پيروز مى‏گرداند، و وى (دجال) را در كناسه كوفه به دار مى‏آويزد، هيچ نوروزى نيست جز اين كه ما [اهل بيت] در آن روز انتظار فرج مى‏كشيم; چرا كه نوروز از ايام ماست، ملت فارس آن را نگهداشته، و عرب آن را پاس نداشته‏اند . (30)

همچنين در احاديث فراوانى مى‏خوانيم كه در سال ظهور حضرت صاحب (عج) نوروز و عاشورا در يك روز واقع مى‏گردند . (31)

درخور انديشه است كه چنين اجتماعى در هر سى و سه (33) سال شمسى و سى و چهار (34) سال قمرى اتفاق مى‏افتد; زيرا سى و سه سال شمسى برابر دوازده هزار و پنجاه و سه (12053) روز و سى و چهار (34) سال قمرى برابر با دوازده هزار و چهل و هشت و نيم (5/12048) روز است; يعنى تنها 5/4 روز تفاوت دارند . (5/4 5/12048 - 12053)

پيام سخن
هدف از اين نوشتار و امثال آن اين است كه در زمان غيبت، ما بايد از سويى انتظار فرج داشته باشيم; انتظار فرج بدين معناست كه يك نفر انسان چشم به راه شخصيتى بس بزرگ باشد، خود را آماده خدمتگزارى نموده و چشم به راه او دوخته بدان اميد كه به خانه او - مثلا - وارد شود، چنين شخصى بايد سنخيت لازم را به دست آورده باشد كه او به منزلش فرود آيد; يعنى خود را ساخته و پرداخته و مهذب كرده باشد . همچنين فضاى خانه و عرصه جامعه را آماده كرده باشد . انتظار فرج; يعنى اصلاح خويش، خانه و خانواده، اجتماع و جامعه، با برپادارى عدل و داد توسط امر به معروف و نهى از منكر . انتظار به معناى دست روى دست گذاشتن و به حال خود و جامعه بى تفاوت بودن نيست . انتظار مترادف اصلاح و اصلاح‏طلبى است . انتظار، جهاد با نفس است . انتظار، جهاد با كفر، الحاد و كج‏انديشى است و ...

از سوى ديگر، زبان و چشم‏انداز روايات به گونه‏اى است كه ما از علامتهاى ياد شده هنوز هيچ اثرى نمى‏بينيم . بلكه مثلا مى‏خوانيم:

«عن على بن الحسين عليه السلام ان للقائم غيبتين: احدهما اطول من الاخرى ... و اما الاخرى فيطول امدها، حتى يرجع عن هذا الامر اكثر من يقول به فلا يثبت عليه الا من قوى يقينه و صحت معرفته و لم يجد فى نفسه حرجا مما قضينا و مسلم لنا اهل البيت . » (32)

بر طبق اين روايت، غيبت كبرى زمانش چنان طولانى است كه حتى اكثر كسانى كه برنامه آن حضرت و خود او را پذيرفته‏اند، از او و امر ولايت او بر مى‏گردند و كسى در اين راه ثابت قدم نمى‏ماند مگر كسى كه داراى ايمان قوى و شناختى درست‏باشد و از صميم جان قضاى ما اهل بيت [كه همان قضاى الهى است] را بپذيرد و تسليم فرمان ما اهل بيت‏باشد .

از اين حديث معلوم مى‏شود حضرت سجاد به زمان ظهور آگاه است، ليكن بنا بر مصالحى كه بر ما پوشيده است آن روز را اظهار نداشته است . به اميد آن روز .

پى‏نوشت:

1) مدرس حوزه، محقق و نويسنده .
2) تكوير/15 و 16 .
3) سيد بن طاوس، فرج المهموم فى تاريخ علماء النجوم، ص 36 (فصل فيما نذكره من دلالة النجوم على مولانا المهدى بن الحسن العسكرى، صلوات الله عليهما) .
4) همان .
5) علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، نشر مكتبه اسلاميه، ج 51، ص 164 .
6) تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 517 .
7) تفسيرهاى مجمع‏البيان، نورالثقلين، الميزان و نمونه، ذيل آيات ياد شده .
8) تفسير الميزان و نمونه، ذيل آيات مورد بحث .
9. Coperniqus
10) مايردگانى، نجوم به زبان ساده، ترجمه محمدرضا خواجه‏پور، نشر گيتاشناسى، 1363، ج 2، ص 190 .
11) قمر/1 و 6 .
12) علامه محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 52، صص 333، 337 و 339 .
13) على بن جمعه العروسى الحويزى، تفسير نور الثقلين، مطبعة العلمية، قم، چاپ دوم، ج 5، ص 174 .
14) ر . ك .: پاتريك مور (Patrick Moote) و گرى‏هانت (Garry Hunt) ، اطلس منظومه خورشيدى، ترجمه عباس جعفرى، نشر سازمان گيتاشناسى، 1374، ص 94 به بعد; مايردگانى، پيشين، ص 186; اتواستروو (Ottostruve) بورلى ليند و هلن پيلانس، مبانى نجوم، ترجمه حسين زمرديان و بهروز حاجبى، نشر دانشگاه تهران، 1364، ص 37 به بعد .
15) رعد/9 .
16. Period
17) علامه محمدباقر مجلسى، پيشين، ص 339 .
18) حج/47 .
19) سجده/5 .
20) سيد اسماعيل نورى عقيلى، كفاية الموحدين، مقاله رابعه (در بيان بعضى از علايم ظهور) ; عباس قمى، منتهى‏الامال، فصل 7 (در بعضى از علامات ظهور) .
21) شعراء/4 و نيز ر . ك .: تفسير نورالثقلين، ذيل آيه .
22) همان .
23) محمدباقر مجلسى، پيشين، ص 195; سيد اسماعيل نورى عقيلى، پيشين; عباس قمى، پيشين، فصل 7 .
24) محمدباقر مجلسى، پيشين .
25) همان .
26) همان، ج 51، ص 123; محمد بن يعقوب كلينى، روضه كافى، ج 8، ص 63 .
27) علامه محمدباقر مجلسى، پيشين، ص 129 .
28) پاتريك مور و گرى هانت، پيشين، ص 190; مايردگانى، پيشين، ص 6 .
29) علامه محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 52، صص 207، 213، 220 و 243 .
30) علامه محمدباقر مجلسى، پيشين، صص 276، 290، 297 و 308 .
31) همان .
32) همان، ج 51، ص 134 .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: نشريه رواق انديشه ، شماره 25

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo