بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

كساني كه بسبب کتمان حديث غدير دچار نفرين شدند

در تعدادى از احاديث مناشده روز رحبه و روز " ورود سواران " اشاره شد كه جمعى از اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله كه در روز غدير خم حاضر بوده اند شهادت خود را در مقابل اميرالمومنين عليه السلام كتمان نمودند و در نتيجه نفرين آنجناب دچار بليه شدند چنانكه در بسيارى از كتب معاجم تصريح بدان شده است، آن افراد اينها هستند:

1- ابو حمزه انس بن مالك متوفاى در يكى از سالهاى 93/91/99.

2- براء بن عازب انصارى متوفاى در يکي از سالهاي 72/71.

3- جرير بن عبد الله بجلى متوفاى در يکي از سالهاي 54/51.

4- زيد بن ارقم خزرجى متوفاى در يکي از سالهاي 68/66.

5- عبد الرحمن بن مدلج.

6- يزيد بن وديعه.

يك بررسى در پيرامون حديث اصابت نفرين

چه بسا اختلاف احاديثى كه صراحت دارد باينكه انس به مالك بسبب كتمان شهادت مبتلا باثر نفرين گرديد با آنچه از احاديث كه ايهام به شهادت دادن او دارد در خاطر خواننده ايجاد شبهه كند و لا ينحل بماند.

ولى "با قدرى توجه" معلوم خواهد شد كه متن اخبار موهم بشهادت نامبرده دچار تحريف و تصحيف گشته و بفرض اينكه تحرفى هم دست نداده باشد در مقابل اخبار مصرحه به كتمان او و ابتلايش باثر نفرين- چه از نظر زيادى تعداد اخبار و چه از لحاظ صحت و صراحت- نميتواند برابرى كند، خاصه آنكه در اين باره نصوص ديگريهم جز آنچه ذكر شده وجود دارد.

ابو محمد ابن قتيبه "شرح حال او در ج 1 صفحه 161 گذشت" در " المعارف " صفحه 251 گويد: در چهره انس بن مالك برص نمايان بود و گروهى ذكر كرده اند كه على رضى الله عنه از او درباره گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله "اللهم وال من والاه و عاد من عاداه" سوال نمود، نامبرده در پاسخ گفت: سن من زياد شده و فراموش كرده ام، و على عليه السلام گفت: اگر دروغ بگوئى خداوند تو را مبتلا به سفيدى "مراد برص است" نمايد كه دستار "عمامه" آنرا پنهان نكند؛

امينى گويد: اينست تصريح ابن قتيبه در كتاب مزبور و نامبرده كسى است كه ابن ابى الحديد بر او اعتماد نموده آنجا كه در جلد 4 شرح نهج البلاغه صفحه 388 گويد: ابن قتيبه حديث برص و نفرين اميرالمومنين عليه السلام را بر انس بن مالك در كتاب " المعارف " در باب برص كه اعيان رجال بدان مبتلا بوده اند ذكر نموده و نامبرده "ابن قتيبه" با وجود آنچه نسبت بانحراف او مشهور است اتهامى "داير بمحبت و علاقه بعلى عليه السلام" ندارد،.. اه. و اين كاشف است از يقين ابن ابى الحديد بصحت عبارت و برابر بودن نسخه هاى كتاب و تطابق آنها بر اين مطلب همانطور كه از ساير اشخاصيكه اين كلمه را از كتاب " المعارف " نقل كرده اند نيز همين مطلب بدست ميايد ولى در چاپخانه هاى مصرى دستهائيكه بايد نسبت به ودايع علماء در كتبشان امين باشند "متاسفانه" مرتكب خيانت شده و كلماتى كه از ابن قتيبه نيست و در متن كتاب او وجود نداشته بر آن افزوده اند و پس از ذكر اين داستان اين جمله را درج كرده اند: ابو محمد "ابن قتيبه" گويد: اين داستان اصل و حقيقت ندارد. غافل از اينكه سياق مطالب اصل كتاب اين خيانت را نشان خواهد داد و اين افزايش خائنانه را نمى پذيرد زيرا: مولف كتاب " المعارف " در مورد هر موضوعى مصاديق و مواردى را ذكر ميكند كه در نزد او مسلم باشد، و از آغاز تا انجام اين كتاب ديده نشده كه موضوعى را عنوان نمايد و مصاديق آنرا ذكر كند و سپس آنها را نفى و رد نماند، جز موضوع مورد بحث چه اول كسى را كه مبتلا به برص شده و نام او را مى برد انس بن مالك است، سپس نام افراد ديگر را مى برد بنابراين آيا ممكن است كه مولف در اثبات امرى، چيزى را كه مصداق آن امر دانسته ذكر و بدان تصريح نمايد و سپس آنرا انكار كند و بگويد: اين داستان اصل ندارد؟

و اين تحريف كه در كتاب " المعارف " صورت گرفته در اين باب بى سابقه نيست، و عنقريب در مناشده چهاردهم خواهيد يافت كه اين قسمت را از آن حذف و اسقاط كرده اند، و ما در شرح حال مهلب بن ابى صفره، در جلد 2 تاريخ ابن خلكان صفحه 273 موضوعى را نقل از " المعارف " بدست آورديم كه چاپخانه ها آنرا حذف نموده اند؛

و احمد بن جابر "بلاذرى" متوفاى 379 در جزء اول از " انساب الاشراف " گويد: على عليه السلام بر منبر گفت: بخدا سوگند ميدهم كسى را كه شنيده است از رسول خدا كه در روز غدير خم فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه برخيزد و گواهى دهد، و انس بن مالك، و براء بن عازب، و جرير بن عبد الله بجلى، در زير منبر بودند، على عليه السلام سوگند دادن خود را تكرار نمود و احدى پاسخ او را نداد، پس فرمود بار خدايا هر كس كه اين شهادت را كتمان ميكند در حاليكه آنرا ميداند او را از دنيا مبر مگر بعد از آنكه بر او علامتى قرار دهى كه بدان شناخته شود گويد: در نتيجه انس گرفتار برص شد، و براء نابينا گشت، و جرير بصحرانشينى و گمراهى جاهليت "پس از مهاجرت باسلام" برگشت و بجايگاه اولى خود رفت و در خانه مادرش درگذشت.

و ابن ابى الحديد در جلد 4 شرح نهج البلاغه در صفحه 488 گويد: مشهور اينست كه على عليه السلام در رحبه كوفه مردم را سوگند داد و گفت: بخدا سوگند ميدهم هر كس را كه در بازگشت رسول خدا صلى الله عليه و آله از حجه الوداع از آنحضرت شنيده كه درباره من فرمود:

من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخيزد و گواهى دهد، در نتيجه مردانى بپا خاستند و باين گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله گواهى دادند، سپس على عليه السلام به انس به مالك فرمود: تو نيز آن روز حضور داشتى، تو را چه مى شود "كه گواهى نميدهى"؟ نامبرده گفت: يا اميرالمومنين سن من زياد شده و آنچه را كه فراموش كرده ام بيشتر است از آنچه بياد دارم، فرمود: اگر دروغ ميگوئى خداوند تو را بسفيدى مبتلا كند كه عمامه آنرا پنهان نكند، پس نامبرده نمرد تا مبتلا به برص شد.

و در جلد 1 صفحه 361 گويد: و گروهى از استادان بغدادى ما ذكر نمودند كه عده از صحابه و تابعين و محدثين از على عليه السلام منحرف بودند و نسبت باو بدگوئى ميكردند و بعضى از آنها براى رسيدن بدنيا و منافع آنى و جاعل آن، مناقب او را كتمان ميكردند و بدشمنان او اعانت مينمودند و از جمله آنها انس بن مالك است، على عليه السلام در رحبه "ميدان بزرگ" قصر- "يا- رحبه مسجد جامع كوفه" سوگند داد كه كدام يك از شما از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده كه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه در نتيجه دوازده تن بپا خاستند و بدان شهادت دادند و انس بن مالك كه در ميان آن گروه بود بر نخاست، على عليه السلام فرمود: اى انس چه چيز تو را مانع شد كه برخيزى و شهادت دهى در حاليكه تو نيز "در غدير خم" حضور داشتى؟ گفت: يا اميرالمومنين پير شده ام و فراموش نموده ام، على عليه السلام گفت: بار خدايا اگر دروغ ميگويد او را گرفتار كن به سفيدى كه عمامه آنرا نپوشاند، طلحه بن عمير گفت: قسم بخدا بعد از آن بطور آشكار ديدم كه سفيدى بين دو چشم او از برص پيدا شد.

و عثمان بن مطرف گفت: مردى از انس بن مالك در پايان عمرش درباره على بن ابى طالب سوال نمود، انس در جواب او گفت: من بعد از روز واقعه رحبه قسم خوردم كه درباره على عليه السلام چيزى را كه از من سئوال كنند، كتمان نكنم او در روز قيامت سرور اهل تقوى است، بخدا قسم اين سخن را از پيغمبر صلى الله عليه و آله شما شنيدم.

و در جلد 3 تاريخ ابن عساكر صفحه 150 مذكور است كه: احمد بن صالح عجلى گفت: احدى از اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله مبتلى نشد، مگر دو نفر، يكى معيقيب كه مبتلا به بيمارى جذام بود و يكى انس بن مالك كه مبتلا به برص بود.

و ابو جعفر گفت: انس را ديدم كه مشغول خوردن بود و لقمه هاى بزرگى ميگرفت و بيمارى برص در او نمايان بود و "براى اينكه برص را مخفى بدارد" خلوق ميماليد و گفتار عجلى را كه فوقا ذكر شد ابو الحجاج مزدى در كتاب تهذيب خود "بطوريكه در خلاصه خزرجى صفحه 35 مذكور است" حكايت نموده، و سيد حميرى موضوع اصابت نفرين را در قصيده لاميه خود كه خواهد آمد بدين دو بيت بنظم درآورده:

 

فى رده سيد كل الورى

مولاهم فى المحكم المنزل

فصده ذو العرش عند رشده

و شانه بالبرص الانكل

 

و زاهى در قصيده خود كه در مورد خود خواهد آمد چنين سروده:

 

ذاك الذى استوحش منه انس

ان يشهد الحق فشاهد البرص

اذ قال من يشهد بالغدير لى؟

فبادر السامع و هو قد نكص

فقال انسيت: فقال: كاذب

سوف ترى ما لا تواريه القمص

 

در اينجا حديث مجملى هست كه اجمالى از اين تفصيل را شامل است، خوارزمى با بررسى از طريق حافظ ابن مردويه در مناقب خود روايت كرده از زاذان ابى عمرو كه: على عليه السلام در رحبه از مردى درباره حديثى پرسش كرد؟ آن مرد او را تكذيب نمود، على عليه السلام فرمود مرا تكذيب كردى؟ گفت تو را تكذيب نكردم، پس على عليه السلام فرمود: از خدا ميخواهم كه اگر مرا تكذيب كردى چشم تو را كور كند، گفت بخواه، در اين هنگام على عليه السلام او را نفرين كرد و در نتيجه آنمرد از رحبه بيرون نرفته بود كه چشمش نابينا شد!

و اين روايت را خواجه پارسا در " فصل الخطاب " از طريق امام مستغفرى ذكر نموده و همچنين نور الدين عبد الرحمن جامى از مستغفرى روايت كرده، و ابن حجر در " صواعق " صفحه 77 آنرا از جمله كرامات اميرالمومنين عليه السلام شمرده و وصابى در محكى " الاكتفاء " از زاذان از طريق حافظ عمر بن محمد ملائى در " سيره " او و جمع ديگر "از ارباب حديث" آنرا روايت نموده اند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved