گزارشى از عتبات عاليات


گـرچه سرتا قدمم غرقه تقصيـر و خطـاست
ليك چشمـم سويت اى خسـرو اقليـم وفاست
گـر ببخشـى تو گناه مـن دل خسته رواست
لنگـر حلـم تـو اى كشتـى تـوفيق كجاست
كه در ايـن بحـر كـرم غرق گنـاه آمـده ايم

سردارى كه فرمانرواى هزار سرباز جنگـى است و از اشراف و بزرگان كوفه در زمان جاهليت و اسلام به شمار مى رود، به دستـور عبيدالله بـن زياد در منزل ذوحسم راه را بر كاروان حسينى بست و او را از ادامه مسير به طرف شهر كوفه باز داشت؛ ولى در ايـن بازداشتـن و مقابله، جانب ادب فـرو نگذاشت تـا آنجـا كه حتـى نماز جماعت را نيز به امامت امام حسين(ع) اقامه و سربازانش را نيز بديـن نماز فرا خواند.

در ادامه مسير زندگى، لطف الهى اين اولين مهاجم و اوليـن دشمـن را فـرا گـرفت و جذبه عشق حسينـى از عمق جهنـم به اوج بهشتـــش بـركشيـد. نگاه آكنـده از عاطفه و زبان سـرشار از خيرخـواهـى و نصحيت حسين از برده اى يزيدى آزاده اى حسينـى ساخت و بديـن گـونه حـر در حقيقت در عاشـورا متـولـد شـد؛ همراه فرزنـدش با نردبان شهادت به محضـر حقيقت بـار يافت و در بزم عشق از دست ساقـى ازل مى باقى نوشيد.

آرى حـر بـا يك تـوبه و بـرداشتـن چنـدگـام به صف همـراهــــان اباعبدالله(ع) پيوست و نام خويـش را براى هميشه بربلنداى تاريخ آزادى و انسانيت و ايمان درج كـرد. زائران حرم حـر بطـور طبيعى همه به فكر تـوبه مى افتند و با خـود مى گـويند اكنون كه خدا راه باز گشت را چنين گشوده است و بديـن سادگى مى تـوان خطاهاى بزرگى ماننـد بستـن راه بر امام حسيـن(ع) را جبـران كرد، چرا سستـى و سهل انگارى؟! همه شهداى كربلا در يك نقطه دفـن شده اند، اما حر از ايـن قافله بازمانـده است. در باره علت اينكه چـرا حـر از ايـن قافله دور مانده است، مـى گـوينـد: پـس از شهادت حـر افـراد تحت فـرماندهـى وى و خـويشانـش، كه در لشكر ابـن زياد باقـى مانـده بـودند، از عمر سعد خواستند كه به پاس احترام حر در قبيله اش و نيز خـدمات گذشته اش، اجازه دهـد پيكر حر بـر زميـن نمانـد. عمر اجـازه داد. آنان بـدن حـر را از صحنه نبـرد دور كـرده، در محل كنونى به خاك سپردند.

حرم زيباى حر داراى گنبدى كاشى كارى است. گفته مى شود اوليـن كسى كه حرم حـر را بنياد نهاد، شاه اسماعيل صفـوى بـود. آنگـونه كه كاشـى هاى حـرم حكايت مـى كنـد، ايـن حـرم به همت حسيـن خان شجـاع السلطـان در محـرم سيصـد و بيست و پنج هجـرى سـاخته شــده است.
(موسـوعه العتبات، ج 8، ص 183.) برخى از مورخان نوشته اند: چـون شاه اسماعيل صفـوى به زيارت كربلا آمد؛ خـواست به زيارت حر مشرف شـود، گروهى بر او خرده گرفتند و گفتند: چرا به زيارت حر مى رود بـا آن كه معلـوم نيست تـوبه اش پذيـرفته شـده بـاشـد.

شـاه اسماعيل بـا شنيـدن ايـن انتقاد تصميـم گـرفت قبـر حـر را بشكافد؛ زيرا معتقد بـود اگر تـوبه حر پذيرفته شده، بايد بدنـش سالم مانده باشد.
از ايـن رو، فرمان داد قبر حر را بشكافتند، بـدن وى بطـور كامل سالـم مانده بود. بر سر حر دستمالى خون آلود بسته شده بود. شاه اسماعيل تصميـم گرفت آن را به عنوان تبرك بردارد؛ ولى نتوانست. پس از ايـن جريان، قبر را دوباره ترميـم كرد، فرمان داد حرم را بسازند و فردى را با حقوقى در خـور به عنوان خادم حرم حر معيـن كرد.(ابصار العين، ص 127.)

 

زيارت عون بن عبدالله

در هميـن مسير، كه براى زيارت حر و طفلان مسلـم پيموديم، بارگاه با شكـوه امامزاده اى به نام عون بـن عبدالله قرار دارد كه مردم عراق به وى اعتقادى راسخ دارند و معتقـدنـد قبر شريفـش محل بـر آمدن حاجتها و استجابت دعاست.
در باره نسب صاحب ايـن بارگاه مطهر سخنان گوناگون گفته مى شـود؛ ولـى ميان مردم عراق چنان، مشهور است كه وى عون بن عبدالله بـن جعفر است؛ يعنى فرزند حضرت زينب(س) نوه دخترى اميرالمومنيـن(ع) و نـوه پسـرى جعفـر طيـار بـرادر اميـرمـومنان(ع) است.

به نـوشته مـورخان، در حادثه عاشـورا دو فرزند از عبـدالله بـن جعفر طيار به شهادت رسيدند. يكـى از آنان از فرزندان حضرت زينب بـود و ديگرى فرزند همسر ديگر عبـدالله. (ابصار العيـن، ص 29.) برخـى از مـورخان دليلى براى جدا بـودن قبر فرزند حضرت زينب از ساير شهداى كربلا نمى بينند و معتقدند كه ايـن امامزاده محترم از فرزندان امام حسـن مجتبى(ع) است. عون حرمى بسيار با صفا و زيبا دارد كه در ميـدانـى وسيع زئران را به خود فـرا مـى خـوانـد. به مناسبت مقام، از حضرت زينب(س) و مصائبـش كه بر ايـن بانوى بزرگ وارد آمـده، است، سخـن مـى گـويـم. پـس از زيارت ايـن امـامزاده بزرگوار و خـواندن چند ركعت نماز، حرم مطهر وى را ترك مى گوييـم تـا بـراى نماز جماعت، ديگـر بار خـود را به بـارگـاه ملكـوتـى حسين(ع) برسانيم.
هنگام اذان ظهر مجددا تـوفيق زيارت حرم مطهر حسينى(ع) مى يابيـم وارد حرم مى شويم، نماز ظهر و عصر را به جماعت مى خـوانيـم و پـس از عرض ارادتـى و زيـارتـى به هتل بـاز مـى گـرديم.

 

 روضه هاى مجسم

اى پـرچم كـربلا بــه دوشت زينب
قربان تو و خشم و خــروشت زينب
تا موى سرت سپيد شد از غم دوست
شد كعــبه دل سياهــپوش زيــنب

(جواد شفق)

براى رسيـدن به تل زينبيه، حرم ابـوالفضل(ع) را دور مـى زنيـم و آنگـاه در طـرف راست قبله حـرم امام حسيـن(ع) به سـالنـى كـوچك مـى رسيـم كه بر فرازش گنبـدى كاشـى كارى شـده و آبـى رنگ سر بر آسمان مى سايـد. بـراى ورود به ايـن سالـن كه تقـريبا از تمامـى ساختمان هاى اطراف بلندتر است، بايـد چنـد پله را طـى كرد و بالا رفت. اينجا كجاست؟! اينجا رصدخانه كربلا و عاشـورا است. آنجا كه زينب منظومه نور حسيـن(ع) در شط جارى شب ستـم را رصد كرده است.
اينجا ديـده بـانـى جبهه عاشـوراست. آنجا كه زينب(س) صفهاى حق و بـاطل را و نبـرد نور و ظلمت را به نظاره نشسته است.

زينبيه روضه مجسم كربلاست. از اينرو، تا شروع به سخـن كردم، سيل اشكها جارى شد و ناله ها به آسمان رفت. شايد ايـن محل به دقت در طـول تـاريخ حفظ شـده باشـد؛ زيـرا مـوقعيت جغرافيـايـى آن بـا رويدادهاى تاريخـى و گفته هاى مـورخان دقيقا تطبيق مـى كنـد. حرم مطهر حسينـى(ع) در گـودى واقع شده است و تل زينبيه بلنديى مشرف بـر حـرم مطهر و قتلگـاه است بـا فـاصله تقـريبـى سيصـدمتر.
اين بلندى حدود هميـن مقدار نيز با خيمه گاه فاصله دارد. پـس به خـوبـى مـى تـوانـد حلقه وصل ايـن دو پايگاه عاشـورا (خيمه گاه و قتلگاه) باشد.
در سمت راست ايـن سالـن، رو به حرم مطهر حسينى، تصـويرى از نوع نقاشـى هاى پـرده هاى تعزيه خـوانـى نصب شـده است كه بيانگر حادثه عاشورا و نقش تل زينبيه است.

پـس از صحبت و روضه در ايـن مكان، از كنار تل زينبيه و از داخل بـازار بسيار كـوچك و شلـوغى به سـوى خيمه گـاه حـركت مـى كنيـم. خيمه گـاه در مقـايسه بـاتل زينبيه بسيـار گـودتـر است؛ حتـى در مقايسه با حرم مطهر نيز گـودتـر به نظر مـى رسـد و در قسمت قبله حرم مطهر قرار دارد.
خيمه گاه اكنـون خـود به صـورت حرمى جداگانه در آمده است. از در كه وارد مى شـويـم، خادم، محلـى را نشان مى دهد و مى گـويد: اينجا محل خيمه حضـرت ابـوالفضل العباس(ع) است كه اكنـون ساختمان شـده است.

از ايـن مكان كه مـى گذريـم، دو رديف طاقهاى هلالـى كـوچك مشاهده مى شـود كه بياد جهازهاى شتران بر زميـن مانده قافله كربلا ساخته شـده است. پـس از عبـور از ميـان ايـن هلالهاى كـوچك، به سـالـن سرپوشيده و مدورى مى رسيـم كه اتاقهاى كوچكى گرداگردش ساخته شده است. ايـن سالـن به تمامـى ايـن اتاقها راه دارد. ساختمان وسيع وسط را خيمه حضرت اباعبـدالله(ع) معرفـى مـى كننـد و ساختمانهاى اطراف را به عنوان خيمه هاى اصحاب مى شناسند. در درون سالـن مدور وسط، دو محراب به نامهاى محراب امام حسين(ع) و محراب حضرت زيـن العابدين(ع) وجـود دارد. در بيرون ايـن ساختمان و در گوشه حياط ايـن حرم، قسمتـى را خيمه قاسـم بـن الحسـن معرفـى مى كنند. آنچه مـى تـوان پذيـرفت اين است كه ايـن مكان مقـدس محل خيمه هاى امام حسيـن(ع) و ياران و اهل بيت او بـوده است؛ ولى ديگر خصوصياتى كه مى گويند، دليل تاريخى ندارد. البته هميـن نيز مطلبى كوچك و كـم اهميت نيست.

در اينجا درنگـى بيشتر بايـد و تاءملـى شايسته تر. اينجا كجاست؟ خيمه گاه، يعنـى محل نماز جماعت حسيـن(ع). در اقـامت هشت روزه اش در ايـن سـرزميـن، خيمه گـاه، يعنـى محل مناجـات و نماز شب امام حسيـن(ع) و يارانـش در شبهاى محرم سال شصت و يك و در شب به ياد ماندنى و فراموش نشدنى عاشورا.
اينجا محل سخنرانـى اباعبدالله(ع) است و محل نجـوا و راز گـويى او بـا امـام سجـاد(ع) و زينب كبرى(س).
اينجا درياى خاطره است و پيام. انديشه بر مىآشـوبد و حافظه زير و رو مى شود و خاطرات و حـوادث و تاريخ كربلا جان مى گيرد؛ بـويژه اگر هنگام غروب خون رنگ كربلا در ايـن مكان حضور داشته باشى. ما در بـرخـى از نقاط ايـن مكان بـا عظمت به ياد نمازها و نيازهاى حسينى چند ركعت نماز مى گزاريم و ايـن مكان مقدس ر، براى اقامه نماز جماعت مغرب و عشـا در حـرم مطهر حسينـى(ع) تـرك مـى كنيـم.

در فرصت كوتاهى كه وجـود دارد، برخـى از زائران به بازار كـوچك كنار تل زينبيه مـى روند تا سوغات بخرنـد. مهمتريـن سـوغات كربلا مهر و تسبيح تربت اباعبـدالله(ع) است. شايد تذكر ايـن نكته لازم باشـدكه سجـده كردن بر خاك، ريشه در سنت پيامبـر اكرم(ص) دارد.
رسول اكرم(ص) و صحابه گرامـش براى محل سجده خـود از خاك پاك يا سنگ يا حصير استفاده مى نمودند و ايـن نكته نه تنها در كتب شيعه بلكه در جـوامع روائى اهل سنت نيز بيـان شـده است.

چنانكه در سنـن بيهقـى، ج 2، ص ؛421 كتاب الصلوه، (باب الصلـوه علـى الخمـره) و نيز در ج 2، ص 15 كتـاب الصلـوه بـاب الكشف عن السجده فـى السجـود روايات متعددى در باره سجده رسـول اكرم(ص) و اصحابـش بر خاك و سنگ و حصير نقل كرده است و حتى از برخى صحابه نقل شده است كه هنگام سـوار شـدن بر كشتى، خشتـى همراه خـود بر مـى داشت تا بر آن سجـده نمايـد. (الطبقات الكبرى، ج 6، ص 79 در احـوالات مسروق بـن اجدع) و از ايـن روست كه شيعه سجده را جز بر زمين و آنچه از زميـن مـى رويـد و خـوراكى و پـوشاكـى نيست جايز نمـى شمارد ولـى بـرتـر از همه اينها خاك پـاك؛ و بـرتـر از همه خاكه، خاك تـربت حسينـى(ع) است كه در جـوار بـدن پاك پاره تـن رسـول خـدا(ص) قـرار گـرفته است و خـود يـاد آور درسهاى بسيـار عاشـوراست درس غيـرت دينـى، درس شهادت و شهامت و جانبـازى، درس قيام براى خدا و نجات مردم.  

 

 اينك روايـاتـى چنـد در بـاره فضيلت تـربت حسينى(ع)

يكى از اصحاب امام صادق(ع) مى گويد: آن حضرت كيسه كـوچكى از خاك تـربت سيـدالشهداء همـراه داشت كه به هنگـام نماز روى سجـاده اش مى ريخت و بر آن سجده مى كرد و مـى فـرمـود: سجـده بـر تـربت امام حسيـن(ع) حجابهاى هفت گانه را مـى درد (يعنـى سجـده بر آن مـوانع قبول را بر طرف كرده مورد قبـول حضرت حق واقع مى شود.) (بحار، ج 85، ص 153) حميـرى يكـى از اصحـاب حضـرت مهدى(ع) به آن حضـــرت نامه اى نگاشت و سـوال كرد: آيا سجده بر مهرهايـى كه از خاك قبر حسيـن(ع) مـى سـازنـد جـائز است و آيا داراى فضيلتـى است؟ امـام مهدى(ع) در پاسخ وى نـوشت: آرى سجـده بر آن جائز و داراى فضيلت است. (بحـار، ج 85، ص 149) و در روايـات آمـده است كه امــــام صادق(ع) جز بر تربت سيدالشهداء(ع) سجـده نمـى كرد. (بحار، ج 85، ص 158)

 امام مـوسـى كاظم(ع) مـى فرمايـد: (اكل الطيـن حـرام مثل الميته و الدم و لحـم الخنزير الا طين قبرالحسيـن، فان فيه شفاء من كل داء و امنا مـن كل خوف) خـوردن گل حرام است هماننـد حرمت مردار و خون و گـوشت خوك مگر خـوردن گل قبـر حسينـى كه شفاى هر دردى است و ايمنـى بخـش از هر بيمى مـى باشـد.(كامل الزيارات، ص 285) محمـد بـن مسلـم از ياران امام بـاقـر(ع) وارد شهر مـدينه مى شـود در حالـى كه سخت مريض است. امام باقر(ع) ظرفـى و شربتـى براى وى مى فرستـد. چـون آن شربت را مـى نـوشد ناگاه امراض او بر طرف شـده در نهايت صحت بـراى تشكر به خـدمت امام باقر(ع) مشـرف مى شـود و از آن حضـرت مـى پـرسـد: چه چيز در ايـن شـربت بـود كه اين گونه باعث شفاى مـن شد؟ حضرت فرمود: اندكى خاك قبر حسيـن(ع) در آب حل شده بـود و خاك قبر حسين بهتريـن چيز براى شفا گرفتـن است. ما به كـودكان و زنان مان مـى دهيـم و همه گـونه خيـر از آن مى بينيـم.(كامل الزيارات، ص 277)

 امام صادق(ع) فرمـود: (لـو ان مريضا مـن المـومنيـن يعرف حق ابى عبدالله و حرمته و ولايته اخذ له من طيـن قبره علـى راءس ميل كان له دواء و شفاء) اگر مـومـن مريضـى كه معرفت به حق اباعبدالله(ع) داشته باشد و حرمت و ولايت او را بشناسـد از خاك قبر او بر دارد اگرچه از فاصله يك ميل آن باشد خاك براى او دوا و شفا خواهد بـود.(كامل الزيارات، ص 279) وعده گاه ما و زائران بعد از اذان، ايـوان حـرم مطهر حسينـى(ع) است. كم كـم زائران از راه مى رسند و هر كدام سوغاتى يادگار ايـن شهر را همراه دارند.
نماز را به جماعت اقامه مـى كنيـم و پـس از آن زيارت نامه مـى خـوانيـم؛ ولـى امشب بيشتر زائران را با امام تنها مى گذارم و مانع خلـوت آنان نمـى شـوم؛ زيرا امشب آخريـن شب كربلاى ماست. فرصت خـوبـى است تا آخـريـن نجـواها و سخنها را با امـام(ع) در ميـان گذاريـم و از تمـام كسـانـى كه التمــاس دعا گفته اند، آرمان ديـدار از كـربلا در دل دارنـد و تاكنـون به ياد نيامده اند، ياد كرده، برايشان دعا كنيـم. حرم مطهر حسينـى آداب و ادعيه و زيارات فراوانـى دارد و تاكنـون فرصتها بسيار كـوتاه بـوده است و نتـوانسته ايم چنانكه بايد ايـن دعاها را بخوانيـم. اكنون آخرين شب است.

از اينرو، زيارت دسته جمعى را زودتر به پايان مى بريـم و هركسـى كتاب دعا به دست به گـوشه اى پناه مى برد و به زمزمه و دعا و اشك و نجوا و راز دل مـى نشينـد. هنـوز از زلال نجـوا با سالار شهيدان سيراب نشده ايـم و عطش عشق فرو ننشسته است كه اعلام مى كنند، بايد حرم را ترك كنيـم. حرم مطهر حسينـى را به قصد حرم ابـوالفضل(ع) تـرك مـى كنيـم. آنجا نيز قصه از همان قـرار است. راز دل با تـو گفتنم هوس است... .

 

سيد محمود مدنى بجستانى

برگرفته شده از مجله كوثر - ش 26