بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

شگفت از اين تعصب بى جا

اين انكارى كه نويسندگان متعصب اهل سنت، درباره بسيارى از فضائل مولايمان امير المومنين و خاندان بزرگوارش از خود ابراز مى دارند، چيز تازه اى نيست، زيرا در آنها خوى انكار آميخته با تعصبى وجود دارد كه ايجاب مى كند يكايك آن فضائل را گاهى با تمسخر و طعنه، و گاهى ديگر با ساختگى بودن آنها و زمانى با نادرست شمردن اسناد آنها و موقعى ديگر با استعباد محض و وقتى هم با مناقشه در دلالت آنها انكار نمايند

روى همين جهت است كه: هر روز صداى جاهلانه آميخته با تعصب و كينه و خشم آنان به گوش مى رسد. آنان مى پندارند كه كار خوبى مى كنند در صورتى كه آنان امثال اين گونه فضائل را براى غير اين مردان پاك جائز مى شمرندند بدون آنكه در آن، ترديدى به خود راه دهند و يا ديك دشمنى آنان به جوش آيد و يا دست جرح و تعديل به سوى آن دراز كنند و يا آن را به غلو و بدعت نسبت دهند، و اينك گوشه اى از آن مسائل را مورد بررسى قرار مى دهيم:

حديث برگرداندن خورشيد براى امير المومنين

در جزء سوم همين كتاب صفحه 141 - 126 مقدارى از سندهاى حديث " برگرداندن خورشيد " براى مولايمان على عليه با دعاى پيامبر اكرم و شواهد صحت آن و گفتار دانشمندان اسلامى در اين باره كه چهل گفته بوده آمده است.

تو در آنجا دلائل روشن صحت حديث را و اينكه دروغى در آن رخ نداده و امكان آن هم نمى رود به خوبى مى يابى و سبكى، يافعى، اين حجر، صاحب شذرات و ديگران نيز نظير اين كرامت را براى اسماعيل ابن محمد حضرمى متوفى در سنه 676 ه نقل كرده اند بدون آنكه نسبت به آن انكارى ابراز دارند.

سبكى در " طبقات الشافعين " جلد 5 صفحه 51 گفته است: " از جمله كرامات حضرمى كه بسيار ان را نقل كرده اند اين است كه او روزى در سفر به خادمش كفت: به خورشيد بگو: در جايش بماند تا ما به منزل برسيم. در صورتى كه او در جائى دور از منزلش قرار داشت و غروب نزديك بود.

خادم به خورشيد گفت: فقيه اسماعيل دستور مى دهد كه: در جايت توقف كنى، او هم توقف كرد تا آنها به منزل رسيدند، وقتى كه به منزل رسيدند به خادم گفت: چرا اين زندانى را رها نمى كنى؟ خادم به خورشيد دستور داد غروب كند و او هم غروب كرد و فورا شب فرا رسيد و هوا تاريك شد. "

يافعى در كتاب " مرآت الجنان جلد 4 صفحه 178 مى گويد: از كرامات اسماعيل حضرمى اين بوده كه خورشيد برايش توقف نمود تا به منزلش رسيد. او در اواخر روز به خورشيد دستور توقف داد او هم اطاعت نمود. و اين كرامت هم اكنون در ميان مردم يمن درباره حضرمى شايع است.

و از جمله كرامات او اين است كه از درخت " سدره المنتهى " درخواست كرد كه از ميوه اش به او و يارانش بخوراند و او هم اطاعت نمود.

و من "يافعى" در اشعارم به اين كرامت "توقف خورشيد" اشاره كرده ام آنجا كه گفته ام: او حضرمى است فرزند مولا " محمد " پيشواى هدايت و فرزند امام با عظمت.

و از مقامش اين است كه اشاره به خورشيد كرد كه توقف كند او هم توقف نمود تا به منزلش رسيد.

و نيز از قصائد يافعى درباره حضرمى است كه مى گويد: او حضرمى مشهور است: هنگامى كه به خورشيد گفت: توقف كن تا به منزلم برسم، خورشيد هم اطاعتش كرد.

ابن عمار در " شذرات الذهب " جلد 5 صفحه 362 مى گويد: براى شيخ اسماعيل خضرمى كراماتى است كه طبق گفته " مطرى " آن كرامات به حد تواتر نقل شده است، تا اينكه مى گويد: از جمله آن كرامات اين است كه تصميم رفتن به شهر " زبيد را داشت، در بين راه كه هنوز فاصله زيادى تا آنجا باقى مانده بود، ديد خورشيد دارد غروب مى كند و ترسيد كه پيش از رسيدن به آن جا در شهر بسته شود از اين رو به خورشيد دستور توقف داد تا وارد زبيد شد.

و يافعى به همين كرامت اشاره مى كند آنجا كه مى گويد: " او حضرمى است فرزند مولا محمد تا آخر دو بيت ياد شده " ابن حجر در " الفتاوى الحديثه " صفحه 232 مى نويسد: از جمله كرامات حضرمى اين است كه: مى خواست وارد شهر زبيد شود، ديد خورشيد نزديك است كه غروب كند به او گفت: غروب نكن تا وارد شهر شويم او هم ساعتها توقف كرد، هنگامى كه وارد شهر شد به او دستور غروب كردن داد، ناگهان خورشيد غروب كرد و جهان در تاريكى فرو رفت و ستارگان كاملا آشگار شدند.

علامه سماوى در " العجب اللزومى " گفته است:

 

وا عجبا من فرقه قد غلت

من دخل فى جوفها مضرم

تنكر رد الشمس للمرتضى

بامر طاها العيلم الخضرم

و تدعى ان ردها خادم

لامر اسماعيل الحضرم

 

" شگفتا از طائفه اى كه از روى دغل و كينه در اندرونشان آتش مشتعل زبانه مى كشد.

منكر " رد شمس " براى مرتضى على آنهم به دستور پيامبر اكرم هستند، رد صورتى كه آن را براى خادمى به امر اسماعيل حضرمى جائز مى شمارند "

انسان جستجوگا اين داستان مى تواند چنين نتيجه بگيرد كه: اسماعيل حضرمى پيش خدا از پيامبر اكرم و وصيش امير المومنين برتر و بالاتر است، زيرا برگرداندن خورشيد براى على امرى بوده كه يا با دعاى على و يا با دعاى پيامبر بزرگوار اسلام واقع شده، اما در مورد اسماعيل حضرمى او به خادمش دشتور داد كه به خورشيد فرمان دهد تا بماند آن هم توقف كرد. آنگاه دستور داد خورشيد را از اسارت آزاد نمايد، يا خود او دستور توقف خورشيد را صادر كرد آنهم توقف نمود،

و اين يكنوع امتياز و برترى و نزديكى به خدا است اگر خواب ها و احلام واقعيت داشته باشند، ليكن عقلاء و راويان اين داستان بخوبى مى دانند كه: اين افسانه چه زمانى ساخته شده و كجا بافته شده و براى چه منظورى تنظيم شده است؟

يريدون ليطفئوا نور الله بافواههم و يابى الله الا ان يتم نوره:

" مى خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش كنند، ليكن خدا نمى خواهد مگر اينكه نورش را تمام نمايد ".

نماز هزار ركعت

بسيار نقل كرده اند كه: هر كدام از مولايمان امير المومنين و امام حسين و فرزند برومندش زين العابدين عليهم السلام در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواندند و اين موضوع همواره مورد اعتقاد عمومى و باور همه علماء بوده است تا اينكه جناب " ابن تيميه قدم به عرصه دانش گذاشت.

او گاهى اين عمل نيك را مكروه پنداشته و گفته است: نماز هزار ركعت ارزشى ندارد و كسى كه آن را با ارزش بداند نادان است، زيرا رسول خدا در شب بيش از سيزه ركعت و در روز ركعات معينى نماز نمى خوانده چنين نبوده كه او تمام شب را نماز بخواند و يا تمام روزها را روز بگيرد.

آنگاه اضافه مى كند: مداومت بر شب زنده دارى در تمام شب نه تنها مستحب نيست بلكه مكروه است و اين امر همانند دائما روزه نگهداشتن از سنت آن حضرت نيست.

و گاهى هم گمان كرده كه اين كار از توانائى آدمى خارج است و گفته است: اگر چنين كارى ممكن باشد على رضى الله عنه داناتر به سنت پيامبر و شايسته تر به پيروى از راهنمائى هايش و دورتر از چنين مخالفتى با آن حضرت است در صورتى كه در بيست و چهارم ساعت هزار ركعت نماز خواندن و به ديگر وظائف نيز پرداختن غير مقدور خواهد بود، زيرا آدمى نيازمند به خوراك و خواب و.. نيز هست،

و زمانى ديگر فكر مى كند كه: طبعا چنين عملى با سرعت و عجله صورت مى گيرد و چنين كارى عارى از خضوع و خشوع وهمانندانه برداشتن كلاغ از زمين خواهد بود وچنين عملى فائده زيادى نخواهد داشت،

جناب ابن تيميه آنگاه گفتارش را چنين پايان مى دهد: شب زنده دارى با تهجد و قرائت همه قرآن در يك ركعت نماز درباره عثمان رضى الله عنه ثابت است، پس شب زنده دارى و تلاوت قرآنش از ديگران آشكارتر است.

پاسخ پندارهاى ابن تيميه

اما گمان كراهت اين عمل و مخالفتش با سنت پيامبر و خارج شدنش بدين جهت از فضيلت، مطلبى است كه از نادانى همه جانبه او از شئون عبادات و فقه السنه و وارونه جلوه دادن حقائق از روى جهالت و يا عمد حكايت مى كند زيرا سيزده ركعت نماز پيامبر اكرم در شب و ركعاتى در روز چنانكه در اخبار بيان شده همان نمازهاى شب، شفع، وتر، نافله صبح و نوافل نماز هاى روزانه است و با مطلق نمازها كه استحباب ذاتى دارند و در احاديث زياد از پيغمبر اكرم به آن ترغيب شده كه ذيلا به برخى از آنها اشاره مى شود، ارتباطى ندارند:

الصلاه خير موضوع استكثر او استقل: نماز بهترين چيزى است زياد خوانده شود يا كم ". " نماز بهترين چيزى است، پس است هر كسى توانائى زياد خواندنش را دارد كوتاهى نكند ".

" نماز بهترين چيزى است هر كسى مى خواهد زياد و هر كسى مى خواهد كم بخواند ".

" اى انس در شبانه روز نماز زياد بخوان كه ترا حفظ خواهد كرد ".

" اى انس اگر توانستى همواره نماز بخوانى بخوان كه فرشتگان تا زمانى كه نماز مى خوانى بر تو درود مى فرستند ".

" كسيكه در شب نمازش زياد باشد "يا زياد نماز كند" در روز چهره نيكو مى گردد ".

نصر ابن على جهضمى مى گويد: حافظ يزيد ابن زريع را در خواب ديدم و به او گفتم: خدا با تو چه كرد؟ گفت: وارد بهشت شدم گفتم: با چى؟ گفت: با نماز زياد ".

بطريق صحيح از بخارى و مسلم روايت شده كه: پيامبر اكرم آنقدر شب را به عبادت روى پا ايستاد كه از پايش خون جارى شد.

و در روايت ديگرى از آن دو و ترمذى آمده: آنقدر پيامبر روى پا به عنوان عبادت ايستاد يا نماز خواند تا پاها و يا ساق هايش ورم كرد و در روايت ديگر از عايشه آمده: تا جائى كه از قدم هايش خون جارى شد.

و در روايت ديگر از ابى هريره آمده: تا قدم هايش تركيد و از آن خود جارى شد.

و در " الموهب اللدنيه " آمده پيامبر اكرم در زمان پيرى بعضى از وردهاى نمازش را نشسته مى خواند بعد از انكه آنقدر سر پا عبادت كرده بود كه قدم هايش تركيده و خون از آن جارى شده بود.

و روش جارى ميان مسلمين در انجام عباداتى از قبيل: نماز، روزه، حج، قرائت قرآن و ديگر اعمالى كه موجب تقرب به خدا مى شود اين بوده كه هر كدام طبق توانائيشان از آن انجام مى داند و هيج گاه اكتفاء به آن عبادات معدوده اى كه براى رسول خدا شمرده شده نمى كردند البته مردم در توانائى مختلفند چنانكه خداوند در قرآنش مى فرمايد: " به مقدار توانائيتان از خدا بپرهيزيد - خداوند كسى را جز به مقدار توانائيش تكليف نمى كند " از اين روست كه مى بينى:

اين يكى هر روز صد ركعت نماز مى خواند و ديگرى دويست ركعت مانند:

ابو يوسف قاضى و فقيه كوفى متوفى در سال 182 ه.

و قاضى ابى عبد الله محمد ابن سماغه بغدادى متوفى در سال 233 ه.

و بشر ابن وليد كندى متوفى در سال 238.

و بعضى دير هر كدام سيصد ركعت مانند: پيشپاى حنبليها " احمد ابن حنبل " متوفى در سال 241.

و ابو قاسم جنيد قواريرى متوفى در سال 298.

و حافظ عبد الغنى مقدسى متوفى در سال 600.

و برخى ديگر هر كدام چهار صد ركعت، امثال: بشر ابن مفضل و قاشى متوفى در سال 187.

و پيشواى حنيفها " ابو حنيفه نعمان متوفى در سال 150.

و ابو قلابه عبد الملك ابن محمد متوفى در سال 276.

وضيغم ابن مالك ابو مالك.

و ام طلق نيز چهار صد ركعت نماز و از قرآن هر چه مى خواست مى خواند.

و احمد ابن مهلهل حنيلى متوفى در سال 554 نيز چنين بوده است.

و جمعى ديگر پانصد ركعت نماز مى خواندند، مانند:

بشر ابن منصورى بصرى متوفى در سال 180

و سمنون ابن حمزه متوفى در سال 298

و گروهى ديگر، ششصد ركعت نماز مى خواندند، مانند:

حارث بن يزيد حضرمى متوفى در سال 130

و حسين ابن فضل كوفى متوفى در سال 282

و على ابن على ابن النجاد ابى اسماعيل بصرى

و ام الصهبا، معاذه عدويه

و بعضى ديگر هفتصد ركعت نماز مى خواندند، مانند:

اسود ابن يزيد " زيد " نخعى متوفى در سال 75

عبد الرحمن ابن اسود متوفى در سال 98

خود آنان در شرح حال بسيار از رجال اهل سنت نقل كرده اند كه آنان در شبانه روز و يا تنها در روز هزار ركعت نماز مى خواندند و اين را از فضائل آنان بشمار آورده اند و از آن جمله است: 1 - مره ابن شراحيل همدانى متوفى در سال 76 ه چنانكه كفته شده در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خوانده.

2- عبد الرحمان ابن ابان ابن عثمان ابن عفان در هر روز هزار ركعت نماز مى خوانده است.

3- ترمذى درباره عمير ابن هانى ابو الوليد الدمشقى تابعى مى نويسد او در هر روز هزار ركعت نماز و صد هزار تسبيح مى گفته است و محمد عبد الحى انصارى حنفى در " اقامه الحجه " صفحه 7 نيز چنين آورده است، ولى در " تهذيب التهذيب " جلد 8 صفحه 150 آمده است كه او هر روز هزار سجده مى كرده و صد هزار تسبيح مى گفته است.

4- على ابن عبد الله عباسى متوفى در سال 117 ه در هر روز و يا در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خوانده است.

5- ميمون ابن مهران الرقى متوفى 117 ه كه از علماء " الجزيره " بوده است در مدت هفده روز هفده هزار ركعت نماز خوانده است.

6- بلال ابن اسعد اشعرى متوفى 120 ه در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خوانده است.

7- عامر ابن عبد الله اسدى مدنى بر خود فرض كرده بود كه در هر روز هزار ركعت نماز بخواند.

8 - مصعب ابن ثابت ابن عبد الله ابن زبير متوفى در سنه 157 در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خوانده است. 9- ابو السائب مخزومى در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند است.

10- سليمانان كه قيس گفته است: در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خوانده تا آنكه زمين گير شده در آن وقت نشسته هزار ركعت نماز مى خوانده است.

11- كهمس ابن حسن ابو عبد الله الدعاء در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خوانده است.

12- محمد ابن حفيف الشيرازى ابو عبد الله متوفى در سال 371 چه بسا از صبح تا عصر هزار ركعت نماز مى خوانده است.

13- ابو حنيفه پيشواى حنفى ها در هر شب سيصد ركعت نماز مى خوانده است. و روزى از راهى مى گذشت شنيد كه زنى به زن ديگرى مى گويد كه: اين مرد هر شب پانصد ركعت نماز مى خواند، و او بعد از اين همان پانصد ركعت نماز را در هر شبى مى خواند و روزى ديگر از ميان جمعى از بچه ها مى گذشت كه برخى از آنها به برخى ديگر گفتند: اين مرد در هر شب هزار ركعت نماز مى خواند و شب را نمى خوابد.

ابو حنيفه مى گويد از اين ساعت تصميم گرفتم شب ها هزار ركعت نماز بخوانم و اصلا نخوابم

14 - رابعه عدويه شبانه روز هزار ركعت نماز مى خوانده است.

و ما هم اكنون از يارانمان، كسانى را مى شناسيم كه گاهى در شب و گاهى در شبانه روز كمتر از هفت ساعت هزار ركعت نماز همه چيز تمام بر خلاف پندار " ابن تيميه كه مى پنداشته محال است " مى خوانند

بنابر اين بجا آوردن هزار ركعت نماز در شبانه روز هيچ گاه تمام وقت آن را اشغال نمى كند و نيازمند به مصرف تمام وقت و يا نصف آن نيست و چنين كارى مخالف با سنت پيامبر نيز نمى باشد، بلكه عين سنت است و عمل علماء و اولياء نيز را تاييد كرده. پس هر كه مى خواهد از نماز زياد و يا كم بجا آورد.

على هذا مداومت بر شب زنده دارى در تمام شب اگر مستحب نباشد و چنانكه ابن تيميه پنداشته مكروه و مخالف سنت ثابته پيامبر اكرم باشد، چگونه در طى كتاب ها از فضائل بزرگان آنان به شمار آمده است؟ و اينك اسامى و چگونگى اعمال بعضى از آنان ذيلا آورده مى شود:

1- سعيد ابن مسيب تابعى متوفى در سال 92 ه چهل سال با وضوئى كه در ثلث اول مى گرفته نماز صبح را مى خوانده است.

2- حسن بصرى تابعى متوفى 110 ه چهل سال با وضوئى كه در ثلث اول شب مى گرفته نماز صبح را مى خوانده است.

3- پيشواى حنفى ها نعمان چهل سال نماز صبح را با طهارت نماز عشاء خوانده است.

و ابن مبارك گفته است: چهل و پنج سال.

4- ابو جعفر عبد الرحمن ابن اسود نخعى متوفى 98 ه نماز صبح را با وضوء عشاء خوانده است.

5- فقيه ابو بكر نيشابورى رحال چهل سال نماز صبح را با طهارت عشاء وانده است.

او مى گويد: چهل سال شب ها به شب زنده دارى مشغول بوده و نخوابيده است و هر شب پنج " حبه " غذا قوتش را تشكيل مى داد و نماز صبح را با طهارت عشا مى خوانده است.

6- محمد ابن عبد الرحمن ابو حارث متوفى 159 ه تمام شب نماز مى خوانده است.

7- هاشم "در صفه الصفوه هشم آمده" ابن بشير ابو معاويه متوفى 183 ه بيست سال نماز صبح را با وضوء عشاء خوانده است.

8- ابو غياث منصور ابن معتمر سلمى متوفى 132 ه تمام شب را با يك ركعت نماز بدون ركوع و سجده به صبح مى آورده است.

9- ابو الحسن اشعرى بيست سال نماز صبح را با وضوء عشاء مى خوانده است.

10- ابو الحسين ابن بكار بصرى متوفى 199 ه نماز صبح را با وضوء ثلث اول شب مى خوانده است.

11- حافظ سليمان ابن طرخان تيمى چهل سال نماز صبح و عشاء و را با يك وضوء خوانده است. 12- ابو خالد يزيد ابن هارون حافظ چهل و چند سال نماز صبح را با وضوء عشاء خوانده است.

13- عبد الواحد ابن زيد چهل سال نماز صبح را با وضوء عشاء مى خوانده است.

پاسخ ديگر به ابن تيميه

نكته ديگرى كه در پاسخ ابن تيميه بايد متذكر بود اين است كه " سنت " طبق عقيده برادران سنى ما تنها با فعل پيامبر اكرم ثابت نمى شود، بلكه با رفتار هر فردى از افراد مسلمين نيز ثابت خواهد شد.

روى اين حساب، چه مانعى دارد كه امير المومنين عليه السلام كسى باشد كه خواندن هزار ركعت نماز را در يك شبانه روز سنت قرار داده باشد؟

چنانكه باجى، سيوطى، ستكوارى و ديگران تصريه كرده اند كه: " نخستين كسى كه نماز " تراويح " را سنت قرار داده عمر بن خطاب بوده كه در سال چهاردهم هجرى چنين كارى را كرده است و او اول كسى است كه مردم را بر انجام نماز تراويح گرد آورده و بجا آوردن نوافل با جماعت در ماه رمضان نيز از بدعت هاى اوست.

و نيز نخستين كسى كه شارب الخمر را هشتاد تازيانه زده، عمر بن خطاب بوده كه نظير اين گونه بدعت ها كه بعدا نيكو شمرده شده و مورد پيروى قرار گرفته است. "

و گفته حافظ ابو نعيم اصفهانى و خازن و ديگران نيز شاهد ديگر بر عدم انحصار سنت به فعل رسول خدا است، آنان مى گويند: نخستين كه نماز را براى مسلمانى كه " صبرا " كشته شده سنت قرار داده " خبيب بن عدى " انصارى بوده است.

گفتارى مورخان درباره سنت معاويه در موضوع ارث و ديه دليل ديگرى بر عدم انحصار نسبت به فعل رسول خدا طبق عقيده آنان است، آنان مى گويند: اين كار معاويه خلاف سنت پيامبر اكرم و خلفاء چهارگانه بعد از آن حضرت است كه آنان جون راه پيامبر اكرم را پيروى مى كردند، روش آنان نه نام " سنت خلفاء " معروف و مورد پيروى قرار گرفته است.

و نيز عمل عمر بن عبد العزيز در مورد سنت قرار دادن رسم تبريك در عيدها دليل ديگرى بر عدم انحصار سنت به فعل رسول خدا است.

مگر از پيامبر اسلام به طريق صحيح نيامده است: بر شما باد عمل كردن به سنتم و سنت خلفاء راشدين هدايت يافته؟

و اگر رسيده چرا آن را اختصاص به سنتهاى خلفاء منهاى على مى دهيد و از شمول آن نسبت به سنتهاى امير المومنين عليه السلام منع مى نمائيد؟

و براى رفع پندارهاى ابن تيميه و كسانى كه قى كرده او را مى خورند، شيخ محمد عبد الحى حنفى رساله اى نوشته و نام آن را " اقامه الحجه على ان الاكثار فى التعبد ليس ببدعه " گذارده است و در آن نام عده اى از صحابه وتابعان را كه كوشش فراوان دربندگى خدا داشته و عمرشان را در ان راه نهاده اند ذكر مى كند. اين رساله، داراى فوائد زيادى است كه نمى شود محتوى آن را ناچيز شمرد و در سال 1311 ه در هند چاپ شده است.

او در صفحه 18 همان رساله مى نويسد: " خلاصه مطلب كه پيروى از علماء بزرگوار مورد قبول من نيز مى باشد اين است كه: تمام شب را به عبادت مشغول بودن و خواندن تمام قرآن در شبانه روز يكبار يا چند بار و انجام هزار ركعت نماز، يا بيشتر و امثال اين گونه عبادات نه بدعت است و نه در شرع از آن نهى شده، بلكه عملى نيكو و مطلوب است.

و اما اينكه گفته شده: چنين كارى مقدور نيست، منشا آن كسالت روحى او از انجام عبادت زياد است و كسانى كه در تمام عمرشان نشاط انجام چنين عباداتى را نداشته و از رفتار پسنديده و عادات خدائى پارسايان و بندگان خالص خدا بدور و بى بهره اند مى پندارند كه چنين كارى غير مقدور است، و لى كسانى كه شيرنى اطاعت و بندگى خدا را چشيده اند اين گونه اعمال را، جزء امور عادى مى شمارند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved