بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

عيد غدير در اسلام

از جمله اموريكه بمنظور ثبات و نشر داستان غدير و جاودان ماندن خاطره آن و تامين تحقق و ثبوت مفاد آن مورد توجه و اهتمام بوده، عيد گرفتن اين روز تاريخى است كه همه ساله در روز و شب آن مجامع و محافل و تشكيل شود و مراسم بندگى خدا و ابراز خشوع بدرگاه احديت اجراء گردد و سيره نيكى و بخشش و بذل وجوه بريه و توجه بحال ناتوانان و مستمندان و توسعه بزندگى خانواده ها و عائله ها و در بر كردن لباس هاى نو و زيبا با آرايش، پيروى و مورد عمل قرار گيرد، و در نتيجه اجراء اين تشريفات و تظاهرات در ميان مردم معتقد است كه توجه عموم طبقات بطرف يك وضع نوين و منظره جالب معطوف شده و اين وضع بيخبران را وا ميدارد به تفحص و پرسش علل و موجبات آن و منجر ميشود به تجسس از روايت آن و دانايان به بيان روايات متواتره مشتمل بر اين امر خطير پرداخته و گويندگان و سرايندگان به ايراد خطابه و انشاء قصايد و منظومات مى پردازند و بدين وسائل رشته روايت غدير خم و اسناد آن بيكديگر متصل و پيوسته گشته و در ميان هر قوم و گروه و در هر عصر و زمان اين خبر تكرار و اين داستان بزبانها جارى و طرق متصله آن در اذهان محفوظ و پايدار مى گردد.

آنچه از اين كيفيت براى اهل تحقيق آشكار ميشود دو امر است، يكى اينكه عيد غدير خم اختصاص بگروه شيعه فقط ندارد و هر چند كه اين گروه نسبت باين امر علاقه خاصى ابراز مينمايند ولى در عين حال ديگران هم از ساير فرق مسلمين در اين عيد با شيعه شركت مينمايند، بيرونى در " الاثار الباقيه فى القرون الخاليه " ص 334 اين روز را از جمله اعيادى ذكر نموده كه مورد توجه و اعتناء اهل اسلام است، و در " مطالب السئول " تاليف ابن طلحه شافعى در ص 53 چنين مذكور است: روز غدير خم را اميرالمومنين عليه السلام در شعر خود ياد كرده و اين روز عيد گشته براى اينكه روزى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آنجناب را باين جايگاه ارجمند "ولايت" منصوب نموده و او را بدين جهت بر جميع خلق برترى بخشيده، و در 56 گويد: هر معنائى كه ممكن است لفظ مولى دلالت بر آن داشته باشد نسبت بشخص رسول خدا صلى الله عليه و آله همان معنى را براى على عليه السلام قرار داده و اين مرتبه ايست عالى و جايگاهى است رفيع و مقامى است شامخ كه آنجناب را بدان مخصوص نموده و بهمين جهت اين روز، روز عيد و هنگام سرور و شادمانى و موسم انبساط و مسرت دوستان او گشته... انتهى

اين جمله خود اشتراك تمام مسلمين را در عيد گرفتن اين روز ثابت مينمايد، خواه ضمير "دوستان او" به پيغمبر صلى الله عليه و آله برگردد و خواه به على عليه السلام برگردد، اگر به پيغمبر برگردد كه مطلب واضح است، و اگر بعلى عليه السلام برگردد باز مقصود حاصل است، زيرا همه مسلمين على عليه السلام را دوست دارند چه آنها كه او را جانشين بلا فصل پيغمبر صلى الله عليه و آله ميدانند و چه آنها كه آنحضرت را چهارمين خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار داده اند.

و در ميان تمام فرق مسلمين كسى نيست كه با آنجناب سر عداوت و دشمنى داشته باشد جز تعداد ناچيزى از خوارج كه آنها از دين اسلام خارج شده اند.

و كتب تاريخ درسهايى از اين عيد بما ميدهد و حاكى است كه امم اسلامى در شرق و غرب جهان بر اين عيد توافق دارند و مردم مصر و مغاربه و عراق از قرون گذشته باين روز داير بعيد بودن آن توجه و اعتناء داشته و روزى بوده نزد آنان كه نماز و دعا و خطبه و انشاد شعر در آن معمول بوده چنانكه در كتب مربوطه مفصلا مذكور است.

و در موارد عديده از " وفيات الاعيان " تاليف ابن خلكان- اتفاق عموم مسلمين بر عيد بودن اين روز استفاده ميشود، مثلا در شرح حال مستعلى پسر مستنصر- در جلد 1 ص 60 چنين مذكور است: بيعت با نامبرده در روز عيد غدير خم واقع شده و آن هجدهم ذى الحجه است بسال 487، و در شرح حال مستنصر بالله عبيدى در جلد 2 ص 223 چنين مذكور است: نامبرده شب پنجشنبه هجدهم ذى الحجه سال 487 وفات يافت، سپس خود گويد: و اين شب، شب عيد غدير است، يعنى شب هجدهم ذى الحجه، و آن، غدير خم است، و گروه بسيارى را يافتم كه سوال ميكنند از اين شب كه در چندم ذى الحجه بوده؟ و اين مكان "غدير خم" بين مكه و مدينه است و در آن گودال آبى است و گفته ميشود كه در آنجا درخت زارى است كه آب در آن جمع ميشود، و چون رسول خدا صلى الله عليه و آله از سفر حجه الوداع از مكه مشرفه بازگشت و باين مكان رسيد و با على بن ابى طالب عليه السلام برادرى خود را اعلام فرمود، گفت: على از من بمنزله هارون است از موسى بار خدايا، دوست بدار كسى را كه او را دوست بدارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن بدارد و يارى فرما آنكه را كه او را يارى نمايد و خار گردان آنكه را كه او را خار نمايد، و شيعه باين روز علاقه زيادى دارند. و حازمى گويد: آنجا واديى است بين مكه و مدينه و نزد جحفه گودالى است كه در آنجا پيغمبر صلى الله عليه و آله خطبه خواند و اين وادى بدشوارى و شدت گرمى موصوف و معروف است.

و همين مطلب را "داير بعلاقه زياد شيعه باين روز" كه ابن خلكان ذكر نموده مسعودى نيز در " التنبيه و الاشراف " ص 221 بعد از ذكر حديث غدير بيان داشته گويد: و فرزندان على عليه السلام و شيعيان او اين روز را بزرگ ميشمارند، و مانند اين مطلب را ثعلبى در " ثمار القلوب " نگاشته، پس از آنكه شب غدير را از شبهاى مضاف بنام و مشهود در نزد امت شمرده در ص 511 گويد: و اين همان شبى است كه فرداى آن رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم بر جهاز شتران خطبه خواند و ضمن خطبه خود فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، اخذل من خذله.

شيعه اين شب را بزرگ ميشمارند و آن را بشب زنده دارى و قيام بعبادت بسر ميبرند... انتهى

بلى آنها معتقدند كه نص و تصريح بر خلاف بلا فصل "على عليه السلام" در آن تحقق يافته، و آنان گرچه باين عقيده از سايرين جدا و منفردند ولى در اين كه شب غدير از شبهاى مضاف بنام و مشهور است با امت اسلامى متفق و همعقيده ميباشند، و اين شهرت و اهميت نيست مگر بسبب اعتقاد بامر خطير و بزرگى و فضيلت آشكارى كه در بامداد آن صورت گرفته. و وقوع همين امر بزرگ و مهم در اين روز آنرا روز خاص يا عيد مباركى گردانده است، و در اثر اين اعتقاد در فضيلت روز غدير و شب آن، فرط اشتهار اين جهت تا بحدى رسيده كه زيبائى و فروغ "در بيانات شاعرانه و مغازلات اديبانه" بان تشبيه شده، تميم بن معز صاحب ديار مصريه كه در سال 374 وفات يافته ضمن قصيده كه با خرزى در " دميه القصر " ص 38 از او نقل نموده چنين سروده:

 

تروح علينا باحداقها

حسان حكتهن من نشرهنه

نواعم لا يستطعن النهوض

اذا قمن من ثقل اراد فهنه

حسن كحسن ليالى الغدير

و جئن ببهجه ايامهنه

 

و از جمله دلائل اين امر، تهنيت و مبارك بادى است كه بوسيله شيخين و زنان رسول خدا صلى الله عليه و آله و جز آنها از صحابه بامر رسول خدا صلى الله عليه و آله نسبت باميرالمومنين عليه السلام صورت گرفته، بطوريكه قريبا بچگونگى آن واقف خواهيد شد و تهنيت و مبارك باد از خواص عيد و مواقع شادمانى و سرور است.

