درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى


محمدصادق مزينانى
يكى از اساسى‏ترين ابعاد حادثه عاشورا، درس‏ها و عبرت‏هاى اين نهضت‏است.
درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده، حيات‏بخش و حركت‏آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودى به وقوع پيوست اما درس‏هاى آن ويژه زمان و مكان خاصى نيست. عدالت‏خواهى و ستم‏ستيزى، عزت، پاسدارى از اسلام و ارزشهاى اسلامى، شهادت در راه خدا، جمع ميان سياست و معنويت، امر به معروف و نهى از منكر از جمله درس‏هاى مهم در عرصه رفتارسياسى رويداد عاشورا است.
نويسنده پس از تبيين مسائل ياد شده و بيان نمونه‏هايى از آن در كلام و رفتار امام حسين(ع)، به بررسى عبرت‏هاى عاشورا مى‏پردازد. وى تحليل عوامل زمينه‏ساز حادثه عاشورا را مايه عبرت جامعه اسلامى و نظام دينى دانسته، مهم‏ترين آن‏ها را تحت عنوان دگرگونى ارزش‏ها و آرمان‏هاى حاكم بر جامعه نبوى و كوتاهى خواص از انجام رسالت خود، بازگو مى‏نمايد. جدايى مردم از اهل‏بيت(ع) و دنياگرايى خواص از جمله موضوعاتى است كه در اين بخش مورد توجه قرار گرفته است.

مقدمه

در باره رويداد عاشورا بسيار گفته و نوشته‏اند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا كه اين رويداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‏اى برخوردار است كه هر چه بيش‏تر به تحليل و بررسى آن پرداخته شود زواياى نوتر و تازه‏ترى از آن آشكار خواهد شد. قيام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمه‏اى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهام‏بخش بسيارى از نهضت‏هاى حقّ عليه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمينى(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگارى و پايايى آن نيز در گرو بهره‏گيرى از درس‏ها و عبرت‏هاى آن است. درس‏هاى عاشورا در گستره زمان و زمين همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبيات عاشورا آمده‏است:
«كلّ يوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم.»
[1] يعنى درگيرى حقّ‏جويان و عدالت‏خواهان با باطل و ستمگران هميشگى است. رويداد عاشورا در تاريخ همواره قابل تكرار است. از اين روى، عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‏اند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است. سخن ما در اين گفتار با عنوان : «درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى» در باره يكى از اساسى‏ترين ابعاد اين حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پى خواهيم‏گرفت: الف. درس‏هاى عاشورا؛ ب. عبرت‏هاى عاشورا. پيش از آن يادآورى چند نكته مفيد و مناسب مى‏نمايد:

1. تفاوت درس و عبرت

درس گرفتن از قيام عاشورا يعنى گفتار و رفتار عاشورائيان را در زندگى فردى و اجتماعى، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهايى روبه رو هستيم كه با گفتار و رفتار خود حادثه‏اى بس بزرگ آفريدند، حادثه‏اى كه مى‏توان براى شيعه و مسلمانان بلكه همه جهانيان الگوى مناسب و كارآمدى باشد. عبرت: واژه «عبرت» از ريشه «عبور» و گذشتن از چيزى به چيز ديگر است. به اشگ چشم «عبره» گفته مى‏شود،[2] چون اشک از چشم عبور مى‏كند. در تعبير خواب نيز، اين واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مى‏كند. به همين مناسبت به حوادثى كه به انسان پند دهد «عبرت» گويند، چون انسان را به يك سلسله تعاليم كلّى راهنمايى مى‏كند.[3] بنابراين، عبرت‏آموزى يعنى از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسى و از آن پند گرفتن است. عبرت‏آموزى از حادثه عاشورا به اين معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقايسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد، چه چيزى او را تهديد مى‏كند و چه چيزى براى او لازم است. با اين بيان، تفاوت اساسى بين درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا كه عبرت‏آموزى نوع ديگرى از درس است، امّا درس از راه عبرت‏گيرى. با اين توضيح كه ما در درس‏آموزى نقطه‏هاى اوج و خوبى‏ها را مى‏بينيم و آن‏ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفى مى‏كنيم. امّا در عبرت‏آموزى، تنها به خوبى‏ها و الگوهاى مثبت نگاه نمى‏كنيم بلكه بدى‏ها و زشتى‏ها و نامردمى‏ها را نيز مى‏بينيم و از آن به گونه‏اى ديگر درس مى‏آموزيم. به گفته استاد شهيد مطهرى: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفيد و نورانى، تاريك و سياه. صفحه سفيد قهرمانانى چون امام حسين(ع) و قمر بنى‏هاشم و صفحه سياه قهرمانانى چون يزيد، ابن زياد و عمر سعد دارد. در بحث عبرت‏ها به صفحه سياه و تاريك و جنايت‏هاى آنان نيز توجّه‏مى‏شود.

2. اهميت بحث در انديشه اسلامى

هر چند برخى درس‏آموزى و عبرت‏گيرى از تاريخ را نفى كرده‏اند،[4] ولى بر اساس بينش اسلامى، اين موضوع مورد تأييد و تأكيد منابع دينى ماست. قرآن و روايات در بسيارى از موارد ما را به درس‏آموزى و عبرت‏گيرى از تاريخ فرا خوانده‏اند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت يوسف و برادرانش و همچنين انحراف زليخا و عفاف و پاكدامنى يوسف و ديگر مسائل مى‏فرمايد:
«لقد كان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب؛[5]
در قصه‏هاى آنان براى صاحبان خرد عبرت است.» امامان بزرگوار شيعه نيز بر اين مسأله تأكيد كرده‏اند. به عنوان نمونه: على(ع) به يكى از كارگزارانش مى‏نويسد:
«و اعتبر بما مضى من الدنيا لما بقى منها، فان بعضها يشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها؛[6]
از گذشته دنيا، براى مانده و آينده آن پند و عبرت گير. چرا كه پاره‏هاى تاريخ با يكديگر همانندند و پايانش به اوّلش مى‏پيوندد.» آيات و روايات در اين باره فراوان است. در اين‏جا به همين دو نمونه بسنده مى‏كنيم.

3. ابعاد بحث

عبرت‏هاى عاشورا، از دو زاويه درخور بحث و بررسى است: الف. از بعد تاريخى: از اين بعد محقّق با مطالعه و تحليل چند مقطع از تاريخ اسلام به علت يا علل اين فاجعه بزرگ دست مى‏يابد. چرا كه اين قيام بزرگ بدون مقدمه و زمينه قبلى نبود بلكه مقدمات بسيار از دير زمان زمينه‏هاى آن را فراهم كرده بود. بنابراين، اگر از اين بعد بخواهيم به اين رويداد نگاه كنيم بايد به حدود پنجاه سال پيش از آن برگرديم و پس از بررسى حوادث گذشته به تحليل روى كارآمدن يزيد و فاجعه عاشورا بپردازيم. ب. از بعد نظرى: در اين‏جا به اصول و عواملى كه در اين رويداد نقش داشته‏اند بايد پرداخته شود. به ديگر سخن، در فرهنگ اسلامى، تعيين سرنوشت جامعه و تاريخ به دست انسان است:
«ان الله لا يغيّر ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم.
[7]
ذلك بان الله لم يك مغيراً نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم.»[8] جامعه و تاريخ همانند ديگر پديده‏ها داراى ضابطه و قانون است، و قوانين حاكم بر آنها همانند قوانين حاكم بر ديگر پديده‏ها ثابت و غير قابل تغيير است:
«و لن تجد لسنّة الله تبديلا.»
[9] خداوند حتى به جامعه مؤمنان خطاب مى‏كند كه اگر آنان از ايمان خويش روى برگردانند طولى نخواهد كشيد كه گروهى را جايگزين آنان خواهد كرد.[10] بر اين اساس پيدايش، بقا، رشد و حركت و نابودى جوامع در گذشته و حال و آينده پيرو اصول و قانونهايى است كه با دقت در منابع و متون دينى مى‏توان به پاره‏اى از آن‏ها و يا همه آن‏ها دست يافت. در اين گفتار، در صدد بيان و تشريح اين اصول نيستيم، بلكه مى‏خواهيم با مطالعه تاريخ، اصولى و عواملى را كه سبب رويداد عاشورا شده‏اند شناسايى كنيم. در اين نگاه هر چند مطالعه و تحليل مقاطع گذشته تاريخ در پنجاه سال پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) براى پژوهش‏گر لازم است ولى طرح همه آن ضرورتى ندارد، پژوهش‏گر از آن تحقيقات در اين نگاه بهره مى‏گيرد. هر چند هر دو نگاه مفيد درس‏آموز است، ولى در اين پژوهش حادثه كربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار مى‏دهيم، يعنى به پاره‏اى از اصول و عواملى كه زمينه‏ساز حادثه عاشورا شده‏اند اشاره خواهيم كرد. 4. از قيام عاشورا تحليل‏هاى گوناگونى ارائه شده است. يكى آن است كه عاشورا از اسرار الهى و تكليفى ويژه براى امام‏حسين(ع) بوده است و هيچ فرد و يا معصوم ديگرى چنين وظيفه‏اى نداشت است.[11] اگر اين تحليل را بپذيريم، سخن گفتن از عاشوراهاى ديگر و همچنين درس و عبرت‏گيرى از رويداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سياسى بى‏معنى خواهد بود، چرا كه وظيفه اختصاص مجالى براى الگوبردارى باقى نمى‏گذارد. ولى اين تحليل از سوى متفكران اسلامى، از جمله شهيد مطهرى به عنوان يكى از تحريف‏هاى معنوى عاشورا نقد و ردّ شده است.[12] امّا در تحليل‏هاى ديگر حركت و قيام امام(ع) مى‏تواند الگو و سرمشق هر مسلمانى به ويژه رهبران جامعه باشد. همان‏گونه كه خود آن حضرت خواستار آن بوده‏اند: «و لكم فىّ اسوة».[13] بنابراين، قيام امام‏حسين(ع) از ابعاد گوناگون مادّى و معنوى، فردى و اجتماعى، اخلاقى، سياسى، نظامى، فرهنگى مى‏تواند الگو و سرمشق باشد. و در نتيجه استنتاج سنّت‏ها و قواعدى از اين حادثه در وضعيتى همانند وضعيت روزگار امام‏حسين(ع) امكان‏پذير خواهد بود.