امر دوم، اينست كه سابقه اين عيد امتداد داشته و پيوسته در اعصار و قرون گذشته چنين بوده تا دوران عهد پيغمبر صلى الله عليه و آله و آغاز پيدايش اين فضيلت و عيد، روز غدير بوده است در حجه الوداع پس از آنكه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله جايگاه استوار و ثابت خلافت كبرى را آشكار و مركز امارت خود را از وجهه دينى و دنيوى بان گروه عظيم از پيروان خود ابراز فرمود و مبناى رفيع دين مقدسش را معين داشت، در نتيجه روز مزبور عاليترين اشتهار را بدست آوردن تا بحدى كه هر كس با اسلام و معالم اسلام وابسته و معتقد بود از موقعيت آنروز قرين مسرت گرديد، چه مسرتى از اين بالاتر كه در چنين روزى مركز شريعت و سرچشمه ريزش و فيضان انوار تابان احكام دين معلوم و مشهود گشته و ديگر اميال و اهواء اين و آن اين پايگاه استوار را زايل و منقلب نميكند و جهل و ابهامى وجود ندارد كه اين امر صريح را در گودال پست اوهام پنهان نمايد، چه روزى بزرگتر از اين روز هست؟ در حالتيكه سنن و آداب شريعت در اين روز آشكار گشته و شاهراه سعادت نمايانده شده و تكميل دين و اتمام نعمت در آن صورت گرفته و قرآن كريم آن را تاييد و پشتيبانى نموده.

زمانى كه پادشاهان صورى بر سرير سلطنت تكيه ميزنند ملت آنروز را روز شادى و مسرت و عيد ميگيرند و بافتخار آن چراغان ميكنند، محافل جشن تشكيل ميدهند و گروه گروه در آن مجامع و محافل مجتمع شده و خطباء و ادباء بايراد خطابه و سرودن مدايح و قصائد ميپردازند و خوانهاى نعمت ميگسترانند چنانكه اين سيره و عادت در هر قوم و ملتى معمول است، بنابر اين قاعده روزى كه سلطنت اسلامى ولايت عظماى دين تحقق يافته بنام شخصيتى كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله بوحى الهى او را با تصريح و تاكيد بان مقام منصوب فرموده سزوارتر است كه چنين روزى عيد گرفته شود و مجلل ترين مظاهر جشن و سرور در آن نمايان گردد، و باعتبار اينكه چنين روزى از اعياد دينى است شايسته و روا است كه مضافا بر اجراء مراسم شادى و مسرت امورى نيز كه موجب قرب بدرگاه حضرت بارى است از روزه و نماز و دعا و غيره مورد عمل قرار گيرد چنانكه قريبا بوظائف و مقررات مذكوره نيز واقف خواهيد شد انشاء الله تعالى.

و براى تامين همين منظور و اموريكه ذكر شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله امر فرمود، حاضرين در آن مجمع را از امت خود كه از جمله آنها شيخين "ابوبكر- و عمر" بودند و ديگر بزرگان قريش و وجوه انصار و همچنين زوجات خود را كه بر امير المومنين عليه السلام وارد شوند و او را باين منصب عالى و حظ وافريكه بسبب عهده دار شدن مقام ولايت كبرى و اريكه امر و نهى در دين خدا احراز نموده تهنيت و شاد باش گويند.