درس‏هاى عاشورا

درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده، حيات‏بخش و حركت‏آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودى به وقوع پيوست، امّا درس‏هاى آن ويژه زمان و مكان مشخصى نيست. اگر تا ديروز عده‏اى مى‏پنداشتند كه عاشورا حادثه‏اى مقطعى است، امروز با توجه به تعاليم عاشورايى امام خمينى و در نتيجه استقرار حكومت اسلامى، بايد به عنوان رويدادى تلقّى شود كه در طول تاريخ مى‏تواند درس‏آموز بوده و پايه‏هاى ستم و استبداد را از بيخ و بن براندازد:
«واقعه عظيم عاشورا از سال 61 هجرى تا خرداد 42 و از آن زمان تا قيام حضرت بقيةالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعى انقلاب‏ساز است.»
[14] پس از سال 61 هجرى، اين رويداد در عرصه رفتار سياسى الگوى بسيارى از حركت‏ها شده است: حركت توّابين، مردم مدينه، قيام مختار، نهضت زيدبن على، قيام محمد نفس زكيّه و ابراهيم فرزندان عبداللّه...تا قيام و نهضت مقدس ملت ايران به رهبرى امام خمينى همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهى شده‏اند. اقبال لاهورى، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قيام عاشورا دانسته است.[15] گاندى، نيز، نهضت عاشورا را الهام‏بخش خود در رهايى هندوستان مى‏داند.[16] ما در اين مقال، در صدد تجزيه و تحليل قيام و انقلاب‏هايى كه در پى رويداد عاشورا صورت گرفته‏اند نيستيم و همچنين در پى صداقت و يا درستى و نادرستى اين نهضت‏ها نيز نيستيم؛ ما بر آنيم كه اشاره كنيم كه رويداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سياسى منشأ حركت‏هايى عليه حاكمان ستم در دوره‏هاى گوناگون بوده و هست. و در يك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حركت‏هاى حق‏طلبانه و عدالت‏خواهانه بناميم و بدانيم سخنى به گزاف نگفته‏ايم. مصعب ابن زبير با اين‏كه خود را رقيب امام‏حسين(ع) براى حكومت مى‏دانست مى‏گويد: «و ان الاولى بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الكرام التاسيا[17]
مردان بزرگوارى از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه براى بزرگان تاريخ نمونه و الگو است.» بسيارى از نويسندگان، شاعران و تاريخ نگاران مسلمان و غير مسلمان از درس‏آموزى اين رويداد براى همه جهانيان سخن گفته‏اند. از باب نمونه يكى از نويسندگان مصرى به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانايش در كتاب: «ابوالشهداء حسين بن على(ع)» چنين‏مى‏نويسد:
«نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردى، ايثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفير مسيحى كه در همان مجلس يزيد به او اعتراض كرد بگيريم تا برسيم به قرون ميانه، تا روزگار خودمان.»
[18] آرى عاشورا از چنان عمق و غنايى برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش‏هاى والاى انسانى و الهام‏بخش انسان‏هاى آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهى است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بى‏سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن درس مى‏آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامى چون: حسين بن على(ع)، قمر بنى‏هاشم، زينب كبرى و ديگر عاشورائيان تدريس مى‏كنند. ولى متأسفانه ما تاكنون نتوانسته‏ايم ارزش‏هاى عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهانى بشناسانيم. در يكى از فيلم‏هايى كه بر ضد اسلام به وسيله B.B.C با نام شمشير اسلام، تهيه شده، بخش مهمّى از آن را عزادارى و سوگوارى‏هاى دوستداران امام‏حسين(ع) تشكيل مى‏دهد. مفسّر اين فيلم مى‏گويد:
«بايد مراقب بود كه اگر اين عزادارى‏ها و اين همه عشق هدف‏دار شود و به سوى قلب غرب نشانه رود، ديگر هيچ سلاحى نمى‏تواند در برابر آن مقابله كند.»
[19] با توجه به سخنان فوق، مهم جهت‏دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس‏هاى آن در ابعاد گوناگون است. فداكارى و ايثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت، صداقت و وفادارى، قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسدارى از دين و ارزش‏ها، تولى و تبرى، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكيها، پرهيز از بديها و زشتيها، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، نهراسيدن از نيروى دشمن، پرهيز از سستى و تنبلى در برابر تجاوز به ارزش‏ها، افشاى چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنويات حتّى در جبهه جنگ، نفى نژادپرستى، توبه، دعا، استغفار، تسليم در برابر خدا، قيام براى خدا و...بخشى از درس‏هاى عاشورا است. البته همين درس‏ها كافى است كه يك ملّت را از ذلت به عزت برساند و همين درسها مى‏تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد. همان‏گونه ملت ايران با الهام از همين درس‏هاى عزّت‏بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همين درس‏ها بود كه نقش خود را در جنگ تحميلى به نمايش گذاشت. آن چه آورديم فهرست بخشى از درس‏ها و آموزه‏هاى عاشورا بود. صدها بلكه هزارها هزار درس از رويداد عاشورا مى‏توان آموخت. شرح و تفصيل درس‏هاى ياد شده در اين مقال نمى‏گنجد. از اين روى، به شرح نمونه‏هايى از درس‏ها در عرصه رفتار سياسى بسنده‏مى‏كنيم:

1. عدالت‏خواهى و ستم‏ستيزى

ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پايىِ عدل يكى از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى است. عاشورا به ما مى‏آموزد كه انسان مسلمان نمى‏تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بى‏تفاوت بماند؛ اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است. امام‏حسين(ع) در يك سخنرانى كه در منزل «بيضه» در برابر سپاهيان حرّ فرمودند:
«اى مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر كسى حاكم ستمگرى را ببيند كه حلال خدا را حرام مى‏كند، عهد و پيمان الهى را مى‏شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بيدادگرى رفتار مى‏كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد را نيز با همان حاكم ستمكار محشور كند.»
[20] آن بزرگوار سپس از بنى‏اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقى از سخنان پيامبر گرامى اسلام ياد كرده و مى‏فرمايد:
«مردم آگاه باشيد كه بنى‏اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروى و بندگى خداى بخشنده سرپيچى كرده‏اند، فساد و تباهى را آشكار ساخته‏اند و حدود الهى را تعطيل كرده‏اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده‏اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده‏اند. من از هر كس شايسته‏ترم كه وضع موجود را تغيير دهم...پس لازم است از روش من پيروى كنيد زيرا عمل من براى شما حجّت و سرمشق است...»
[21] از سخنان ياد شده چند نكته اساسى زير استفاده مى‏شود:

 1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است. اين برنامه بايد سر لوحه زندگى امت اسلامى در گستره تاريخ در هر سرزمينى باشد.

2. سكوت در برابر حاكم ستم، گناهى بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاكم ستم است.

3. حكومت يزيدى از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهى است. از اين روى مبارزه با او نيز تكليف الهى است. امام در نامه‏اى به مردم كوفه مى‏نويسد:

«فلعمرى ما الامام الّا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه على ذات الله؛[22]

به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسى است كه برابر كتاب خدا داورى كند. دادگر و متدين به دين حقّ باشد. وجود خويش را وقف و فداى فرمان خدا كند.» امام‏حسين(ع) در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام؛ ما امام نداريم، تأييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراى شرايط امامت و حكومت نمى‏داند. زيرا كه اجراى حقِّ و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيد هيچ يك از اين شرايط را ندارد.