داستان تهنيت

امام طبرى- محمد بن جرير- در كتاب "الولايه" حديثى را باسناد خود آورده از زيد بن ارقم كه قسمت زيادى از آن در صفحات 92- 89 ذكر شد و در پايان حديث مزبور است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود اى گروه مردم بگوئيد: پيمان بستيم با تو از صميم قلب و عهد نموديم با زبان و دست بيعت داديم بر اين امر، عهد و پيمان و بيعتى كه اولاد و اهل بيت و كسان خود را بدان وادار نمائيم و بجاى اين سيره مقدس روش ديگرى را نپذيريم و تو گواه بر ما هستى و خداوند از حيث گواهى كافى است، بگوئيد آنچه را بشما تلقين و تعليم نمودم و سلام كنيد بر على با تصريح بفرماندهى اهل ايمان و بگوئيد: الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا ان هدانا الله همانا خداوند هر صدا و آهنگى را ميشناسد و ميشنود و بخيانت هر خائن واقف است، پس هر كس پيمان شكنى كند بزيان خود كرده و كسيكه به پيمان خدائى وفادار بماند خداى پاداش بزرگ باو خواهد داد، بگوئيد چيزى را كه موجب رضايت خداوند است و اگر ناسپاسى كنيد خداوند از شما بى نياز خواهد بود.

زيد بن ارقم گفت: در اين هنگام مردم رو بطرف رسولخدا صلى الله عليه و آله شتافتند در حاليكه همه ميگفتند: " سمعنا و اطعنا على امر الله و رسوله بقلوبنا " يعنى: شنيديم و بر امر خدا و رسولش از صميم قلب فرمانبرداريم، و اول كسانى كه دست خود را بعنوان اطاعت و بيعت بپيغمبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام رسانيدند، ابى بكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير بودند با باقى مهاجرين و انصار، و ساير مردم تا هنگاميكه نماز ظهر و عصر در يك وقت خوانده شد و اين جريان امتداد يافت تا نماز مغرب و عشاء نيز در يك وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بيعت پيوسته ادامه داشت.

و اين روايت را احمد بن محمد طبرى مشهور به "خليلى" در كتاب " مناقب على ابن ابى طالب عليه السلام" كه در سال 411 در قاهره تاليف نموده از طريق استادش محمد بن ابى بكر بن عبد الرحمن آورده و در روايت او چنين مذكور است: در نتيجه "امر بپيغمبر صلى الله عليه و آله" مردم ببيعت با او شتافتند و گفتند: شنيديم امر خدا و رسولش را بدل و بزبان و بجميع جوارح و اعضاء خود فرمانبرداريم سپس خود را با دست هاى گشاده براى مصافحه و بيعت بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام افكندند و اول كسيكه دست بيعت به رسول خدا صلى الله عليه و آله داد ابوبكر و عمر و طلحه و زبير بود و سپس باقى مهاجرين و سائر مردم بر حسب طبقات و مراتبشان، تا اينكه نماز ظهر و عصر در يكوقت بجا آورده شد و همچنين نماز مغرب و عشاء در يك زمان انجام گرفت و تا سه روز پيوسته امر دست دادن خلق و بيعت آنها ادامه داشت. و رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بيعت هر دسته و گروهى ميفرمود: الحمد لله الذى فضلنا على جميع العالمين و در نتيجه دست دادن و مصافحه سنت جاريه و رسم متداولى گشت تا آنجا كه آن را كسانى بكار بردند كه ذى حق بودند.

و در كتاب " النشر و الطى " اين داستان چنين ذكر شده: سپس مردم بسوى آنجناب شتافتند در حالتيكه ميگفتند بلى. بلى. شنيديم و امر خدا و رسولش را با ايمان قلبى فرمانبرداريم و با دستهائى كه براى بيعت گشوده بودند بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام فرو افتادند و اين مراسم ادامه داشت تا اينكه نماز ظهر و عصر در يكوقت خوانده شد و بقيه روز نيز ادامه داشت. تا اينكه نماز مغرب و عشاء نيز در يكوقت انجام يافت، و رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از آمدن هر دسته از مردم و بيعت آنها ميفرمود: الحمد لله الذى فضلنا على العالمين.

و مولوى، ولى الله لكهنوى در " مرآت المومنين " در ذكر داستان غدير باين مضمون نگاشته: سپس عمر آنجناب را ملاقات نمود و باو گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى من و مولاى هر مرد و زن با ايمان هستى. و پيوسته هر يك از اصحاب با آنجناب روبرو ميشد و او را تهنيت ميگفت.

و مورخ، ابن خاوند شاه- متوفاى 903 در " روضه الصفا " جزء دوم از جلد 1 ص 173 بعد از ذكر حديث غدير باين مضمون نگاشته: سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله در خيمه اختصاصى خود جلوس فرمود و بر حسب امر آنحضرت اميرالمومنين عليه السلام در خيمه ديگر نشست، و امر فرمود بطبقات مردم كه بخيمه آنجناب روند و او را تهنيت بگويند و پس از پايان تهنيت مردم، رسول خدا صلى الله عليه و آله بمادران اهل ايمان "زوجات خود" امر فرمود كه آنها نيز بنزد آنحضرت روند و تهنيت بگويند و آنان نيز باين وظيفه اقدام نمودند، و از جمله كسانى كه از صحابه بانحضرت تهنيت گفت: عمر بن خطاب بود كه بانجناب گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب صبح نمودى در حاليكه مولاى من و مولاى تمام مردان و زنان با ايمان هستى.

و مورخ- غياث الدين، متوفاى 942 در " حبيب السير " در جزء سوم

فرمود: آيا من بهر مومنى اولى نيستم از خودش؟ گفتند: آرى هستى، فرمود آيا زنهاى من مادران مومنين نيستند؟ گفتند: چرا فرمود بس اين "اشاره بعلى عليه السلام" مولاى كسى است كه من مولاى اويم- بار خدايا دوست بدار آنكه او را دوست بدارد و دشمن بدار آنكه او را دشمن بدارد، بعد از اين جريان عمر بن خطاب او را "على عليه السلام را" ملاقات كرد و باو گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن با ايمان هستى. سپس "حموينى" گويد: امام حافظ- شيخ السنه ابوبكر احمد بن حسين بيهقى اين حديث را در فضائل اميرالمومنين على رضى الله عنه وارد كرده و من آن را از خط مباركش نقل نمودم، و گفت: خبر داد ما را- استاد- پيشوا عماد الدين عبد الحافظ بن بدران بن شبل بن طرحان مقدسى بوسيله قرائت من بر او در شهر نابلس، و شيخ صالح- محمد بن عبد الله انصارى حرستانى بطريق اجازه روايت آن، از ابى عبد الله محمد بن فضل عراوى بطريق اذن روايت آن، از استاد- پيشوا، ابى بكر احمد بن حسين كه گفت: خبر داد ما را على بن احمد بن عبيد باخبار از احمد بن سليمان مودب بحديث از عثمان و او از زيد بن حباب بحديث او از حماد بن سلمه از على بن زيد بن جدعان، از عدى بن ثابت از براء كه گفت: با رسولخدا صلى الله عليه و آله رو آورديم تا آخر حديث كه ذكر شد.

33- نظام الدين قمى نيشابورى روايت او بلفظ ابى سعيد خدرى در ص 99 گذشت.

34- ولى الدين خطيب در " مشكاه المصابيح " كه در سال 737 تاليف شده در ص 557 داستان تهنيت را بطريق احمد از براء بن عازب و زيد بن ارقم بلفظ مذكور وى در ص 182 روايت نموده.

35- جمال الدين زرندى مدنى متوفاى هفتصد و پنجاه و اند، داستان تهنيت را در كتاب خود " درر السمطين " از طريق حافظ ابى بكر بيهقى باسنادش از براء بن عازب بلفظ مذكور از حموينى روايت نموده. زيادتى چاپ دوم:- و در روايت او مذكور است: تا اينكه در روز پنجشنبه هجدهم ذى الحجه بغدير خم رسيديم پس نماز جماعت اعلام شد...

36- ابو الفداء ابن كثير شامى، شافعى، متوفاى 774 در كتاب خود " البدايه و النهايه " جلد 5 ص 210- 209 داستان تهنيت را بلفظ احمد بن حنبل از براء بن عازب از طريق حافظ ابى يعلى موصلى و حافظ حسن بن سفيان- نامبردگان- و نيز از براء بن عازب از طريق ابن جرير از ابى زرعه، از موسى بن اسماعيل " منقرى " از حماد بن سلمه، از على بن زيد و ابى هارون عبدى از عدى بن ثابت از براء و از حديث موسى بن عثمان خضرمى از ابى اسحاق سبيعى از براء و زيد بن ارقم روايت نموده و در ص 212 از ابى هريره بلفظ خطيب بغدادى آورده.

37- تقى الدين مقريزى مصرى، متوفاى 845 داستان تهنيت را در " خطط " ص 223 بطريق احمد از براء بن عازى بلفظ پيش گفته روايت نموده است.

38- نور الدين- ابن صباغ مالكى، مكى، متوفاى 855 داستان تهنيت را در " الفصول المهمه " ص 25 از احمد و حافظ بيهقى از براء بن عازب بهمان لفظ مذكور آنها حكايت نموده.

39- قاضى نجم الدين اذرعى، شافعى، متوفاى 876 در " بديع المعانى " صفحه 75 گويد: و بتحقيق وارد شده كه عمر بن خطاب رضى الله عنه هنگاميكه سخن رسولخدا صلى الله عليه و آله را شنيد كه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، بعلى رضى الله عنه گفت: گوارا باد تو را، گرديدى مولاى هر مرد و زن مومن.

40- كمال الدين ميبدى در شرح ديوان منسوب به اميرالمومنين عليه السلام در صفحه 406 حديث احمد را از براء بن عازب و زيد بن ارقم بلفظ پيش گفته اش ذكر نموده است.

41- جلال الدين سيوطى متوفاى 911 داستان تهنيت را در " جمع الجوامع " بطورى كه در كنز العمال جلد 6 ص 397 مذكور است بنقل از حافظ ابن ابى شيبه بلفظ پيش گفته در ص 181- ذكر نموده. 42- نور الدين سمهودى، مدنى، شافعى، متوفاى 911 داستان تهنيت دار در كتاب خود "وفاء الوفا باخبار دار المصطفى" جلد 2 ص 173 نقل از احمد بطريق او از براء و زيد روايت نموده است.

43- ابو العباس شهاب الدين قسطلانى، متوفاى 923 در جلد 2 " مواهب اللدنيه " ص 13 در معنى مولى گويد: و سخن عمر كه گفت: اصبحت مولى كل مومن، يعنى ولى كل مومن.

44- سيد عبد الوهب حسينى، بخارى، متوفاى 932 لفظ او در ص 101 گذشت.

45- ابن حجر عسقلانى، هيتمى، متوفاى 973 در " الصواعق المحرقه " صفحه 26 درباره مفاد حديث گويد: ما اين را قبول داريم كه او "يعنى على عليه السلام" اولى است، ولى تسليم باين معنى نميشويم كه اولى بامامت است بلكه مراد اينست كه او اولى به پيروى و نزديكى بسوى اوست، تا آنجا كه گويد: و همين معنى است كه ابوبكر و عمر از حديث فهميده اند و فهم اين دو نفر كافى است، چه آن دو پس از آنكه "سخن پيغمبر صلى الله عليه و آله را" شنيدند باو "على عليه السلام" گفتند گرديدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مومن... اين حديث را دار قطنى روايت نموده است.

46- سيد على بن شهاب الدين همدانى داستان تهنيت را در " موده القربى " بلفظ براء روايت نموده.

47- سيد محمود شيخانى، قادرى، مدنى در كتاب خود "الصراط السوى فى مناقب آل النبى" گويد ابو يعلى و حسن بن سفيان در مسندشان از براء بن عازب رضى الله عنه روايت نموده اند كه گفت: در حجه الوداع با رسولخدا صلى الله عليه و آله بوديم.. تا آخر لفظى كه از آندو ذكر شد. و سپس گويد: حافظ ذهبى گفته: اين حديث حسن است و تمام علماء اهل سنت بر آنچه ما گفتيم اتفاق نموده اند. سپس درباره آنچه كه از خطبه غدير "بعقيده او" درست است گويد: و صحيح از جمله آنچه ذكر كرديم نيز اين فراز از فرموده پيغمبر صلى الله عليه و آله است: " الست اولى بكم مومن من نفسه " يعنى آيا من بهر مومنى اولى نيستم از خودش؟ گفتند: آرى، هستى. فرمود: همانا اين "اشاره به على عليه السلام" مولاى كسى است كه من مولاى اويم، بار خدايا، دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن بدار آنكه را كه او را دشمن بدارد، پس از اين گفتار عمر رضى الله عنه او را "على عليه السلام را" ملاقات كرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن مومن هستى، قسمتهاى صحيح و حسن پايان يافت و در آنچه ذكر شد چيزى از ساخته ها و افتراآت مدعى در ميان نيست تا آخر... تمام سخن او در مورد: سخنان پيرامون حديث، خواهد آمد.

48- شمس الدين مناوى، شافعى، متوفاى 1031 در كتاب " فيض القدير " جلد 6 ص 218 گويد: چون ابوبكر و عمر اين را "حديث الولايه" شنيدند گفتند "طبق آنچه كه دار قطنى از سعد بن ابى وقاص روايت نموده": گرديدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مومن.

49- شيخ احمد، باكثير مكى، شافعى، متوفاى 1047 داستان تهنيت را در "وسيله المال فى عد مناقب الال" بلفظ براء بن عازب روايت نموده.

50- ابو عبد الله زرقانى، مالكى، متوفاى 1122 در " شرح المواهب " جلد 7 صفحه 13 گويد: دار قطنى از سعد روايت نموده كه گفت: چون ابوبكر و عمر اين را شنيدند گفتند: گرديدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مومن.

51- حسام الدين بن محمد با يزيد سهارنپورى داستان تهنيت را در "مرافض الروافض" بلفظى كه در ج 1 ص 228 گذشت ذكر نموده است.

52- ميرزا محمد بدخشانى داستان تهنيت را در دو كتاب خود "مفتاح النجا فى مناقب آل العبا" و "نزل الابرار بما صح فى اهل البيت الاطهار" از براء و زيد از طريق احمد ذكر نموده.

53- شيخ محمد صدر العالم داستان تهنيت را در "معارج العلى فى مناقب المرتضى" از طريق احمد از برا و زيد ذكر نموده.

54- ابو ولى الله احمد عمرى دهلوى، متوفاى 1176 لفظ او در ج 1 ص 230 گذشت.

55- سيد محمد صنعانى، متوفاى 1182 در "الروضه النديه شرح التحفه العلويه" از محب الدين طبرى حديثى را كه از طريق احمد از براء روايت نموده ذكر كرده است.

56- مولوى محمد مبين لكهنوى داستان تهنيت را در "وسيله النجاه" از براء و زيد ذكر نموده است.

57- مولوى ولى الله لكهنوى داستان تهنيت دار "مرآت المومنين فى مناقب اهل بيت سيد المرسلين" بلفظ احمد ذكر نموده و گفته:.. و در روايتى "چنين مذكور است" به به. يا على صبح و شام نمودى... تا آخر.

58- محمد محبوب العالم در "تفسير شاهى" از ابى سعيد خدرى آنچه را كه در صفحه 99 بلفظ نيشابورى گذشت ذكر نموده است.

59- سيد احمد زينى دحلان، مكى، شافعى، متوفاى 1304 در جلد 2 " الفتوحات الاسلاميه " ص 306 گويد: عمر رضى الله عنه، على بن ابى طالب و اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله را دوست ميداشت، و در اين مورد مطالب بسيارى از او بدست آمده، و از آنجمله است اين مطلب كه چون پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، ابوبكر و عمر رضى الله عنهما گفتند: گرديدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مومن.

60- شيخ محمد حبيب الله شنقيطى، مدنى، مالكى، داستان تهنيت را در "كفايه الطالب فى حياه على بن ابى طالب" صفحه 28 از طريق ابن سمان، از براء بن عازب و از طريق احمد، از زيد بن ارقم بلفظ مذكور ذكر كرده است.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved